قتل عام در اشرف فرصتی برای بازگشت

قتل عام در اشرف فرصتی برای بازگشت
از آقای علیرضا یعقوبی


22 شهریور-92
 ابعاد دهشتناک قتل عام ۵۲ اشرفی و ربودن ۷ تن دیگر از آنان آنچنان تأثیر عمیقی در قلب و روح همه آنهایی که دل در گرو آزادی و رهایی ایران زمین داشته و دارند، بر جای گذاشت که باید از آن بعنوان یک سرفصل تاریخی برای تنظیم رابطه با خود و پیرامون خود یاد نمود. انسان در فراز و نشیب های زندگی و در برخورد با چالش ها، امتحانات و ابتلائاتی که هر زمان به او روی می آورد، نمی تواند عاری از اشتباه و خطا باشد. خداوند انسان را در خسر و زیان می بیند الا اینکه ایمان آورده و عمل صالح پیشه کند و بر حق عمل نموده و تقوا پیشه سازد و در این مسیر استقامت و پایداری ورزد (۱). گام برداشتن در راه ایمان و پایداری، ممارست و حل تضاد دائمی را طلب می کند. آدمی در راه پرمشقت تکامل فردی و اجتماعی به جان و مال و فرزندان و… آزموده می شود. سخن گفتن از حل شدن در آرمانها و میثاقی که انسان با خود و یا خدای خود می بندد، شاید در نظر اول ساده باشد اما عمل به آن آنهم بطور مستمر گاها فرای طاقت انسانی بنظر می رسد. آدمی در برابر بسیاری از ابتلائات و آزمایشات با خود می گوید ای کاش پیش از این مرده بودم و در برابر این مشکل و چالش قرار نمی گرفتم، همان آزمایشاتی که بسا نفس ها را در سینه حبس می سازد. شرکت در یک مبارزه برای تغییر و در سازمانی با آرمان، جامعه بی طبقه توحیدی مسلما بسا سخت و پر از فشار و آزمایش و ابتلائات است. خوشا بحال آنان که در این مسیر تا به آخر وفادار باقی ماندند و در نهایت فائق آمده بر همه آزمایشات و ابتلائات به خیل جاودانه فروعها و به حنیف و اشرف و موسی پیوستند. آنها بیشک انقلابیونی بودند که لحظه ای در وفای به عهد و پیمان با قایقرانها شک و تردید به خود راه ندادند. منافع عالیه جنبش و خلق و انقلاب را همواره و در هر لحظه بر منافع فردی مرجح دانستند. تا آخرین نفس و تا آخرین عسس تردیدی در اعتقاد به درستی راه و آرمانی که آگاهانه انتخاب کرده بودند به خود راه ندادند و اینان نه تنها بینه ای برای دوستان و یاران و ملت خود بلکه در ابعادی بسا عظیمتر مشعلی فرا راه بشریت برای گذار از دنیای جهل و بندگی به روزگار آگاهی و اختیار و انتخاب شدند. ارابه تاریخ را بیشک چنین انسانهایی تا به اینجا رسانده اند. راهگشایی آنان بوده است که بشریت امروز می تواند در عصر کبیر آگاهی سرنوشت خود را آنچنان که می خواهد رقم زند. جایگاهی بی بدیل و بسا دست نایافتنی. هستند کسانیکه در این مسیر سخت، گامهایی برداشتند، بخشی از راه را با یارانی که امروز به جاودانه فروعها پیوسته اند، برداشتند اما در آزمون خطا و اشتباه در مرحله ای، حال به هر دلیلی نتوانستند پیروز از میدان خارج شوند. سختی مبارزه و حل دائمی تضادها بنفع جمع فراتر از طاقت آنها بوده است. تاریخ پر از اینگونه قرینه ها است. صداقت می تواند راهگشای آدمی در برخورد با اینگونه چالش ها در زندگی فردی باشد. بریدن و گسستن از مبارزه و آرمان قدمتی به درازی عمر آدمی در این کره خاکی دارد. بنا به توصیفات کتابهای آسمانی، حتی پیامبر خدا، در آزمون خطا و اشتباه در خوردن میوه ممنوعه از بهشت خدا رانده و در مجازات به این کره خاکی فرستاده شد. پس اشتباه و خطا فی النفسه نمی تواند امری ممنوع و غیر قابل بازگشت فرض گردد. راه برای بازگشت همواره باز است و تأکید تمامی انبیای الهی و همه مصلحان و خیرخواهان بشری بر انتخاب آگاهانه دوباره و بازگشت به فطرت انسانی است. تجربه فردی خودم را خالی از لطف برای بازگو کردن مجدد نمی بینم، روزی از سوی سعید امامی احضار شدم و او از من خواست به شرح خاطرات خود از مجاهد خلق زهرا رجبی بپردازم. نکاتی را یادآور شدم که با ذائقه او سازگار نبود. او ضمن شرح مطلبی از یک اسیر جنگی که مدتی را در پایگاههای مجاهدین گذرانده بود از من خواست که اگر با چنین مواردی در برخورد با «فائزه» مواجه بوده ام را شرح دهم. به او گفتم که در دورترین طیف از هواداران سازمان هم با چنین مواردی اگر روبرو بودیم، تشکیلات برخورد لازم را می کرد. لاجرم مرخص شدم. چند هفته بعد خبر ترور مجاهد خلق زهرا رجبی را شنیدم. یاد آخرین دیدار با او با لبخند همیشگی که بهمراه داشت، بهمراه با مجاهد خلق صدیق ابراهیم ذاکری (کاک صالح) لحظه ای از نظرم محو نمی شد. این خاطره هنوز برایم با گذشت ۲۰ سال از آن دوران، زنده است و حی و حاضر. آن شهادت برایم سرفصلی از بازگشت به فطرت انسانی بود. هیچ هم تعارف ندارم. با خود و خدای خود عهد کردم تا ابد با عاملان و آمران شهادت «فائزه» در دشمنی باشم. در مسیر بازگشت بسا سختی ها و مرارت ها دیده ام. از نگاههای ملامت گرانه تا کنایه ها و طعنه ها. اما هیچکدام از اینها نتوانسته مرا از راهی که به درستی انتخاب کرده ام و طی ۱۸ سال گذشته با مرارت و سختی پیموده ام، باز دارد. این خاطره را از آنجهت شرح دادم تا به دوستانی که راهی همچون من پیموده اند برسانم، راه برای بازگشت به ذات و طینت انسانی تان باز است. ۵۲ شهید اشرفی و خون پاکشان می تواند بزرگترین تلنگر و تنه تاریخی برای بیداری در همه ما باشد. اگر صداقتی در کار باشد، اگر قلب و روح ما را دشمن تسخیر نکرده باشد، اگر دشمنی با یاران دیروز و راه و آرمان آنها، ما را به آنچنان بیراهه و ناکجا آبادی نکشانده باشد که نسبت به سرنوشت خلق خویش بی تفاوت شده باشیم، این یک فرصت تاریخی برای بازگشت به فطرت انسانی است. زمان را در یابیم. با یک بازنگری به گذشته می توان راههای وصل مجدد را یافت. وصل نه به مجاهدین بلکه در قدم اول به فطرت پاک انسانی خود. به اینکه منافع خلق را بر همه چیز مرجح دانستن. به گواهی دادن به اصالت ها و پاکی ها. همه ما کم و بیش با این ۵۲ تن خاطراتی داشتیم. با آنها زندگی کرده و نفس کشیده بودیم. با هم خندیده و گریسته بودیم. با هم در یک جبهه جنگیده بودیم. با هم و برای هم حاضر به هرگونه فداکاری بودیم. اینها ارزش هایی است که نباید هیچگاه و در گذار زمان بخاطر مسائل فردی و حتی احیانا سیاسی کم رنگ شده و ما را به ورطه بیتفاوتی کشانده باشد. خطابم به جمع یاران دیروز است، یاران سابقی که به ورطه بیتفاوتی و احیانا ضدیت با مجاهدین و آرمان یاران دیروز خود در غلطیده اند. یاران دیروز، امروز فرصتی دیگر برای بازگشت به فطرت انسانی است. می شود و می توان با تمسک بر پاکی یاران شهیدمان بر تمنیات درونی فائق آمد. نگذاریم تأثیراتی که از جاری شدن خون ۵۲ اشرفی پذیرفته ایم در درونمان خشک گردد. خون آنها را در رگ هایمان جاری و ساری بدانیم. ما به یمن تجارب تلخ و شیرین گذشته از این پتانسیل و ظرفیت برخورداریم که فرصت را در یابیم. جنسی چیزی بنام »صداقت» در درون همه ماست وگرنه جذب مبارزه نمی شدیم. تا هر کجا که رفته ایم، را فراموش کنیم، مهم بازگشت است. عبارها را باید شست و زنگارها را در قلب و روح خود زدود، ما هنوز یارانی در لیبرتی داریم، آن سرچشمه های زلال و پاک وفا و ایمان. راهی هم تا سرنگونی رژیم داریم. می توانیم و باید با هم بپیمائیم. بیائیم بر سر حرف و کلام مشترک. گذشته ها را فراموش کنیم. چشم ها را شسته و به شکلی جدید در پس شهادت ۵۲ تن از یارانمان در اشرف دنیا را بنگریم و بدانیم انتقاد و انتقاد از خود نه تنها ما را کوچک نمی کند بلکه بالا هم می برد. انقلاب سراپا اصالت و پاکی و بزرگترین پالایش دهنده و تمیز کننده است پاکیزه کننده از غبارهای خودشیفتگی و تمنای درونی و غرور و نخوت. ما می توانیم اینها را در خود پس بزنیم و بازهم در کنار یکدیگر و در مسیر آرمان سرنگونی رژیم جهل و جنایت ولایت فقیه قرار بگیریم. همتی نو باید. دوستان سابق، زمان را دریابید!

. پاورقی: ۱- برگرفته از سوره والعصر قرآن