يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "تنور داغي كه زود سرد شد! "

اوین نامه ی کیهان 3 شنبه  5 مهر ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "تنور داغي كه زود سرد شد! "
یادداشت روز نویس اوین نامه ی کیهان برای اینکه شکست ا دعای پیروزی سال گذشته اعتلاف اعتدال ومدعیان اصلاح طلب را ترسیم کرده باشد نظریه پردازی کرده است . گرچه مخاطب وی رقیب است . غافل از آنکه نظرش  شامل نه دوجناح و دو باند که رژیم وارونه ی ولایت فقیه می شود .برای اینکه کافیست یک روز سیاست سرکوب اعمال نشود و ارگان های سرکوبگر بگذارند مردم بدون ممانعت وتهدیدو سرکوب آزادانه  توی خیابان ها حضور داشته باشند.تا به وضوح ثابت شود چه اتفاقی به وقوع می پیوندد. چون دیگر جای ابهامی باقی نخواهد ماند  که مردم خواهان برچیده شدن رژیم وارونه ولایت فقیه هستند ونه آنگونه که همکار سربازجو شریعت نداری پاسدار اطلاعاتی سپاه  فقط در مورد رقیب مطرح کرده و گفته است :
 اغلب جريانات ناسالم، مي دانند که اگر مردم از ماهيت دروني آنها باخبر شوند، کمترين اقبالي به آنان نخواهند کرد، بلکه با قاطعيت و صلابتي مثال زدني، طومار آنها را درهم خواهند پيچيد. از اين رو، هميشه اينگونه بوده که اين جريانات، پشت شعارها و نقاب هاي زيبا و فريبنده پنهان شده و اداي ديگران را درآورده اند. اما همين ها، به محض حصول پيروزي، نقاب از رخ مي افکنند و با مردم آن مي کنند که در باطن ذاتشان است. اين صورتک هاي زيبا در هر مقطع و فصلي، متناسب با خواست عمومي جامعه تغيير مي کند اما کارکرد همه آنها در فريب مردم يکسان است و هرچه عمق مردم و ميزان بصيرت و شناخت آنها کمتر باشد، احتمال فريب بيشتر و بالتبع، پشيماني زودهنگام تر خواهد بود. مثلاعدالت ، گمشده هميشه مردمان عالم است و تمسک به اين شعار ، خيلي ها را بر مسند نشانده است. توجه به علم و تخصص، پاک دستي ، رسيدگي به حال ضعفا و محرومين، بهبود اوضاع اقتصادي و شکوفايي آن و ... همگي اميد ها و آرزوهاي ارزشمندي هستند که به فراخور ايام، دستمايه موج سواراني حرفه اي شده و مي شود.

اسفند ماه سال قبل، و اندک زماني پس از انتخابات دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، جريان اصلاح طلب و اعتدال گرا، بر طبل پيروزي مي کوبيد و هل من مبارز مي طلبيد! به هر رسانه اي که سر مي زدي، انواع و الوان تحليل ها و نمودارها بود که مي کوشيد پيروزي قاطع اصلاح طلبان را در ذهن و چشم مخاطب فرو کند و جاي هيچ ترديد نگذارد که جناح مقابل، انتخابات را باخته است!
    
کيهان در همان ايام، با بررسي پايگاه راي تک تک کانديداهاي راه يافته به مجلس، نموداري ترسيم و سهم هريک از بازيگران اصلي آن عرصه را معلوم کرد. نموداري که فرداي همان روز، به سنت مالوف و مسبوق حاميان دولت، دستمايه طنز و تمسخر قرار گرفت و اين گونه ادعا شد که کيهان حقيقت را کتمان مي کند!
    
اما فرموده اند صبر حقايق را آشکار مي کند و چه نيکو هم فرموده اند!
    زمان زيادي لازم نبود تا حقيقت آن انتخابات هم آشکار شود. بزنگاه هاي مهم و تعيين کننده اي همچون انتخاب رئيس مجلس، انتخاب روساي فراکسيون ها ، انتخاب اعضاي جديد حقوقدانان شوراي نگهبان و ... آوردگاه هايي بود که عملابه وزن کشي جريان هاي حاضر در مجلس منجر شد و کم کم کار به انتقاد در روزنامه هاي زنجيره اي و سرخوردگي شديد و البته قابل پيش بيني هواداران ليست اميد منجر شد.
    
اما چرا چنين اتفاقي افتاد و چه شد که زبان رجز خوانان ديروز کوتاه شد و در سر بالايي سياست، به يکديگر پرداختند!؟ اصلااين موضوع چه اهميتي دارد و چرا حالاو با گذشت چند ماه، آن صحيفه را بار ديگر مي گشاييم!؟ لطفا همراه باشيد:
    1-
چرايي اهميت موضوع، به دليل اهميت احتمالي جريان اصلاحات يا پرداختن به آن جريان نيست. آن جريان و همه جريانات ديگر سياسي ، بدون پيروي از اصولي روشن، دير يا زود به همين سرنوشت دچار مي شوند و اهميت موضوع دقيقا همين نکته است. نکته اين است که هرگاه حاميان يک جريان سياسي، بدون علم و اطلاع دقيق از اهداف پيدا و پنهان ليدر ها و بانيان يک منظومه فکري و صرفا به دليل هيجانات مقطعي و اوج گيرنده فصلي يا تنها به دليل مخالفت با يک جريان ديگر سياسي، دست به انتخاب و تصميم گيري بزنند، دير يا زود چنين اتفاقي خواهد افتاد و سرخوردگي، پشيماني ، انشقاق و چند دستگي، ساده ترين دستاورد آنان مي شود . 
    2
- اغلب جريانات ناسالم، مي دانند که اگر مردم از ماهيت دروني آنها باخبر شوند، کمترين اقبالي به آنان نخواهند کرد، بلکه با قاطعيت و صلابتي مثال زدني، طومار آنها را درهم خواهند پيچيد. از اين رو، هميشه اينگونه بوده که اين جريانات، پشت شعارها و نقاب هاي زيبا و فريبنده پنهان شده و اداي ديگران را درآورده اند. اما همين ها، به محض حصول پيروزي، نقاب از رخ مي افکنند و با مردم آن مي کنند که در باطن ذاتشان است. اين صورتک هاي زيبا در هر مقطع و فصلي، متناسب با خواست عمومي جامعه تغيير مي کند اما کارکرد همه آنها در فريب مردم يکسان است و هرچه عمق مردم و ميزان بصيرت و شناخت آنها کمتر باشد، احتمال فريب بيشتر و بالتبع، پشيماني زودهنگام تر خواهد بود. مثلاعدالت ، گمشده هميشه مردمان عالم است و تمسک به اين شعار ، خيلي ها را بر مسند نشانده است. توجه به علم و تخصص، پاک دستي ، رسيدگي به حال ضعفا و محرومين، بهبود اوضاع اقتصادي و شکوفايي آن و ... همگي اميد ها و آرزوهاي ارزشمندي هستند که به فراخور ايام، دستمايه موج سواراني حرفه اي شده و مي شود.
    3- کشف حقيقت موج سواران از آنان که اين واژگان مقدس را براساس باور قلبي، با مردم در ميان مي گذارند، امري سهل و ممتنع است! و در مقطعي کوتاه- به کوتاهي ايام انتخابات- دشواري آن بيشتر مي شود. با اين همه، برخي ملاک ها به سادگي و روشني، دست مدعيان را رو مي کند. مهم ترين نکته گره گشا در اين باب، نه مقايسه دو جريان رقيب، بلکه مقايسه هر مدعي با عملکرد و سوابق و زندگي سياسي و خصوصي خودش است. بايد ديد آنکه شعار عدالت مي دهد، آنکه شعار گردش چرخ زندگي مردم و حمايت از توليد ملي مي دهد، آنکه شعار حمايت از محرومين مي دهد ، آنکه شعار پاک دستي و مبارزه با فساد مي دهد، بيش از شعار هم چيزي براي گفتن دارد يا نه!؟ اگر شعار عدالت است، چه سندي بر اثبات اين ادعا مي توان يافت!؟ اگر بحث اقتصاد و توليد ملي است، آيا واقعا اينگونه شده يا صنايع کشور را يکي بعد از ديگري به تعطيلي و نابودي کشيده اند!؟ اگر شعار پاک دستي داده مي شود، از طراران و اشرار، به چه ميزان در بين آنها حضور دارند و چه نسبتي با بزرگان آنها دارند و ....
    4
- يک راه ديگر براي کشف حقيقت مدعيان، مقايسه خلوت و جلوت آنان است. امام راحل(ره) و امام حاضر، هميشه و در همه حال، مردم را محرم همه رازهاي خود مي دانستند و هيچ گاه و در هيچ حادثه مهمي ، نگفتند مردم نامحرمند و نبايد چيزي به آنان گفت ، ايشان هرگز در عيان چيزي به مردم نگفتند که در نهان، راهي جز آن بپيمايند. اين را بايد مقايسه کرد با مدعياني که مردم را در همه چيز نامحرم مي دانند. اگر قراردادي در کار است، براي مردم محرمانه است! اگر در دل سوداي رابطه و نرد عشق باختن با دشمنان ملت دارند و در خفا و پنهان آن آرزو را دنبال مي کنند ، در عيان رگ گردن برآمده، به آنان مي تازند! اين مصاديق، در گذشته و حال آشنا نيست!؟
    5- آنچه گفته شد، دلايلي گذرا در باب اهميت اين موضوع بود. حال بايد به پرسش نخستين برگرديم ؛ چرا براي جريان مدعي اعتدال و اصلاحات چنين اتفاقي افتاد!؟ واقعيت اين است که کوتاه زماني پس از انتخابات، حوادثي پي در پي رخ داد که خيلي زودتر از آنچه توقع مي رفت، تمامي پرده ها را کنار زد! تا آنجا که مراکز نظرسنجي داخلي و خارجي ، آثار آن حوادث را چونان سونامي بر پيکر اعتبار آن جريان دانسته و قائل به کاهش شديد محبوبيت و مقبوليت آنان شدند. به عنوان نمونه، فيش هاي حقوقي نجومي، دست دولتمرداني را رو کرد که مدعي بودند گذشتگان غارت ها کرده اند و خودشان پاک دستند! کار چنان بالاگرفت که اکنون، آنها انتشار فيش هاي بيست ، سي ميليوني خود را ، گواهي بر ساده زيستي مي دانند و نمي دانند در جامعه اي با اين ميزان بيکار ، اين ميزان مستاجر در جامعه اي با حد اقل حقوق هشتصد و اندي هزار تومان، فيش حقوقي بيست ، سي ميليوني، داغي بر دل فقرا و تيشه اي به ريشه مدعيان مردمي بودن است! طرفه آنکه اين جريان، با اين قبيل شعار ها، ليست اميد را بست و به مجلس راهي کرد و ديديم که خيلي زود ، هوادارانش را نا اميد کرد!
    6-
ديگر دليل براي رويگرداني مردم، کارنامه تقريبا خالي و بي محتواي دولتي بود که با هزاران وعده رنگين به روي کار آمده بود! اين کارنامه آنقدر خالي هست که کوچک ترين عملي در آن ، بايد هزار بار بزرگنمايي شود تا اندکي به چشم بيايد! اگر وزيري در ايام هفته دولت، به افتتاح «اتاق شيردهي کودک» در يک فرودگاه مي پردازد، معلوم است چه کارنامه اي دارد! و اگر ديگري به مراسم افتتاح چند مرکز درماني مي شتابد، طبيعي است که براي بزرگ ديده شدن، دستاورد همه سال هاي پرشکوه پس از انقلاب را انکار کند و در کلامي توهين آميز بگويد: «پيش از ما مردم کف زمين زايمان مي کردند»! اين قبيل سخنان و رفتار ها، روز به روز اقبال مردم را کم و کمتر مي کند و لابد به همين خاطر ، سرگرم کردن مردم به امور فرعي همچون کنسرت، در دستور کار دولت قرار مي گيرد!
    
اين نکته را هم نبايد از نظر دور داشت، مدعيان زيرکي و سياست
    -
غير الهي- در موارد بسياري از دوقطبي سازي در جامعه حداکثر بهره برداري را مي کنند. دوقطبي هايي که گاه، هر دو قطب آن در پشت پرده يکي است و شايد بسياري از مردم خبر نداشته باشند! در چنين فضايي ، اينگونه وانمود مي شود که شما چاره اي نداريد جز انتخاب اين يا آن! حال آنکه نه تکليف شرعي و نه تکليف عقلي ما، چنين نيست و مي توان را ه هاي ديگري را پيمود. دوقطبي سازان مي کوشند مردم را متقاعد کنند که بايد از ترس آن جريان نامطلوب به ديگري که آن نيز نشان داده است قابل اعتماد نيست پناه برد! حال آنکه خداوند هيچ گاه مومنين را بي پناه و ناگزير بين دو «بد» رها نمي کند. نويسنده: حسين شمسيان