گزیده ها قسمت چهارم 7 اسفند -95
کارشناس منابع آب وزارت نیرو گفت: فقط مردم مقصر نبودند، حکمرانی آب خوب نبود ١٠ درصد سدهای کشور بیهوده ساخته شدهاند. قبل از انقلاب ١٣ سد داشتیم و حالا ٦٥٣ سد ساختهایم.
به گزارش شهروند، «جنگ آب؛ ترکیبی که این سالها، بارها به گوش شما خورده است. الگوی غلط مصرف، افزایش جمعیت و به دنبال آن افزایش نیاز و تقاضا، سالهای خشکسالی و کاهش بارش، مصرف آب ما را در مرز بحران قرار داده است. ایران بیش از یکدرصد جمعیت و ٠,٥درصد آب شیرین دنیا را دارد و ما فاصلهای با جنگ بر سر آب نداریم.
هدایت فهمی، کارشناس منابع آب وزرات نیرو به «شهروند» میگوید: وضع مصرف آب ایران در مرحله تنش قرار دارد. حتی اگر ١٠درصد کاهش بارشی که سال گذشته با آن مواجه بودیم، در سال جاری جبران شده و به صفر رسیده و حتی ١٠درصد دیگر افزایش پیدا کند، باز هم مشکل آب کشور ما حل نمیشود.
او در ادامه توضیح میدهد ما بیش از ٨٠درصد از منابع آبی تجدیدنشوندهمان را مصرف میکنیم که مطابق استانداردهای جهانی صراحتا به معنای ایستادن بر روی خط بحران آب است. علیرضا مقدمنیا هم در مقالهای تحت عنوان منابع و مسائل آب در ایران نوشته است میزان بارندگي ثلث متوسط جهاني بوده و میزان تبخیر واقعي سالانه بیش از ٧٠درصد بارش سالانه است. همچنین مصرف سرانه خانگي آب در ایران ١٥٥ لیتر برای هر نفر است که ٧٥درصد آن به صورت پساب برميگردد.
تکلیف نسلهای بعدی مشخص نیست
مدیریت منابع آب تعریف خاص خودش را دارد. فهمی میگوید: مدیریتی درست و صحیح است که بین منابع و مصارف آب به صورت پایدار تعامل ایجاد کند. ما باید بتوانیم با رعایت پایداری و عدالت بین نسلی آب را توزیع کنیم. سال ١٣٠٠، ٧میلیون جمعیت داشتیم. در حال حاضر ٨٠میلیون نفریم. طبیعی است که این جمعیت به بیش از ١٠ برابر آب شرب نیاز دارد.
ضعف مدیریت مدرن منابع آب
حکمرانی خوب آب در کشور وجود نداشته و مدیریت منابع آب داخل کشور ما مشکلات جدی دارد. این را فهمی به «شهروند» گفته و توضیح میدهد: شرط مدیریت درست، استقرار مدیریت به هم پیوسته منابع آب است. در حال حاضر این استقرار در کشور ما ضرورت داشته و نیاز است. البته بهتر است بدانید موضوع فقط و فقط هم مدیریت داخلی منابع آب نیست. بهرهوری آب پایین بوده و هست. سالهای پیاپی خشکسالی، الگوهای اشتباه مصرف، افزایش جمعیت و افزایش نیاز به آب همه و همه دست به دست هم داده و کشور به این نقطه رسیده است.
هزار لیتر آب برای پخت قورمهسبزی
برای تولید يك کیلوگرم گوشت ١٦هزار لیتر آب مصرف میشود. این رقم نشاندهنده اهمیت آب در جزء جزء زندگی ماست. تصور کنید اگر هزار و ٣٨٠ لیتر آب نداشته باشید، نمیتوانید یک وعده خورش قورمهسبزی بپزید.
فقط مردم مقصر نیستند
فقط مردم را متهم نکنیم. این را فهمی به «شهروند» گفته و توضیح میدهد: مدیریت منابع آب در سالهای گذشته ناکارآمد و نامناسب بوده است. او تأکید میکند: حالا دولت موظف است با روشهای نوین، مثل نمکزدایی از آب شور، آب این جمعیت را تأمین کند. همچنین از دیگر وظایف دولت و وزارت نیرو، پیداکردن آستانه تابآوری برای مصرف کشور است. گفتنی است این آستانه توسط وزارت نیرو تعیین شده و حالا نوبت فرهنگسازی و کمک مردم است.
٨٨درصد منابع آبمان را مصرف میکنیم
آستانه تابآوری کشور ٧٠میلیارد مترمکعب است. فهمی به «شهروند» میگوید این ٧٠میلیارد معادل ٦٠درصد آب تجدیدشونده کشور است و آستانه تابآوری ماست اما در حال حاضر ما ٨٨درصد از منابع تجدیدشونده آب کشور را مصرف میکنیم. او توضیح میدهد: تا سال ٧٥ آب در دسترس کشور ما ١٣٠میلیارد مترمکعب بود. از یک دورهای به بعد، یعنی از سال ٧٨ کاهشها و شکستها شروع شد و همه منابع حوزههای آبی را تحتتأثیر قرار داد. حتی جریان آب رودخانهها کم شد و بحران منابع آب داخل کشوری کلید خورد. در ١٥سال اخیر، کار به جایی رسید که ١٣٠ تا ١١٦میلیارد مترمکعب کاهش پیدا کرد و حتی گاهی به ١١٠میلیارد مترمکعب هم رسید. به گفته فهمی اگر کشوری ٤٠درصد از منابع آب تجدیدشونده خود را استفاده کند، روی خط استاندارد ایستاده است. از ٤٠ تا ٦٠درصد آن کشور دچار تنش آبی شده است و از ٦٠ تا ٧٠درصد آن کشور بحران آب دارد، ما بیش از ٨٠درصد از منابع آب خود را مصرف میکنیم. درد اینجاست.
١٠درصد کاهش بارش کار دستمان داد
در حالی که ما سالهاست از خط استاندارد مصرف فاصله گرفتهایم، از طرفی سالهای خشکسالی و کاهش بارش هم مزید بر علت شد و حدود ٢٠میلیارد از منابع آب تجدیدشونده ما را کم کرد. از طرفی در سال گذشته دمای کشور یک درجه هم گرمتر از سالهای گذشته اعلام شد و همین گرما تبخیر سالانه را زیاد کرد. هدایت فهمی به «شهروند» میگوید: در بهترین حالت میتوانیم میزان مصرف از منابع تجدیدشونده کشور را به ٦٠درصد برسانیم و این در صورتی است که در سالهای آتی، بارش باران هم افزایش پیدا کند. ما در نقطه تنش آبی ایستادهایم. باید مصرف آب را تا حد معقول کاهش دهیم.
١٠درصد سدهای کشور بیهوده ساخته شد
اگر چه افزایش تعداد سدها در افزایش منابع آب موثر است اما ساختن هر سد باید توجیه محیط زیستی و منابع طبیعی هم داشته باشد. پیش از انقلاب در کشور ١٣ سد داشتیم و حالا به گفته فهمی این عدد به ٦٥٣ رسیده است. در پشت ١٣ سد، ١٣ تا ١٥میلیارد مترمکعب آب ذخیره میکردیم و پشت ٦٥٣ سد، ٣٧ تا ٣٨میلیارد مترمکعب آب ذخیره میکنیم. در حالی که ٥٠ برابر سد داریم، تنها ٢,٦ برابر آب بیشتر ذخیره میکنیم. فهمی میگوید: ایجاد سد و سدسازی به اندازه و بر اساس ظرفیت تابآوری زیستمحیطی برای جلوگیری از کمبود آب ضروری است. سد دارویی است که اگر زیاد مصرف شود، تبدیل به سم میشود. به گفته این کارشناس وزارت نیرو، ٩٠درصد سدهای کنونی دارو و کمتر از ١٠درصد را میتوان برای کشور سم دانست.
بحران آب در ایران مدتهاست کلید خورده
روزنامه واشنگتنپست، تیرماه ۱۳۹۳، در گزارشی اعلام کرد ایران در بین ۲۴ کشوری قرار دارد که وضع آب در آنها خطرناک است. امروز در کمتر از یک سال که از انتشار آن مقاله میگذرد، همه کارشناسان این حوزه هشدار میدهند بحران آب در ایران مدتها پیش آغاز شده و از مرز خطرناک گذشته وو در آینده نزدیک به «جنگ برای آب» مبدل خواهد شد. وزیر نیرو، حمید چیتچیان پیش از این گفته بود در حالی در اوایل انقلاب میزان سرانه آب تجدیدشونده به ازای هر فرد ایرانی چهار هزار متر مکعب بود که در حال حاضر این رقم کمتر از یکهزار و ٦٠٠ مترمکعب است.
طبق برآوردهای بینالمللی، کشورهایی که میزان سرانه آب تجدیدشونده آنها از یکهزار و ٧٠٠ مترمکعب کمتر باشد، در تنش آبی قرار دارند و اگر این رقم از یکهزار مترمکعب کمتر باشد، آن مناطق وارد بحران آب میشوند. وزیر نیرو گفت: متوسط آب تجدیدشونده در کشور کمتر از یکهزار و ٦٠٠ مترمکعب است و توزیع این مقدار آب در مناطق مختلف کشور یکسان نیست؛ به طوری که برای مثال میزان سرانه آب تجدیدشونده در شرق دریاچه ارومیه کمتر از ٦٠٠ مترمکعب است.
آب بیرویه برداشت کردیم، زمینها فرو نشست
پدیده فرونشست زمین یکی از خطرناکترین ماحصلهای بیآبی است. بر پایه یافتههای پژوهشی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی در چند دهه گذشته به دلیل رشد جمعیت و خشکسالیها افزایش یافت.
ساخت سدها و حفر چاههای جدید مجاز و غیر مجاز به تنش موجود افزود و سبب کاهش شدید و بدون بازگشت منابع آب، افت سطح آب، تغییر شدید کیفی و در آخر خشکیدگی بسیاری از چاهها شد. فرونشست زمین و نشت گاز (بیست و هشتم خردادماه)، فرونشست زمین در خیابان پیامبر(ص) (یازدهم شهریورماه) و انفجار تأسیسات برق در محله ستارخان (چهاردهم شهریورماه) در یک موقعیت جغرافیایی خاص (شمال غرب) آژیر خطر را برای پایتختنشینان به صدا درآورد. فرونشست زمین در تهران ٩٠ برابر میزان بحرانی اعلام شده از سوی اتحادیه اروپاست و هر روز یک میلیمتر از زمین تهران نشست میکند که با ٣٦ سانتیمتر نشست سالیانه، بین کشورهای جهان رکورددار است.
چرا بحران داریم؟
دکتر امین علیزاده در اصول هیدرولوژی کاربردی ویرایش پنجم گفته است ايران سرزميني كوهستاني است كه دو رشته كوه البرز و زاگرس همانند ديوارهاي مانع رسيدن ابرهاي بارانزا از شمال و غرب كشور به بخشهاي مركزي ميشوند و به همين دليل نيز بخش اعظم كشور را مناطق خشك و نيمهخشك تشكيل ميدهد. كمبود منابع آبي همواره به عنوان يك عامل محدودكننده فعاليتها در كشور مطرح بوده است. در چنین شرایط اقلیمیای ما به عنوان مصرفکننده موظفیم کمتر دل به دریا زده و هر کار دلمان میخواهد با آب شرب بکنیم. از طرفی دولتهایی که یکی پس از دیگری روی کار میآیند هم باید در نظر بگیرند تنها مدت صدارتشان خوش ندرخشند و فکری طولانیمدت برای آب کشور کنند.
پیشبینیها نشان میدهد که جمعیت ایران در سال ١٤٠٠ به ٩٧میلیون نفر خواهد رسید و مقدار آب مورد نیاز برابر ١٣٠میلیارد مترمکعب خواهد بود که تأمین این میزان آب از منابع تجدیدپذیر آبی کشور امکانپذیر نخواهد بود. چطور ممکن است که از مردم انتظار افزایش جمعیت داشته باشیم در حالی که در همین لحظه کارشناسان مختلفی معتقدند جنگ آب بیخ گوشمان است؟»
اصولگرايان پنجم اسفند ماه٩٥ يكگام از سه گام انتخاباتي خود را با برگزاري نخستين مجمع عمومي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي (جمنا) برداشتند تا سه ماه مانده به بازي سياسي بزرگ انتخابات ٩٦ حال و روز مشخصتري براي رقابت با حسن روحاني پيدا كند.
به گزارش اعتماد، كنگره سه هزار نفره جمنا در مجموعه شهر آفتاب، وابسته به شهرداري تهران برگزار شد تا شايد راستگرايان سياسي ايران نسخه شفابخش سياسيشان را براي جلوگيري از اسقاط و انهدام پيدا كنند. همين اضطراب و دلهره هم باعث شد تا اكثريتشان منهاي پايداريها و سعيد جليلي و حاميان علي لاريجاني آمدند تا راه برونرفت از پيچ خطرناكي كه چند سالي است گرفتار آن شدهاند را بيايند.
اگر تا چندي قبل جامعتين نخ تسبيح اصولگرايان بود حالا كار را به جمع جمنا واگذار كرده و ناظر كنش انتخاباتي اصولگرايان شده است. چه آنچه اگر ائتلاف اصولگرايان در سال ٩٢ با وجود تلاشهاي مرحوم آيتالله مهدويكني، دبيركل وقت جامعه روحانيت مبارز در سال ٩٢ محقق نشد، امروز اما جمنا حمايت آيتالله موحديكرماني را دارد تا به نيابت از جامعتين گزينه واحد اصولگرايان را به رقابت با روحاني بفرستد.
آيتالله موحديكرماني، مصباحيمقدم، ميرتاجالديني، حبيبي، بادامچيان، يحيي آلاسحاق، حميدرضا حاجيبابايي، سيدرضا تقوي، سبحانينيا، لاله افتخاري، محسن رضايي، زهره الهيان، مهدي چمران، حسين ابراهيمي، سليمينمين، طلايي، زريبافان، مهدي فضائلي، سيد محمد حسيني، رحيميان، مرندي، مرضيه وحيددستجردي، حدادعادل، ابوترابيفرد، محمدباقر ذوالقدر، محمدرضاباهنر و ديگر اصولگرايان نامدار و كم شهرت ديگري از جمله حاضرين گردهمايي ملي اصولگرايان به ميزباني جمنا بودند تا از بين اصولگرايان طالب كانديداتوري به يك كانديداي با كيفيت برسند.
آنان در حالي در شلوغي سالن شهر آفتاب شانه به شانه هم نشستند تا با رايگيري، رايآورترينهاي خود را انتخاب كنند كه در زمان رايگيريشان در نخستين مجمع عمومي خود خبرنگاران رسانههاي اصلاحطلب را از سالن خارج كردند تا انحصار اصليترين بخش مجمعشان در اختيار رسانههاي تحت مديريت شان قرار بگيرد.
گام نخست اصولگرايان ناتمام ماند
بارها و بارها از سوي موسسان جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اعلام شده بود كه برنامهاي جدي براي معرفي گزينهاي مردمي دارند. غالب اصولگرايان كه پيشترها بر معرفي گزينه اصلح اصرار داشتند و راي آوري را در درجه اول اهميت نميدانستند، حالا صريح و روشن اعلام كردهاند كه گزينه شان را با راي مستقيم نمايندگان منتخب اقشار و استانهاي مختلف انتخاب ميكنند. از همان ابتداي اعلام موجوديت، اين جبهه وعده برگزاري سه مجمع عمومي انتخاباتي را داد. بنا بود تا در نخستين مجمع عمومي كه روز پنجشنبه برگزار شد، كار ويژه مجمع عمومي در سه بخش افتتاحيه، بررسي اساسنامه و مرامنامه و انتخاب شوراي مركزي و نهايتا انتخاب ١٠ كانديداي رياستجمهوري منتخب مجمع عمومي باشد. با اينحال اصولگرايان تا پايان مجمع روز پنجشنبه جمنا نتوانستند اسامي اعضاي شوراي مركزي را اعلام كنند.
اعضاي شوراي مركزي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب متشكل از ٣١نفر هستند. ٣١ نفري كه قرار است تا كار قضاوت بر اساس شاخصها و معيار را بين ١٠ گزينه رياستجمهوري به عهده بگيرند. همچنين اين مجمع عمومي ١٢ شاخص براي ارزيابي كانديداها تعيين كرد؛ شاخصهايي كه در ميان آنها رايآوري، اعتقاد به مرامنامه مجمع عمومي، كارآمدي اجرايي و داشتن برنامه براي حل مشكلات كشور از درجه اهميت بيشتري نسبت به ديگر شاخصها برخوردار است. همچنين در اين مجمع عمومي نام ٢٢ نفر به عنوان گزينههاي موجود اعلام شد كه از آن ميان سيد رضا تقوي در اواسط مراسم از كانديداتوري انصراف داد.
نهايتا مجمع عمومي از ميان اين ٢١ نفر ١٠ گزينه را برميگزيند و اين ١٠ نفر براي قضاوت به شوراي مركزي منتخب مجمع عمومي سپرده خواهد شد. اگر چه در اين مجمع عمومي رايگيري براي انتخاب ٣١ نفر شوراي مركزي و ١٠ نفر منتخب براي رياستجمهوري صورت گرفت كه مرضيه وحيددستجردي بيشترين آرا را به خود اختصاص داد. از سوي ديگر برخي رسانههاي اصولگرا اسامي افرادي همچون سيد ابراهيم رييسي، محمدباقر قاليباف، سعيد جليلي، محسن رضايي، عليرضا زاكاني، مهرداد بذرپاش، محمدمهدي زاهدي، حميدرضا حاجيبابايي، الياس نادران، شاهين ميرمحمدي و سيد مسعود ميركاظمي را به عنوان ١١ كانديداي رايآور اين همايش اعلام كردند كه اين خبر رسانههاي اصولگرا بلافاصله از سوي مرضيه وحيد دستجردي، سخنگوي جمنا تكذيب شد تا مشخص شود فرآيند انتخاب كانديداي اصولگرايان به راحتي رايگيري ميان حاضرين در نخستين مجمع عمومي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب نيست. مشخص نشدن ١٠ نفر داور جمنا و موكول شدن اعلام اسامي ١٠ كانديداي انتخاباتي كه مكانيسم و شرايط جبهه را هم پذيرفته باشند به مجمع دوم نشانه آن است كه لوييجرگه اصولگرايان نتوانست منطبق بر زمانبنديهاي خود به اهداف اوليهاش دست پيدا كند.
البته مرضيه وحيد دستجردي علت برهم خوردن اين زمانبندي و تغيير را رايزني با برخي كانديداها اعلام كرد. چرا كه به گفته او ممكن است نام افرادي در بين آن ٢١ نفر باشد كه هنوز تمايلي به كانديداتوري نداشته باشند. همچنين در بخش افتتاحيه مراسم سخنگوي حزب از سازوكار انتخاب مجمع عمومي از استانها و اقشار مختلف توضيحاتي داد. به گفته مرضيه وحيددستجردي اين مجمع عمومي «براي نخستين بار طي چهار دهه پس از انقلاب اسلامي است كه مجامع استاني را تشكيل داده تا تصميمگيريها از مركزيت پايتخت خارج شوند.»
او همچنين تشريح كرد: «براي شهرستانهاي با جمعيت بين ٢٠ هزار تا صدهزار نفر يك نماينده در مجمع عمومي معرفي شده است و به ازاي هر صدهزار نفر اضافه از جمعيت شهرستانها يك نفر به نمايندگان شهر يا روستا اضافه شده است.» او همچنين با بيان اينكه هزار و ششصد نفر از نمايندگان شهرها و روستاها در نخستين مجمع عمومي اين جبهه حضور دارند، اظهار كرد: « بناي مجمع ملي انتخاباتي آزاد و از پايين به بالاست و هر استان ۸ نفر را انتخاب كردند و ما شاهد حضور آنها در مجامع استاني هستيم.»
دستجردي همچنين از حضور نمايندگان ٢٧ قشر در مجمع عمومي اين جبهه خبر داده و به برخي از اين اقشار اشاره كرد: «كشاورز، كارگر، دانشجو، علما، جوانان، مهندسين، پزشكان، زنان، هنرمندان، دانشگاهيان و ورزشكاران از جمله اقشار شناساييشده و حاضر در مجمع عمومي هستند كه حدود ٦٠٠ نفر از نمايندگان اقشار را در اين جمع داريم.» مرضيه وحيددستجردي تصريح كرد: «اعضاي هيات موسس در طول اين مدت ۲۰ جلسه برايي تدوين اساسنامه، مرامنامه، راهكارهاي اصولي مجمع، تبيين شاخصهاي اعضاي شوراي مركزي و كانديداي رياستجمهوري صورت دادند.» سخنگويي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي افزود: «مفتخرم كه اعلام كنم اين مجمع برگرفته از ۵۰ هزار نفر نيروي انقلابي و مردمي در سراسر كشور استت كه به عنوان نمايندگان آنها تشريففرما شدهاند.»
چهرههاي شكست خورده ٩٤ در روياي پاستور
اعلام نتايج انتخابات دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در تهران يك شوك بزرگ براي اصولگرايان بود. اين جريان سياسي كه به گفته بسياري از اصولگرايان با عبرت از شكست شان در سال ٩٢ با يك ليست واحد در اين انتخابات شركت كرد حتي يك گزينه اصولگرا از حوزه انتخابيه تهران نتوانست وارد خانه ملت كند. در واقع اين جريان سياسي با آنكه توانست به وحدت برسد و ليست واحدي ارايه كند، باز هم طعم تلخ شكست را تجربه كرد. برخي تحليلگران سياسي اصولگرا علت اين امر را در كيفيت و مشي سياسي گزينههاي مطرح شده در ليست اصولگرايان جستوجو كردند. حالا امروز جمنا با ليست ديگري براي انتخابات رياستجمهوري به ميدان رقابتها پا گذاشته كه از شانس خوبي براي موفقيت برخوردار نيستند.
صف كانديداتوري وزراي احمدينژاد پشت نقاب جمنا
نكته قابل توجه نخستين مجمع عمومي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب، سهم القدر بالاي وزراي دولت احمدينژاد در بين اسامي كانديداهاي احتمالي جمنا بود. چه آنكه در بين ٢١ نامزد مطرح شده از سوي اصولگرايان وزن ٦ نفره جبهه يكتا از وزراي دولت احمدينژاد بيش از همه گروههاي اصولگرا به چشم ميآيد. حميدرضا حاجيبابايي، وزير آموزش و پرورش دولت دهم از عضويت در هيات موسس جبهه مردمي نيروهاي انقلاب استعفا داده تا به عنوان يك گزينه در انتخابات رياستجمهوري مورد قضاوت شوراي مركزي قرار بگيرد.
رستم قاسمي، وزير نفت دولت دهم، محمدمهدي زاهدي وزير علوم و تحقيقات دولت نهم، مسعود زريبافان رييس بنياد شهيد در دولت دهم، محمد عباسي وزير ورزش و جوانان دولت دهم، ابراهيم عزيزي معاون توسعه و برنامهريزي دولت نهم از افرادي هستند كه نامشان در فهرست گزينههاي محتمل اصولگرايان براي رقابت با روحاني به چشم ميخورد. علي نيكزاد، وزير راه و شهرسازي يكي ديگر از كانديداهاي يكتا است. البته نام پرويز فتاح، رييس كميته امداد امام خميني و وزير نيرو در دولت نهم در ليست اصولگرايان ديده ميشد كه در نهايت روابط عمومي كميته امداد اعلام كرد كه فتاح به هيچ عنوان كانديداي انتخابات نخواهد شد.
تكرار نامهاي ناكام انتخابات ٩٢
در اين ليست ٢١ نفره اما نام سه گزينه ناكام انتخابات رياستجمهوري يازدهم هم به چشم ميخورد. سعيد جليلي كه البته تحركات گسترده انتخاباتي در ماههاي اخير از او ديده ميشود اما هنوز سازوكار وحدت اصولگرايان را نپذيرفته است و همين هم بود كه سخنگوي جامعه روحانيت مبارز از پخش شدن آراي اصولگرايان در انتخابات آتي ابراز نگراني كرده بود. حالا جناح راست ميكوشد اين تنها گزينه رياستجمهوري را كه در حال حاضر اعتقادي به وحدت با اصولگرايان ندارد، زير چتر خود بياورد.
محسن رضايي، نيز چند روزي است كه اعلام كرده اگر گزينه نهايي اصولگرايان باشد حاضر است كانديدا شود. محمدباقر قاليباف، شهردار تهران نيز ديگر گزينه محتمل اصولگرايان براي رقابت با روحاني است. كسي كه در جريان انتخابات ٩٢ اگرچه نسبت به ديگر اصولگرايان راي بالاتري آورد اما نتوانست در مقابل روحاني پيروز شود. حالا او نيز همچنان روياي رسيدن به جايگاه رياستجمهوري از شهرداري تهران را به سر دارد.
حزب قديمي اصولگرا قاطعانه در دفاع از نامزد خود
نام عزتالله ضرغامي، رييس پيشين صدا و سيما نيز در ميان گزينههاي جمنا به چشم ميخورد؛ هرچند خودش در اين گردهمايي حضور نداشت. حزب موتلفه اما با همان يك نامزد انتخاباتي خود به ميدان آمده است؛ سيد مصطفي ميرسليم. از ميان موتلفهايها هرچند محمد نبي حبيبي و اسدالله بادامچيان حضور داشتند اما حالا قاطعانه پاي گزينه انتخاباتي خود ايستادهاند تا جايي كه بادامچيان طي مصاحبهاي كوتاه با «اعتماد» اعلام كرد: «از نظر ما ميرسليم از همه جهات بر گزينههاي ديگر كه البته همگي شاخص و خوب هستند، اصلح است كه چنانچه در جدول شاخصها قرار گيرد به عنوان اصلح شناخته ميشود.»
او همچنين در پاسخ به اينكه اگر گزينه واحد جبهه مردمي فردي جز گزينه موتلفه براي انتخابات باشد، حزب موتلفه تبعيت ميكند يا نه، افزود: «در حال حاضر در ابتداي مسير انتخاب قرار داريم و اميدواريم در نهايت اصلح افراد انتخاب شود.» البته ميرسليم از غايبان مراسم روز پنجشنبه اين گردهمايي بود كه به گفته بادامچيان علت غيبتش در نخستين مجمع عمومي جمنا در سفر بودن وي بوده است. عليرضا زالي رييس سازمان نظام پزشكي، شاهين محمدصادقي، نماينده دوره هفتم و نهم مجلس و محمدحسن قديريابيانه سفير سابق ايران در مكزيك ديگر افرادي هستند كه در ليست اصولگرايان حضور دارند. نام ديگري كه در ميان چهرههاي سياسي و حزبي اصولگرا در اين ليست توجه را جلب ميكند، ابراهيم رييسي، توليت آستان قدس است كه البته گمانههايي مبني بر احتمال وحدت اصولگرايان روي اين گزينه وجود دارد.
جامعتين؛ انتقال از نقش محوري به نظارتي
جامعتين پس از سالها محوريت جريان اصولگرايي امروز جاي خود را به سازوكار جبهه مردمي انقلاب اسلامي داده است؛ جبههاي تازه متولد شده كه سعي دارد در بحران شيخوخيت جناح راست كار را به دست گيرد. در حالي كه آيتالله موحديكرماني، دبيركل جامعه روحانيت مبارز از حمايت اين تشكل از جمنا ميگويد، اين سوال همچنان بيپاسخ است كه جامعه روحانيت مبارز به طور مشخص چه نقشي را در فرآيند وحدت اصولگرايان بازي ميكند.
اين سوالي بود كه در حاشيه مراسم «اعتماد» از آيتالله موحديكرماني پرسيد و او چنين پاسخ داد: «جامعه روحانيت مبارز از اول نظارت كامل تا امروز داشته است و اين نظارت ادامه دارد و با اين برنامهاي كه جمنا شروع كرده و با نظراتي كه داريم اين حركت را تاييد ميكنيم.» همچنين غلامرضا مصباحيمقدم، سخنگوي جامعه روحانيت در پاسخ به «اعتماد» در حاشيه مراسم گفت كه نقش جامعه روحانيت به حمايت از جبهه خلاصه ميشود. آيتالله موحديكرماني در مورد نظر جامعه مدرسين و آيتالله يزدي درباره جبهه مردمي نيروهاي انقلاب بيان كرد كه «هنوز صحبتي نشده است.»
كانديداتوري بقايي و دردسرها
در حالي كانديداتوري حميدرضا بقايي، چهره نزديك به رييس دولتهاي نهم و دهم مطرح شده كه از نام او در ميان گزينههاي ٢١ نفره اصولگرايان خبري نيست. محمدرضا باهنر در حاشيه مراسم در مورد احتمال جذب او به فرآيند وحدت اصولگرايان به «اعتماد» گفت: «بعضيها آهن هستند و ميتوان آنها را جذب كرد اما برخي نه.» اين جملهاي است كه نشان ميدهد تمايلي براي جذب بقايي از سوي لااقل برخي اصولگرايان وجود ندارد. همچنين حميدرضا حاجيبابايي به «اعتماد» درباره نظرش پيرامون كانديداتوري بقايي سكوت كرد.
يك نفر از بين يك لشكر
در اين نشست اسامي ٣٠ نفر كانديداي حضور در جمع نفرات مدنظر اين جبهه براي رياستجمهوري سال آينده (انتخابات رياستجمهوري دوره دوازدهم) مشخص شد كه نهايتا از اين ٣٠ نفر، ٩ نفر انصراف دادند و حالا قرار است كه ١٠ نفر از اين ١٩نفر به عنوان كانديداهاي مورد نظر جبهه مردمي براي انتخابات رياستجمهوري، انتخاب شوند.
اسامي ١٩ نفر باقيمانده به اين شرح است: ۱. سيد ابراهيم رييسي۲. عليرضا زاكاني۳. محسن رضايي۴. عليرضا زالي۵. محمدمهدي زاهدي۶. غلامرضا مصباحيمقدم ۷. علي نيكزاد۸. سيدمصطفي ميرسليم۹. رستم قاسمي۱۰. محمد باقر قاليباف۱۱. محمدحسن قديريابيانه۱۲. شاهين محمدصادقي ۱۳. مهرداد بذرپاش۱۴. سعيد جليلي١٥. حميدرضا حاجي بابايي۱٦. عزتالله ضرغامي۱٧. محمد عباسي ۱٨. مسعود زريبافان١٩. محمد خوشچهره. قرار است از بين اين افراد در نهايت ۱۰ نفر در اين جلسه انتخاب شوند.
اعضاي شوراي مركزي جمنا براساس نتايج آرا
۱- مرضيه وحیددستجردی / ۲- غلامعلي حدادعادل / ۳- مهدي چمران / ۴- محمد حسن رحیمیان / ۵- مهدي محمدی / ۶- محمدباقر ذوالقدر / ۷- رضا روستاآزاد / ۸- نادر طالبزاده / ۹- حسين فدایی / ۱۰- فاطمه رهبر / ۱۱- لطفالله فروزنده / ۱۲- عليرضا مرندي / ۱۳- لاله افتخاری / ۱۴- زهره الهیان / ۱۵- سیدمحمد حسینی / ۱۶- محمدصالح جوکار / ۱۷- محمود خسرویوفا / ۱۸- يحيي آلاسحاق / ۱۹- پرويز سروری / ۲۰- علي همتی / ۲۱- رضا نجابت / ۲۲- محمدرضا آشتیانی / ۲۳- فرشته حشمتیان / ۲۴- منيره نوبخت / ۲۵- حجتالله عبدالملکی ۲۶- مجتبي ابراهیمی / ۲۷- الهه راستگو / ۲۸- محمدرضا کاشفی / ۲۹- محمدنبي حبیبی / ۳۰- ابوالقاسم جراره
به گزارش اعتماد، كنگره سه هزار نفره جمنا در مجموعه شهر آفتاب، وابسته به شهرداري تهران برگزار شد تا شايد راستگرايان سياسي ايران نسخه شفابخش سياسيشان را براي جلوگيري از اسقاط و انهدام پيدا كنند. همين اضطراب و دلهره هم باعث شد تا اكثريتشان منهاي پايداريها و سعيد جليلي و حاميان علي لاريجاني آمدند تا راه برونرفت از پيچ خطرناكي كه چند سالي است گرفتار آن شدهاند را بيايند.
اگر تا چندي قبل جامعتين نخ تسبيح اصولگرايان بود حالا كار را به جمع جمنا واگذار كرده و ناظر كنش انتخاباتي اصولگرايان شده است. چه آنچه اگر ائتلاف اصولگرايان در سال ٩٢ با وجود تلاشهاي مرحوم آيتالله مهدويكني، دبيركل وقت جامعه روحانيت مبارز در سال ٩٢ محقق نشد، امروز اما جمنا حمايت آيتالله موحديكرماني را دارد تا به نيابت از جامعتين گزينه واحد اصولگرايان را به رقابت با روحاني بفرستد.
آيتالله موحديكرماني، مصباحيمقدم، ميرتاجالديني، حبيبي، بادامچيان، يحيي آلاسحاق، حميدرضا حاجيبابايي، سيدرضا تقوي، سبحانينيا، لاله افتخاري، محسن رضايي، زهره الهيان، مهدي چمران، حسين ابراهيمي، سليمينمين، طلايي، زريبافان، مهدي فضائلي، سيد محمد حسيني، رحيميان، مرندي، مرضيه وحيددستجردي، حدادعادل، ابوترابيفرد، محمدباقر ذوالقدر، محمدرضاباهنر و ديگر اصولگرايان نامدار و كم شهرت ديگري از جمله حاضرين گردهمايي ملي اصولگرايان به ميزباني جمنا بودند تا از بين اصولگرايان طالب كانديداتوري به يك كانديداي با كيفيت برسند.
آنان در حالي در شلوغي سالن شهر آفتاب شانه به شانه هم نشستند تا با رايگيري، رايآورترينهاي خود را انتخاب كنند كه در زمان رايگيريشان در نخستين مجمع عمومي خود خبرنگاران رسانههاي اصلاحطلب را از سالن خارج كردند تا انحصار اصليترين بخش مجمعشان در اختيار رسانههاي تحت مديريت شان قرار بگيرد.
گام نخست اصولگرايان ناتمام ماند
بارها و بارها از سوي موسسان جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اعلام شده بود كه برنامهاي جدي براي معرفي گزينهاي مردمي دارند. غالب اصولگرايان كه پيشترها بر معرفي گزينه اصلح اصرار داشتند و راي آوري را در درجه اول اهميت نميدانستند، حالا صريح و روشن اعلام كردهاند كه گزينه شان را با راي مستقيم نمايندگان منتخب اقشار و استانهاي مختلف انتخاب ميكنند. از همان ابتداي اعلام موجوديت، اين جبهه وعده برگزاري سه مجمع عمومي انتخاباتي را داد. بنا بود تا در نخستين مجمع عمومي كه روز پنجشنبه برگزار شد، كار ويژه مجمع عمومي در سه بخش افتتاحيه، بررسي اساسنامه و مرامنامه و انتخاب شوراي مركزي و نهايتا انتخاب ١٠ كانديداي رياستجمهوري منتخب مجمع عمومي باشد. با اينحال اصولگرايان تا پايان مجمع روز پنجشنبه جمنا نتوانستند اسامي اعضاي شوراي مركزي را اعلام كنند.
اعضاي شوراي مركزي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب متشكل از ٣١نفر هستند. ٣١ نفري كه قرار است تا كار قضاوت بر اساس شاخصها و معيار را بين ١٠ گزينه رياستجمهوري به عهده بگيرند. همچنين اين مجمع عمومي ١٢ شاخص براي ارزيابي كانديداها تعيين كرد؛ شاخصهايي كه در ميان آنها رايآوري، اعتقاد به مرامنامه مجمع عمومي، كارآمدي اجرايي و داشتن برنامه براي حل مشكلات كشور از درجه اهميت بيشتري نسبت به ديگر شاخصها برخوردار است. همچنين در اين مجمع عمومي نام ٢٢ نفر به عنوان گزينههاي موجود اعلام شد كه از آن ميان سيد رضا تقوي در اواسط مراسم از كانديداتوري انصراف داد.
نهايتا مجمع عمومي از ميان اين ٢١ نفر ١٠ گزينه را برميگزيند و اين ١٠ نفر براي قضاوت به شوراي مركزي منتخب مجمع عمومي سپرده خواهد شد. اگر چه در اين مجمع عمومي رايگيري براي انتخاب ٣١ نفر شوراي مركزي و ١٠ نفر منتخب براي رياستجمهوري صورت گرفت كه مرضيه وحيددستجردي بيشترين آرا را به خود اختصاص داد. از سوي ديگر برخي رسانههاي اصولگرا اسامي افرادي همچون سيد ابراهيم رييسي، محمدباقر قاليباف، سعيد جليلي، محسن رضايي، عليرضا زاكاني، مهرداد بذرپاش، محمدمهدي زاهدي، حميدرضا حاجيبابايي، الياس نادران، شاهين ميرمحمدي و سيد مسعود ميركاظمي را به عنوان ١١ كانديداي رايآور اين همايش اعلام كردند كه اين خبر رسانههاي اصولگرا بلافاصله از سوي مرضيه وحيد دستجردي، سخنگوي جمنا تكذيب شد تا مشخص شود فرآيند انتخاب كانديداي اصولگرايان به راحتي رايگيري ميان حاضرين در نخستين مجمع عمومي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب نيست. مشخص نشدن ١٠ نفر داور جمنا و موكول شدن اعلام اسامي ١٠ كانديداي انتخاباتي كه مكانيسم و شرايط جبهه را هم پذيرفته باشند به مجمع دوم نشانه آن است كه لوييجرگه اصولگرايان نتوانست منطبق بر زمانبنديهاي خود به اهداف اوليهاش دست پيدا كند.
البته مرضيه وحيد دستجردي علت برهم خوردن اين زمانبندي و تغيير را رايزني با برخي كانديداها اعلام كرد. چرا كه به گفته او ممكن است نام افرادي در بين آن ٢١ نفر باشد كه هنوز تمايلي به كانديداتوري نداشته باشند. همچنين در بخش افتتاحيه مراسم سخنگوي حزب از سازوكار انتخاب مجمع عمومي از استانها و اقشار مختلف توضيحاتي داد. به گفته مرضيه وحيددستجردي اين مجمع عمومي «براي نخستين بار طي چهار دهه پس از انقلاب اسلامي است كه مجامع استاني را تشكيل داده تا تصميمگيريها از مركزيت پايتخت خارج شوند.»
او همچنين تشريح كرد: «براي شهرستانهاي با جمعيت بين ٢٠ هزار تا صدهزار نفر يك نماينده در مجمع عمومي معرفي شده است و به ازاي هر صدهزار نفر اضافه از جمعيت شهرستانها يك نفر به نمايندگان شهر يا روستا اضافه شده است.» او همچنين با بيان اينكه هزار و ششصد نفر از نمايندگان شهرها و روستاها در نخستين مجمع عمومي اين جبهه حضور دارند، اظهار كرد: « بناي مجمع ملي انتخاباتي آزاد و از پايين به بالاست و هر استان ۸ نفر را انتخاب كردند و ما شاهد حضور آنها در مجامع استاني هستيم.»
دستجردي همچنين از حضور نمايندگان ٢٧ قشر در مجمع عمومي اين جبهه خبر داده و به برخي از اين اقشار اشاره كرد: «كشاورز، كارگر، دانشجو، علما، جوانان، مهندسين، پزشكان، زنان، هنرمندان، دانشگاهيان و ورزشكاران از جمله اقشار شناساييشده و حاضر در مجمع عمومي هستند كه حدود ٦٠٠ نفر از نمايندگان اقشار را در اين جمع داريم.» مرضيه وحيددستجردي تصريح كرد: «اعضاي هيات موسس در طول اين مدت ۲۰ جلسه برايي تدوين اساسنامه، مرامنامه، راهكارهاي اصولي مجمع، تبيين شاخصهاي اعضاي شوراي مركزي و كانديداي رياستجمهوري صورت دادند.» سخنگويي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي افزود: «مفتخرم كه اعلام كنم اين مجمع برگرفته از ۵۰ هزار نفر نيروي انقلابي و مردمي در سراسر كشور استت كه به عنوان نمايندگان آنها تشريففرما شدهاند.»
چهرههاي شكست خورده ٩٤ در روياي پاستور
اعلام نتايج انتخابات دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در تهران يك شوك بزرگ براي اصولگرايان بود. اين جريان سياسي كه به گفته بسياري از اصولگرايان با عبرت از شكست شان در سال ٩٢ با يك ليست واحد در اين انتخابات شركت كرد حتي يك گزينه اصولگرا از حوزه انتخابيه تهران نتوانست وارد خانه ملت كند. در واقع اين جريان سياسي با آنكه توانست به وحدت برسد و ليست واحدي ارايه كند، باز هم طعم تلخ شكست را تجربه كرد. برخي تحليلگران سياسي اصولگرا علت اين امر را در كيفيت و مشي سياسي گزينههاي مطرح شده در ليست اصولگرايان جستوجو كردند. حالا امروز جمنا با ليست ديگري براي انتخابات رياستجمهوري به ميدان رقابتها پا گذاشته كه از شانس خوبي براي موفقيت برخوردار نيستند.
صف كانديداتوري وزراي احمدينژاد پشت نقاب جمنا
نكته قابل توجه نخستين مجمع عمومي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب، سهم القدر بالاي وزراي دولت احمدينژاد در بين اسامي كانديداهاي احتمالي جمنا بود. چه آنكه در بين ٢١ نامزد مطرح شده از سوي اصولگرايان وزن ٦ نفره جبهه يكتا از وزراي دولت احمدينژاد بيش از همه گروههاي اصولگرا به چشم ميآيد. حميدرضا حاجيبابايي، وزير آموزش و پرورش دولت دهم از عضويت در هيات موسس جبهه مردمي نيروهاي انقلاب استعفا داده تا به عنوان يك گزينه در انتخابات رياستجمهوري مورد قضاوت شوراي مركزي قرار بگيرد.
رستم قاسمي، وزير نفت دولت دهم، محمدمهدي زاهدي وزير علوم و تحقيقات دولت نهم، مسعود زريبافان رييس بنياد شهيد در دولت دهم، محمد عباسي وزير ورزش و جوانان دولت دهم، ابراهيم عزيزي معاون توسعه و برنامهريزي دولت نهم از افرادي هستند كه نامشان در فهرست گزينههاي محتمل اصولگرايان براي رقابت با روحاني به چشم ميخورد. علي نيكزاد، وزير راه و شهرسازي يكي ديگر از كانديداهاي يكتا است. البته نام پرويز فتاح، رييس كميته امداد امام خميني و وزير نيرو در دولت نهم در ليست اصولگرايان ديده ميشد كه در نهايت روابط عمومي كميته امداد اعلام كرد كه فتاح به هيچ عنوان كانديداي انتخابات نخواهد شد.
تكرار نامهاي ناكام انتخابات ٩٢
در اين ليست ٢١ نفره اما نام سه گزينه ناكام انتخابات رياستجمهوري يازدهم هم به چشم ميخورد. سعيد جليلي كه البته تحركات گسترده انتخاباتي در ماههاي اخير از او ديده ميشود اما هنوز سازوكار وحدت اصولگرايان را نپذيرفته است و همين هم بود كه سخنگوي جامعه روحانيت مبارز از پخش شدن آراي اصولگرايان در انتخابات آتي ابراز نگراني كرده بود. حالا جناح راست ميكوشد اين تنها گزينه رياستجمهوري را كه در حال حاضر اعتقادي به وحدت با اصولگرايان ندارد، زير چتر خود بياورد.
محسن رضايي، نيز چند روزي است كه اعلام كرده اگر گزينه نهايي اصولگرايان باشد حاضر است كانديدا شود. محمدباقر قاليباف، شهردار تهران نيز ديگر گزينه محتمل اصولگرايان براي رقابت با روحاني است. كسي كه در جريان انتخابات ٩٢ اگرچه نسبت به ديگر اصولگرايان راي بالاتري آورد اما نتوانست در مقابل روحاني پيروز شود. حالا او نيز همچنان روياي رسيدن به جايگاه رياستجمهوري از شهرداري تهران را به سر دارد.
حزب قديمي اصولگرا قاطعانه در دفاع از نامزد خود
نام عزتالله ضرغامي، رييس پيشين صدا و سيما نيز در ميان گزينههاي جمنا به چشم ميخورد؛ هرچند خودش در اين گردهمايي حضور نداشت. حزب موتلفه اما با همان يك نامزد انتخاباتي خود به ميدان آمده است؛ سيد مصطفي ميرسليم. از ميان موتلفهايها هرچند محمد نبي حبيبي و اسدالله بادامچيان حضور داشتند اما حالا قاطعانه پاي گزينه انتخاباتي خود ايستادهاند تا جايي كه بادامچيان طي مصاحبهاي كوتاه با «اعتماد» اعلام كرد: «از نظر ما ميرسليم از همه جهات بر گزينههاي ديگر كه البته همگي شاخص و خوب هستند، اصلح است كه چنانچه در جدول شاخصها قرار گيرد به عنوان اصلح شناخته ميشود.»
او همچنين در پاسخ به اينكه اگر گزينه واحد جبهه مردمي فردي جز گزينه موتلفه براي انتخابات باشد، حزب موتلفه تبعيت ميكند يا نه، افزود: «در حال حاضر در ابتداي مسير انتخاب قرار داريم و اميدواريم در نهايت اصلح افراد انتخاب شود.» البته ميرسليم از غايبان مراسم روز پنجشنبه اين گردهمايي بود كه به گفته بادامچيان علت غيبتش در نخستين مجمع عمومي جمنا در سفر بودن وي بوده است. عليرضا زالي رييس سازمان نظام پزشكي، شاهين محمدصادقي، نماينده دوره هفتم و نهم مجلس و محمدحسن قديريابيانه سفير سابق ايران در مكزيك ديگر افرادي هستند كه در ليست اصولگرايان حضور دارند. نام ديگري كه در ميان چهرههاي سياسي و حزبي اصولگرا در اين ليست توجه را جلب ميكند، ابراهيم رييسي، توليت آستان قدس است كه البته گمانههايي مبني بر احتمال وحدت اصولگرايان روي اين گزينه وجود دارد.
جامعتين؛ انتقال از نقش محوري به نظارتي
جامعتين پس از سالها محوريت جريان اصولگرايي امروز جاي خود را به سازوكار جبهه مردمي انقلاب اسلامي داده است؛ جبههاي تازه متولد شده كه سعي دارد در بحران شيخوخيت جناح راست كار را به دست گيرد. در حالي كه آيتالله موحديكرماني، دبيركل جامعه روحانيت مبارز از حمايت اين تشكل از جمنا ميگويد، اين سوال همچنان بيپاسخ است كه جامعه روحانيت مبارز به طور مشخص چه نقشي را در فرآيند وحدت اصولگرايان بازي ميكند.
اين سوالي بود كه در حاشيه مراسم «اعتماد» از آيتالله موحديكرماني پرسيد و او چنين پاسخ داد: «جامعه روحانيت مبارز از اول نظارت كامل تا امروز داشته است و اين نظارت ادامه دارد و با اين برنامهاي كه جمنا شروع كرده و با نظراتي كه داريم اين حركت را تاييد ميكنيم.» همچنين غلامرضا مصباحيمقدم، سخنگوي جامعه روحانيت در پاسخ به «اعتماد» در حاشيه مراسم گفت كه نقش جامعه روحانيت به حمايت از جبهه خلاصه ميشود. آيتالله موحديكرماني در مورد نظر جامعه مدرسين و آيتالله يزدي درباره جبهه مردمي نيروهاي انقلاب بيان كرد كه «هنوز صحبتي نشده است.»
كانديداتوري بقايي و دردسرها
در حالي كانديداتوري حميدرضا بقايي، چهره نزديك به رييس دولتهاي نهم و دهم مطرح شده كه از نام او در ميان گزينههاي ٢١ نفره اصولگرايان خبري نيست. محمدرضا باهنر در حاشيه مراسم در مورد احتمال جذب او به فرآيند وحدت اصولگرايان به «اعتماد» گفت: «بعضيها آهن هستند و ميتوان آنها را جذب كرد اما برخي نه.» اين جملهاي است كه نشان ميدهد تمايلي براي جذب بقايي از سوي لااقل برخي اصولگرايان وجود ندارد. همچنين حميدرضا حاجيبابايي به «اعتماد» درباره نظرش پيرامون كانديداتوري بقايي سكوت كرد.
يك نفر از بين يك لشكر
در اين نشست اسامي ٣٠ نفر كانديداي حضور در جمع نفرات مدنظر اين جبهه براي رياستجمهوري سال آينده (انتخابات رياستجمهوري دوره دوازدهم) مشخص شد كه نهايتا از اين ٣٠ نفر، ٩ نفر انصراف دادند و حالا قرار است كه ١٠ نفر از اين ١٩نفر به عنوان كانديداهاي مورد نظر جبهه مردمي براي انتخابات رياستجمهوري، انتخاب شوند.
اسامي ١٩ نفر باقيمانده به اين شرح است: ۱. سيد ابراهيم رييسي۲. عليرضا زاكاني۳. محسن رضايي۴. عليرضا زالي۵. محمدمهدي زاهدي۶. غلامرضا مصباحيمقدم ۷. علي نيكزاد۸. سيدمصطفي ميرسليم۹. رستم قاسمي۱۰. محمد باقر قاليباف۱۱. محمدحسن قديريابيانه۱۲. شاهين محمدصادقي ۱۳. مهرداد بذرپاش۱۴. سعيد جليلي١٥. حميدرضا حاجي بابايي۱٦. عزتالله ضرغامي۱٧. محمد عباسي ۱٨. مسعود زريبافان١٩. محمد خوشچهره. قرار است از بين اين افراد در نهايت ۱۰ نفر در اين جلسه انتخاب شوند.
اعضاي شوراي مركزي جمنا براساس نتايج آرا
۱- مرضيه وحیددستجردی / ۲- غلامعلي حدادعادل / ۳- مهدي چمران / ۴- محمد حسن رحیمیان / ۵- مهدي محمدی / ۶- محمدباقر ذوالقدر / ۷- رضا روستاآزاد / ۸- نادر طالبزاده / ۹- حسين فدایی / ۱۰- فاطمه رهبر / ۱۱- لطفالله فروزنده / ۱۲- عليرضا مرندي / ۱۳- لاله افتخاری / ۱۴- زهره الهیان / ۱۵- سیدمحمد حسینی / ۱۶- محمدصالح جوکار / ۱۷- محمود خسرویوفا / ۱۸- يحيي آلاسحاق / ۱۹- پرويز سروری / ۲۰- علي همتی / ۲۱- رضا نجابت / ۲۲- محمدرضا آشتیانی / ۲۳- فرشته حشمتیان / ۲۴- منيره نوبخت / ۲۵- حجتالله عبدالملکی ۲۶- مجتبي ابراهیمی / ۲۷- الهه راستگو / ۲۸- محمدرضا کاشفی / ۲۹- محمدنبي حبیبی / ۳۰- ابوالقاسم جراره
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی؛ در روزنامه ایران نوشت: یک ذهنیت نادرست وجود دارد که گمان میکنند هرچه رقیب ضعیفتر باشد، بهتر است. این ذهنیت ریشه در اندیشه موافق با رقابت ندارد، بلکه در ریشه در ستیزه دارد. در ستیزه، طرف شما هر که باشد، دشمن است که هرچه ضعیفتر باشد نیز بهتر است. ولی در رقابت این اصل معکوس میشود، هرچه رقیب قویتر باشد بهتر است. زیرا بازی جذابتری خواهد شد و طرفین بازی سعی میکنند قویتر شوند و این به نفع بازی یا مردم است و شما هم مجبورید خود را تقویت کنید.
از این رو اگر نگاهمان به اصولگرایان را در قالب رقابت تنظیم کنیم، باید نتیجه بگیریم که قُوَّت آنان به نفع اصلاحطلبان است. ولی اولین نشست این گروه در روز پنجشنبه تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب نشان داد که جناح اصولگرایان تا تبدیل شدن به یک قطب سیاسی قدرتمند راه زیادی در پیش دارند. البته این نشست نشاندهنده برخی تحولات مهم و مثبت در این جناح بود ولی هنوز تا رسیدن به یک نقطه مطلوب راه زیادی در پیش دارند که در زیر به برخی از موارد آن اشاره خواهد شد.
مهمترین نکته این نشست فراتر رفتن اصولگرایان از دو گروه جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که تا کنون و در عمل بویژه تا زمان حیات مرحوم مهدویکنی تفوق سیاسی خود را به این جناح حفظ کردند. ولی نیروهای جوان اصولگرا به تجربه دریافتند که تن دادن به این قیمومیت نه به نفع کشور است و نه به نفع اصولگرایان، و نه حتی به نفع جامعتین؛ به همین دلیل و در مجموع برای اولین بار پس از انقلاب آنان را در دل نیروهای وسیعتری حل و هضم کردند و شاید بتوان گفت که حتی آنان را به حاشیه نیز رانده باشند.
واقعاً سخت است که یک جناح سیاسی برای حدود 40 سال تحت مدیریت نیروهای معدودی و از گروه خاصی قرار داشته باشد. ترکیب جمعیت حاضر و حتی انتخابشوندگان حکایت از این دارد که یک پوستاندازی جدی در این جناح را شاهد هستیم.
نکته بعدی که مصداق مهمی از این پوستاندازی است و باید از آن استقبال کرد، پذیرش سخنگویی یک خانم برای این جبهه اصولگرایی است. این اتفاق مبارکی است، همچنان که خانم دستجردی پیش از این نیز اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی و در کابینه احمدینژاد بود و آن نیز اقدام مهمی بود، هرچند نتوانست آن راه را تا پایان با یکدیگر ادامه دهند.
نکته مهم بعدی، به حاشیه راندن نسبی جناح احمدینژاد از بطن اصولگرایی بود. این کار به پالایش سیاسی جامعه کمک میکند. اشتباهی که در انتخابات گذشته مجلس مرتکب آن شدند.البته افراد نزدیک به احمدینژاد و همسو با او در این نشست بودند ولی از رنگ و بوی احمدینژاد نزد اصولگرایان بشدت کاسته شده است.
فارغ از این نکات مهم و مثبت، اصولگرایان مسیر درستی را برای کار خود انتخاب نکردهاند. باز هم اشتباه گذشته را تکرار میکنند. گمان دارند از طریق یک نشست و برخاست ولو سه هزار نفری و تأیید یک نام میتوانند به وحدت برسند. توافق واقعی بر روی یک نام نتیجه وحدتی است که پیش از آن باید در ذهنیت و عینیت افراد به وجود بیاید. اگر چنین وحدتی در مبانی و حتی سیاستها نباشد، به طور قطع، وحدت روی یک نفر یا انجام نمیشود یا اگر بشود به سرعت شکننده خواهد شد و بر فرض هم که شکننده نشود، مثل انتخابات سال 1394 مجلس، به نتیجه موردنظر منجر نخواهد شد.
وحدت باید مبتنی بر اشتراک نظر باشد. این مجموعه وسیع که در طول سال نیز ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند چگونه میتوانند منادی یک فکر و اندیشه و برنامه باشند؟ به علاوه چگونه 30 نفر از یک جناح میتوانند خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمایند، در حالی که هرکدام آنان باید برای اداره کشور برنامه و ایده و همکار داشته باشد؟ انتظار این است که این 30 نفر حداقل برای یک ماه به صورت راهبردی و حتی مصداقی در مسایل کشور اظهارنظر کنند.
اینکه اعضای جبهه اصولگرایان اعلام کردهاند در زمینه اقتصادی سیاستهای اقتصاد مقاومتی را برنامه خود میدانند کافی نیست. مثل اینکه بگویند سیاستهای اقتصادی قانون اساسی را قبول دارند. اقتصاد مقاومتی یک متن مصوب بالادستی است که دولت فعلی هم آن را قبول دارد و اجرا میکند، اختلاف در این مورد نیست. اگر این دولت این سیاستها را اجرا نمیکند که باید استیضاح شود. اقتصاد مقاومتی یک برنامه عام است که جناحهای سیاسی برنامههای متفاوت خود را در زیر این برنامه باید ارائه کنند.
این نشان میدهد که جبهه مذکور قادر به ارائه هیچ برنامهای نیست. به علاوه چرا این جبهه موضع خود را در برابر مهمترین موضوع کشور یعنی برجام اعلام نمیکند؟ آیا با برجام موافق هستند یا مخالف؟ اگر موافق هستند، چرا تا کنون شدیدترین حملات را علیه آن طراحی و اجرا کردهاند؟ و اگر مخالف هستند، چه اقدامی در جهت به هم زدن آن خواهند کرد؟ آیا ممکن است که یک گروه وارد فعالیت انتخاباتی شود بدون آنکه درباره برجام موضعگیری داشته باشند؟ این سکوت به معنای بیصداقتی سیاسی است. هر اقدامی که با این حد از بیصداقتی آغاز شود، از الآن میتوان سرنوشت آن را در میان مردم و در میان خودشان حدس زد.
از این رو اگر نگاهمان به اصولگرایان را در قالب رقابت تنظیم کنیم، باید نتیجه بگیریم که قُوَّت آنان به نفع اصلاحطلبان است. ولی اولین نشست این گروه در روز پنجشنبه تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب نشان داد که جناح اصولگرایان تا تبدیل شدن به یک قطب سیاسی قدرتمند راه زیادی در پیش دارند. البته این نشست نشاندهنده برخی تحولات مهم و مثبت در این جناح بود ولی هنوز تا رسیدن به یک نقطه مطلوب راه زیادی در پیش دارند که در زیر به برخی از موارد آن اشاره خواهد شد.
مهمترین نکته این نشست فراتر رفتن اصولگرایان از دو گروه جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که تا کنون و در عمل بویژه تا زمان حیات مرحوم مهدویکنی تفوق سیاسی خود را به این جناح حفظ کردند. ولی نیروهای جوان اصولگرا به تجربه دریافتند که تن دادن به این قیمومیت نه به نفع کشور است و نه به نفع اصولگرایان، و نه حتی به نفع جامعتین؛ به همین دلیل و در مجموع برای اولین بار پس از انقلاب آنان را در دل نیروهای وسیعتری حل و هضم کردند و شاید بتوان گفت که حتی آنان را به حاشیه نیز رانده باشند.
واقعاً سخت است که یک جناح سیاسی برای حدود 40 سال تحت مدیریت نیروهای معدودی و از گروه خاصی قرار داشته باشد. ترکیب جمعیت حاضر و حتی انتخابشوندگان حکایت از این دارد که یک پوستاندازی جدی در این جناح را شاهد هستیم.
نکته بعدی که مصداق مهمی از این پوستاندازی است و باید از آن استقبال کرد، پذیرش سخنگویی یک خانم برای این جبهه اصولگرایی است. این اتفاق مبارکی است، همچنان که خانم دستجردی پیش از این نیز اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی و در کابینه احمدینژاد بود و آن نیز اقدام مهمی بود، هرچند نتوانست آن راه را تا پایان با یکدیگر ادامه دهند.
نکته مهم بعدی، به حاشیه راندن نسبی جناح احمدینژاد از بطن اصولگرایی بود. این کار به پالایش سیاسی جامعه کمک میکند. اشتباهی که در انتخابات گذشته مجلس مرتکب آن شدند.البته افراد نزدیک به احمدینژاد و همسو با او در این نشست بودند ولی از رنگ و بوی احمدینژاد نزد اصولگرایان بشدت کاسته شده است.
فارغ از این نکات مهم و مثبت، اصولگرایان مسیر درستی را برای کار خود انتخاب نکردهاند. باز هم اشتباه گذشته را تکرار میکنند. گمان دارند از طریق یک نشست و برخاست ولو سه هزار نفری و تأیید یک نام میتوانند به وحدت برسند. توافق واقعی بر روی یک نام نتیجه وحدتی است که پیش از آن باید در ذهنیت و عینیت افراد به وجود بیاید. اگر چنین وحدتی در مبانی و حتی سیاستها نباشد، به طور قطع، وحدت روی یک نفر یا انجام نمیشود یا اگر بشود به سرعت شکننده خواهد شد و بر فرض هم که شکننده نشود، مثل انتخابات سال 1394 مجلس، به نتیجه موردنظر منجر نخواهد شد.
وحدت باید مبتنی بر اشتراک نظر باشد. این مجموعه وسیع که در طول سال نیز ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند چگونه میتوانند منادی یک فکر و اندیشه و برنامه باشند؟ به علاوه چگونه 30 نفر از یک جناح میتوانند خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمایند، در حالی که هرکدام آنان باید برای اداره کشور برنامه و ایده و همکار داشته باشد؟ انتظار این است که این 30 نفر حداقل برای یک ماه به صورت راهبردی و حتی مصداقی در مسایل کشور اظهارنظر کنند.
اینکه اعضای جبهه اصولگرایان اعلام کردهاند در زمینه اقتصادی سیاستهای اقتصاد مقاومتی را برنامه خود میدانند کافی نیست. مثل اینکه بگویند سیاستهای اقتصادی قانون اساسی را قبول دارند. اقتصاد مقاومتی یک متن مصوب بالادستی است که دولت فعلی هم آن را قبول دارد و اجرا میکند، اختلاف در این مورد نیست. اگر این دولت این سیاستها را اجرا نمیکند که باید استیضاح شود. اقتصاد مقاومتی یک برنامه عام است که جناحهای سیاسی برنامههای متفاوت خود را در زیر این برنامه باید ارائه کنند.
این نشان میدهد که جبهه مذکور قادر به ارائه هیچ برنامهای نیست. به علاوه چرا این جبهه موضع خود را در برابر مهمترین موضوع کشور یعنی برجام اعلام نمیکند؟ آیا با برجام موافق هستند یا مخالف؟ اگر موافق هستند، چرا تا کنون شدیدترین حملات را علیه آن طراحی و اجرا کردهاند؟ و اگر مخالف هستند، چه اقدامی در جهت به هم زدن آن خواهند کرد؟ آیا ممکن است که یک گروه وارد فعالیت انتخاباتی شود بدون آنکه درباره برجام موضعگیری داشته باشند؟ این سکوت به معنای بیصداقتی سیاسی است. هر اقدامی که با این حد از بیصداقتی آغاز شود، از الآن میتوان سرنوشت آن را در میان مردم و در میان خودشان حدس زد.
صابر گلعنبری کارشناس مسائل بینالملل با این مقدمه در «شرق» نوشت: در رابطه با جمهوری اسلامی ایران به نظر میرسد سیاست جدید دولت آمریکا در قبال این کشور بر دو نظریه شناختهشده در علم روابط بینالملل استوار است؛ یکی نظریه «مرد دیوانه» و دوم نظریه «بازی با برایند صفر».
١ـ نظریه «مرد دیوانه»:
این نظریه را نظریهپرداز معروف آمریکا «هنری کسینجر»، مشاور امنیت ملی ریچارد نیکسون، رئیسجمهور آمریکا اختراع کرد و از آن در مذاکرات با ویتنامیها هنگام جنگ آمریکا علیه ویتنام در دهه ٦٠ قرن گذشته استفاده کرد.
کسینجر در نقش یک «میانجی دلسوز» به «له دوک تو»، رئیس هیئت مذاکرهکننده ویتنامی هشدار میداد که اگر مذاکرات شکست بخورد و خبرش به نیکسون برسد، او مرد دیوانهای است که از کوره در خواهد رفت و دستور میدهد کل ویتنام با خاک یکسان شود. هدف کسینجر این بود که مذاکرهکننده ویتنامی را مجبور کند تا برای موفقیت این مذاکرات براساس معیارهای آمریکایی از مواضعش عقبنشینی کند.
گویا امروز تاریخ تکرار میشود، اما این بار کسی که نقش یک «میانجی دلسوز» را بازی کند، وجود ندارد، بلکه دونالد ترامپ خودش نقش ریچارد نیکسون و هنری کسینجر را در آنِ واحد بازی میکند؛ او رئیسجمهور آمریکاست و طبیعتا در جایگاه نیکسون قرار دارد و از سوی دیگر، تلاش میکند نقش کسینجر را به دو شیوه مخصوص خود بازی کند و از این رهگذر پیام روشنی را با این محتوا ارسال میکند که او «مرد ترسناکی» است و باید همگان از او بترسند؛ اول به واسطه تصمیمات، سیاستها، رفتارهای عجیبوغریب و غیرمنتظرهاش که دارای دو مشخصه «غافلگیری» و «وحشت» است و دوم به واسطه انتخاب افرادی در تیمش که به مکتب راستگرایان تندرو گرایش دارند؛ مثل مشاورش استیو بانون که از استراتژیستهای ارشد به شمار میرود و برخی، او را رئیسجمهور واقعی آمریکا میدانند و مایک پومپئو، رئیس سیا و دیگر اعضای کابینهاش. ماهیت این تیم که گرایش نظامی افراطی دارد، پیام این نظریه را تقویت میکند.
در حقیقت تصادفی نیست که ترامپ ژنرال «جیمز ماتیس» را در رأس وزارت دفاع قرار میدهد که به «سگ هار» (mad dog) شهرت دارد. علت چنین انتخابی هم این است؛ پیامی که ترامپ سعی در ارسال آن دارد، از قدرت و قوت بیشتری برخوردار باشد و «ترسناکتر» به طرفهای هدف برسد.
٢ـ نظریه «بازی با برایند صفر»:
نظریه دومی که دولت جدید آمریکا در برخورد با ایران در پیش گرفته است، همان «بازی با برایند صفر» است. همانطور که مشخص است، منظور از این نظریه در روابط بینالملل این است که طرفهای درگیر، همان بازیگران هستند و بحران بین این طرفها همانند یک بازی است. از این رو سیاستی که کشورها در قبال بحرانهای فیمابین براساس این نظریه در پیش میگیرند، دو حالت دارد: «بازی با برایند صفر» یا «بازی با برایند غیرصفر».
در خصوص جمهوری اسلامی ایران، ترامپ بازیگر، از نظریه «بازی با برایند صفر» استفاده میکند؛ بهگونهای که سعی میکند همه آنچه بازیگر ایرانی توانسته به دست آورد یا میتواند آنها را به دست آورد، به صفر برساند.
در حالیکه ترامپ سعی میکند در شرایط فعلی از «بازی با برایند صفر» در قبال تهران استفاده کند، باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین آمریکا، روش بازی با «برایند غیرصفر» را در روابط با تهران در پیش گرفته بود؛ به این معنا که دستاوردهایی که او سعی کرد در رابطه با تهران داشته باشد، لزوما در مقابل بهصفررساندن بازی برای ایران یا زیان بازیگر ایرانی نبود و این مسئله در توافق هستهای به شکل روشنی مشخص است. توافقی که رئیسجمهور ایران از آن بهعنوان توافق «برد - برد» یاد کرد.
بهطورکلی، به نظر میرسد دونالد ترامپ در تعامل با مسئله ایران از هر دو نظریه در شرایط فعلی استفاده میکند. این احتمال هم وجود دارد که در نهایت بازی براساس این نظریهها به وضعیتی بینجامد که از آن بهعنوان «فاجعه» در روابط بینالملل یاد میشود، به این معنا که به جنگی که در آن خسارت کلی برای هر دو بازیگر است، منجر شود.
البته این احتمال در شرایط فعلی خیلی ضعیف است و وارد نیست، اما در نهایت امر بعیدی هم نیست. با وجود این، هرگونه حادثه غیرمنتظره ولو در مقیاس کوچکی در منطقه خلیجفارس میتواند به چالش بزرگی میان تهران و واشنگتن منجر شود.
بهطورکلی، رئیسجمهور آمریکا از رهگذر دو نظریه مذکور در تعامل با مسئله ایران، روی چهار پرونده تمرکز و از این طریق تلاش خواهد کرد بر ایران فشار وارد کند:
١ـ پرونده برنامه موشکی:
به احتمال زیاد دولت جدید آمریکا تلاش خواهد کرد برنامه موشکهای بالستیک ایران را به «پرونده داغی» در برهه پیشرو تبدیل کند که هرازچندگاهی در صورت ادامه آزمایشهای موشکی دفاعی ایران، آن را مطرح و برای آن بهانهجویی کند.
با وجود آنکه مواضع مسئولان آمریکایی و غربی درباره آزمایش موشکی اخیر در چارچوب معرفی آن بهعنوان ناقض قطعنامه ٢٢٣١ سازمان ملل مرتبط با برجام بود، اما احتمالا تعامل با پرونده «برنامه موشکی» به صورت مستقل و جدا از پرونده هستهای خواهد بود و بر این اساس، طرف آمریکایی سعی خواهد کرد این مسئله جایگزین پرونده هستهای شود تا در دوره آتی بر آن متمرکز شوند و مسئله پرونده موشکی نیز مسیری همانند پرونده هستهای را طی کند.
بهاینترتیب، پیشبینی میشود دولت ترامپ در آینده به گامهایی مانند افزایش تحریمها به دلیل برنامه موشکی که از نظر تهران دفاعی است، متوسل شود؛ همانطور که اخیرا به بهانه مقابله با آزمایش موشکی، به اعمال اولین دور از تحریمها علیه این کشور پرداخت.
٢ـ پرونده توافق هستهای:
این پرونده نیز در دولت جدید آمریکا همچنان مورد نظر خواهد بود و این دولت تلاش خواهد کرد روی آن مانور دهد؛ اما سؤال مهمی که در اینجا مطرح میشود، درباره نحوه پرداختن به این پرونده در آینده است و اینکه آیا برجام لغو میشود یا خیر. برای پاسخ به این سؤال میتوان گفت احتمالا ترامپ گزینه حذف را با وجود همه تهدیدهای دوره رقابتهای انتخاباتیاش و هجمههایی که بعد از پیروزی و انتصاب داشت، انتخاب نمیکند؛ بلکه تنها به اظهارنظرها و حملات توییتریاش ادامه میدهد و خواهان تجدید نظر در توافق هستهای میشود؛ اما همانطور که گفته شد، بعید است که بنا بر سه دلیل زیر به حذف توافق هستهای اقدام کند:
الف: آمریکا از حساسیت کشورهای اروپایی نسبت به این توافق مطلع است، از این رو بعید است که ترامپ کاری در جهت لغو برجام انجام دهد؛ بهویژه اینکه گسترش اعتراضات مردمی که در اروپا با آن مواجه است، در صورت لغو برجام میتواند باعث شود دامنه این اعتراضات به بدنه دولتهای اروپایی نیز کشیده شود.
ب: آمریکا در سایه وجود مسائل و پروندههای دیگر، برای تحقق خواستههایش دیگر به این پرونده نیازی ندارد، از این رو اهدافش را از طریق برجستهسازی پروندههای دیگری مثل پرونده موشکهای بالستیک دنبال میکند؛ پروندهای که اخیرا به شکل بسیار جنجالی بارزتر و برجستهتر از پرونده هستهای شده است.
ج: همچنین خیلی از آمریکاییها و چهبسا اسرائیلیها و غربیها با وجود تبلیغات رسانهای، غالبا بر این باورند که توافق هستهای درحالحاضر بهترین راه تعامل با مسئله هستهای تهران است و از این رو انجام هر کاری در جهت پایاندادن به این توافق بعید است؛ چراکه ایران را به سوی تجدیدنظر در تصمیمگیریهایش میکشاند و فعالیتهای هستهایاش را از نظارت سازمان ملل خارج خواهد کرد و این چیزی نیست که غرب میخواهد.
بهطورکلی، گمان میرود گاهی اوقات ترامپ با مطرحکردن درخواست بررسی مجدد برجام، با مهره پرونده هستهای ایران و توافق بینالمللی که دراینباره وجود دارد، بازی کند تا با اعمال فشار بر ایران، بدون استفاده از اقدام مشخصی علیه برجام، به اهدافش برسد؛ او سعی میکند با بهانههای مختلف در چارچوب برجستهسازی پروندههای دیگر مانند برنامه موشکی به اعمال تحریمهای جدید علیه کشور بپردازد تا جلوی فرصتهایی را که تهران در توافق هستهای به دست آورده یا به دست خواهد آورد، بگیرد.
اعتراض ترامپ در یکی از توییتهای اخیرش به دستیابی ایران به ١٥٠ میلیارد دلار از داراییهایش براساس برجام، بیانگر این نکته است که وی از راههای مختلف تلاش میکند چاشنی این توافق را بهواسطه بهصفررساندن امتیازدهیهای اقتصادی که تهران به موجب توافق هستهای به آن دست یافته یا خواهد یافت، خنثی کند. از این زاویه اعمال تحریمهای اخیر به بهانه مقابله با برنامه موشکی ایران قابل تفسیر است.
٣ـ پرونده نفوذ منطقهای ایران:
در اینجا نشانههایي قوی وجود دارد که حاکی است دولت جدید آمریکا عملا تعامل با این پرونده را براساس سیاستی که در عربی تحت عنوان «چیدن ناخنها» مطرح است، شروع کرده است. در رأس این قرائن، مسئله ایجاد مناطق امن در هر یک از کشورهای سوریه و یمن قرار است از طریق مکلفکردن پنتاگون به تهیه طرحی دراینباره در ٩٠ روز دنبال شود و هدف غایی آن هم مقابله با نفوذ منطقهای ایران است. همچنان که او این موضوع را در تماسهای تلفنی جداگانه با پادشاه عربستان و رئیسجمهور ترکیه بررسی کرده و اعزام ناوشکن آمریکایی به سمت بابالمندب نیز در این چارچوب میگنجد.
ظاهرا مقابله با این نفوذ در سوریه و یمن آغاز میشود و کشورهای دیگری مانند عراق، لبنان و فلسطین را نیز دربر میگیرد. در همین راستا، مقابله با این نفوذ سهم بزرگی را در بیانیه شدیداللحن مشاور مستعفی امنیت ملی آمریکا درباره آزمایش موشکهای بالستیک ایران به خود اختصاص داد. در این بیانیه به حمله اخیر انصارالله یمن به یک فروند ناوچه سعودی اشاره و ضمن هشدار به ایران، اعلام شد دولت اوباما در تعامل با رفتارهای «موذیانه» ایران از جمله انتقال سلاح به «تروریسم» و دیگر «اقدامات ناقض قوانین بینالمللی» حمایت میکند، شکست خورد.
بهطورکلی، موفقیت آمریکا در این پرونده، به همکاری روسیه بستگی دارد؛ از این رو شکلی که روابط آمریکا و روسیه در آینده به خود خواهد گرفت، در این خصوص بسیار مهم و تعیینکننده است. اگر دو طرف موفق شوند طومار گذشته را در هم بپیچند و صفحه جدیدی از روابط را آنطور که ترامپ وعده داده، بگشایند، به احتمال قوی این امر به ضرر نفوذ ایران در منطقه است و آنطور که منابع آمریکایی میگویند، همکاری با روسیه برای جلوگیری از این نفوذ یکی از شروط دونالد ترامپ برای بهبود روابط با روسیه است.
٤ـ پرونده «مبارزه با تروریسم»:
آمریکا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی همواره از این پرونده علیه ایران استفاده ابزاری میکند.
در این پرونده، فاکتور اسرائیل کاملا تأثیرگذار و هویداست. بعد از آنکه جورج بوش پسر، ایران را در فهرست کشورهای محور «شرارت» قرار داد، این مسئله در دوره باراک اوباما در سیاست آمریکا در قبال تهران، کمرنگ شد؛ اما پس از اوباما، قرائن حاکی از این است که این مسئله چهارمین پرونده مهمی است که در جدول کاری دولت جدید آمریکا به رهبری دونالد ترامپ برای مواجهه با ایران قرار دارد؛ بهگونهای که بار دیگر رهبران کاخ سفید مجددا از ایران بهعنوان «کشور حامی تروریسم در جهان» سخن میگویند و همین اتهام به بخشی از نوشتههای توییتری دونالد ترامپ، اظهارنظرهای او و برخی از افراد نزدیک به او در داخل دولت آمریکا تبدیل شده است.
ازاینرو، گمان میرود دولت جدید آمریکا تحتتأثیر لابی اسرائیلی بیشتر از قبل در تعامل با ایران، روی این پرونده متمرکز شود، بهویژه در شرایط کنونی که مبارزه با تروریسم در جهان به کالای رایجی تبدیل شده است و کشورها و قدرتهای زیادی در لوای آن، اهداف خود را دنبال میکنند. تلاش برخی جمهوریخواهان تندرو کنگره آمریکا هم برای قراردادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در فهرست سازمانهای تروریستی در این راستا میگنجد. خلاصه سخن اینکه به احتمال زیاد رئیسجمهور آمریکا در آینده به نقش خود بهعنوان «مردی دیوانه» در مقابله با ایران ادامه خواهد داد تا از یک سو، اهداف آمریکا و متحدان منطقهایاش را پیش ببرد و از سوی دیگر، دستاوردهای ایران و متحدانش را به صفر برساند.
در این میان هم بعید نیست دست به ماجراجوییهایی بزند و کار به جایی برسد که سگ هارش «جيمز ماتیس» را رها کند. البته این مسئله فعلا در حد یک گمانه ضعیف است، با وجود این، بهعنوان یک گزینه است و اگر ترامپ سرانجام به این نتیجه برسد که دشمنش از او مرعوب نشده و کوتاه نمیآید، شاید به آن پناه ببرد و از این طریق بخواهد عملا دیوانگی خود را نشان دهد. کمااینکه در صورت بالاگرفتن اعتراضات به ترامپ در داخل آمریکا و غرب بعید نیست وی در اندیشه صدور بحران خود برآید و نگاهها را به سمت دیگری ببرد.
سعید قاسمی، همان منتقد تندوتیز خانواده اکبر هاشمیرفسنجانی که به خاطر حملات لفظیاش به آنها شناخته شده است، باز هم خبرساز شده و از چرایی نتراشیدن ریشش پس از اجرای حکم فائزه هاشمی سخن گفته است.
به گزارش شرق، او که در محافل دوستانهاش به حاج سعيد مشهور است، اخيرا در يک گفتوگوي تصويري که در شبکههاي مجازي منتشر شده، پس از پنج سال درباره خلف وعدهاش توضيحاتي ارائه داده است. او در اين گفتوگوي ويدئويي ميگويد: «ما بچه تهرانيم. ميدانيم وقتي يک زن لاتي و چالهميداني صحبت ميکند، يعني چه! مدل لاتي صحبتکردن زشت است، اينها زشت است. اينها را برويد اصلاح کنيد، مگر ميشود پسر اميرکبير يا دختر اميرکبير چالهميداني صحبت کنند؟ مگر ميشود نخبگان از زندان اوين دکتري بگيرند! معلوم نيست از زندان اوين مرخصي ميگيرند، به خانه ميروند يا از خانه مرخصي ميگيرند، ميروند زندان!... .
از همين جا هم عرض ميکنم، چون اتفاقا جايش هم اينجاست، بارها و بارها اعلام شد که چرا سعيد قاسمي ريشش را نزد. قسم ياد کرده بودم که اگر دخترک را زندان بيندازند، ريشم را بزنم که معروف است و همه جا هم منتشر شد و همه ميدانند که من اين حرف را زدهام، وقتي او را به زندان انداختند، تصميم گرفتم همين کار را هم بکنم، يکدفعه ديدم حکم سيستم قضائي درباره اين فتنهگر چيست؟ يعني کسي که به بالاترين شخصيت نظام بياحترامي ميکند، نظام را به چالش کشيده و يکي از ليدرهاي کودتاست، حکمش در هر نظامي به نظر شما چيست؟
رفيق ما، دوست رزمنده ما در آن داستاني که در شاهعبدالعظيم اتفاق افتاد، به ايشان اسائه ادب کرد، کلمات زشتي به کار برد، بعد هم اعتراف کرد و گفت که تحت تأثير قرار گرفته بوده. من جايي عرض کرده و گفتم که خودم اگر بودم... در آن صحنه که به آقا بیاحترامي کرده بود، خودم با پنجه خود او را خفه ميکردم... بيادبي و فحاشي نميکردم، ميکشتمش... رسما هم اعلام ميکنم که ميکشتمش و عواقبش را هم ميپذيرفتم...
براي دوست ما سيستم قضائي چقدر حکم بريد؟ رسانهها به اين نميپردازند، انفصال از خدمت،٨٠ ضربه شلاق، ٩ ماه زندان که دو تا سه ماهش انفرادي بود، براي اين دختر خانمي که فتنهگر بود و فحاش نسبت به رهبري... چون همين حالا هم کلمات زشت نسبت به رهبري به کار ميبرند، صوتهایش هم بعضا منتشر ميشود، قوه قضائيه چقدر براي او حکم بريد؟ من هم يک مقدار ريشم را به اندازه شش ماه کوتاه کردم، براي اينکه اداي احترام کرده باشم به آقاي آيتالله آمليلاريجاني».
قولي كه انجام نشد
ماجراي شهرت او که بر سر تراشيدن ريشش براي اجراي حکم فائزه هاشمي است، به پاييز ٩٠ برميگردد. او در بحبوحه محاکمه فائزه هاشمي در دادگاه در جمع دانشجويان دانشگاه علومپزشکي مشهد گفته بود: «اگر اين خانم [فائزه هاشمي] نصف روز زندان رفت، من ريشم را ميتراشم!».
او با اين اظهارات هم به خانواده هاشمي و هم به قوه قضائيه بیاحترامی کرده بود؛ بههميندليل هم پس از دستبهدستشدن اظهارات او درباره اجرانشدن حکم فائزه هاشمي آيتالله صادق آمليلاريجاني در واکنشي به سخنان او در سيزدهمين نشست سالانه اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاههاي سراسر کشور گفت: «شنيدهام يکي از دوستان بيان كرده است که اگر نيمروز فلاني را به زندان بيندازند، ريشش را خواهد تراشيد. من به آن عزيز ميگويم که مطمئن باشيد چند وقت ديگر که محاسنتان بلندتر ميشود، قطعا بايد همه آنها را بتراشيد!».
ديماه ٩٠ بود که حکم فائزه هاشمي به اجرا درآمد و او براي تحمل شش ماه حبس راهي زندان اوين شد، از آن زمان هرچند خبر زيادي از سعيد قاسمي در دست نبود؛ اما بازنشر سخنان او درباره نتراشيدن ريشش پس از زندانيشدن دختر دوم آيتالله هاشمي شهرت او را دوچندان کرد. آنچنان که حالا او پس از گذشت پنج سال از اين سخنان دراينباره توضيحاتي ارائه داده است.انتقادات حاج سعيد از خانواده هاشمي بعد از فوت آيتالله هاشمي هم ادامه يافت. او پس از فوت هاشمي گفت: «... سياست اصلاحطلبان پدربزرگي داشت كه قسمت است ديگر،.... يكدفعه آخر كاري در استخر «ويآيپي» فرح در سعدآباد سكته بزني كه... و بعد بدوبدو نيمساعت هم طول بكشد كه لباس تنت كنند، ببرندت بيمارستان شهداي تجريش.
معروف است، بيمارستاني كه سرما بخوري بروي آن تو شكلاتپيچ برميگردي. وقتي ببرندت آنجا ميگويند يك ساعت است دير آوردهايد... خدايا براي من يك فرصتي بده يك مدلي كه وقتي لا اله الا الله ميگويند، در مسجد يا هيئت، نميخواهم. نخ تسبيح جريان انحرافي پاره شد. هرچه بخواهند بدوند اينها الان آدم بتراشند، ديگر ما به آن مسير برنميگرديم».
به گزارش شرق، او که در محافل دوستانهاش به حاج سعيد مشهور است، اخيرا در يک گفتوگوي تصويري که در شبکههاي مجازي منتشر شده، پس از پنج سال درباره خلف وعدهاش توضيحاتي ارائه داده است. او در اين گفتوگوي ويدئويي ميگويد: «ما بچه تهرانيم. ميدانيم وقتي يک زن لاتي و چالهميداني صحبت ميکند، يعني چه! مدل لاتي صحبتکردن زشت است، اينها زشت است. اينها را برويد اصلاح کنيد، مگر ميشود پسر اميرکبير يا دختر اميرکبير چالهميداني صحبت کنند؟ مگر ميشود نخبگان از زندان اوين دکتري بگيرند! معلوم نيست از زندان اوين مرخصي ميگيرند، به خانه ميروند يا از خانه مرخصي ميگيرند، ميروند زندان!... .
از همين جا هم عرض ميکنم، چون اتفاقا جايش هم اينجاست، بارها و بارها اعلام شد که چرا سعيد قاسمي ريشش را نزد. قسم ياد کرده بودم که اگر دخترک را زندان بيندازند، ريشم را بزنم که معروف است و همه جا هم منتشر شد و همه ميدانند که من اين حرف را زدهام، وقتي او را به زندان انداختند، تصميم گرفتم همين کار را هم بکنم، يکدفعه ديدم حکم سيستم قضائي درباره اين فتنهگر چيست؟ يعني کسي که به بالاترين شخصيت نظام بياحترامي ميکند، نظام را به چالش کشيده و يکي از ليدرهاي کودتاست، حکمش در هر نظامي به نظر شما چيست؟
رفيق ما، دوست رزمنده ما در آن داستاني که در شاهعبدالعظيم اتفاق افتاد، به ايشان اسائه ادب کرد، کلمات زشتي به کار برد، بعد هم اعتراف کرد و گفت که تحت تأثير قرار گرفته بوده. من جايي عرض کرده و گفتم که خودم اگر بودم... در آن صحنه که به آقا بیاحترامي کرده بود، خودم با پنجه خود او را خفه ميکردم... بيادبي و فحاشي نميکردم، ميکشتمش... رسما هم اعلام ميکنم که ميکشتمش و عواقبش را هم ميپذيرفتم...
براي دوست ما سيستم قضائي چقدر حکم بريد؟ رسانهها به اين نميپردازند، انفصال از خدمت،٨٠ ضربه شلاق، ٩ ماه زندان که دو تا سه ماهش انفرادي بود، براي اين دختر خانمي که فتنهگر بود و فحاش نسبت به رهبري... چون همين حالا هم کلمات زشت نسبت به رهبري به کار ميبرند، صوتهایش هم بعضا منتشر ميشود، قوه قضائيه چقدر براي او حکم بريد؟ من هم يک مقدار ريشم را به اندازه شش ماه کوتاه کردم، براي اينکه اداي احترام کرده باشم به آقاي آيتالله آمليلاريجاني».
قولي كه انجام نشد
ماجراي شهرت او که بر سر تراشيدن ريشش براي اجراي حکم فائزه هاشمي است، به پاييز ٩٠ برميگردد. او در بحبوحه محاکمه فائزه هاشمي در دادگاه در جمع دانشجويان دانشگاه علومپزشکي مشهد گفته بود: «اگر اين خانم [فائزه هاشمي] نصف روز زندان رفت، من ريشم را ميتراشم!».
او با اين اظهارات هم به خانواده هاشمي و هم به قوه قضائيه بیاحترامی کرده بود؛ بههميندليل هم پس از دستبهدستشدن اظهارات او درباره اجرانشدن حکم فائزه هاشمي آيتالله صادق آمليلاريجاني در واکنشي به سخنان او در سيزدهمين نشست سالانه اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاههاي سراسر کشور گفت: «شنيدهام يکي از دوستان بيان كرده است که اگر نيمروز فلاني را به زندان بيندازند، ريشش را خواهد تراشيد. من به آن عزيز ميگويم که مطمئن باشيد چند وقت ديگر که محاسنتان بلندتر ميشود، قطعا بايد همه آنها را بتراشيد!».
ديماه ٩٠ بود که حکم فائزه هاشمي به اجرا درآمد و او براي تحمل شش ماه حبس راهي زندان اوين شد، از آن زمان هرچند خبر زيادي از سعيد قاسمي در دست نبود؛ اما بازنشر سخنان او درباره نتراشيدن ريشش پس از زندانيشدن دختر دوم آيتالله هاشمي شهرت او را دوچندان کرد. آنچنان که حالا او پس از گذشت پنج سال از اين سخنان دراينباره توضيحاتي ارائه داده است.انتقادات حاج سعيد از خانواده هاشمي بعد از فوت آيتالله هاشمي هم ادامه يافت. او پس از فوت هاشمي گفت: «... سياست اصلاحطلبان پدربزرگي داشت كه قسمت است ديگر،.... يكدفعه آخر كاري در استخر «ويآيپي» فرح در سعدآباد سكته بزني كه... و بعد بدوبدو نيمساعت هم طول بكشد كه لباس تنت كنند، ببرندت بيمارستان شهداي تجريش.
معروف است، بيمارستاني كه سرما بخوري بروي آن تو شكلاتپيچ برميگردي. وقتي ببرندت آنجا ميگويند يك ساعت است دير آوردهايد... خدايا براي من يك فرصتي بده يك مدلي كه وقتي لا اله الا الله ميگويند، در مسجد يا هيئت، نميخواهم. نخ تسبيح جريان انحرافي پاره شد. هرچه بخواهند بدوند اينها الان آدم بتراشند، ديگر ما به آن مسير برنميگرديم».