بهترین و قویترین دلیل برای اثبات یک چیز، وجود آن است. ماندگاری و استحکام و گسترش انقلاب اسلامی با وجود همه معارضههای سخت، محکمترین استدلال درباره اتقان راهبرد و نقشه راه کلی این انقلاب کبیر است. پیروزی و پویایی و پیشروندگی انقلاب اسلامی به تعبیر معروف به معجزه شبیه است. در معجزهگونی این قیام پیروز تردیدی نیست و اگر ملت ایران خود متولی این نهضت الهی نبود و آن را با تمام حواس تجربه نکرده بود، باور اینکه ملتی ستم کشیده شده و مقهور و منکوب بتواند پنجه در پنجه ابرقدرت قرن بیفکند و پایتخت حکمفرمایی او در منطقه استراتژیک غرب آسیا را دچار تلاطم کند، دشوار مینمود و به افسانه میمانست. اما چنین معجزهای واقع شد و در آزمونهای دشوار بعدی انقلاب از جمله دفاع مقدس و تحریم کامل همزمان با آن تکرار شد؛ یعنی که چنین معجزهای هر چند خرق عادت، اما دارای منطق و قانون روشنی است که قابل بازیابی و به کارگیری مداوم است. در حقیقت، شناسایی ظرفیتها و «تدبیر» برای به جنبش درآوردن آن در ذات این معجزهگری قرار داشت. به عبارت دیگر مادام که نسبت به نقشه راه انقلاب و قوانین موجده و مبقیه آن التزام وجود دارد، در پیش روندگی و نفوذ آن نباید تردید داشت همچنان که واقعیتها گواهی میدهند.
جمهوری اسلامی به این معنا از یک مهندسی کلان و ساخت درونی مستحکم برخوردار است. هواپیمایی که دقیق و درست مهندسی شده، قدرت آن را دارد که تیک آف کند، مقاومت فزاینده توده هوا را بشکافد، اوج بگیرد و پیش رود. هر قدر یک هواپیما پیشرفتهتر باشد و سرعت بیشتری به خود بگیرد، با مقاومت بیشتر که قادر است آلیاژهای معمولی را از هم بگسلد، روبرو میشود. آیا در شرایط شتاب و سرعت و پیشرفت میتوان به هواپیمای پیشرفته عیب گرفت که چرا با این حجم از معارضه و مقابله و مقاومت مواجه است؟! آلیاژ انقلاب و جمهوری اسلامی از این جنس است. پیام منطقی و انسانی انقلاب، به یک معنا برندهتر از لیزر است. اینکه ظلم نمیکنیم و از قدرتها ستم نمیپذیریم، آرزوی سرکوب شده نوع ملتهاست که به چشم دیدند میتوان به زورگویان «نه» گفت و به سیادت رسید. حکمت (عقلانیت و استدلال و استحکام) نهفته در پیام انقلاب، همچنان که معارضان بزرگی در دنیا و در میان طاغوتها پیدا کرد، اسباب گسترش آن بود و این معنای حقیقتی انکارناپذیر به نام «بیداری اسلامی» است. رواج بیداری و مقاومت اسلامی بیش از آن که مدیون مبلغان مجاهد باشد - که به اندازه خود مدیون است- مرهون ساخت قدرت درونی انقلاب و جلوه جذاب پیام انسانی آن است. یعنی نفس ماندگاری و پیشرفت جمهوری اسلامی به عنوان «طرحی نو» و مدل عملی تغییر در نظم ظالمانه سلطه، الهامبخش است. این گرانیگاه اصلی تقابل نظام سلطه با جمهوری اسلامی است هرچند که با بهانهجویی، برای دشمنی خود دستاویز بتراشند.
مسئله جبهه استکبار با ما صرفا بر سر مصادیق پیشرفت و گسترش قدرت در حوزههای علمی و فنی و اقتصادی و سیاسی و بینالمللی نیست بلکه آن حقیقت اصلی که مستکبران را آزار میدهد این است که ملت ایران به حلالمسائل و شاه «کلید» حل مشکلات جهان مستعضف دست یافته است. این به معجزه شبیه است که ملتی درمانده در کار تولید سیمان و سیم خاردار، اکنون با موفقیت مدعی قلههای دانش در حوزههای هستهای، نانو و سلولهای بنیادی شود. اگر هم معجزه است، معجزهای است که فرمول تکرار آن را ملت-دولت (یا بهتر بگوییم نظام امت- امامت) ایران میشناسد و برخلاف قدرتهای انحصارطلب ابائی از عرضه این فرمول به دیگر ملتها ندارد تصور کنید همین یک قلم شاهکاری که فناوران جوان و مومن ایرانی 3 سال پیش بر سر غنیسازی 20 درصد و تولید سوخت راکتور تهران- برای تولید رادیودارو- انجام دادند، چه قدر برای قدرتهای زورگو و انحصارطلب دردناک بود. یا همین مقاومت شگفتی که 7 سال پیش در جنگ 33 روزه در لبنان و سپس در جنوب فلسطین اشغالی (جنگ 22روزه و 8 روز غزه) چشمها را خیره کرد.
نه اعلام ممنوعیت فروش سوخت 20درصد به ایران بیمحاسبه و نقشهچینی بود، نه آن هجوم وحشیانه به شمال و جنوب مرزهای فلسطین اشغالی، و نه جنگافروزی 30 ماه پیش علیه سوریه. حتما مغز بهترین استراتژیستهای نظامی- اطلاعاتی سوت میکشد وقتی که عراق و لیبی را با لبنان و غزه و سوریه مقایسه میکنند. براساس محاسبات دقیق آنها کمترین احتمال داده نمیشد که سوریه 30 ماه تاب بیاورد و تازه در 6-5 ماه اخیر به جای آن که فرسوده شده باشد، روی نوار پیروزی و فتوحات قرار گیرد. و در همین محاسبات دقیق دیجیتالی میشد هر احتمالی را برای آینده عراق پیشبینی کرد جز آزاد شدن انرژی نهفته نیروهای اسلامگرای متحد ایران و تشکیل دولت جدید. در همین اوضاع و احوال بوی آتشفشان از شبه جزیره عربستان- بحرین و یمن و برخی مناطق تحت اشغال رژیم آلسعود- به مشام میرسد. آیا در این شرایط باور میکنید مسئله آمریکا غنیسازی 20 درصد است؟!
البته عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و مذاکره و تعارف و تعامل و احیانا برخی انعطافهای تاکتیکی است. همین روزها یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت اگر ایران تعامل را انتخاب کند، آمریکا را شریک خوبی برای همکاری خواهد یافت. سپس روزنامه گاردین در مطلبی مدعی شد ممکن است روسایجمهور آمریکا و ایران به طور تصادفی(!) در نیویورک با هم ملاقات کنند. همزمان شایعه شد وزیر خارجه انگلیس در نیویورک با دکتر روحانی ملاقات میکند. و نیز روزنامه اشپیگل ادعا کرد ایران آماده مذاکره برای تعطیل کردن غنیسازی 20درصد در تأسیسات فردو میباشد. برخی سیاستمداران و رسانههای آمریکایی که نسنجیدهتر و نپختهتر حرف میزدند، ادعا کردند مدل سوریه مدل و پیام خوبی برای خلع سلاحاتمی(!) ایران است و قس علی هذا؛ بازار مسگرانی راه افتاد شنیدنی! البته بخشی از حباب این فضاسازیهای سیاسی و عملیات روانی با گذر ایام خالی خواهد شد. برای مثال خبر روزنامه گاردین از سوی جی کارنی سخنگوی کاخسفید رد شد و او گفت «در حال حاضر برنامهای برای دیدار اوباما و روحانی در نیویورک وجود ندارد» یا تکذیب مشابهی از سوی وزارت خارجه انگلیس صورت گرفت. اما گیریم که مثلا دو وزیر خارجه یاحتی مافوق آنها به شکل تصادفی به هم خوردند و سوژهای هم برای عکاسان درست شد.
کینهجویی قدرتهای زورگو با این لبخندها و تعارفها که کنار نمیرود. یعنی ملاقات دکتر مصدق با هری ترومن رئیسجمهور وقت آمریکا در نیویورک، سبب شد شیطان بزرگ از فکر عملیات آژاکس و کودتای 28 مرداد بیرون بیاید یا مذاکرات زنجیرهای دکتر روحانی (معتمد نظام) با وزیران خارجه تروئیکای اروپایی و اتخاذ تدابیر اعتمادساز از سال 2003، مثلا اسباب تشکر و قدردانی و تواضع آنها شد یا موجب گردید تونی بلر نخستوزیر وقت انگلیس لاف بزند که میوه اشغال بغداد را در تهران چیدیم؟! آیا تعلیق اصل غنیسازی مسئلهای را حل کرد که امروز غنیسازی 20 درصد بتواند موضوع مذاکره باشد؟ آیا غرب نباید توضیح بدهد که چرا ایران مجبور شد رأسا به غنیسازی 20 درصد مبادرت کند؟ آیا ایران مشخصا از 10 سال پیش شیوه تعامل و اعتمادسازی را انتخاب نکرده بود که سخنگوی وزارتخارجه آمریکا با وزیر مافوق وی از در باغ سبز «شراکت» میگویند؟! چگونه میتوان کمترین حسن ظنی به اوباما داشت که همین دو روز پیش - و در حالی که ماجرای سوریه باعث سرشکستگی وی شده- در مصاحبه با شبکه ABC از یک سو از نامهنگاری با رئیسجمهور ایران سخن میگوید و از طرف دیگر با تهدیدی آمیخته به حماقت میگویند « من میدانم ایرانیان میدانند که نباید تصور کنند اگر به سوریه حمله نکردیم، معنی آن این است که به ایران نیز حمله نخواهیم کرد». کجا میتوان آمیزهای چنین از وقاحت و بلاهت را یکجا مشاهده کرد؟! کجای دنیای دیپلماسی، ناتوانی و شکست در یک میدان را به عنوان برگ برنده در میدان بزرگتر رو میکنند و به عنوان «امتیاز» میفروشند؟!
اگر روزنامه نیویورکتایمز ادعا میکند «توافق ژنو (بر سر ماجرای سوریه) حامل پیام به ایران است تا ثابت کند اوباما در پیشنهاد حل بحران هستهای از راه مذاکره جدی است» اتفاقا دستگاه دیپلماسی باید همین یک ادعا را در قالب مذاکرات 1+5 جدی بگیرد و یک پکیچ (بسته) جامع خلع سلاح اتمی و تسلیحات کشتار جمعی در خاورمیانه را روی میز مذاکره بگذارد و از طرف اروپایی-آمریکایی بپرسد که آیا حاضرند یک استاندارد و معیار روشن را برای خلعتسلیحاتاتمی و شیمیایی و بیولوژیک در خاورمیانه - از جمله فلسطین اشغالی- تعریف و پیگیری کنند؟ اگر آمریکا آماده چنین مذاکرهای باشد، چرا که نه؟! چرا به تصریح تلویزیون رژیم صهیونیستی 183 کشور کنوانسیون منع تولید و استفاده از تسلیحات شیمیایی را امضا کرده باشند و تنها رژیم صهیونیستی و میانمار این کنوانسیون را تصویب نکرده باشند؟ یعنی مثلا بودن سلاح شیمیایی در سوریه نگرانکننده است و انباشتن دهها برابر آن در زمینه انواع تسلیحات کشتار جمعی در همسایگی این کشور، نقطه کور رادار غرب در زمینه نگرانی برای حقوق بشر و امنیت جهانی است؟!
آنگونه که مقتدای حکیم انقلاب تبیین فرمودهاند راه دیپلماسی و تعامل و ابتکار و انعطافهای تاکتیکی بسته نیست اما باید به این نکته کلیدی توجه داشت که دیپلماسی صرفا یک روش و ابزار است و آنچه به آن استحکام میبخشد، ساخت قدرت درونی است. به عبارت دیگر نمیتوان بار تلاش و مجاهدت و خلاقیت داخلی و به فعلیت رساندن ظرفیتهای مهم خودی را بر دوش دیپلماسی گذاشت یا ـ خدای نکرده- از موضع پایین سراغ دشمن رفت و کلید مشکلات خود را از او توقع داشت.
شاه کلید اصلی بلکه همه کلیدها دست خداست «له مقالید السماوات والارض... کلیدهای آسمانها و زمین از آن خداست و آنان که به آیههای الهی کافر شدند، همانا آنان زیانکارانند». (زمر/63). یکبار از نگاه فردی فراتر برویم و نگاه اجتماعی و سیاسی و تمدنی به این کلام شریف حضرت فاطمه سلامالله علیها داشته باشیم که فرمود «من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزّ و جلّ الیه افضل مصلحته. هر کس بندگی خالص را به جانب پروردگار بفرستد، خداوند بلند مرتبه بهترین مصلحت را بر او نازل میکند». ما به تأسی از حضرت روحالله(ره) جلوه جهانی این فرمول الهی را دیدیم. باور ما به این کلام شریف امام صادق علیهالسلام باید در تدبیر و مهندسی اجتماعی- سیاسی ما جلوه کند که «ای پسر جندب! اگر شیعیان ما استقامت میورزیدند، فرشتگان با آنها مصافحه میکردند و ابرها بر آنان سایه میافکندند و در روز میدرخشیدند و از بالای سر و زیر پا روزی میخوردند و چیزی از خدا نمیخواستند مگر اینکه به آنها عطا میکرد».
محمد ایمانی
گفت: روزنامههای زنجیرهای و سایتهای ضدانقلاب، دهها مقاله و گزارش علیه ریاست کنونی دانشگاه آزاد نوشته و خواستار عزل وی شدهاند!
گفتم: حتما به خاطر این که مسئولان جدید دانشگاه آزاد به اقوام و آشنایان خودشان در دانشگاه پست و مدرک دادهاند؟!
گفت: این کارها را که مسئولان قبلی کرده بودند.
گفتم: پس شاید به این دلیل که اموال دانشگاه آزاد را حیف و میل کردهاند.
گفت: این کارها را هم که قبلیها انجام داده و میلیاردها تومان از اموال دانشگاه را هپل هپو کرده بودند.
گفتم: خب! پس حتما مسئولان جدید اموال دانشگاه را صرف بازیهای سیاسی کردهاند.
گفت: ای عوام! مگر یادت رفته که قبلیها فقط در یک قلم 2 میلیارد تومان پول دانشگاه را برای ایجاد آشوبهای خیابانی هزینه کرده بودند؟
گفتم: یارو که با دوستانش در حال بازدید از یک نمایشگاه نقاشی بود، جلوی یک تابلو ایستاد و به مدیر نمایشگاه گفت؛ خجالت نمیکشید عکس این رانتخوارهای سوء استفادهچیرو اینجا گذاشتین؟ و مدیر نمایشگاه گفت؛ اون تابلو نیست، آئینه است!
یکی زندانی بی دفاع با دوختن لبان و چشمان خود دست به اعتصاب غذای
خشک زد
بنابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
» روز گذشته زندانی محسن نگهبان در اعتراض به شرایط غیر انسانی و تبعید وی
به زندان زاهدان روز گذشته ناچار به اعتصاب غذای خشک در زندان زاهدان شد
زندانبانان ولی فقیه بجای رسیدگی به وضعیت این زندانی او را به سلولهای انفرادی
قرنطینه منتقل کردند.
روز یکشنبه ۲۴
شهریور ماه زندانی محسن نگهبان ۲۵
ساله در اعتراض به رفتارهای وحشیانه و قرون وسطایی ،عدم رعایت حقوق زندانیان به
عنوان یک انسان و تبعید وی از لرستان به زندان زاهدان با دوختن لبهایش و چشمانش
دست به اعتصاب غذای خشک زد. خسروی رئیس زندان و غلامی رئیس اطلاعات زندان به جای
گوش فرا دادن به مشکلات این زندانی و حل آنها که وادار به اعتصاب غذای خشک
شده است او را بلادرنگ به سلولهای انفرادی زندان زاهدان که شکنجه گاه زندانیان
سیاسی و عادی است و شرایط آن وحشتناک می باشد منتقل نمود.
این زندانی حدودا ۳
سال پیش از لرستان به زندان زاهدان تبعید شده است و گفته می شود که اتهام وی داشتن
سلاح می باشد او حدودا ۴
سال است که در زندانهای لرستان و بند ۴ زندانزاهدان
زندانی میباشد.
استمرار فشار بر اکبر امینی برای مصاحبه
اکبر امینی که از خرداد ماه سالجاری مجددا در حبس به سر میبرد
از بند ۲۴۰ اوین به
بند عمومی ۳۵۰ منتقل شد.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی که دوباره در جریان انتخابات ریاست
جمهوری سال ۹۲ بازداشت شد در
زمان دوران انفرادی برای انجام مصاحبه به شدت تحت فشار بود
و ماموران بند ۲۴۰
او را مورد ضرب و شتم قرار داده اند.
ولین بار نیست که زندانیان سیاسی که بدون هیچ دلیل محکمه پسندی در
زندان به سر می برند برای انجام مصاحبه های تلویزیونی و اعترافات ساختگی تحت فشار
هستند.
خرداد ماه سال جاری، نیروهای امنیتی که از سوی شعبه ششم دادسرای اوین
حکم داشتند با یورش به منزل این فعال سیاسی او را بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ انتقال دادند.
نام اکبر امینی از ۲۵
بهمن ماه سال ۸۹ رسانه ای شد وقتی که به
میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای همبستگی با مردم کشورهای مصر و تونس دعوت به
تظاهرات شد. در آن زمان بود که تصویر اکبر امینی در بسیاری از رسانههای دنیا
منتشر شد. او، بالای یک جرثقیل و در ارتفاع ۳۵ متری چند ساعتی همه چشمها را به
خود خیره کرد. او در این روز با در دست داشتن روبان های سبز، مردم را به شرکت در
تظاهراتی که قرار بود بعدازظهر همان روز برگزار شود، دعوت کرد.
نامه دراویش زندانی به دادستان تهران
وکلا و فعالان زندانی حقوق دراویش در نامه ای به دادستان تهران،
اعتراض خود به دستور الزام به استفاده از لباس فرم زندانیان و دستبند و پابند در
اعزام به مراکز درمانی را اعلام کردند.
به گزارش مجذوبان نور، فعالان حقوق و وکلای زندانی دراویش اعتراض خود
را نسبت به دستور الزام به استفاده از لباس فرم زندانیان و دستبند و پابند در
اعزام به مراکز درمانی را طی نامه ای به دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی
اعلام کردند.
در این نامه به حرکت تبعیض آمیز مقامات در نحوه اعزام زندانیان سیاسی
– عقیدتی به مراکز درمانی و عناد با اهل دل اشاره شده و آمده است: «خلاف رسم
متداول، مقرر کرده اند که برای پیگیری روند درمانمان، جامه زندانیان بر ما درویشان
بپوشانند و زنجیر بر دست و پایمان زنند و آنگاه نزد طبیب برند. تاکنون بارها گفتنی
ها را با قول لیّن و زبان قانون به آمران و ماموران گفته ایم و راه گفت و گو با
سعه صدر را برگزیدیم اما گویا این روش کارگر نمی افتد و برخی آمران مامور از سر
سیرت و اقتضای طبیعت راه عناد با اهل دل را برگزیده و به دیده استحقار در طایفه
درویشان نظر می کنند. حکم راندن بر غل و زنجیر درویشان محبوس و لباس زندان برآنها
پوشاندن، افتخار نیست و حاصلی جز بی آبرویی نخواهد داشت.»
در ادامه این نامه، دراویش زندانی به قصد خود برای
اعتصاب غذا اشاره و توضیح دادند: «ما دراویش زندانی قصد بر اعتصاب غذا داشتیم و
داریم و همانطور که درویش ستیزان به جان ما و سلامت ما اهمیت نمی دهند ما هم در
راه هدفمان به آب و نان اهمیت نمی دهیم چرا که قوت جبرئیل از مطبخ نبود بود از
الطاف آن رب ودود/ اما به توصیه دوستان فعلا از اعتصاب غذا منصرف شده ایم تا
ببینیم خدا چه می خواهد و چه خواهد کرد
جهت اطلاع
دفتر رئيس جمهوري اسبق ايران درخصوص خبر يك
سايت خبري درباره انتخابات خبرگان رهبري اطلاعيهاي صادر كرد. به گزارش شفاف، متن
اين اطلاعيه چنين است: به نام خدا "اخيراً به صورت مكرر و سازمان يافتهاي از
سوي برخي سايتهاي مشخص كه متأسفانه به جاي كار خبري مأموريت عمليات رواني را از
سوي برخي جريانهاي افراطي و امنيتي به عهده دارند، اخبار نادرستي به حجت الاسلام
والمسلمين سيد محمد خاتمي منتسب ميشود كه خبر مندرج در روز 22 شهريور ماه جاري
پيرامون مواضع و نحوه شركت در انتخابات در مجلس خبرگان در سايت مشرق از اين دسته
است. ضمن تأكيد مجدد بر تكذيب اين خبر اعلام ميدارد، پاسخگويي به شكايت خبرهايي
از اين دست كه اساساً از جنس القائات امنيتي سياسي هستند، ناممكن و بيهوده است و
با تأسف بايد گفت از پيگيري حقوقي و قضايي اين قبيل مطالب نيز تاكنون نتيجهاي
حاصل نشده است، لذا داوري نهايي درباره نشر اكاذيبي اين چنين به محضر خداوند دادگر
و ذهن هوشيار جامعه و افكار عمومي واگذار ميشود.
درگيري مامور انتظامي با
پسران شمشير به دست
پسران جواني كه براي رهايي از دست قانون به روي ماموران انتظامي
شمشير كشيده بودند، طي يك تعقيب و گريز كوتاه دستگير شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ عوامل واحد گشت كلانتري ستارخان در حال انجام وظيفه بودند كه متوجه مزاحمت دو تبهكار در خيابان گلاب شدند.
پس از بررسي بيشتر، ماموران دريافتند اين دو پسر شرور به نام محسن و ميلاد از سابقهداران منطقه بوده و همچنين مدتي است كه از دست ماموران متواري هستند.
به دنبال كسب اين اطلاعات عوامل واحد گشت سريعا جهت دستگيري اين دو پسر شرور وارد عمل شده ولي اين دو دوست تبهكار با مشاهده پليس با يك دستگاه موتورسيكلت تندرو از محل متواري شدند.
اين تعقيب و گريز تا خيابان خسروان ادامه داشت و پسران شرور كه توان فرار از دست ماموران را نداشتند موتورسيكلت را در كنار خيابان پارك كرده و با كشيدن شمشير به سمت ماموران حمله ور شدند.
اين جنگ چند دقيقه به طول انجاميد و بازهم متهمان زماني كه ديدند توان مقابله با ماموران را ندارند، شمشير را رها كرده و با پاي پياده به فرار خود ادامه دادند كه البته اين موضوع هم دردي از آنان دوا نكرد و اين پسران سابقهدار در كمتر از هزار متر دستگير شدند.
در نهايت متهمان در حالي كه دستبند به دست هم تلاش براي فرار ميكردند، تحت الحفظ و بدون هيچ گونه خسارات مالي و جاني به كلانتري منتقل شدند.
رئيس كلانتري 118 ستارخان سرهنگ امير حسين رضايي درباره اين خبر، گفت: متهمان در كلانتري به چندين مورد مزاحمت و زورگيري از شهروندان اعتراف كردند و در بازرسي بدني از آنان نيز مقاديري اموال مسروقه و تعداد دو عدد پايپ و مقاديري مواد مخدر روانگردان كشف و ضبط شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ عوامل واحد گشت كلانتري ستارخان در حال انجام وظيفه بودند كه متوجه مزاحمت دو تبهكار در خيابان گلاب شدند.
پس از بررسي بيشتر، ماموران دريافتند اين دو پسر شرور به نام محسن و ميلاد از سابقهداران منطقه بوده و همچنين مدتي است كه از دست ماموران متواري هستند.
به دنبال كسب اين اطلاعات عوامل واحد گشت سريعا جهت دستگيري اين دو پسر شرور وارد عمل شده ولي اين دو دوست تبهكار با مشاهده پليس با يك دستگاه موتورسيكلت تندرو از محل متواري شدند.
اين تعقيب و گريز تا خيابان خسروان ادامه داشت و پسران شرور كه توان فرار از دست ماموران را نداشتند موتورسيكلت را در كنار خيابان پارك كرده و با كشيدن شمشير به سمت ماموران حمله ور شدند.
اين جنگ چند دقيقه به طول انجاميد و بازهم متهمان زماني كه ديدند توان مقابله با ماموران را ندارند، شمشير را رها كرده و با پاي پياده به فرار خود ادامه دادند كه البته اين موضوع هم دردي از آنان دوا نكرد و اين پسران سابقهدار در كمتر از هزار متر دستگير شدند.
در نهايت متهمان در حالي كه دستبند به دست هم تلاش براي فرار ميكردند، تحت الحفظ و بدون هيچ گونه خسارات مالي و جاني به كلانتري منتقل شدند.
رئيس كلانتري 118 ستارخان سرهنگ امير حسين رضايي درباره اين خبر، گفت: متهمان در كلانتري به چندين مورد مزاحمت و زورگيري از شهروندان اعتراف كردند و در بازرسي بدني از آنان نيز مقاديري اموال مسروقه و تعداد دو عدد پايپ و مقاديري مواد مخدر روانگردان كشف و ضبط شد.
كابوس اوراق مشاركت سررسيد شده
|
بسمالله الرحمن الرحيم براساس گزارش بانك مركزي در چهار سال آينده بايد 32 هزار ميليارد تومان بابت اصل و سود اوراق مشاركت به مردم پرداخت شود. اين گزاره به تنهايي ميتواند و بايد نگرانيهاي فراواني براي مسئولان اقتصادي كشور ايجاد كند چراكه چنين ميزاني از بدهي در اقتصاد امروز ايران معنايي جز افزايش تورم ندارد مگر اينكه مسئولان تدبيري مناسب براي حل آن بينديشند. بنابر آمارهاي رسمي ارائه شده توسط بانك مركزي، طي سال 91 بالغ بر يكهزار و هفتصد ميليارد تومان از اوراق مشاركتي كه طي سالهاي 87 و 88 فروخته شده، سررسيد شده است. بخش عمدهاي از اين اوراق متعلق به شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت است كه قاعدتاً در موعد بازپرداخت اصل مبلغ اين اوراق بايد از محل درآمدهاي طرحهايي كه با پول اوراق مشاركت فروخته شده ساخته شدهاند، پرداخت گردد. از سوي ديگر آمارهاي رسمي همچنين نشان ميدهد تعهد اوراق مشاركت سررسيد شده در سال 92 به رقمي در حدود 8233 ميليارد تومان خواهد رسيد. در سال 88 در مجموع 1049 ميليارد تومان، در سال 89 نيز 2120 ميليارد تومان از اوراق مشاركت با موضوع مسكن مهر و طرحهاي وزارت نفت و نيرو، 15 هزار و 680 ميليارد تومان اوراق مشاركت سه و چهار ساله توسط دولت و شهرداريها فروخته شده است. در سال 90 نيز 4486 ميليارد تومان اوراق مشاركت توسط دولت و شهرداريها فروخته شده كه از اين ميزان سررسيد 4448 ميليارد تومان مربوط به سال 94 خواهد بود. از ابتداي سال 91 تا پايان آذرماه سال گذشته 6430 ميليارد تومان اوراق مشاركت از سوي دولت و شهرداريها به فروش رفته كه از اين ميزان سررسيد 2513 ميليارد تومان (اوراق مشاركت بانك مركزي) مربوط به سال 92 است. به اين ترتيب با در نظر گرفتن نرخ سودهاي 5 تا 20 درصدي اوراق مشاركت فروخته شده طي اين سالها، رقم كل تعهد دولت طي چهار سال آينده به حدود 32 هزار ميليارد تومان خواهد رسيد. از آنجا كه بنابر محاسبات انجام شده، عمر متوسط ساخت طرحهاي عمراني در كشور ما متأسفانه كمي بيشتر از 8 سال است به راحتي ميتوان پيشبيني كرد كه طرحهاي عمراني كه اين اوراق مشاركت طي سالهاي 87 تا 89 براي تأمين منابع مالي آنها فروخته شده است هنوز به اتمام نرسيدهاند تا بتوان اميد داشت ناشران اوراق از محل درآمدهاي آن طرحها اصل مبلغ اين اوراق را بازپرداخت كنند و از آنجا كه طي چند سال اخير خصوصاً سالهاي 90 و 91 دولت به علت اجراي قانون هدفمندي يارانهها و بيانضباطيهاي مالي همواره با كسر بودجه دست به گريبان بوده است، نميتوان انتظار داشت دستگاههاي دولتي ناشر اوراق مشاركت اين امكان را داشته باشند كه اصل مبلغ اوراق سررسيد شده را از محل منابع داخلي خود پرداخت كنند. نتيجه اين شرايط چه خواهد بود؟ خيلي روشن است. افزايش بدهي شركتهاي دولتي به شبكه بانكي كشور! چرا كه بنابر مقررات موجود در شرايطي كه ناشران اوراق مشاركت امكان بازپرداخت اصل مبلغ را در سررسيد نداشته باشند، اين مبالغ در قالب قرارداد جديدي به تسهيلات پرداخت شده بانك به ناشر اوراق تبديل ميشود. براين ارقام ميتوان مطالبات معوق چندين هزار ميلياردي بانكهاي خصوصي و دولتي را از شركتهاي دولتي اضافه كرد كه در حكم بدهي دولت به شبكه بانكي خواهد بود. ناگفته پيداست كه چنين شرايطي در سالهاي آينده بار مالي فراواني را بر دوش دولت خواهد گذاشت كه رهايي از آن تقريبا ناممكن است مگر اينكه دولت بتواند با اتخاذ تدابير خاصي از متراكم شدن بدهيها و تعهدات قبلي جلوگيري كند. در غير اين صورت اين تعهدات آثار خود را به صورت كسري بودجه دائمي بروز خواهد داد كه منجر به تورم ميشود. نگرانيها زماني اضافه ميشود كه بدانيم يكي از علل اصلي تورم ساختاري در كشور ما همواره كسر بودجه دولت و روشهاي نادرستي بوده كه براي جبران اين كسري بكار گرفته شده است. از اين رو انتظار ميرود دولتمردان با تدوين يك برنامه ميان مدت راهكارهايي براي خلاصي از اين تعهدات و ايجاد توان بازپرداخت اين بدهيها توسط خود دستگاههاي فروشنده فراهم آورند. ارتقاي سطح بهره وري، كاهش طول عمر طرحها و تأمين مالي از طريق روشهاي ارزانتر ميتواند از جمله اين راهكارها باشد. هر چند فرا رسيدن زمان سررسيد اوراق مشاركت سررسيد شده ميتواند يك كابوس باشد، ولي گفتگوي تلويزيوني رئيسجمهور در شب چهارشنبه گذشته كه با اميدواري فراوان درباره مسائل اقتصادي سخن گفت، اين نويد را ميدهد كه دولت "تدبير و اميد"بتواند بر اين كابوس فائق آيد و ساير مشكلات اقتصادي را يكي پس از ديگري از ميان بردارد. دكتر روحاني در اظهارات تلويزيوني خود چند بار از "ستاد اقتصادي دولت" نام برد. اين عنوان، نشان دهنده وجود يك اطاق فكر اقتصادي در دولت است كه امري مبارك ميباشد واز بهرهمندي از خرد جمعي در مسائل اقتصادي خبر ميدهد، چيزي كه در دولتهاي نهم و دهم وجود نداشت و اگر به درستي از آن استفاده شود ميتواند دولت يازدهم را در فائق آمدن بر مشكلات اقتصادي ياري نمايد. |