دروغ نامه ی کیهان 8 مهر ماه سال 1389
نقد و برسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " خيال خام "
" اکنون اعتراف شده که هدف طرح کودتای 22 خرداد 88 حاکم شدن ضد مترداف اصطلاحات رقیب مغلوب قبل از22 خرداد بوده است "
نقد و برسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " خيال خام "
" اکنون اعتراف شده که هدف طرح کودتای 22 خرداد 88 حاکم شدن ضد مترداف اصطلاحات رقیب مغلوب قبل از22 خرداد بوده است "
ضرورت ندارد که قلم بر دست یادداشت روزنویس پیرامون کودتای 22 خرداد 88 که منتهی به جراحی رقیب مغلوب وحذفش از صحنه شد .چنین آشکار بطور وارونه اعتراف و تحلیل کند که هدف کودتا گران چه بوده است :
"مرزهاي جامعه سياسي ايران را به نحو اساسي دگرگون كرده است. «سياست داخلي» در ايران اكنون هيچ شباهتي به آنچه مثلا در اواخر سال 87 مي شد ديد، ندارد. چهره هايي از ميدان به در شده اند، چهره هاي جديدي ظهور كرده اند و برخي گروه ها و احزاب اگرچه همان موقع هم تلاش مي كردند نقش اپوزيسيون درون نظام را بازي كنند ولي حالا ديگر رسما به جرگه ضد انقلاب پيوسته اند و ولو به صد زبان ادعا كنند هنوز خود را بخشي از نظام مي دانند نظام به اندازه كافي حجت و بينه دارد كه اين ادعا را از آنها نپذيرد. مهم تر از همه اينها اما تحولات گفتماني است كه درون جامعه سياسي ايران رخ داده است. واضح است كه گفتمان سياسي در ايران هم تفاوت هايي اساسي با زمان آغاز مبارزات انتخاباتي سال 88 كرده است. در اينجا منظور از گفتمان مجموعه مفاهيم (يعني اصطلاحات و كلماتي كه سياستمداران براي بيان مقاصد خود آنها را به كار مي گيرند)"
زیرا بطور کامل و بدون ابهام قابل فهم مشخص است که پس از کودتای ننگین و سیاه و خونین 22 خرداد که با توطئه ی مشترک ولی وقیح و آقازاده مجتبی جانشین وی و پاسداران کودتاگر طراحی و تدارک دیده شد تا که رقبا از صحنه ی قدرت حذف و محو شوند . البته هزینه ی سنگین اش را مردم ناراضی به خصوص جوانان و دانشجو یان پرداختند .اما موجب شد تا دقیقاً از خیلی خوش باوران توهم زدائی شود که چشم به قدرت دوخته بود ند ، د ریافتند که رژیم ضد بشری کودتائی قرون وسطائی تغییر نا پذیر هر گز اصلاح شدنی نمی باشد . برای اینکه خود شاهد بودند که فریاد پژواک مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح در سراسر ایران و منطقه و جهان که طنین انداز شد نه اینکه مهر تأئید بر اصلاح ناپذیر بودن رژیم ضد بشری زده شد ، بلکه به جهانیان نشان داده شد که مردم معترض ایران دیگر هیچگونه مشروعیت برای ولی وقیح و رژیم کودتا گران قائل نیستند، چونکه خواهان تغییر حکومت دمکراتیک در ایران به جای حکومت فاشیستی عوامفریب دین فروش می باشند. البته ولی وقیح وکودتاگران پاسدار چون به جای حمایت مردم اتکاء به چماق و تفنگ و ضرب و شتم و سرکوب و بازداشت و شکنجکه و اعتراف و تهدید و ترور باتشکیل بی دادگاه های نمایشی و فرمایشی روی آورده اند تا برای خاموش کردن صدای اعتراضی معترضان ومخالفان احکام سنگین زندان اعدام صادر نمایند تا که بتوانند واقعیا ت را وارونه جلوه دهند و ادعای قدرت کاذب و پشتیبانی 85% مردمی کنند ، اما کیست که نداند رژیمی که از پشتیبانی مردم بر خور دار باشد. نیاز به چماقدار و لباس شخصی دژخیم و ساندیس خور و تهدید وترور و توقیف مطبوعات و دستگیری خبر نگاران و فعالین حقوق بشر و شکستن قلم ها و دوختن دها ن ها و پر کردن زندان ها بیش از ظرفیت همرا ه با شکنجه های روحی و روانی و جسمی و اعتراف گرفتن و و دار زدن ندارد. بهر حال قلم بر دست در ادامه برای اینکه بیشتر دست به خود زنی زده و بیشتر اعتراف به واقعیت دروغ بودن اصطلاحات اصلاح طلبی رقیب نموده باشد تا که آنگونه ثابت نماید که رژیم ضد بشری کودتائی دین فروش خرافاتی انعطاف و تغییر و اصلاح ناپذیر نمی باشد که مو درزش نمی رود. برای این که پس از کودتای 22 خردا 88 جای اصطلاحات قلابی سابق با حذف کردن رقیب مغلوب از سوی کودتا گران پاسدار اینگونه اصطلاحات ساخته شده ی جدیداز سوی سر بازجو یان ودژخیمان کودتاگر و زندانبان در رسانه های خبری و مطبوعاتی در سیاست داخلی علیه ی رقیب مغلوب تعویض و جانشین کرده است:
"در سياست داخلي ايران، اكنون اصطلاحاتي به كار مي رود كه عمري طولاني ندارد اما چنان جا افتاده كه گويي سالها به كار برده مي شده است. مثلا اصطلاح فتنه را در نظر بگيريد. تا پيش از حوادث سال 88 اين اصطلاح، واژه اي با درونمايه ديني-تاريخي بود كه اغلب براي توصيف وضعيتي در گذشته يا وضعيت هايي محتمل در آينده -كه احتمال وقوعشان بسيار ضعيف است- به كار برده مي شد كه تشخيص حق از باطل در آن بسيار دشوار است. اكنون اما اصطلاح فتنه مستقيما توصيفي است از عمل واقعي و مستمر يك جريان سياسي خاص كه هر روز مصداق هايي جديد پيدا مي كند. در حالي كه در اوضاع و احوال كنوني روشن است كه لااقل در ميان بخش هايي از جامعه سياسي، وحدت معنايي جز ناديده گرفتن جرائم و جنايات جماعتي خاص و باز كردن دوباره راه براي ورود آنها به ساخت سياسي كشور ندارد"
قلم بر دست وارونه گوی که پیرو تئوری پردار خشونت و دروغ مصلحتی گفتن آخوندی متحجر دزد انگلیسی مصباح یزدی می باشد که خود بهتر از دیگران می داند که چگونه به نقل از بان مردم وارونه گوئی کرده است . بنابراین نا چار شده است که وحشت نهفته ی جنگ قدرت و اختلاف و تضاد و رقابت میان باندهای مدعی اصول گرایان کودتا گر حاکم را چنین فاش کند و به نمایش گذارد:
"اصلي ترين جرياني كه محتمل است قرباني اين روند باشد يا به عبارت بهتر جرياني كه طراحان اين پروژه تلفات گرفتن از آن را هدف خود قرار داده، همان جرياني است كه اصولگرايي خوانده مي شود و در حدود 6 سال گذشته بيش از هر گروه و گفتمان سياسي ديگري مورد اقبال و محل رجوع مردم بوده است. در واقع كاملا بجا و دقيق است اگر بگوييم پروژه اي جديد براي ضربه زدن به هويت و پرچمي به نام اصولگرايي آغاز شده كه هر روز از روزني جديد و با شكل و ادبياتي خاص ظاهر مي شود اما اهداف آن در همه موارد يكسان است. اين نوشته تلاش مي كند اهداف كلان خفته در پس اين پروژه را كه ماه ها رصد شده اجمالا فهرست كند. دلايلي وجود دارد كه نشان مي دهد برخي اتاق فكر خاص در داخل و خارج كشور تصميم گرفته اند با طراحي يك پروژه ويژه،- به زعم خود- ايجاد شكاف در ميان اصولگرايان را دنبال كنند. رئوس اين پروژه اجمالا چنين است.جنگ قدرت. اين پروژه بر آن استوار است كه افكار عمومي در يك بازه زماني طولاني -كه بتوان آن را نشان دهنده يك رويه دانست نه يك اتفاق- اين پيام را دريافت كند كه اصولگرايان براي به دست آوردن سهمي بيشتر از كيك قدرت حاضرند با يكديگر به مثابه دشمن برخورد كنند و از به كار بردن هيچ ابزار و روشي براي حذف يا ضربه زدن به هم ابا ندارند. پروژه اي كه جريان اصولگرا را هدف خود قرار داده، ايجاد بحران ارزشي دراين جريان است. اين پروژه كه مي توان ديد دشمن سعي مي كند اصولگرايان را به سمت آن سوق دهد، جايگزين كردن گفتمان و برنامه خدمت با گفتمان ها و برنامه هاي ديگر است. جريان اصولگرا ولو اندكي نسبت به اصلي ترين و مهم ترين عامل انسجام و قوت خود يعني تبعيت محض و بي چون چرا در تصميم و تحليل از رهبري، و مقدم داشتن امر ولي بر خواست و تشخيص خود كاهلي كند. يكي از مهم ترين درس هايي كه دشمن از فتنه 88 آموخته اين است كه اگر بتواند در اين فرايند يعني فرايند تبعيت از ولايت اختلال ايجاد كند خواهد توانست در صف متحد و يكپارچه ملت شكاف بيندازد"
در خاتمه اینکه مکمل آنچه که قلم بر دست یادداشت روز اعتراف کرده است که اصطلاحات جدیدی را کودتاگران پاسدار جایگزین اصطلاحات رقیب وعلیه شان نموده اند که قبل از 22 خرداد از سوی مدعیان اصلاح طلب یا رقیب مغلوب بکار بر ده می شد . ولی اکنون واژه های جدید کودتاگران علیه ی رقیب شده است . اما آنچه این قلم بر دست بطور عمدی از بیانش کتمان کرده است. این واقعیت است که پس از کودتای 22 خرداد 88 و اتفاقات و جنایات رخ داده شده آنچه مشخص و برجسته کرده که هرگز انکار شدنی نمی باشد ، بحران عدم مشروعیت است که گریبانگیرولی وقیح و پاسداران کودتاگر شده است . آنگونه که این بحران ارجحیت نسبت به بحران های دیگر دارد. بهر حال اکنون شرایط طوریست که همگی پارامتر های مؤثر عوامفریبانه که محور جنگ روانی تبلیغاتی و منحرف کردن اذهان عمومی در بیش از 3 دهه بوده رنگ باخته است . آئچنانکه نه اینکه دیگر این پارامتر هاهمچون گذشته قابل استفاده نیستند و کار برد ندارند ، بلکه کار بردشان موجب اثر گذاری معکوس و تظاهرات ضد حکومتی و طنین انداز فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح می شود. بطور مثال ادعای مبارزه با آمریکا و معرکه گیری محور 13 آبان سال 58 که سالروز اشغال سفارت آمریکا در تهران است که مراسم چنین روزی در سال گذشته در مقابل شعار حکومتی مرگ بر آمریکا ، از سوی تظاهر کنندگان مرگ بر دیکتاتور یا روسیه و چین داده شد تا که پاسخ اعتراضی افشاگر به سیاست باج دادن های هسته ای حاکمان تهران به این دو کشور شود . یا اینکه تظاهرات روز قدس در سال گذشته نیز تبدیل به تظاهرات ضد حکومتی شد و مقابل شعار اسرائیل نابود باید گردد و مرگ بر اسرائیل و اشک تمساح ریختن حاکمان برای فلسطین باز هم پاسخ افشاگرانه ی نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران از سوی تظاهر کنندگان ضد حکومتی سر داده شد. اکنون هم که صدای اعتراض محمود عباس رهبر فلسطین علیه ی سیاست مداخله گرایانه حاکمان تهران بشدت اعتراض کرده است .همچنین دفاع مقدس یا جنگ ضد ملی و ضد میهنی هم که اکنون با سیاست مداخله گری در امور داخلی عراق که آنگونه عیان شده است که نیاز به بیان نیست . چونکه با اعتراف پاسدار محسن رفیقدوست در گفتگوی تلویزیونی اش پیوند زده شده است که وی به نقل از پاسدار محسن رضائی اذعان کرد که هدف جنگ ایران و عراق نه دفاعی که تجاوزگرانه بود. برای اینکه چشم انداز جنگ برای پاسداران فتح بغداد بود. همینطور اهداف پروژه ی هسته ای که طرح ملی ماورای طرح ملی شدن نفت نامیده می شد و همه جا به نام ملت و از طرف ملت در دفاعش فریاد زده و حنجره پاره شده، اکنون به بحران جدی برای حاکمان تبدیل شده است . زیرا که فاش شده حاکمان ایران در تلاش مستمر برای دسترسی به بمب اتمی هستند . بعلاوه پارامتر ابزاری کردن دین حال نه مشگل گشا که مشگل آفرین شده است ، چونکه منتهی به رشد مبارزه و مقاومت مردم معترض نا راضی به تغییر حکومت دمکراتیک در ایران و جدائی دین از حکومت شده است . مشروط بر اینکه انزوای منطقه ای و جهانی هم مکمل بحران عدم مشروعیت و تحریم ها و هسته ای و اختلاف درونی و جنگ قدرت شده است که در مجموع ربودن خواب از چشمان کودتاگر پاسدار و ولی وقیح نامشروع شده است . بالاخره اینکه کودتاگران و ولی وقیح تلاش کنند با زورسرکوب و خفقان و رعب و وحشت و وارونه گوئی کنند و صداهای اعتراضی را خاموش نمایند غافل از آنکه واکنش پارامترهای اشاره شده ی فوق بیشتر علیه شان رادیکال خواهد شد.
"مرزهاي جامعه سياسي ايران را به نحو اساسي دگرگون كرده است. «سياست داخلي» در ايران اكنون هيچ شباهتي به آنچه مثلا در اواخر سال 87 مي شد ديد، ندارد. چهره هايي از ميدان به در شده اند، چهره هاي جديدي ظهور كرده اند و برخي گروه ها و احزاب اگرچه همان موقع هم تلاش مي كردند نقش اپوزيسيون درون نظام را بازي كنند ولي حالا ديگر رسما به جرگه ضد انقلاب پيوسته اند و ولو به صد زبان ادعا كنند هنوز خود را بخشي از نظام مي دانند نظام به اندازه كافي حجت و بينه دارد كه اين ادعا را از آنها نپذيرد. مهم تر از همه اينها اما تحولات گفتماني است كه درون جامعه سياسي ايران رخ داده است. واضح است كه گفتمان سياسي در ايران هم تفاوت هايي اساسي با زمان آغاز مبارزات انتخاباتي سال 88 كرده است. در اينجا منظور از گفتمان مجموعه مفاهيم (يعني اصطلاحات و كلماتي كه سياستمداران براي بيان مقاصد خود آنها را به كار مي گيرند)"
زیرا بطور کامل و بدون ابهام قابل فهم مشخص است که پس از کودتای ننگین و سیاه و خونین 22 خرداد که با توطئه ی مشترک ولی وقیح و آقازاده مجتبی جانشین وی و پاسداران کودتاگر طراحی و تدارک دیده شد تا که رقبا از صحنه ی قدرت حذف و محو شوند . البته هزینه ی سنگین اش را مردم ناراضی به خصوص جوانان و دانشجو یان پرداختند .اما موجب شد تا دقیقاً از خیلی خوش باوران توهم زدائی شود که چشم به قدرت دوخته بود ند ، د ریافتند که رژیم ضد بشری کودتائی قرون وسطائی تغییر نا پذیر هر گز اصلاح شدنی نمی باشد . برای اینکه خود شاهد بودند که فریاد پژواک مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح در سراسر ایران و منطقه و جهان که طنین انداز شد نه اینکه مهر تأئید بر اصلاح ناپذیر بودن رژیم ضد بشری زده شد ، بلکه به جهانیان نشان داده شد که مردم معترض ایران دیگر هیچگونه مشروعیت برای ولی وقیح و رژیم کودتا گران قائل نیستند، چونکه خواهان تغییر حکومت دمکراتیک در ایران به جای حکومت فاشیستی عوامفریب دین فروش می باشند. البته ولی وقیح وکودتاگران پاسدار چون به جای حمایت مردم اتکاء به چماق و تفنگ و ضرب و شتم و سرکوب و بازداشت و شکنجکه و اعتراف و تهدید و ترور باتشکیل بی دادگاه های نمایشی و فرمایشی روی آورده اند تا برای خاموش کردن صدای اعتراضی معترضان ومخالفان احکام سنگین زندان اعدام صادر نمایند تا که بتوانند واقعیا ت را وارونه جلوه دهند و ادعای قدرت کاذب و پشتیبانی 85% مردمی کنند ، اما کیست که نداند رژیمی که از پشتیبانی مردم بر خور دار باشد. نیاز به چماقدار و لباس شخصی دژخیم و ساندیس خور و تهدید وترور و توقیف مطبوعات و دستگیری خبر نگاران و فعالین حقوق بشر و شکستن قلم ها و دوختن دها ن ها و پر کردن زندان ها بیش از ظرفیت همرا ه با شکنجه های روحی و روانی و جسمی و اعتراف گرفتن و و دار زدن ندارد. بهر حال قلم بر دست در ادامه برای اینکه بیشتر دست به خود زنی زده و بیشتر اعتراف به واقعیت دروغ بودن اصطلاحات اصلاح طلبی رقیب نموده باشد تا که آنگونه ثابت نماید که رژیم ضد بشری کودتائی دین فروش خرافاتی انعطاف و تغییر و اصلاح ناپذیر نمی باشد که مو درزش نمی رود. برای این که پس از کودتای 22 خردا 88 جای اصطلاحات قلابی سابق با حذف کردن رقیب مغلوب از سوی کودتا گران پاسدار اینگونه اصطلاحات ساخته شده ی جدیداز سوی سر بازجو یان ودژخیمان کودتاگر و زندانبان در رسانه های خبری و مطبوعاتی در سیاست داخلی علیه ی رقیب مغلوب تعویض و جانشین کرده است:
"در سياست داخلي ايران، اكنون اصطلاحاتي به كار مي رود كه عمري طولاني ندارد اما چنان جا افتاده كه گويي سالها به كار برده مي شده است. مثلا اصطلاح فتنه را در نظر بگيريد. تا پيش از حوادث سال 88 اين اصطلاح، واژه اي با درونمايه ديني-تاريخي بود كه اغلب براي توصيف وضعيتي در گذشته يا وضعيت هايي محتمل در آينده -كه احتمال وقوعشان بسيار ضعيف است- به كار برده مي شد كه تشخيص حق از باطل در آن بسيار دشوار است. اكنون اما اصطلاح فتنه مستقيما توصيفي است از عمل واقعي و مستمر يك جريان سياسي خاص كه هر روز مصداق هايي جديد پيدا مي كند. در حالي كه در اوضاع و احوال كنوني روشن است كه لااقل در ميان بخش هايي از جامعه سياسي، وحدت معنايي جز ناديده گرفتن جرائم و جنايات جماعتي خاص و باز كردن دوباره راه براي ورود آنها به ساخت سياسي كشور ندارد"
قلم بر دست وارونه گوی که پیرو تئوری پردار خشونت و دروغ مصلحتی گفتن آخوندی متحجر دزد انگلیسی مصباح یزدی می باشد که خود بهتر از دیگران می داند که چگونه به نقل از بان مردم وارونه گوئی کرده است . بنابراین نا چار شده است که وحشت نهفته ی جنگ قدرت و اختلاف و تضاد و رقابت میان باندهای مدعی اصول گرایان کودتا گر حاکم را چنین فاش کند و به نمایش گذارد:
"اصلي ترين جرياني كه محتمل است قرباني اين روند باشد يا به عبارت بهتر جرياني كه طراحان اين پروژه تلفات گرفتن از آن را هدف خود قرار داده، همان جرياني است كه اصولگرايي خوانده مي شود و در حدود 6 سال گذشته بيش از هر گروه و گفتمان سياسي ديگري مورد اقبال و محل رجوع مردم بوده است. در واقع كاملا بجا و دقيق است اگر بگوييم پروژه اي جديد براي ضربه زدن به هويت و پرچمي به نام اصولگرايي آغاز شده كه هر روز از روزني جديد و با شكل و ادبياتي خاص ظاهر مي شود اما اهداف آن در همه موارد يكسان است. اين نوشته تلاش مي كند اهداف كلان خفته در پس اين پروژه را كه ماه ها رصد شده اجمالا فهرست كند. دلايلي وجود دارد كه نشان مي دهد برخي اتاق فكر خاص در داخل و خارج كشور تصميم گرفته اند با طراحي يك پروژه ويژه،- به زعم خود- ايجاد شكاف در ميان اصولگرايان را دنبال كنند. رئوس اين پروژه اجمالا چنين است.جنگ قدرت. اين پروژه بر آن استوار است كه افكار عمومي در يك بازه زماني طولاني -كه بتوان آن را نشان دهنده يك رويه دانست نه يك اتفاق- اين پيام را دريافت كند كه اصولگرايان براي به دست آوردن سهمي بيشتر از كيك قدرت حاضرند با يكديگر به مثابه دشمن برخورد كنند و از به كار بردن هيچ ابزار و روشي براي حذف يا ضربه زدن به هم ابا ندارند. پروژه اي كه جريان اصولگرا را هدف خود قرار داده، ايجاد بحران ارزشي دراين جريان است. اين پروژه كه مي توان ديد دشمن سعي مي كند اصولگرايان را به سمت آن سوق دهد، جايگزين كردن گفتمان و برنامه خدمت با گفتمان ها و برنامه هاي ديگر است. جريان اصولگرا ولو اندكي نسبت به اصلي ترين و مهم ترين عامل انسجام و قوت خود يعني تبعيت محض و بي چون چرا در تصميم و تحليل از رهبري، و مقدم داشتن امر ولي بر خواست و تشخيص خود كاهلي كند. يكي از مهم ترين درس هايي كه دشمن از فتنه 88 آموخته اين است كه اگر بتواند در اين فرايند يعني فرايند تبعيت از ولايت اختلال ايجاد كند خواهد توانست در صف متحد و يكپارچه ملت شكاف بيندازد"
در خاتمه اینکه مکمل آنچه که قلم بر دست یادداشت روز اعتراف کرده است که اصطلاحات جدیدی را کودتاگران پاسدار جایگزین اصطلاحات رقیب وعلیه شان نموده اند که قبل از 22 خرداد از سوی مدعیان اصلاح طلب یا رقیب مغلوب بکار بر ده می شد . ولی اکنون واژه های جدید کودتاگران علیه ی رقیب شده است . اما آنچه این قلم بر دست بطور عمدی از بیانش کتمان کرده است. این واقعیت است که پس از کودتای 22 خرداد 88 و اتفاقات و جنایات رخ داده شده آنچه مشخص و برجسته کرده که هرگز انکار شدنی نمی باشد ، بحران عدم مشروعیت است که گریبانگیرولی وقیح و پاسداران کودتاگر شده است . آنگونه که این بحران ارجحیت نسبت به بحران های دیگر دارد. بهر حال اکنون شرایط طوریست که همگی پارامتر های مؤثر عوامفریبانه که محور جنگ روانی تبلیغاتی و منحرف کردن اذهان عمومی در بیش از 3 دهه بوده رنگ باخته است . آئچنانکه نه اینکه دیگر این پارامتر هاهمچون گذشته قابل استفاده نیستند و کار برد ندارند ، بلکه کار بردشان موجب اثر گذاری معکوس و تظاهرات ضد حکومتی و طنین انداز فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح می شود. بطور مثال ادعای مبارزه با آمریکا و معرکه گیری محور 13 آبان سال 58 که سالروز اشغال سفارت آمریکا در تهران است که مراسم چنین روزی در سال گذشته در مقابل شعار حکومتی مرگ بر آمریکا ، از سوی تظاهر کنندگان مرگ بر دیکتاتور یا روسیه و چین داده شد تا که پاسخ اعتراضی افشاگر به سیاست باج دادن های هسته ای حاکمان تهران به این دو کشور شود . یا اینکه تظاهرات روز قدس در سال گذشته نیز تبدیل به تظاهرات ضد حکومتی شد و مقابل شعار اسرائیل نابود باید گردد و مرگ بر اسرائیل و اشک تمساح ریختن حاکمان برای فلسطین باز هم پاسخ افشاگرانه ی نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران از سوی تظاهر کنندگان ضد حکومتی سر داده شد. اکنون هم که صدای اعتراض محمود عباس رهبر فلسطین علیه ی سیاست مداخله گرایانه حاکمان تهران بشدت اعتراض کرده است .همچنین دفاع مقدس یا جنگ ضد ملی و ضد میهنی هم که اکنون با سیاست مداخله گری در امور داخلی عراق که آنگونه عیان شده است که نیاز به بیان نیست . چونکه با اعتراف پاسدار محسن رفیقدوست در گفتگوی تلویزیونی اش پیوند زده شده است که وی به نقل از پاسدار محسن رضائی اذعان کرد که هدف جنگ ایران و عراق نه دفاعی که تجاوزگرانه بود. برای اینکه چشم انداز جنگ برای پاسداران فتح بغداد بود. همینطور اهداف پروژه ی هسته ای که طرح ملی ماورای طرح ملی شدن نفت نامیده می شد و همه جا به نام ملت و از طرف ملت در دفاعش فریاد زده و حنجره پاره شده، اکنون به بحران جدی برای حاکمان تبدیل شده است . زیرا که فاش شده حاکمان ایران در تلاش مستمر برای دسترسی به بمب اتمی هستند . بعلاوه پارامتر ابزاری کردن دین حال نه مشگل گشا که مشگل آفرین شده است ، چونکه منتهی به رشد مبارزه و مقاومت مردم معترض نا راضی به تغییر حکومت دمکراتیک در ایران و جدائی دین از حکومت شده است . مشروط بر اینکه انزوای منطقه ای و جهانی هم مکمل بحران عدم مشروعیت و تحریم ها و هسته ای و اختلاف درونی و جنگ قدرت شده است که در مجموع ربودن خواب از چشمان کودتاگر پاسدار و ولی وقیح نامشروع شده است . بالاخره اینکه کودتاگران و ولی وقیح تلاش کنند با زورسرکوب و خفقان و رعب و وحشت و وارونه گوئی کنند و صداهای اعتراضی را خاموش نمایند غافل از آنکه واکنش پارامترهای اشاره شده ی فوق بیشتر علیه شان رادیکال خواهد شد.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890708/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 8 مهر ماه سال 1389
خيال خام (يادداشت روز)
http://www.kayhannews.ir/890708/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 8 مهر ماه سال 1389
خيال خام (يادداشت روز)