برگرفته از سایت افشاگری.19تیر91
مه فشاند نور و سگ عو عو كند ـ محسن معصومي
شكست هشتمين ضرب الاجل رژيم در مورد تعطيلي اشرف و برملا شدن چنته خالي ولي فقيه ارتجاع در صدور فرامين ماليخوليايي اش در اين زمينه، راهي جز پرت و پلا گويي و پارس هاي خوابيده برايش باقي نگذاشته است. ارتجاع مفلوكي كه ده سال پيش يعني زمانيكه در نقش سوگلي شيطان بزرگ جلوه گري مي كرد و سه هفته به مجاهدين مهلت داده بود تا خاك عراق را ترك كنند!!، امروز آنچنان درمانده و مستأصل مي نمايد كه احمقانه مي پندارد كاري را كه در آخر خط با تير و تبر، با زرهپوش و گلوله جنگي هم نتوانسته پيش ببرد، با پيچيدن نسخه هايي مثل نمونه زير از پيش مي برد:«...- كليه خطوط تلفني اردوگاه عراق جديد را قطع نمائيد.-     با ارسال پارازيت، تلويزيون ماهواره اي اين فرقه را مختل نمائيد.-   لوازم افراد انتقال شده به كمپ ليبرتي را بگونه اي دقيق تر مورد بازبيني قرارداده و از انتقال لوازم غير شخصي كاملا جلوگيري نمائيد.-     كليه ارتباطات بين كمپ ليبرتي و كمپ عراق جديد و اردوگاه تروريستي در فرانسه را تحت شنود و كنترل قراردهيد.-     از هرگونه خروج افراد منتقل شده به ليبرتي به خارج جلوگيري نمائيد    اسكان ها و امكانات بيشتري در كمپ ليبرتي در اختيار خانواده هاي متحصن فرقه... قرار دهيد...»و النهايه اينكه «...دولت و ارتش عراق اكنون با دخالت سازمانهاي بين المللي و مانيتورينگ امريكا بهترين شرائط را جهت تسخير و آزادسازي اين پايگاه تروريستي در اختيار دارد و لذا بهتر است در اولين فرصت ممكن بقيه اين مكان اشغال شده از چنگ فرقه... بيرون آورد...»عمله هاي وزارت آدمكشي و جاسوسي رژيم در نقش دعانويسهاي عقب مانده فكر مي كنند دل پيچه هاي ولي فقيه شاخ شكسته با اين اوراد و نسخه هاي بلاگردان درمان شدني است و روشن نمي كنند كداميك از اين توصيه ها تا بحال اجرا نشده بود كه حالا بخواهد درد بي درمان او را كه در غرقاب هاي متعدد مثل حكم دادگاه استيناف واشنگتن، آتش فشان آماده به غرش قيام در داخل، تله اتمي، سرنگوني جلاد سوريه و سقوط گماشته اش در عراق و... دست و پا مي زند درمان كند؟ استغاثه هاي دردآلود به پيشگاه از ما بهتران و التماس هاي عاجزانه براي اينكه «... چرا اين فرقه به سادگي در جلوي كاخ سفيد و وزارت خارجه تظاهرات بر پا كرده و پرچم اين گروه تروريستي را بر افراخته؟...»، فقط شدت سوزش آنها را بازتاب مي كند. چه كسي نمي داند كه در سي سال گذشته اگر حمايت همين از ما بهتران از اين ارتجاع سفاك نبود تا بحال هفتاد كفن پوسانده بود و دهها بار توسط قيام هاي مردمي و نيروي مقاومت سازمانيافته آن روانه زباله دان شده بود؟ طوريكه حالا از درون همين سيستم ها، هم اعتراض برخاسته و به اين همه جبوني و وادادگي، به اين «... نقض هاي فاحش...» و مايه گذاري هاي بيدريغ براي اين رژيم وحشي و قرون وسطايي اشكال گرفته مي شود و ليست هاي آخوند ساخته آنرا بي اعتبار اعلام مي كند. بنابراين در آويختن به دامان اجنبي براي سركوب مجاهدين، قبل از هر چيز بيانگر درماندگي و استيصال اين رژيم پا بگور، همراه با داغ ننگ ابدي براي آن، و مبين ميهن پرستي و اصالت جنبش ظفر نمون مقاومت ايران است كه جز افتخار و شرف برايش چيزي ندارد. به همان اندازه كه محمدعلي شاه از كمك روس ها و لياخوف بهره برد، به همان اندازه كه محمدرضا شاه و كاشاني از دست دراز كردن بسوي اجانب بهره بردند، رژيم پا بگور آخوندي هم در روزگار فروپاشي و اضمحلالش بهره خواهد بردبنابراين ولي فقيه طلسم شكسته و مأموران وزارت بدنامش، چاره اي جز اين ندارندكه در برابر اعتلا و پيروزيهاي پي در پي مجاهدين، و تا روانه شدن به گور تاريخي شان، فعلا به همان پارس هاي خوابيده قناعت كنند.
محسن معصومي تيرماه 1391