یک ایمیل در یافتی پیرامون زندگی کوتاه اوا الکوال  ملکه زیبایی سابق  جهان اهل ونزوئلا. 19 خرداد 91
زندگی خیلی کوتاه است
زندگی خیلی کوتاهه، زمان زود میگذره . هیچ کسی نمیدونه فردا چه اتفاقی میافته ،هرگز همدیگر را تنها نگذارید.همدیگر را دوست داشته باشید.تحت تأثیر تبلیغات منفی دیگران نباشید
اوا اکوال (Eva Ekvall) در سن 17 سالگی و در سال 2001 به عنوان زیباترین زن ونزوئلا در سال 2001 انتخاب شد و اسم او در لیست زیبا ترین و جذاب ترین زن جهان قرار گرفت...او با تهیه کننده رادیو به نام John Fabio Bermudez  ازدواج کرد و به این زوج خوشبخت یک دختر نیز اضافه شد.اما در سال 2010 زمانی که آنها جشن تولد فرزندشان رو گرفته بودند متوجه شدند که اوا دچار سرطان سینه پیشرفته شده و شیمی درمانی را آغاز شد.سال گذشته نیز عکس او روی یک مجله چاپ شد با عنوان :سرطان زیباست...و همسر او نیز عکسی رو منتشر کرد که در آخرین لحظات دست اوا را در دستان خود گرفته..و سر انجام در 17 دسامبر 2011 او این دنیا رو ترک کرد.
 
 
 
 
 
 
 

حق انتخاب
به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید : چهره،والدین(پدرومادر) و زادگاه
چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد.
عذر خواهی
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.
دکتر علی شریعتی
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم.
خط تیره
معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره
رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم" تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"تو ۲۵ سالگی " حق با شما بود"تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن
تولد و زندگی
تولد انسان
مثل روشن شدن کبریتی است ومرگش خاموشی آن بنگر در این فاصله چه کردی
روزگارا
روزگارا : تو اگر سخت بمن میگیری ! باخبر باش ، که پژمردن من آسان نیست!
فلسفه زندگی
فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی..
دلـقـک
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد..دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم