دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 1 دیماه سال 1388

نقد و بررسی (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " تابلوهاي جا به جا شده "

" قلم بر دست برای توجیه نفاق افکنی حاکمان ضد بشر با ترفند پاسداری -آخوندی از دولت فخیمه عبور و به امویه آویزان شده است "

قلم بر دست کشاف سرنخ تاریخی تفرقه بدون آنکه به شریط کنونی ایران اشاره کندکه چه سال و زمانی می باشد و شتاب تغییر و تحولات چگونه می باشد و حاکمان کودتائی نامشروع برای چه تلاش پیگیربرای دسترس به سلاح هسته ای می کنند ولی چرا از ترس فاش شدن هدف بیش از دو دهه است که دروغ گفته اند؟ یا اینکه سخنی از اوایل انقلاب خمینی شیاد بگوید که چگونه برای حذف نیروهای انقلابی سیاسی از صحنه طرح اشغال سفارت آمریکا را اجرا کرد و با روضه خوانی مبارزه با آمریکا و شیطان بزرگ شروع به قلع و قمع کردن منتقدان و دگر اندیشان و مخالفان خود کرد ؟ سپس برای چه از اعضای خانواده ها و دانش آموزان مدارس خواست که دست به جاسوسی علیه ی همدیگر بزنند تا جائیکه مادری در اصفهان فرزند خود طریقت لاسلام را لو داد و به دست دژخیمان شکنجه گر و بازجویان خراطی کنندگان تفکر و اندیشه و جراحی کنندگان اندام انسان ها سپرد تا پس از باز جوئی و شکنجه تحویل جوخه ی آدمکشانش بدهند تا که تیر بارانش کنند .

البته این فضای ترویج جاسوسی و ایجاد نفاق با فرهنگ سانسور و خقان و تفتیش عقاید و تملق و چاپلوسی در بستر حذف فیزیکی و غیر فیزیکی مخالفان و رقبا برای قبضه کردن قدرت و انحصاری نمودنش بود که با جنگ خانمان بر انداز ضد ملی و ضد میهنی ایران و عراق نعمت الهی خوانده شد و تا آنجا ادامه یافت که پالان سائید گان هفت خط و سیاست بازان فرصت طلب حرفه ای بقدرت رسیده و مدافعان تفرقه انگیز برای ادامه ی قدرت و تثثیبت آن ولیعهد 10 ساله ی خمینی شیاد آقای منتظری را نیز تحمل نکردند . زیرا که ایشان به اقدام جنایت آمیز قتل عام زندانیان سیاسی در تا بستان خونین سال 67به خمینی شیاد اعتراض کرد و به خاطر همین اعتراض از مقام جانشینی خمینی شیاد خلع و برای 5 سال در حصر و زندان خانگی بسر برد .

اما اکنون قلم بر دست یادداشت روز نویس با فرافکنی و برای تبرئه کردن لوطی جماران و پاسداران کودتاگر و ارباب فخیمه ی انگلیسی شان کشف کرده است که سیاست تفرقه بی انداز حکومت کن نه از انگلیس که از زمان امویه بوده است . البته اینگونه تحلیل حوزوی – پاسداری ک ارائه داده است به مأموریت این وظیفه شناس قلم بر دست بر می گردد و می بایست که در دنباله ی روضه ی مبسوط خوداین چنین نتیجه گیری کند:

"تاريخ 0 3 ساله پس از انقلاب ما با وجود برخي تفاوت ها، از اين جهات شباهت بسياري به تاريخ 30 ساله صدر اسلام دارد. جبهه ضدانقلاب خارجي و داخلي همانند صدر اسلام، وقتي پيروزي جبهه ايمان را ديد و از جنگ هاي رويارو طرفي نبست، به همان ترفند اموي اقتدا كرد. يافتن يا درست كردن زخم اختلاف و سپس شكافتن و عمق دادن به آن تا جايي كه خون بيفتد. دشمن در 30 سال گذشته به دفعات تلاش كرد منازعه را به داخل زمين انقلاب بكشاند و خود انقلاب و ارز ش ها و دستاوردها و ياران آن را «محل نزاع» كند. از نگاه دشمن، در اين پروژه نه مردم معاف بودند و نه رجال صاحب نام و حلقه اطرافيان آنها. قوميت ها، اقشار مختلف، گرايش هاي مذهبي گوناگون، احزاب و طيف هاي سياسي رقيب و... هيچ يك از اين طمع و دست درازي دشمن مصون نبوده اند. در اين پروژه 2 كار همزمان انجام شد. 1- برجسته كردن نقاط اختلاف و افتراق در جبهه انقلاب 2- كم رنگ كردن مرزها و تضادهاي بنيادين ميان دو جبهه انقلاب و ضدانقلاب. دشمن كوشيد از يك سو جهت فلش تابلوهاي راه نما و تابلوهاي هشداردهنده را عوض كند واز سوي ديگر تابلوهاي انحرافي را دست عوامل خود بدهد. بنابراين بلافاصله پس از پيروزي انقلاب، گروهك هاي ليبرال وابسته به آمريكا و سلطنت طلب و ملي گرايان حامي رژيم طاغوت، يكجا مدعي جمهوريت و آزادي و دموكراسي و حقوق بشر شدند و به جاي اينكه اين مطالبات را از دولت مستكبر و ستمگر آمريكا و متحدان انگليس- صهيونيست آن و يا از حاميان داخلي رژيم مستبد و خودكامه پهلوي مطالبه كنند، از جمهوري اسلامي طلبكار شدند"

قلم بر دست وارونه گوی به جای اینکه توضیح دهد مگر جز این است که در حکومت های دمکرات فعالیت احزاب و ساز مان ها و تشکل های سیاسی و اجتماعی و صنفی آزاد می باشند و مگر مردم ایران علیه ی سیستم گذشته مبارزه نکردند تا از نعمت آزادی و دمکراسی و عتدالت اجتماعی بر خور دار باشند؟ بنابراین بدون آنکه مدعی وارونه گوی توضیح دهد که چرا پس از انقلاب شرایط درست معکوس شد و حاکمان بقدرت رسیده به جای دادن آزادی و دفاع و حرمت از آن به تهدید و سرکوب کردن آزادیخواهان مبادرت کردند و این سیاست ضد آزادی را بقدری شدت بخشیدند که راهی جز مقاومت تحمیل شده ی قهر آمیز برای مبارزه کردن با مستبدان سرکوبگر باقی نماند ؟ اما اکنون مأمور معذور بدون آنکه بگوید که چرا تظاهرات مسالمت آمیز بیش از 500 هزار نفره ی مجاهدین 30 خرداد سال 60 در تهران به خاک و خون کشیده شد ؟ یا اینکه چرا همان دانشجویان اشغال گر سفارت آمریکا در تهران در زندان بسر می برند و یازیر تیغ اتهام هستند یا جزو متهمین بازی جنگ قدرت باندی و جناحی می باشند؟ اما بطور وارونه اینگونه لغز خوانی طلبکارانه ی یک طرف با متهم به جاسوسی و خیانت و... مخالفین و منتقدین را کرده است :

" به جاي اينكه گروهك تروريستي منافقين را به خاطر جنايات وحشيانه 6 و 7 تير، 8 شهريور- و ده ها از اين نوع- محكوم كنند به جمهوري اسلامي اعتراض كردند كه چرا با گروهك هاي محارب برخورد مي كند. به جاي آن كه نهضت آزادي و ابراهيم يزدي و عباس امير انتظام را سرزنش كنند كه چرا به استخدام لانه جاسوسي شيطان بزرگ درآمده اند، نظام و دانشجويان انقلابي را آماج اتهام و ترور شخصيت قرار دادند كه چرا اسناد را منتشر كرده و به برخي جاسوسان سخت گرفته است. به جاي سرزنش عوامل كودتا و غائله هاي مرزي يا تشنجات خياباني، جمهوري اسلامي را متهم به سركوب و اختناق كردند. از جنايت هاي باند تروريستي مهدي هاشمي و شب نامه نويسي و اختلاف افكني اين باند بين سران و مسئولان نظام، اغماض كردند و به انقلاب حمله كردند كه فرزند! خود را مي خورد و رأفت به خرج نمي دهد. به زعم اين گروهك حقوق ملت ستم كشيده و مصالح و امنيت آنها آن قدر بي ارج و قدر بود كه به سادگي مي شد از آن گذشت يا بر سرش معامله كرد. در اين ميان آنچه عجيب مي نمود اين بود كه شماري از اعضاي جبهه خودي در اين وارونگي دفاع از نقض كنندگان حقوق عمومي- به جاي دفاع از حقوق عمومي- به جانب منافقين و مستكبران ميل كردند تا آنجا كه به كتمان حق و حق نمايي باطل مدد رساندند تا بازار فتنه و فريب رونق گيرد. اما هر بازارگرمي و رونق بخشيدني از اين دست، مستلزم خدشه و لطمه به دستاوردها و ارزش ها و سرمايه هاي جبهه خودي بود. تاريخ با شگفتي نظاره كرد كه دوباره چگونه منافقين و كفار اموي (مروان ها و وليدهاي روزگار) با صحابي نامدار جبهه اسلام هم پيمان شده و يك جبهه در برابر جبهه واحد تشكيل داده اند. كفار از سر اضطرار مسلمان شده را با صحابي پرسابقه اي كه با همين مشركان و معاندان جنگيده بودند چه معامله؟ چگونه هم پيمان شده بودند؟ پيمان بر سر چه؟ «فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم وجعلنا قلوبهم قاسيه » .... پس به خاطر نقض پيمان، آنها را لعنت و دل هايشان را پر از قساوت كرديم. كلمات خداوند را از جايگاه خود تحريف مي كنند و بهره خود از آنچه به آنها يادآوري شده، فراموش كرده اند. و دائم از خيانت آنها مطلع مي شوي مگر اندكي از آنها» (آيه 31 سوره مائده) "

.مداح روضه خوان قلم بر دست شده در پایان مرثیه سرائی و روضه خوانی خود بدون آنکه هر گز به ریشه ی مسائل اشاره ای کند در عوض با معلول گرائی و مانور دادن تبلیغاتی پرداخته است و در پایان روضه ی خود بانماینده و سخنگوی ملت شده احساس سنگین نگرانی از ریزش نیروها کرده است که بزعم وی این چنین بسوی دشمن شتافته اند. در صورتیکه بیش از 30 سال است که دشمن اصلی مردم ایران با سیاست دین فروشی و عوامفریبی و جنگ افروزی و ایجاد تفرقه میان آحاد مردم بر اریکه ی قدرت نشسته است :


"شايد براي ملت ما سنگين آيد كه كساني از ميان خانواده خودي، ريزش كنند و به اردوگاه دشمنان ديرپاي ايران و اسلام بپيوندند "

در خاتمه اینکه همانگونه که پس از تیتر یادداشت روز تابلو های جا به جا شده چاشنی وارونه گوئی و تحریف گری و آدرس غلط دادن ها شده که از همان ابتدای یادداشت روز شروع شده است که عامل تفرقه ی سیاست نفاق بی انداز و حکومت کن نه دولت ارباب فخیمه ی انگلیس که امویان بوده اند . بنابراین قلم بر دست بدون علت یابی و بررسی و تجزیه و تحلیل ریشه ای مسائل و یا تأثیرات کنش بر روی واکنش ها اشاره ای داشته باشد . برای پیگیری اهداف خاص فقط به واکنش ها اشاره کرده است و در ادامه بدون توجه به عدم مطابقت شرایط کنونی با بیش از 1400 سال پیش آنگونه نقالی و رمالی و حلاج گری نموده است تا که با دوز و کلک و استخاره و استعاره و جادو وجنبل و اسطرلاب موفق شود مثال تطبیقی شرایط 30 ساله ی کنونی با دوره ی 30 ساله زمان محمد و علی و معاویه ارائه کند و عامل نفاق را نه حاکمان قدرت و ثروت پرست و دین فروش و جنگ افروز و انحصار گران کنونی بداند ، بلکه همانا منتقدان و دگر اندیشان و مخالفان می باشند . زیرا که مدعی قلم بر دست تابع فلسفه ی پاسداری حوزوی است که نمی گوید ماست من ترش است و باور مند است که هر دیگی که سر بار می جوشد می بایست برای حاکمان کودتائی و ضد مردمی بجوشد در غیر اینصورت بهتر است که در آن کله سگ بجوشد . از طرف دیگر با اینگونه مداحی کردن و روضه خوانی کردن و گریز به صحرای کربلا زدن و آسمان و ریسمان بهم دوختن هدف است تا که حاکمان تبرئه و رقیب مغلوب و منتقدان و دگر اندیشان متهم و محکوم به ایجاد نفاق و تفرقه و شکاف شوند. لذا معلوم می شود که برای چه خمینی شیاد تأکید و اصرار داشت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ونه یک کلمه بیش و برای چه جانشین و پیروانش این اندازه دشمنی باسکولاریسم و جدائی دین از حکومت دارند . زیرا که طرح بود تا برای کسب و حفظ قدرت و انباشت ثروت دین ابزار تبلیغاتی و توجیه گر اعمال و رفتار جنایتکارانه و ضد بشری حاکمان شود که خوشبختانه این توطئه رنگ باخته است.

هوشنگ- بهداد

http://www.kayhannews.ir/881001/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 1 دیماه سال 1388