روزنامه ی کیهان 4 آبان سال 1388
انگشتر (گفت و شنود)
اما دوست رند گفت بهتر است که هر موقع کردی نگاه
به انگشت بی انگشترت ،برکشی از نهادت یک آه آنگاه
یاد آوری دوستت راکه انگشتر خواستی ولی ندا د
چنین تو همیشه خواهی مرا داشته باشی در یا د
گفت: پاسخ ايران به 1+5 كه اعلام كرده است حتي يك ميلي گرم اورانيوم غني شده را هم براي تبديل به اورانيوم 20 درصد به كشورهاي خارجي نمي دهيم، بدجوري برجك آمريكا و اسرائيل و اروپا را پرانده است.
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: پيشنهاد كرده بودند كه اورانيوم غني شده زير 5 درصد را به آنها تحويل دهيم و سپس اورانيوم غني شده 20 درصدي از آنها تحويل بگيريم.
گفتم: كابوهاي آمريكايي و روباه هاي پير انگليسي و صهيونيست هاي كودك كش قصد داشتند با اين ترفند اورانيوم هاي ايران را بگيرند و پس ندهند.
گفت: اما با پاسخ ايران بدجوري رودست خوردند.
گفتم: آدم قالتاق و شارلاتاني كه به انگشتر دوستش چشم دوخته بود براي تصاحب آن گفت؛ انگشترت را به من بده تا هر وقت به آن نگاه مي كنم تو را به ياد آورم، دوستش كه دست طرف را خوانده بود گفت؛ نمي دهم تا هر وقت به انگشت بي انگشترت نگاه مي كني مرا به خاطر آوري كه انگشترم را خواستي و ندادم!
گفت : دانی یک چشمه ی هنری وارونه داده شده نمایش
کنون در تبلیغ وتعریف کردن ازش داده شده است همایش
گفتم : نه ،چیست این معرکه گیری و هنر نمائی؟
چگونه و کجا و چگونه اجرا شد ه و کرده خود نمائی؟
گفت :داستان نمایش مربوطه به مذاکرات هسته ای
که دنبال شده است علنی و هم پشت در بسته ای
پس از اینکه در آمده است گند عقب نشینی
بادشمن مذاکره شده است و هم همنشینی
تا موافقت شود اورانیوم غنی شده شود صادر
اکنون ادعای پیروزی شده است با فریبکاری نادر
یعنی آنگونه که گزارش داده حسین سر بازجو
گفته رودست زده به دشمن دستش را کرده رو
چون دشمن می خواست تا که بزند کلک
غنی سازی اورانیوم دریافت کند بزند جفتک
با قول دادن دریافت 5/3% به 20% تبدیل
سپس ملاخوری کنندانگلیس وآمریکاو اسرائیل
گفتم :به نظرمی رسدکنون درآمده گندسیاست فرصت سوزی
چون دیگر همچون گذشته، نمی توان ادامه داد با آتش افروزی
سئوال است ،مگر رئیس جمهور پاسدار محمود احمدی نژا د؟
خودش نبود به گروه 5+1 با بسته بندی داد ه بود پیشنها د
مگر این توافق جدید نیست حاصل آن پیشنهاد و زد و بند
چرا کنون ادعای وارونه می شود پس از در آمدن این گند؟
گفت: حال که در آمده گند این بازی فریبکاری
چندین سال دنبال شد با وقت کشی و مکاری
داستانش شده است مثل آن قالتاق و شار لا تا ن
چشمش دوخته شدبه انگشتر دوستش آن کردنشان
پس پیشنهاد به دوستش داد آن بمن بده تا هر زما ن
با نگاهش ، تو به یاد آورم ای دوست خوب با ایما ن
اما دوست رند گفت بهتر است که هر موقع کردی نگاه
به انگشت بی انگشترت ،برکشی از نهادت یک آه آنگاه
یاد آوری دوستت راکه انگشتر خواستی ولی ندا د
چنین تو همیشه خواهی مرا داشته باشی در یا د