نقد و بررسی :  (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " سرد و گرم 12 سال جنگ "  
تنها بهانه که حاکمان ایران تصور می کنند  می توانند تضمین برای بقای ننگین شان باشد و  بشود سیاست ارعاب وخفقان وسانسور داخلی و صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز هم ادامه داده شود و فضای مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه وهمسایه فراهم شود فقط تلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای است . چون جانشینی  غیر از این وجود ندارد  .پس محال است که از اهداف سلاح هسته ای دست بر داشته وعقب نشینی شود .
 اکنون که آشکارا دفاع از پروژه ی هسته ای شده  که چگونه تبدیل به معمای پیچیدگی  ادامه دار شده  ودر رأس همه مسایل قرار گرفته  یعنی جای بازار مکاره را گرفته که ادعا می شود در رأس همه امور است . سئوال است که چرا اشاره نشده است برای چه 12 سال مذاکرات هسته ای  طول کشیده ولی هنوز به نتیجه نرسیده است؟  همچنین چه میزان این پروژه  دستآوردی اقتصادی برای کشور ومردم داشته وچقدر هزینه بر شده است؟  از سوی دیگر مگر در زمان جنگ 33  روزه حزب الله لبنان با اسراییل منکر مداخله گری نمی شد. چرا  اکنون نه مداخله گری تأیید می شود که از موضع  ضد آمریکایی و اسراییلی برگ برنده برایش تبلیغ می شود؟  مهمتر اینکه چرا گفته نمی شود چقدر به حزب الله لبنان کمک مالی شده است تا نقش بحران آفرینی وجنگ افروزی برون مرزی مقابل دشمن در منطقه اجرا شده است . چونکه تز پاسداران است که می گوید با ید با دشمن در برون خانه به جای درون خانه جنگید. ولی طلبه پاسدار و  هم لهجه پاسدار حسین شریعتمداری  در دفاع از پروژه ی هسته ای این چنین کالبد شکافی از تاریخچه 12 ساله کرده است :
اگر 12 سال گذشته ميلادي را به دو دوره تقسيم كنيم، بايد گفت فهم جديد در غرب به تدريج از سال هاي 2005 و 2006 پديد آمد و در6 سال گذشته( از زمان شكستن تعليق تاسيسات اتمي در ايران و شكست در جنگ 33 روزه لبنان) به اوج رسيد. البته مفهوم «فهم جديد» اين نيست كه مثلث استكبار خصومت و جنگ را كنار گذاشتند بلكه فهميدند كه بايد فريب را چاشني سياست پتك كنند (تعبير روزنامه نيويورك تايمز) و به جاي جنگ علني بيداري بخش، به كمپلكس «جنگ نرم و عمليات رواني، پنهان كاري و عمليات خرابكارانه مخفي نظير جنگ سايبري و الكترونيكي و ترور، در كنار فلج سازي اقتصادي و ضربه عليه زندگي مردم» روي آوردند تا به زعم خود با اين تركيب بتوانند حلقه هاي اتصال زنجيره مقاومت را در دو سطح داخل و خارج ايران بشكنند. با همين تلقي بود كه دولت بوش سال 2006 دستور مخفيانه جنگ سايبري و عمليات خرابكاري عليه تاسيسات هسته اي و ترور متخصصان ايراني را صادر كرد در حالي كه به موازات آن، جرج بوش با عده اي از فعالان اپوزيسيون ملاقات كرده و از آنها خواسته بود جنگ با افكار عمومي ايران را در فضاي مجازي كليد بزنند. بنابراين دولت اوباما در اين دو عرصه صرفا ميراث دار طراحي هاي دولت بوش و ادامه صهيونيستي آن در تل آويو بود. ويروس هاي استاكس نت و دوكو و فليم با چنين پيش زمينه اي توليد و عليه شبكه هاي مجازي مديريتي ايران گسيل شدند در حالي كه تروريست هاي فيزيكي و فرهنگي نيز در جبهه هاي ديگر به استخدام درآمده بودند. از اين چشم انداز، گزاره كانوني نوشتار حاضر برجسته مي شود و آن اين كه مذاكرات مسكو و بغداد و اسلامبول در طول 2 ماه اخير، ادامه جنگ هاي سخت و نيمه سخت يك دهه گذشته در محوري ديگر است. در اين مدت هر چند ما با موفقيت در زمين دشمن پيشروي كرده ايم اما اين بدان معنا نيست كه فراموش كنيم در عالم واقع، مذاكرات، متن و دنباله جنگ مورد بحث است؛ و نه گفت وگوي معقول كه ميان دو طرف متمدن و معتدل براي حل اختلاف و رسيدن به توافق انجام مي شود. بنابراين علي الدوام بايد براي پيروزي در جنگ - البته با مختصات زمين مذاكره- تدارك كرد و نگاه «روندي» به مذاكرات داشت. به عبارت ديگر بايد مذاكرات تهران، پاريس، برلين، بروكسل، وين، ژنو، اسلامبول و بغداد را نه جدا جدا بلكه به عنوان محورهاي يك جبهه جنگ پيچيده تلقي نمود و از اين منظر براي مذاكرات مسكو يا بعد از آن تدارك كرد. معناي ديگر اين حرف، لزوم برخورد پيشدستانه و غافلگيرانه ايران است، به اين معنا كه طرف ايراني نبايد از شوك درماني غافل بماند و اجازه دهد طرف غربي بازي خود را در اين شطرنج بزرگ پيش ببرد. به شهادت تجارب آزمون 9 ساله، سياست ضربه مقابل ضربه با قيد «نامتقارن» بودن آن، اصل مهم و موثر در اين زورآزمايي است. بايد به غرب فهماند كه معناي نجابت ايران، ضعف و انفعال نيست و ممكن است طرف ايراني با استفاده از ظرفيت هاي حاكميتي و قانوني خود، شوك هاي متقابلي را به حريف وارد كند چنان كه پيش از اين انجام داده است. ما چه در حوزه هسته اي، چه در عرصه برگزاري مذاكرات، و چه در زمينه هاي اقتصادي و نفتي و... ظرفيت هاي فراواني براي شوك درماني داريم كه به هنگام بايد ازآن ها بهره جست."
  بدلیل اینکه ثابت شود که پیگیری اهداف هسته ای  جدی است وعقب نشینی ندارد  بنابراین  اکنون  از حسين موسویان که جزو  هیأت هسته ای دوران خاتمی  بوده و وابسته به رفسنجانی  است  فاکت آورده و استفاده  شده است. در صورتی که وی  فردی است که از سوی کودتاگران  بازداشت و متهم به  جاسوس هسته ای برای انگلیس  شد و در این رابطه مدتی هم  در باز داشت  باقی ماند تا با قید ضمانت آزاد شد . ولی پس از آن عازم آمریکا شد  تا  همگام با لابی در  دفاع پروژه هسته ای فعال شود  تا موضع گیری اش  اینگونه بهانه برای هم لهجه و قلم پاسدار شریعتمداری به وجود آید که بعنون مدرک مستند از وی اینگونه نقل قول کرده است :
اظهارات اخير موسويان (عضو تيم مذاكره كننده هسته اي در دوره اصلاحات) قابل تامل است كه تصريح مي كند با وجود آمادگي طرف ايراني براي ارسال اورانيوم 5/3 درصد و دريافت سوخت هسته اي، معلوم شد انگليس و آمريكا دنبال دفع الوقت و تعطيلي كامل غني سازي در ايران هستند. با اين اوصاف به نظر مي رسد واقعيات و تجارب حاصله در لابراتوار مذاكرات 9 ساله، نوعي كم سابقه از اجماع را فراهم كرده مبني بر اين كه مطلقا نبايد به غرب خوش گمان بود و خيال كرد احقاق حقوق ملت ايران صرفا از مجراي مذاكره- بدون مقاومت مبتني بر اصول انقلاب و پيشروي در حوزه هاي قدرت- امكان پذير است. نهايتاً اين كه مختصات ميدان جنگ جديد و محورها و جبهه هاي آن را بايد شناخت و به لوازم اين شناخت پايبند بود:
در خاتمه  اینکه هرروز که سپری می شود بیشتر فاش می شود که  اهداف  پروژه ی هسته ای بدون شک نه صلح آمیز که نظامی می باشد . زیرا که رژیم فاشیستی مذهبی در 33 سال گذشته آنچنان کارنامه ی ننگین و سیاه ضد بشری دارد که در هیچ زمینه ای قابل دفاع نیست . از سوی دیگر  نه خامنه ای همچون  خمینی شیاد قدرت ندارد و نه بهانه ای  همچون جنگ نعمت است وجود دارد  و نه اینکه امکان صادر کردن  فتوای مشابه  قتل برای سلمان رشدی از سوی علی خامنه ای  وجود دارد . یا  فرمان قتل عام زندانی مشابه سال 67  صادرشود تا فضای کنترل انفجاری برای زمان زیاد امکان پذیر باشد  و نه اینکه  شرایط همچون زمان خمینی شیاد و پس از زهر کشی جام زهر ناشی از شکست است  زیرا فضا خیلی بیش از آن دوران بحرانی و اعمال  سیاست های نخ نما شده جواب ندارد . بنابراین در صورت اقدامات مشابه  بر ضد خودش تبدیل می شود . بنابراین تنها بهانه که حاکمان ایران تصور می کنند  می توانند تضمین برای بقای ننگین شان باشد و  بشود سیاست ارعاب وخفقان وسانسور داخلی و صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز هم ادامه داده شود و فضای مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه وهمسایه فراهم شود فقط تلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای است . چون جانشینی  غیر از این وجود ندارد  .پس محال است که از اهداف سلاح هسته ای دست بر داشته وعقب نشینی شود .
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان  یکشنبه 21 خرداد ماه سال 1391
سرد و گرم 12 سال جنگ (يادداشت روز)