" چگونه معلم اخلاق موقع آش خوری مجبور به تف درون آن و خوردنش شده است؟ "

حتماً داستان تف سر بالا و یا تف و تاق و ریش را می دانید که یارو تف بسوی سقف پرتاب می کرد که بر می گشت بر ریشش می نشست که تبدیل به ضرب المثل معروفی شده است . اکنون در سایت پژواک از م- ت اخلاقی " تف در آش ملت "بازتاب داده شده است http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=19861

که جای تأمل بسیار دارد.زیرا که این معلم بنام م- ت شاید محمد تقی یا متخصص یا معلم تئوری پرداز باشد که هم معلم اخلاق و هم کنیه اش اخلاقی است. البته این معلم اخلاق نشان داده به جز سایر تخصص و هنرهائی که دارد که کم هم نیست دستی هم در آشپزی و آشپز شناسی و آشپز باشی و آش خوری وداستان سرائی مرتبط با آن دارد . نا گفته نماند که آشنائی هم با سفسطه گری و فلسفه به در گفتن تا دیوار بشنود حوزوی هم دارد. یعنی اینکه این مدعی معلم اخلاق و خیلی هنرمند بس پیچیده زمانی هم در قدو وقواره ی رهبر ولی فقیه لوطی جماران نماینده و وکیل مدافع تسخیری ملت ظاهر می شود و موعظه گری دلسوزانه جگر کباب کن برای ملت می کند و هر از گامی هم نظریه استصوابی یا حکومتی مشابه لوطی جماران به نام ملت علیه مخالفان صادر می نماید . اما بر خلاف گذشته که نگفته چگونه شده است که مدتی می باشد وی دچار دگر دیسی ناگهانی شده است . خیلی هم زیادی سبز شده است آنگونه که بقول فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت نهم و عضو شورای حقوقدانان نگهبان آلت دست لوطی جماران این سبز به رنگ چمنی و لجنی می زند . بهر حالبطور جسته و گریخته علنی و غیر علنی و مستقیم و غیر مستقیم و باا یما و اشاره کردن یا روضه خوانی اخلاقی کردن همچون ملا های منبری گریز به صحرای کربلا می زند تا همچون قاضی دژخیم همه لهجه جنوبی اش صلواتی که احکام صلواتی علیه ی محاربان و منافقان صادر می کند این معلم اخلاق هم بسبک اتو کشیده احکام صلواتی علیه ی مخالفان محارب و منافق خوانده شده صادر می کند . هر چند که هم اکنون در پوشش بازگوئی داستان تف در آش باشد . برای اینکه این معلم اخلاق آش خور و آشپز باشی که از فرط ذوق زدگی تحریک و احساسی شده و هول شده و با سر بر توی دیگ آش رفته با سر و صورت سوخته شده و آب آش ازلب و لوچه اش جاری شده است . چونکه به جای ترس که منجر به جمع شدن آب دهانش شودازخوش شانسی در مورد وی وارونه عمل کرده و آب دهان یا بزاق دهانش زیادی ترشح کرده است. طوریکه موقع آش خوردن مجبور شده با سروصورت سوخته شده و لب و لوچه آویزان شده آب دهانش در آشی ریخته شود که مشغول خوردنش بوده است . یعنی توی آن تف کرده است . اما چون موقع آش خوری و توی دیگ آش افتادنش و تف کنی در آن، جلویش آینه ای بوده است که تصاویر و حرکات خود موقع آش خوری و تف کنی اش را می دیده است نا گهان وسوسه شده و انگیزه ی داستان سرائی یا فرافکنی کردن این معلم اخلاق آش خور و آش و آشپز شناس خبره گل کرده است طوریکه این معلم اخلاق و متخصص آشپز شناسی و آش خوری و تف بر تاق یا آش پرتاب کن به ذهنش خطور کرده است که می بایست که داستان تف بر ریش نشسته اش را برشته ی تحریر در آورد عجیب که خلق این اثر هنری همزمانی با نمایش جشن هنری دهه ی زجر دارد و در دکه ای به معرض نمایش گذاشته شده که مشتری خریدار اینگونه داستان ها می باشد تا اینکه بدون شهامت داشتن نام بردن از مجاهدین با توهین کردن به مجاهدین اشرف و رهبران شان ابراز علاقه به آشپز اصلی مورد نظرش در جماران کرده باشد که بگوید همچنان جزو مشتریان آش خورانش می باشد.

هوشنگ – بهداد

13 بهمن ماه سال 1388