يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "موصل؛ حلب و فينال بازي با داعش "

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 6 آبان ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "موصل؛ حلب و فينال بازي با داعش "

منطقه، لحظات «بسيار» حساس و سرنوشت سازي را سپري مي کند. غرب در اين منطقه و طي 5 سال گذشته سرمايه گذاري هنگفتي کرده و هزينه هاي بسيار سنگيني را نيز، هم متحمل شده و هم تحميل کرده است. اين جبهه با راه اندازي غائله «داعش» و «تکفير»، توده هاي عظيمي از انسان ها را به کشتن داده يا مجروح، آواره، يتيم و بيوه کرده است. زير ساخت هاي کشورهاي درگير مثل عراق ، سوريه و يمن تقريبا به طور کامل نابود شده و شايد سال ها طول بکشد بتوان خسارات و خرابي هاي پديد آمده را جبران کرد.
    
در مقابل اما، پناهجويان هم به سراسر اروپا هجوم آورده و يک بحران جدي امنيتي و اجتماعي را از «غرب» آسيا به «قلب» اروپا سرايت داده اند. غرب با پرداخت هزينه هاي مادي، معنوي و سياسي سنگين، قمار بزرگي کرده و آبرو، پرستيژ و حيثيت خود را به حراج گذاشته است. يکي از بزرگترين هزينه هايي که غرب متحمل شده، به چالش کشيده شدن ادعاي قديمي و هميشگي اش يعني «مدافع حقوق بشر» بودن است. اکنون که در حال مطالعه اين وجيزه ايد، پليس ضد شورش فرانسه، در حال قلع و قمع وحشيانه پناهجويان در شهر مرزي کاله است و کشورهاي ديگر اروپايي مثل مجارستان و يونان نيز پي در پي در حال ارائه طرح و تصويب قوانين جديد براي اخراج و سرکوب پناهجويان هستند. روزنامه آلماني زد دويچه سايتونگ همين ديروز در توصيف شرايط حاکم بر پناهجويان در «کاله» فرانسه نوشت، «اينجا شبيه گوانتانامو است» و در انتهاي گزارش خود نيز نتيجه گرفت «وضعيت پناهجويان در اين منطقه، براي تمام اتحاديه اروپا مايه شرم است
    
بدون ترديد حجم کلان سرمايه و هزينه اي که غرب به ميدان آورده، به دليل اهميت بسيار بالاي منطقه و تحولات جاري در آن است. وقتي بيش از 80 کشور در يک جنگ-به شکل مستقيم و غير مستقيم- حضور مي يابند، وقتي باراک اوباما به عنوان راس تمام اين توطئه ها و جنايات مي گويد، اين تحولات او را پير کرد، يعني، پروژه، پروژه عظيمي است. طبق محاسبات غرب اما، اکنون تحولات به خط پايان رسيده و فصل برداشت است. اما اين همه ماجرا نيست.
    
مرکز ثقل تمام تحولات جاري را اگر سوريه و عراق يا به بيان دقيق تر «موصل» و «حلب» بدانيم، بايد نتيجه گرفت، غرب درست مي گويد، فصل برداشت فرا رسيده است. اما آيا تحولات در اين دو شهر همانگونه پيش مي رود که غرب تصور مي کرد؟
    
موصل، مرکز استان نينوا، قلب داعش و پايتخت به اصطلاح «خلافت» تکفيري هاست. اوضاع در اين دو شهر صد در صد لهِ مقاومت و عليه جبهه تکفيري غربي است. تقريبا تمام کارشناسان و استراتژيست هاي نظامي اذعان کرده اند، با آزاد شدن موصل، کار داعش در عراق تمام است. ممکن است پس از آزاد سازي اين شهر، داعش چند سالي به صورت پراکنده در اين منطقه و آن روستا حملات پراکنده تروريستي انجام داده و عده اي را شهيد و مجروح کند اما، ديگر خبري از حملات آنچناني و سقوط اين شهر و آن روستا نخواهيم شنيد. بخشي از راز دست و پا زدن هاي ترکيه و حتي آمريکا، فرانسه و انگليس براي شرکت ولو ظاهري در اين عمليات، به دليل همين مسئله است. ترکيه در اين 5 سال بابت حمايت پيدا و پنهان از تکفيري ها، کم هزينه نداده است. جنگ موصل، «فينالِ بازيِ داعش» است. کسب افتخار مشارکت در آخرين عمليات مهم ضد تروريستي عراق، کم افتخاري نيست. حداقل سود حضور حتي ظاهري و غير موثر در اين عمليات براي کشوري مثل ترکيه اين است که مي تواند ننگ حمايت از داعش را به ظاهر هم که شده از پيشاني خود، پاک و خود را تبرئه کند. اين کشور با حضور در جنگ موصل حتي مي تواند، براي موصل بعد از داعش نيز برنامه ها داشته باشد!
    اوضاع حلب نيز همين گونه است. اهميت عمليات حلب کمتر از موصل نيست. آزاد سازي اين شهر هم به معني پايان کار تکفيري ها در سوريه خواهد بود. علت هجمه سنگين قدرت هاي غربي و سازمان ملل عليه ايران، روسيه، سوريه و حزب الله به خاطر پيشروي اين جبهه در حلب و جدي شدن مسئله پايان غائله تکفيري هاست نه نگراني از به خطر افتادن جان غير نظاميان. نگراني اين جبهه از به خطر افتادن جان غير نظاميان، با توجه به پرونده سياه آنها در کشتار مردم، فقط خنده دار است. جان غير نظاميان اگر براي سازمان ملل مهم بود، پرونده کودک کشي آل سعود، معلم داعش را، در يمن مسکوت نمي گذاشت.
    
در اين برهه حساس جنگ، از نگاه غرب، به دليل همان هزينه هاي بالايي که برشمرديم، داعش و النصره نبايد تمام شوند. غرب و متحدانش به اين جانوران احتياج دارند. تکفيري ها مجري پروژه بزرگ و 5 ساله غرب در منطقه هستند و در بازي فينال نبايد شکست بخورند. اما تحولات منطقه طور ديگري رقم خورده و جبهه غرب چه بخواهد و چه نخواهد اين پروژه هم در حال شکست است.
    
سرنوشت عمليات موصل و حلب سرنوشت تمام منطقه است. پيروز اين ميدان نيز پيروز تمام منطقه است. امروز تمام دنيا از تروريسم و تفکرات تکفيري زخم خورده است و مسلمانان در اين ميان از همه بيشتر زخم خورده اند بنا بر اين مي توان گفت سرنوشت اين دو تاثيرات منطقه اي و جهاني تعيين کننده اي خواهد داشت، درست مثل سرنوشتي که پايان جنگ جهاني دوم بر مناسبات جهاني گذاشت.
    
اگر با پايان جنگ جهاني دوم، فاتحان جنگ يعني آمريکا، شوروي، فرانسه و انگليس(متفقين) غنائم را آن طور که خود مي خواستند تقسيم و مناسبات بين المللي را به نفع خود تعريف کردند، به جرات مي توان ادعا کرد، در جنگي به اين مهمي که عده اي آن را جنگ جهاني سوم هم خوانده اند نيز فاتحان، مناسبات بين المللي را مي توانند به نفع خود تغيير دهند. اما فاتح اين ميدان ديگر آمريکا، فرانسه و انگليس نيست، «مقاومت» با محوريت ايران است.
    
جايگاه رفيعي که ايران اسلامي، جهان تشيع و مقاومت به عنوان تنها هماورد واقعي داعش پس از پايان اين قائله در منطقه و دنيا به دست خواهند آورد، جايگاه بسيار برجسته، سرنوشت ساز و تعيين کننده اي است. جايگاهي که بيش از هر چيز مرهون حشد الشعبي، مرجعيت شيعه و سني، ملت عراق، سوريه و يمن و مهمتر از همه مرهون خون شهداست؛ حتي اگر غول هاي رسانه اي دنيا بخواهند اين تحولات عظيم را تحت الشعاع قرار دهند.
    
کوچ تکفيري هاي چشم آبي به خانه، روي ديگر اين تحولات است. انفجار، ترور و ناامني شايد براي برخي کشورهاي غرب آسيا مسئله تازه اي نباشد اما، براي غرب مدرن يک مسئله تازه و کاملاجدي است. تحمل نا امني و حملات تروريستي براي غربي هايي که سال هاست در بالاترين سطوح و استانداردها زندگي کرده اند، کار ساده اي نيست. وقتي 80 درصد مردم آلمان، قوي ترين اقتصاد اروپا مي گويند، «هر آن» احتمال وقوع حمله اي تروريستي يا انفجاري انتحاري را مي دهند، يعني غرب از آن استانداردها فاصله گرفته است. مخلص کلام اين که، بازي فينال بين داعش و مقاومت با احتمال بسيار زياد طي ما ه هاي آينده به نفع مقاومت تمام خواهد شد اما در غرب، اول کار است و بازي مقدماتي بين داعش و اربابانش تازه آغاز خواهد شد. نويسنده: جعفر بلوري