" وجه تشابه ترفند حکومت مداری پادشاه مستبد و شیخان مستبد تراز وی "
تازگی ها از سوی دوستی ایمیلی طنز گونه دریافت کرده ام که مربوط به داستان پادشاه مستبدی می باشد که برای کنترل جو نارضایتی عمومی و منحرف کردن اذهان شان ترفندی ردانه بکار برد تا مانع از بروز واکنش اعتراضی مردم شود. ترفند چنین بود که پادشاه مستبد تصمیم گرفت که تن به پیشنهاد یکی از مشاوران نزدیک خود دهد و آن را بصورت دستور العمل مرحله ای به صورت بخشنامه ی شاهانه دنبال و اجرا نماید . البته این اقدام بزبان عامیانه همان اصطلاح به مرگ گرفتن است تا به تب راضی شود . بنا براین اکنون که از 32 سال از تجربه ی حکومت آخوندهای جایگزین شاه مستبد شده می گذرد چون اینان خیلی بیش از شاه مستبد گذشته دستگاه استبداد و ظلم وستم و بیداد و سرکوب و خفقان و.. بر پا کرده اند اما بساط ظلم واجحافات شان موجب شده است که آشکارا مورد خشم وتنفر و اعتراضات مردم ناراضی واقع شوند ، لذا برای بقای حکومت نگین خودشان مجبور شده اند که ترفند شاه مستبد را بطور گسترده تری اعمال نمایند تا مانع از اتحاد وهمبستگی مردم ناراضی برای قیام وبر زیر کشیدن حکومت ضد بشری شان شوند . به خصوص اینکه که جناح حاکم تلاش کرده است تا جناح شریک سابق مدعی اصلاح طلب در قدرت کنار زد و حکومت را یک پارچه نماید . یعنی اینکه بطور دربست در اختیار بخش هار متحجر و خرافاتی و کودتائی قرار گرفته است که از سوی پاسداران کودتا گر حمایت و پشتیبانی می شود .
نا گفته نماند که قبل از هدف حذف رقیب مغلوب از صحنه ی رقابت و شراکت در قدرت، چون ابتدا شدید نیاز به مشروعیت تراشی کذاب بود . بنابراین ترفند داغ کردن تنور نمایش خیمه شب بازی انتخاباتی انتصاباتی در پیش گرفته شد. پس با زیرکی به برنامه ریز ی به بازی گرفتن رقیب مغلوب دوم خردادی ها روی آورده شد تا وانمود شود که اینان می توانند درصحنه ی رقابت حضورداشته و سهیم در قدرت شوند . اینان هم عجیب ذوق زده شده واز خوشحالی سر از پا نشناخته و با سر بر توی دیگ حلیم شیرژه رفتنند تا به جای خوردن حلیم همه جا سوخته شوند . چونکه خیالاتی شده و به این باور رسیده بودند که گویا نه صحنه ی نمایش خیمه شب بازی سوم تیز 84 که رفسنجانی حذف شد تکرار نمی شود، بلکه اینان قادر خواهند شد تا صحنه ی حماسه ی معروف دوم خرداد سال76 را تکرار نمایند . بالاخره شانس حماسه سازی و باز گشت به قدرت دوباره نصیب شان خواهد شد . در صورتیکه عاجز از درک این واقعیت بودند که در اصل هدف واگذار نمودن ایفای نقش تبلیغاتی افزایش سیاهی لشکر برای اینان تعیین و ترسیم شده تا که هم امکان تقلبات گسترده وجود داشته باشد . هم اینکه بتوان ادعا نمود که 85% جمعیت کشور در این نمایش خیمه شب بازی انتخاباتی – انتصاباتی – تقلباتی شرکت کرده ونظام ضد بشری را قبول دارند . البته ادعا شد که 40 میلیون رأی داده شد که سهم پاسدار گماشته احمدی نژاد 25 میلیون رأی بود. یعنی نزدیک دو برابر آرای موسوی شد. بهر حال چون رقیب مغلوب چون دچار خوش خیالی باز گشت دوباره بقدرت سیر می کرد پس اسیرغفلت خود شد و رو دست خورد . زیرا تصور نمی کرد که می بایست چوب و پیاز را با هم بخورد . یعنی اینکه هم اسیر طرح اقدام کودتای تقلباتی پاسداران و رهبر ولی فقیه شود . هم اینکه از دست یافت بقدرت باز ماند و محروم گردد . بدتر اینکه مورد بدترین توهین و اتهامات و اهانت واقع گردد.
بنابراین چون رقیب مغلوب متوجه شد عجیب مغبون شده است ، پس برای واکنش اعتراضی ونوعی آزمایش کردن مقابله ی توازن قوا با کودتاگران غالب دست به پاتک زد به امید آنکه شانسی برای سهم بردن از قدرت داشته باشد. لذا فراخوان حضور اعتراضی زیر چتر رأی من کجاست داد؟ گویا اینکه رژیم ماهیت دمکراتیک دارد و آرای مردم برایش ارزش دارد و یا اصلاً در این رژیم استبداد مذهبی بی قانون ، قانون یا مرجعی برای پاسخگوئی وجود دارد . اما چون حضور مردم معترض و ناراضی و نوع فریاد های شان دور از انتظار رهبران مغلوب و حتی غالب بود . به ویژه اینکه تظاهرات هم رنگ وبوی ضد حکومتی به خود گرفت . هم اینکه فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سرداده شد که موجب وحشت هردو جناح غالب و مغلوب شد . مهمتر اینکه با وجود افزایش ضریب سرکوب و خفقان و ضرب و شتم معترضان که با بازداشت و شکنجه و تجاوز و قتل و اعتراف گیری و صدور احکام زندان واعدام ها همراه بود. بازهم اعراضات ضد حکومتی فروکش نکرد. طوریکه هر چه زمان به جلو می رفت شعار ها رادیکال تر و فریاد تر بلند تر می شد. بهر صورت باندهای مافیائی غالب و جریان مغلوب به این نتیجه رسیدند که اگر چنانچه اوضاع انفجاری جامعه کنترل نشود، بمرور حرکت های اعتراضی وشعار ها سمت وسوی تند و رادیکال به خود می گیرد که دارای محتوای بر اند ازانه دارد که اگر چنانچه ادامه یابد اوضاع خطری و مهار نا پذیر خواهد شد . لذا رهبران مغلوب دوم خردادی ها با عقب نشینی مجبور به همسوئی با باندهای مافیائی حاکم شدند که بطور عریان هرروز سرکوب و خفقان وارعاب و وحشت و سانسور را افزایش داده اند و اینان فقط روی به صدور و انتشار بیانیه ها آوردند و تلاش کردند با آویزان شدن به قانون اساسی که عملکردش منجر به شرایط انفجاری کنونی شده است . زیرا که قانون اساسی ولی فقیه مطلقه همکاره ای دارد که صاحب قدرت و اختیار بدون پاسخگو است که خیلی آسان می تواند با صدور یک فتوا یا نامه ی حکومتی فاتحه ی قانون اساسی را بخواند و زیرآ ب بی ازش بودنش را بزند . بگذریم هدف مشترک جناح غالب و مغلوب درراستای جنگ قدرت و کنترل فضای انفجاری جامعه است . برای همین بطور همسو با ترفند و شگرد و تاکتیک های خاص خود هدف را دنبال کرده اند . لذا رهبران مغلوب دوم خردادی ها که حامیان خود را زیر پرچم جنبش سبز بسیج نموده و فعالیت می کنند به خصوص در برون مرز به جارچیان تبلیغاتی علیه ی احمدی نژاد و تحریم اقتصادی و مدافع موسوی تبدیل شده اند که هدف شان هورا کشیدن برای بیانیه های موسوی و یا موضع گیری های چند پهلوی خاتمی و رفسنجانی و رهبران ومسئولان اتاق فکر لانه کرده در شبکه ی خبر رسانی ماهواره ای فارسی زبان بی بی سی است که اپوزیسیون سازی از درون رژیم و پس زدن جنبش رادیکال مخالفین بر اندازرا تعقیب می کنند. بهررو توصیف و عملکرد باند مغلوب و حامیان شان که چشم به اجرای قانون اساسی دوخته و باور دارند که رژیم ضد بشری هنوز ظرفیت تغییر پذیری و اصلاح دارد بی ارتباط در در بازگوئی داستان طنز ضمیمه شده نیست که مربوط به حکایت یک پادشاه مستبد وترفند حکومت مداری اش است که چنین می باشد :

هوشنگ بهداد
هیجدهم تیر ماه سال 1389

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر طوماری بنبشت و به جارچیان داد. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیات ها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد. پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت. وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. بند گوزیدن همان سوپاپ اطمینانی است که انرژی اعتراض شان را خالی کنند. و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد یا افزایش مالیات و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمی است. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است.آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که اینان متحجرانی بیش نیستند. به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت گاهی به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و پادشاه و وزیر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق و همگان را گوزو کرده اند.