دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 13 بهمن ماه سال 1388

نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " شناسنامه ما "

" عجیب است خمینی خودش به موزه تاریخ فرستاده شد. شناسامه فرزندش احمد را نیز با طل کردند. اما ادعا شده که خمینی زننده کننده ی هویت و شناسنامه جدید ملت ایران است "

بخشی از هویت تاریخی و شناسنامه ی یک کشور در سرود و به خصوص پرچم آن کشور نهفته و خلاصه شده است . اکنون که متحجران کودتاگر ضد جمهوریت و پرچم و هویت حاکم شده که می خواهند خلافت اسلامی طالبانی راحاکم کنند. به بهانه ی ابراز دشمنی که پیرامون جنگ قدرت و ثروت با رقیب مغلوب وجود دارد که چون تسلیم کودتاگران نشده و جنبش سبز راه انداخته است که پس از زدن اتهامات رنگ چمنی و لجنی و رنگ سبز آرم حزب نازیسم هیتلری آنهم بر خلاف اینکه قرن هاست که این انگلان غیر مولد حاکم شده از طریق همین رنگ سبز و سادات مفت خوری آخوندی کرده و بعنوان ابزار سر کیسه کردن مردم سوء استفاده کرده اند. ولی چند روزی است که از سوی دولت نا مشروع کودتائی رنگ سبز پرچم به رنگ آبی تغییر داده شده است . طوریکه رنگ آبی جای رنگ سبز در پرچم جزو لگوی خبر گزاری دروغ ساز دولتی ایرنا شده است . در این حالت مشخص نیست که قلم بر دست مأمور یادداشت روز نویس از کدام شناسنامه ی ما می گوید؟ آنهم در شرایطی که این بی شناسنامه نمی گوید که شناسنامه ی خودش کیست و ما مورد نظر وی که فرصت طلبانه عنوان ایران هم یدک کشیده کیست؟

البته از این شفاف تر نمی شود به تاریخچه یک کشور تاریخی توهین و اهانت کرد که یک نقا ل نه قهوه خانه ای که بازجوی شعبه های زندان اوین ادعا کرده است و سر نوشت یک ملت کهنسال دارای فرهنگ و دیرینه را به ناجی شیادی هفت خظ و عوامفریب و متحجر قرون وسطائی بنام خمینی گره زده است که پس از15 سال تبعید در نجف بلدنبود دو جمله عربی حرف بزند که اکنون این نقال معرکه گیر تصویر مار کش و مار قالب کن سیاه باز برای دفاع کردن از خمینی شیاد با کوبیدن دوران شاه و کابینه و نخست وزیرش البته بدون اشاره که جانشین وی چه کرده است و مگر لوطی جماران و پاسدار احمدی نژاد جز موردتنفر مردم بودن و انواع جوک ها در باره اشان که گفته می شود چه حرکت مثبت برای ایران و ملت ایران کرده یا گامی مهم بر داشته است که برای رفع ابهام می شود پیشنهاد یک نظر پرسی همگانی آزاد داد تا بر گزار شود تا رسوا شود هر که در اوغش باشد . ولی معرکه گیر قلم بر دست و همکار سر بازجو حسین شریعتمداری منفور و معلوم الحال بدون توجهبه نظرات مردم ایران این چنین نقالی و مجیز گوئی وارونه مشمئز کننده از خمینی و پیروانش پیرامون هویت و شناسنامه وملت ایران کرده است :

"مگر ملت ايران به ويژه پس از كودتاي 28 مرداد 32 به بردگي يهوديت و بهائيت و صهيونيسم مسيحي نرفت؟ آيا جز اين است كه طولاني ترين نخست وزير اين دوره- اميرعباس هويدا- به عنوان يك بهايي ضد دين و داراي عميق ترين ارتباطات با حلقه هاي ماسوني و آمريكايي و انگليسي، درباره تجزيه بحرين از ايران گفت «دختر خودمان بود، شوهرش داديم رفت»! مگر نه اينكه به شهادت اسناد سري ساواك، محمدرضا پهلوي غير از انبوهي از مشاورين و وزرا و نخست وزيران و امراي ارتش و ساواك و شهرباني كه اكثريت قريب به اتفاق آنها در زمره سران بهائيت و فراماسونري قرار داشتند، خود نيز به بهائيت گرايش پيدا كرده بود؟ مگر نه اينكه سپهبد رزم آرا با گستاخي به اين ملت مي گفت شماها عرضه ساختن لولهنگ و اداره يك كارخانه سيمان را هم نداريد، حالا مدعي ملي كردن نفت شده ايد؟ و مگر نه اينكه در كنار قانون شرم آور كاپيتولاسيون، آمريكايي ها حق توحش هم از ملت ايران مي گرفتند و با همدستي انگليس از شهريور 1320 به بعد شاه مي بردند و شاه مي آوردند و كابينه جابجا مي كردند؟! آن روز ملت ايران بايد به كدام شناسنامه استناد مي جست و به كدام هويت مي باليد؛ به اينكه حكومتش ظاهراً به عنوان ژاندارم منطقه شناخته مي شود اما كفايت ندارد بحرين را به عنوان بخشي از تماميت ارضي خود حفظ كند؟سرنوشت ملت ايران بي شباهت به سرنوشت سلمان نبود. ملتي چنين تحقير شده و برده وار، روح به پيكرش بازگشت وقتي فرياد انقلاب حضرت روح الله را شنيد. ملت ايران از آن روز كه با نفس امام خميني به پاخاست، احيا شد. آن روز بود كه ملت ايران متولد شد و شناسنامه و هويت پيدا كرد. «ايران جديد»، بي نام خميني(ره) هيچ هويتي ندارد و هيچ جا شناخته شده نيست. ايران جديد، حيات يافته و آزاد شده خميني است. امام خميني در هنگامه جدال و مجادله دو گفتمان غالب-ماركسيسم و ليبراليسم- ظهور كرد. آن دو گفتمان به واسطه دو قطب بزرگ قدرت در دنيا غلبه و استيلا پيدا كرده بودند. اما نه گفتمان ماركسيستي در تكاپوي 5 دهه اي خود در ايران توانسته بود ملت ايران را به هويت و اقتدار برساند، نه گفتمان ليبراليستي و نه گفتمان فاشيستي كه پيش از آن بود. امام كه آمد فقط در منطق و گفت وگو بر اين مكاتب ماترياليستي غلبه نكرد. هر مكتبي فارغ از اينكه در عالم نظريه و بحث غلبه كند، بايد در لابراتوار واقعي جامعه و اجتماع، كارآمدي و كفايت خويش را به اثبات برساند و «گفتمان امام» اين كفايت را در عمل به رخ كشيد"

توهین بدتر اینکه مدعی قلم زن یادداشت روز کودتاگران طالبانی پاسدارو لوطی جماران که مورد تنفر همگان می باشند را حکومت ملی نامیده است که 31 سال عمر ننگین و کثیف دارد. کار نامه سنگین وننگین 31 سال حاکمان ضد بشر آنگونه است که در حال باطل شدن شناسامه شان و محو شدن هویت میرا و قرون وسطائی تحجر گرایانه شان می باشند بدون آنکه نامی از این ملت ببرد یا به مطالبات شان حتی اشاره ای داشته باشد . یا اینکه سخنی از ترقی و پیشرفت اقتصادی و خدماتی و رفاهی اجتماعی در 31 سال گذشته بگوید . از موضوعاتی یاد نموده است که پیگیری اش در 31 سال گذشته بطور در بست ضد ملت و منافع و هویت ملی بوده است . زیرا که ترفند و تاکتیک هائی برای بقای حکومت ننگین ارتجاعی ضد بشری تروریستی فاشیستی مذهبی کودتائی بوده است . از جمله جنگ خانمان بر انداز 8 ساله که نعمت نامیده و در نهایت به شکست سرکشی جام زهر ختم شد . یا پیگیری به دسترسی به سلاح هسته ای که به جز تحریم و تحمیل فقر و بیکاری و رشد تورم و گرانی و افزایش سرکوب و خفقان و امکان خطر جنگ خانمان بر انداز عایدی مهمتر دیگری در بر نداشته است . ضمن اینکه مدتی است که 9 دی مرکز ثقل عالم شده است .زیرا که پس از برگزاری نمایش تظاهرات فرمایشی ساندویجی ساندیسی با جنگ روانی ده ها برابر بزرگ شده در آمار تبلیغاتی بعنوان حربه ی دو جانبه تهاجم و تدافع بکار برده می شود تا نشان داده شود لوطی جماران و پاسداران کودتا گر طالبانی حاکم مشروعیت دارند ومردمی می باشند و فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه گفتن مردم معترض و ناراضی پس از این نمایش 9 دی محو شده است . در صورتیکه مداح معرکه گیر وارنه گوی در دنباله بغض خود را ترکانیده و با آویزان شدن به شوی ساختگی پاره و آتش زدن تصویر خمینی شیاد سفت و سخت محمل ساختن از لوطی جماران باعصبیت و کینه ی بازجوئی برای دفاع کرده است و دشمنی همچون خلاص تیر خلاص زنان نسبت به قربانیان متهم و محکوم به مرگ علیه ی فریاد زنان مرگ بر خامنه ای و اصل ولایت فقیه را به نمایش گذاشته است .آنگاه با یقه گیری کردن از موسوی و فحاشی و پرخاشگری و توهین به مخالفین کردن بعنوان برگ و سند افتخار عملکرد 31 سال گذشته در تاریخ زمان ورود خمینی شیاد بی احساس در 31 سل پیش چنین شیادانه بیلان عملکرد هویت ملی و پیشرفت و ترقی در 31 سال گذاشته داده شده است :

"1 -براي اولين بار در يكصد سال اخير (از 1284 شمسي و نهضت مشروطه به بعد) يك نهضت ملي در ايران پيروز و به تأسيس حكومت منجر شد كه آن حكومت اكنون سي و يكمين سال پيروزي را جشن مي گيرد 2-براي اولين بار در تاريخ 200 سال اخير، ملت ايران توانست در جنگي 8ساله و نابرابر از تماميت ارضي خود در برابر اشغالگران متجاوز پاسداري كند و حتي يك وجب از خاك او به اشغال روس و انگليس و آمريكا نرود. 3-ملتي كه به خاطر ناتواني در ساختن آفتابه و اداره كارخانه سيمان از سوي زمامداران وطني و حاميان خارجي آنها تحقير مي شد، به بركت نفس مسيحايي امام خميني توانست رو به قله هاي دانش و فناوري كند و در نزديكي هاي قله فناوري هسته اي، فناوري نانو و... ده ها دانش و فناوري برتر ديگر بايستد 4-غني سازي و آزادسازي انرژي در جان ها، منحصر به ايران نماند و هر جا كه اشعه اي از بارقه نام و ياد امام خميني رسيد، ملتي را به جنبش آورد. از حزب الله لبنان تا مقاومت اسلامي فلسطين و يمن و مصر و تا آمريكاي لاتين يعني حياط خلوت آمريكا.در نهم دي 1388 - چند روز پس از عاشوراي حسيني- ده ها ميليون ايراني و چند ميليون شهروند تهراني با خشم و خروش تمام پا به خيابان گذاشتند و چه شد كه روزنامه نيويورك تايمز نوشت: «اين راهپيمايي، بزرگ ترين راهپيمايي در تهران از زمان تشييع گسترده پيكر آيت الله خميني در سال 1989 به اين طرف است و بي پايگي سناريوي فروپاشي جمهوري اسلامي را نشان مي دهد». پيش قاضي و معلق بازي؟! يعني مي شد بر عليه يك ملت انقلابي، فتنه اي ترتيب داد و به خيال وهم آلود خود نام آن را جنبش و انقلاب نهاد؟! آيا مي شد شناسنامه يك ملت را در برابر چشمان كنجكاو و نگران او به استهزا گرفت يا آتش كشيد؟ كار كوچكي نبود به آتش كشيدن تصوير حضرت روح الله در فتنه روز 16 آذر و پس از آن جريحه دار كردن عواطف يك ملت در روز عاشورا. كدام جنايت و خيانت بزرگ تر از هتاكي و هجمه به تك تك فضيلت هاي راهبردي و ميراث هاي ماندگار امام خميني؟ مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل، شعار راهبردي امام و عين كلام الهي بود و فتنه گران با خط كشيدن بر اين شعارها، سران مستكبر اسرائيل و آمريكا را به هيجان آوردند. كدام ميراث، سترگ تر و گرانسنگ تر از «جمهوري اسلامي» و «ولايت فقيه» كه عمله آشوب به تأسي از بازي گردانان فتنه- مغضوبين و ضالين- به هتاكي و فحاشي عليه آن پرداختند؟ جنايت عناصر تروريست و محارب در اين چند ماهه با همه بزرگي به پاي اين جنايت و خيانت بزرگ سران فتنه نمي رسد. ترور و محاربه اگر مجازاتش اعدام، و قتل اگر سزايش قصاص است، پس درباره مجازات فتنه انگيزي چه بايد گفت كه خداوند در قرآن فرمود «الفتنه اكبر من القتل» و «الفتنه اشد من القتل». آيا نبايد شگفت زده شد وقتي خبر مي رسد فلان آلت دست شبكه صهيونيسم مسيحي در بيانيه 17 خود حرمت شكنان روز عاشورا - تركيبي از اعضاي گروهك هاي منافقين، سلطنت طلب، بهائيت و...- را «مردم خداجو» خوانده يا به همراهي آن شيخ قدرت طلب و ساده لوح، اعدام تروريست هاي بمبگذار و آدم كش را اعدام «شهروندان» تفسير كرده است؟! با اين اوصاف نبايد گفت در خوش بينانه ترين قضاوت، سران فتنه قطعاتي از همان پازلي هستند كه منافقين، بهايي ها و سلطنت طلبان قطعات ديگر آنند؟ آيا جرم اين طايفه كم از خيانت سران بهايي رژيم شاه دارد كه علناً و با صراحت خاك و مال و دارايي و ناموس ايراني را به طواغيت آمريكايي و انگليسي شوهر دادند؟!

برای ملت هویت و شناسنامه صادر کردن خیلی با مزه و خنده دار است . زیرا که اکنون نه اینکه خیلی سال است که از به موزه سپردن خمینی شیاد کفن پاره نمی گذرد که در کنفرانس برلین از سوی اکبر گنجی مطرح شد ، بلکه شناسنامه ی فرزندش سید احمد خمینی از سوی جانشین و پیروانش باطل شد و نوه هایش همگی زیر پیگرد یا فشار و توهین و اتهام مدعیان پیروانش قرار دارند . آنگونه که حسینیه اش نیز جای امنی برای نوه اش نمی باشد . زیرا که مورد تهاجم آنانی واقع شد که اکنون شیادانه و فرصت طبانه با سیاه بازی و وارونه گوئی بطور تاکتیکی و ابزاری خمینی شیاد را اینگونه روح خدا و هویت جدید و شناسنامه ملت نامیده شده است :

"در حلقه مغانم، دوش آن صنم چه خوش گفت با كافران چه كارت، گر بت نمي پرستي؟ روح خدا خميني، هويت ايران جديد و شناسنامه ملت ماست. مگر مي توان بي هيچ هزينه اي، جان از تن ملتي آزاد شده ستاند. خميني عزيزتر از جان ماست و هر رجل مفلوكي كه به نيابت از دشمنان اصلي ملت ايران با اين جان درآويزد، گور خويش كنده است. بوي عفن اين جماعت مرده هفته هاست مشام ملت عزتمند ايران را مي آزارد. 22 بهمن امسال همزمان با جشن پيروزي، روز دفن لاشه فتنه است و چه قدر اين لاشه ، به لاشه نظاميان هلاك شده آمريكايي در طبس شبيه است."

در خاتمه اینکه گفته می شود همدان اگر دور است ولی کرت باغ های انگوری اش نزدیک است . یا اینکه گفته می شود آنچه ته دیک است با کفگیر بیرون آورده می شود . اینگونه که این مداح همکار سربازجو حسین شریعتمداری در یادداشت روز خود واروونه گوی روضه خوانی کرده و از هویت و شناسنامه ی جدید برای ملت و کشور گفته و همه را نیز به خمینی شیاد و جانشین وی لوطی جماران نسبت داده است باور دارد که گویا انگاری که کسانی وجود ندارند که تجربه نه 31 سال گذشته که قبل از آن را دارند و بیاد دارند که ادعای وارونه ی این نقال وارونه گوی تداعی کننده ی آن داستان است که گفته می شود پادشاه از تا ج و تخت بر کنار شده ای بود که دوراز وطن مدام به فرزندش از افتخار گذشته پادشاهی اش می گفت و وعده می داد که بازهم بقدرت و اقتدار گذشته باز خواهد گشت . روزی فرزند از پدر تاجدار پرسید پدر بالاخره آن روز کی فرا می رسد و شمابه تاج وتخت قدرت بازمی گردی که از آن یاد می کنی ؟ پدر مکثی کرد و گفت پسر جان صبر کن آتا همه نانی که مر ا می شناسند از بین بروند آن موقع من بقدرت بر می گردی . اکنون انگاری قلم بر دست متملق ووارونه و هذیان گو ی تصور کرده است که با جامعه کوران سر و کار دارد که اینگونه لغز خوانی کرده و گرده بر زمین سائیده و گرد خاک بر پا کرده است که گویا مردم ایران هیچگونه هویت ملی و نام و نشان و شناسنامه ای از خود نداشتهو دارای هیچ تجربه و شناختی ز اقدامات دولت مردان در 31 سال گذشته نیستند. یا حتی شاهد همین اقدامات اعتراضی ضد حکومتی 8 ماهه اخیرنبوده اند که چگونه از شرایط تحمیل شده ی 31 سال گذشته به تنگ آمده و عاصی و شاکی شده و وارد خیابان ه شده و فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر می دهند و خواهان تغییرات دمکراتیک در ایران می باشند که نیاز به قصه سرائی پوشالی این قلم بر دست دارند تا توضیح دهد چطوری صاحب شناسنامه و هویت جدید یا جعلی و زوری شده اند؟

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/881113/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 13 بهمن ماه سال 1388