نقد و بررسی :  (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان "  دوگانه رنج  "
"عجیب است با توصیف وتقسیم بندی رنج  که این مدعی قلم بردست یادداشت روزنویس تشریح کرده نگفته است که رنج کشی  رهبر ولی فقیه چگونه است؟ یعنی توضیح نداده که  برای چه سانسور رنج کشیدن وی  را کرده است. در صورتی  که بیچاره رهبر  با یک دست علیل که دارد مدام  پای بساط منقل و دود  که می لمد وسنگر می گیرد. به یک ساقی نیاز دارد که باید آتش را بده دمش پس مشخص می شود که رهبر ولی فقیه چه رنج وعذاب و زجری می کشد تا بتواند خود سازی کند؟ به خصوص اینکه  زمانی که بر نامه مخ زنی وروضه خوانی دارد. رنج کشیدنش مضاعف می شود .زیرا که باید به اندازه ای زحمت خود سازی بکشد که اگر چنانچه زمان مخ زنی و روضه خوانی و حاشیه رفتن بیش ازز مان تعیین شده  طول کشید . دچار روغن سوزی وخماری نشود و افت ننماید و گلاب زنی نکند..."
 رنج  موضوع مورد بحث  یادداشت روز نویس  هم قلم وهم لهجه  پاسدار شریعتمداری  است . برای اینکه تلاش کرده رقابت واختلافات میان باندهای مافیایی اصول گرا را ترسیم کرده باشد که ناشی از ادامه ی جنگ قدرت وثروت وحاد شدن ومهار ناپذیری بودنش می باشد. اما بدلیل اینکه اگر چنانچه سمت وسوی این اختلافات را  بطور شفاف عریان سازد تبدیل به تف وتاق وریش می شود . چون رقبای درگیر جنگ قدرت وثروت تعلق به باندهای مافیایی کودتایی اصول گرایان می باشد که بطور مشترک ودر کنار هم علیه ی رقیب دست به اجرای توطئه ی مشترک زدند تا که توانستند حذف رقیب مدعی اصلاح طلب را از صحنه حذف کنند ورژیم فاشیستی مذهبی کودتایی را یک پایه نمایند . ولی چون هدف انحصاری کردن قدرت وانباشت هر چه بیشتر ثروت برای کودتاگران بوده است پس در ادامه موجب تضاد واختلاف ورقابت شد . در نهایت منتهی به علنی شدن جنگ قدرت و ثروت میان باندهای مافیایی کودتایی مدعی اصول گرا شده است که بمرور بس  گسترش یافته و حاد شده است . آنگونه که مدافعان سابق رئیس جمهور و دولت اکنون مقابلش ایستاده و برایش تیغ کشی می کنند .چون باندهای مافیایی وابسته به علی خامنه ای بدلیل اینکه سپاه پاسداران و بسیج وسایر ارگان های سرکوبگر اطلاعاتی وامنیتی از ولی فقیه حمایت می کنند . بنابراین موجب شده است که وامداران قلم زن گرد مرکز اصلی قدرت خیمه بزنند و دست به تبلیغات وچاپلوسی وتملقگویی  بزنند . برای همین است که یادداشت روز هم لهجه وهم قلم وهمکار پاسدار شریعتمداری  در پوشش دفاع از رهبر ولی فقیه و موضع گیری علیه ی دولت ورئیس جمهور وحامیان ومشاوران نزدیک وی که متهم به جریان انحرافی شده اند.  در  پوشش ایما واشاره و لفافه  و بیان رنج نامه   مأموریت یا هدف مورد نظر را دنبال کرده است . بنابراین برای بیان وپیگیری این هدف موضوع رن و  رنج کشیدن ورنج بردن را مطرح کرده است .اما عجیب است با توصیف وتقسیم بندی رنج  که این مدعی قلم بردست یادداشت روزنویس تشریح کرده نگفته است که رنج کشی  رهبر ولی فقیه چگونه است؟ یعنی توضیح نداده که  برای چه سانسور رنج کشیدن وی  را کرده است. در صورتی  که بیچاره رهبر  با یک دست علیل که دارد مدام  پای بساط منقل و دود  که می لمد وسنگر می گیرد. به یک ساقی نیاز دارد که باید آتش را بده دمش پس مشخص می شود که رهبر ولی فقیه چه رنج وعذاب و زجری می کشد تا بتواند خود سازی کند؟ به خصوص اینکه  زمانی که بر نامه مخ زنی وروضه خوانی دارد. رنج کشیدنش مضاعف می شود .زیرا که باید به اندازه ای زحمت خود سازی بکشد که اگر چنانچه زمان مخ زنی و روضه خوانی و حاشیه رفتن بیش ازز مان تعیین شده  طول کشید . دچار روغن سوزی وخماری نشود و افت ننماید و گلاب زنی نکند . آنگونه که زحمت متحمل شده ی  ایشان مصداق عینی این شعر است که گفته می شود نا برده رنج گنچ میسر نمی شود ،مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. بهر حال  یادداشت روز نویس برای اینکه با شیوه ی بدر گفتن تا دیوار بشنود . رنج را دسته بندی کرده باشد که شامل رنج بردن ورنج کشیدن  مردم به ویژه محرومان و خواص و رنج آرزوی قدرت و رنج  جریمه غیرت و معرفت می شود . تا توانسته باشد این چنین پیام را به رقبای مورد نظر یعنی متهمان فتنه و  جریان انحرافی درون دولت منتقل کرده باشد:
"ما رنج مي كشيم. نوع انسان رنج مي برد. اصلا آدمي در رنج خلق شده است. «لقد خلقنا الانسان في كبد». اما «رنج» يك لفظ مشترك براي مصاديق گوناگون و گاه متناقض است. انسان گاه رنج مي برد از سر معرفت و غيرت. رنج مي كشد. تن به رنج .كشيدن، گاه جريمه غيرت و معرفت يك روح بزرگ است، رنج اما گونه هاي ديگري هم دارد. گاه رنج مردم عادي و محروميت ها و سختي هاي زندگي آنان است. و گاه رنج خواص و نخبگاني است كه اسير آرزوها و خواسته ها و تمنيات دور و دراز خويشند و چون به آن خواستني ها -نام و مال و مقام و عيش پايدار و تكاثر بي مرز قدرت و ثروت- نمي رسند، عذاب مي كشند. اينها سه قسم رنج است كه هر يك مرهمي خاص خود دارد و به شيوه اي متفاوت تسكين مي پذيرد. همه ما رنج مي كشيم اما شماري به خاطر اينكه مردم رنج مي كشند، رنج مي برند تا از رنج آنان بكاهند و گروهي به مردم رنج فراوان مي رسانند تا خود رنج نكشند.ما رنج مي كشيم. مردم خوب ما رنج مي برند وقتي برخي نخبگان و صاحبان منصب و نفوذ و رسانه را مي بينند كه گويا قدر فرصت هاي بزرگ پيش روي كشور را در دهه چهارم انقلاب نمي دانند، غرق تنيدن و فربه كردن قبيله سياسي خود هستند و رنج هاي روزمره شهروندان، دل آنها را نمي لرزاند و نمي رنجاند. اين طايفه چنان مشي مي كنند كه بوي غمخواري مردم از آن استشمام نمي شود. اين موضوع، حقيقت تلخ و رنج آوري است غيرقابل كتمان اما همه واقعيت نيست و حقيقت سويه ديگري هم دارد كه آن را كمتر مي بينيم. درست مانند لكه سياهي كه روي پيراهني سپيد به چشم مي آيد. آن لكه را نمي توان انكار كرد اما اصل حقيقت و واقعيت، آن لكه نيست. «بعضي ها هستند هر كاري مي خواهند بكنند قبل از اينكه كار انجام بگيرد، تابلويش را مي زنند. مدت ها اين تابلو آنجاست، هيچ كاري هم انجام نگرفته. بعضي ها هم نه، كار را انجام ميدهند، هيچ تابلويي هم ندارد. مردم خوب ما سرشار ايمان و اميد به آينده اند هرچند رنج مي كشند از اينكه ببينند برخي متوليان امور، قاعده بازي مؤمنانه را از خاطر مي برند و زحمت افزا مي شوند. تن دادن به عمليات رواني دشمن در زمينه جعل يا تشديد اختلافات كم مايه، با طبع بلند مردمان ما نمي خواند. فراموش كردن قواعد رفتار مؤمنانه و از سر پارسايي بود كه در طول 3 دهه پس از انقلاب به ويژه سال هاي اخير، مجال نقش آفريني بدخواهان و فضاي شبيخون دشمنان را فراهم كرد. تلخ بود هر جا كه در طول اين 03 سال ديديم دوستاني با حاملان انقلاب و ارزش هاي آن فاصله گذاري مي كنند اما نسبت به نامحرمان و مفسدان و اهل اباحه گري- به همان اندازه- حساسيت و وسواس نشان نمي دهند. ديديم كه اين قبيل سياستمداران نوعا عاقبت به خير نشدند. دافعه ها و جاذبه هاي آنان به هم خورده بود. و خوب كه باريك شديم ديديم به مرور خود را جاي خدا و خلق نشانده و فربه كرده اند. ديديم كه الهه اي تراشيده اند از خواسته هاي خويش و اطرافيان چنان در عرض و طول اين خودمداري و خود مركزبيني و آرزوهاي دور و دراز دميده اند كه جايي براي محبت معبود و غم مخلوق نمانده است. وقتي منزلت و موقعيت و قبيله سياسي «من» جاي دغدغه «مسئوليت و تكليف من چيست» نشست، معلوم است كه جايي براي وحدت و همدلي نمي گذارد. چنين رجالي هر چه قدر آماده مصانعه و سازش و همرنگي و مداهنه با اغيار هستند، از فشردن دست الفت و دوستي و تعاون با مؤمنان گريزان مي شوند.اولويت در قاموس اصولگرايي، با وحدت و اتحاد است نه تقابل و تضاد و فرسايش. اين تضادهاي فرساينده، گارد رقباي سياسي را نسبت به نامحرمان و فرصت طلبان و نفوذي ها مي گشايد همچنان كه در برخي ادوار مجلس و دولت گشوده است. هيچ هدفي ولو مقدس، وسيله نامشروع را توجيه نمي كند. اين عين اباحه گري و رفتار اموي و عمروعاصي است. بايد نگران شويم اگر ديديم در مصالح كلي كشور و نظام، غيرت همديگر را نداريم و يا ماشين جنگي تبليغات دشمن به ويژه در داخل، به ترور شخصيت اجزاي مختلف اين جبهه بزرگ انقلاب مي پردازد و ما برافروخته نمي شويم هيچ، كه بفهمي نفهمي بدمان هم نمي آيد از اينكه «رفيق - رقيب» ما را تخريب كنند! عايق شدن 2 لايه «نفوذي ها» و «تندروهاي كم ظرفيت» فاصله افكن است و يارگيري از آلودگان در رقابت هاي رايج، خودزني به خواست دشمن. فتنه سال 88، ماجراي حلقه انحرافي و برخي اتفاقات ناگوار انتخابات اخير مجلس- هرچند كه در برابر صلابت نظام و مردم به جايي نرسيد- استعداد غفلت را در طيف هاي مختلف سياسي نشان داد و اگر چاره نشود در آينده نيز از خود آنها تلفات خواهد گرفت."
هوشنگ بهداد
 دروغ نامه ی کیهان  3 شنبه  6 تیر ماه سال 1391
دوگانه رنج (يادداشت روز)