"چرا برخی حاضرند به خاطر دستمال قیصریه را به آتش بکشند؟"
از اینکه آقای بیژن نیابتی پژوهشگری فعال است که بادقت موضوعات داخلی ایران را دنبال می کند. البته ترجیح می دهد مسائل خارجی را با علاقه ای بیشتری پیگیری نماید و قلم خوبی هم دارد و تلاش می کند تاکه مسائل را به حساب بطور مستند و موشکافانه تحلیل و تفسیر و تجزیه و تحلیل نماید. حرفی در این مورد نیست. اما متأسفانه گاهی مواقع نشان داده است که تحمل و ظرفیت ایشان نسبت به انتقاد پذیری حتی بطور تلویحی و زود گذر هم که باشد م می شود . آنگونه که دچار زود رنجی و کم حوصلگی و از کوره در فتگی و بر انگیختگی می شود و آنچنان بر خورد می کند که تداعی کننده ی آتش زدن قیصریه به خاطر دستمال می باشد . بطور مثال پس از نقد کردن گرد همآئی 5 تیر تاورنی اکنون نیز نقدی دیگر با عنوان " پوسته شکنی یا گشایش به سمت دولت حرامزاده " بر نوشتار آقای حسن داعی تهیه و تنظیم کرده است که بخش اول آن در برخی از سایت های اینترنتی بازتاب داده شد که بشکلی ادامه ی نقد قلمی ایشان به حضور جان بولتون و ازنار نخست وزیر سابق اسپانیا در تاورنی پاریس است که اینان بعنوان سخنرانان در آن گردهمآئی 5 تیر در آن شرکت داشتند که از سوی مجاهدین و هواداران مقاومت بر گزار شده بود. البته اخیراً جان بولتون جزو یکی از سخرانان آکسیون اعتراضی مجاهدین در جلوی مقر سازمان ملل در 23 سپتامبر بود که این آکسیون به خاطر اعتراض به حضور پاسدار گماشته احمدی نژاد در سازمان ملل بر گزار شد . بهرحال آقای بیژن نیابتی در ادامه ی نقد قبلی خود و اعتراض حضور مجدد جان بولتون در این آکسیون اعتراضی هواداران مقاومت در جلوی مقر سازمان ملل با مخاطب قرار دادن آقای حسن داعی به شیوه ای دیگر انتقادش را دنبال نموده است .
همچنین ایشان با در نظر گرفتن همه جوانب تا که مجبور نباشد بطور مستقیم بیان کند که هدف اصلی ا ز نقد کردن مقالات آقای حسن داعی چیست ؟ ولی نا خواسته اذعان کرده است که این نقد به حسن داعی بدلیل این است که ایشان در مقاله ی ایرانیان یهودی ستیز نیستند خود با در گیومه گذاشتن " شرمطلق" اصطلاحی است که آقای بیژن نیابتی توضیح داده است که ایشان در آخرین مطلب " همایش پاریس ..... " در رابطه با " دولت حرامزاده" و سرمایه جنایتکار یهود" حامی آن بکار برده است که مربوط به ایشان است که آقای حسن داعی با استفاده از " شر مطلق " بطور غیر مستقیم از ایشان نام برده است . بهرحال آقای بیژن نیابتی از روژه گارودی که رژیم برایش خیلی هورا کشید دفاع کرده و انتقاد به حسن داعی نموده است که چرا ایشان به محتویات کتاب این فیلسوف فرانسوی توجهی نکرده است. تا که با پل زدن با اتخاذ موضع ضد اسرائیلی از حسن داعی عبور نماید و به مجاهدین برسد. یعنی آنجا که نوبت به مجاهدین رسیده است نظر مقایسه ای ایشان گرچه با دست زدن و پا پیش کشیدن ها همراهست. ولی در نهایت جهت دار و هدفمند شده است . چون پای فیدل کاسترو وچاوز به میان آورده و سنجاق به ژوره گاوردی کرده است که چگونه در کنار رژیم ضد بشری احمدی نژآد و ولی وقیح قرار گرفته اند . تا که سفرشان به ایران بطریقی توجیه گر شباهت اقدامات مجاهدین و حضور جان بولتون و ایلیانا رزلهتینن شود . البته بدون آنکه این همراهان رژیم ضد بشری نه همچون حامیان مجاهدین با صفت جرثومه مورد مخاطب قرار گیرند، ایشان پیرامون "شرمطلق " که از سوی آقای حسن داعی نقل شده ، اینگونه توضیح داده یا نقد کرده است :
"شرمطلق" اصطلاحی است که من در آخرین مطلبم " همایش پاریس ..... " در رابطه با " دولت حرامزاده" و سرمایه جنایتکار یهود" حامی آن بکار برده ام . اگر چه حسن اشاره مستقیمی به نام من ندارد با اینحال با گذاشتن این اصطلاح در گیومه ، نویسنده آنرا هم با تئوری " کلاسیک و مرسومش " آگاهانه و یا ناآگاهانه و به نحوی از انحاء وارد " دستگاه ایدئولوژیک و کارزار تبلیغی رژیم ایران در مورد اسرائیل " کرده است .اگر نشستن جرثومه هایی همچون "جان بولتن" و" ایلیانا رزلهتینن" درکنار یک نیروی انقلابی همچون مجاهدین به لحاظ جبهه بندی های سیاسی قابل فهم باشد پس بمراتب جا گرفتن امثال هوگو چاوز و فیدل کاسترو و امثالهم در کنار جمهوری اسلامی هم به همان لحاظ صف بندی جهانی در مقابل آمریکا و سرمایه جنایتکار یهود ، قابل فهم باید باشد . شترسواری که دولا دولا نمی شود" آنگاه آقای بیژن نیابتی در ادامه روی سخن به آقای حسن داعی چنین پرسش می کند: " ممکن است که ایشان لطف کرده و بگوید امثال روژه گاروری که در ضمن آدمهای شناخته شده ای هم هستند به کجا باید آویزان شوند که مطالبشان را به گوش مخاطبانشان برسانند ؟. در سیاست هیچ گربه ای به خاطر رضای خدا بدنبال موشی نمی دود . اینرا از تجربه سی و اندی سال حضور فعال در سپهر سیاسی ایران آموخته ام . هر دری در این دنیا بر روی پاشنه ای می چرخد. آموخته ام که همانگونه که دررابطه با ایران هرگونه نزدیکی به رژيم " جمهوری اسلامی" از کانال ضدیت با مجاهدین خلق می گذرد در سیاست بین الملل نیز هر گشایشی از کانال همراهی و همکاری با "دولت حرامزاده" و سرمایه جنایتکار یهود" حامی آن می گذرد . عکس آن اما صادق نیست . یعنی همانگونه که هر ضدیتی با مجاهدین را من به معنای وصل بودن به رژيم نمی دانم ، هر گشایشی راهم به سمت اسرائیل ، به معنای وصل بودن به اسرائیل تلقی نمی کنم . اگر چه درعمل ، اولی آب به آسیاب رژيم تازیانه و دار می ریزد و دومی به آسیاب دولت حرامزاده"
به نظر من اینگونه نقد کردن ها که تازه افزوده شده مسئله اصلی و فرعی شده است . اگر هدف مبارزه کردن با اسرائیل و دفاع کردن از فلسطین است . تصور نمی رود همانگونه محمود عباس رهبر فلسطین خطاب به پاسدار گماشته احمدی نژاد انتقاد نمود که حق ندارد در امور داخلی فلسطین مداخله گری کند . در وحله ی اول وظیفه اصلی مبارزه با" دولت حرامزاده سرمایه جنایتکار یهود " وظیفه ی خود ملت فلسطین است . ضمن اینکه اکنون محمود عباس مشغول پیشبرد روند مذاکرات صلح با اسرائیل می باشد چنانچه گفته می شود حماس هم در حال مذاکره برای ملحق شدن به این مذاکرات صلح از طریق قاهره است . پس رهبران وملت فلسطین همراه مسئول می خواهد. و فکر نمی کنم نه اینکه نیاز به سخنگوی دیگری داشته باشد. اگر اما دفاع مبارزه برای خود کردن است . این داستان دیگری است که نمی بایست از موضع عقده گشایانه و کینه ورزانه و انتقام گیری از مجاهدین همراه باشد. چونکه اگر اذعان شده که مجاهدین نیروی انقلابی است .لابد که این نیروی انقلابی با بیش از 4 دهه سابقه مبارزه و کسب تجربه می داند که چگونه اقدام می کند؟ بنابراین نوعی نکته سنجی و مچ گیری از موضع بر تری طلبی که چرا در مقاله آقای حسن داعی که اشاره داشته ایرانیان یهود ستیز نیستند که با کپی کردن " شر مطلق " بطور غیر مستقیم اشاره به آقای بیژن نبابتی شده است که بهانه ای به اصطلاح برای انتقاد ایشان شده باشد تا که منتهی به برجسته نمودن حضور جرثومه هائی همچون جان بولتن و ایلیانا رز لهتینن در کنار مجاهدین شود. البته چون نخست وزیر سابق اسپانیا در تجمع اعتراضی مجاهدین در جلوی مقر سازمان ملل در نیویورک حضور نداشت. پس نیاز به بردن نام ایشان نبوده و نام ایشان فاکتور گرفته شده و جایش را ایلیانا رز لهتینن گرفته است. آری اگر مجاهدین یک نیروی انقلابی است و این نیروی انقلابی که از همه سو زیر فشار و توطئه های داخلی و بیرونی می باشد. از جمله آمریکا نامش را بر توی لیست سازمان و گروه های تروریستی گنجانید است . چرا نمی بایست برای دفع و خنثی کردن خطر و خارج کردن نامش از توی لیست سیاه از امکانات تبلیغاتی و سیاسی که در آمریکا وجود دارد استفاده نماید؟ مگر اینکه بپذیریم که نه هیچ فرقی میان مجاهدین با جرثومه های فساد نام برده شده از سوی آقای بیژن نیابتی وجود ندارد . متأسفانه برخی چنین هستند . چنانچه گفته شود بالای چشمت ابرو می باشد . حاضرند قصریه را به خاطر دستمال به آتش بکشند. باور من بر این است که اگر چنانچه آقای حسن داعی اشاره به " شر مطلق " اصطلاح آقای بیژن نیابتی نمی کرد . اینگونه نقد در مورد مقاله آقای حسن داعی هم از سوی آقای بیژن نیابتی انجام نمی گرفت.
ضمن اینکه آقای حسن داعی تا کنون نگفته است که عضو یا نماینده و سخنگوی مجاهدین است که نظر و موضع گیری فردی ایشان پیرامون مقوله ی ایرانیان یهودی ستیز نیستند ربط به مجاهدین داده شود. هرچند که سیاست مبارزاتی ایشان با مجاهدین همسو باشد.
همینطور من فکر می کنم فرق نگرش به مسائل ایران که از سوی آقای حسن داعی دنبال می شود که تمرکز برروی لابی های رژیم ضد بشری در آمریکا می باشد. از نگرش دفاع منافع ملی و حق و حقوق مردم ایران است و فرق دارد با آن بانگرش آقای بیژن نیابتی که از موضع انتر ناسیونالی با مسائل بر خورد می کند و بازهم به نظرمن اگر چنانچه آقای حسن داعی همچون آقای بیژن نیابتی برخورد نمی کند واگربه موضوع اسرائیل می پردازد. برای اینکه نشان دهد آن سوی اهداف شعار نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران که تظاهر کنندگان معترض باا ین فریاد به حاکمان ضد بشر ایران تفهیم نمودند که این مسئله ارتباطی به خواست مردم ایران ندارد. همچنین اگر ژوره گارودی می خواهد تریبونی برای تبلیغات کتاب یهودی ستیزی اش داشه باشد . چرا با آویزان شدن به پاسدار گماشته احمدی نژاد با ید هزینه اش را مردم ایران به پردازند؟ همانگونه که در پس فریاد اسرائیل نا بود باید گردد حاکمان تهران چرا می بایست هزینه اش را مردم ایران و فلسطین گروگان گرفته شده به پردازند؟ آنگونه که اشاره شد چگونه این سیاست مداخله گرایانه ی حاکمان ایران در امور داخلی فلسطین مورد انتقاد محمود عباس واقع شده است. بعلاوه مگر رژیم از غرب و چین و روسیه و کره شمالی و برزیل به خصوص آمریکا و چپ های آنچنانی حامی و لابی رژیم ضد بشری مقیم آمریکا با دادن باج کلان مالی و اقتصادی استفاده نمی کند؟ مگر حاکمان تهران عراق را حیات خلوت خود نکرده و از موضع تند ضد آمریکائی به خاطر اهداف خاص همچون پروژه ی هسته ای علیه ی مجاهدین و مردم ایران استفاده نکرده است ؟ تازه مگر ایران کنترا فراموش شده است که نقش اسرائیل چه بود؟مگر روسیه و چین روابط دیپلماتیک با اسرائیل ندارند؟ مگر رژیم ضد بشری از یک سو ضمن رابطه با چین و روسیه و کره شمالی و برزیل داشتن و فریاد نا بود باد اسرائیل سرنمی دهد و تأئید بر دشمنی با آمریکا نمی نماید و ادعای صلح آمیز هسته ای ندارد؟ مگر در عراق و افغانستان نظامیان آمریکائی را نمی کشد؟ مگر در خاور میانه از طریق حماس و حزب الله لبنان جنگ افروزی و بحران آفرینی نمی کند و کینه ورزی و دشمنی با مذاکرات صلح خاور میانه نمی کند؟ از طرف دیگر مگر از طریق لابی ها در پشت پرده مشغول زد و بند با شیطان بزرگ آمریکا نمی باشد . طوریکه متهم به جاسوسی آمریکا را به جای محاکمه کردن آزاد می کند؟ مگر از طریق چپ های آمریکائی و اروپائی از جنبش صلح طلبی دفاع نمی کند تا خطر نظامی به تأسیسات هسته ای را دفع کند؟
در خاتمه اینکه بسیار خوب اکنون که مرز چپ و راست بد جوری مخدوش و وارونه شده است . مجاهدین چگونه باید مبارزه کنند تا از سوی مدعیان مخالف رژیم ضد بشری زیر سئوال نباشند؟ چرا به جای انتقاد و نوعی سنگ اندازی از موضع چپ ، فاکت و رهنمود عملی ونه تئوری برای بهتر مبارزه کردن به مجاهدین ارائه نمی شود؟ در خاتمه اینکه وقتی آقای بیژن نیابتی باور دارد آنانکه در کنار رژیم قرار دارند البته بدون یاد کردن از چین و روسیه و کره شمالی و رئیس جمهور برزیل درعمل ، اولی آب به آسیاب رژيم تازیانه و دار می ریزند و آنانکه از مجاهدین حمایت می کنند آب به آسیاب دولت حرامزاده اسرائیل می ریزند. در مورد این همسوئی با (خبر ويژه)دروغ نامه ی کیهان مورخ 6 مهر با تیتر خبر "ما هم مي خواهيم مثل مريم و مسعود انقلاب ايدئولوژيك كنيم! " که نقل قول از یک مزدور وزارت بد نام اطلاعات به نام جدا شده کرده است. همینطور خبر بازديد عضو شوراي رهبري جمهوري خلق چين از دانشگاه تهران.خبرگزاري فارس: "لي‌ چانگ چون " عضو شوراي رهبري جمهوري خلق چين از دانشگاه تهران بازديد كرد . ایشان چه نظری دارد که در بخشی از این خبر ویژه ی کیهان 6 مهر چنین آمده است:
هوشنگ بهداد
دهم مهر ماه سال 1389
"نمايش چندماه پيش گروهك تروريستي منافقين در شهر تاورني فرانسه (حاشيه پاريس) به يك افتضاح تشكيلاتي و سياسي بزرگ براي اين گروهك ورشكسته تبديل شده است.سران اين گروهك خردادماه گذشته تلاش كردند با حمايت نومحافظه كاران آمريكا و دستگاه جاسوسي فرانسه، يك تجمع تبليغاتي راه بيندازند . حضور جان بولتون سياستمدار آمريكايي كه از نظر احزاب چپ و سوسياليست اروپايي منفور است؛ در اين گردهمايي باعث شده كه اين احزاب مجاهدين را بازيچه و دست ساخته نئوكان ها ديده و تمايل كمتري براي ملاقات با آنها نشان دهند؛ از سوي تندروهاي اسرائيلي سفير واقعي اسرائيل در آمريكا ناميده مي شد" که رابطه ی دیپلماتیک با اسرائیل دارند.
بازديد عضو شوراي رهبري جمهوري خلق چين از دانشگاه تهران.خبرگزاري فارس: "لي‌ چانگ چون " عضو شوراي رهبري جمهوري خلق چين از دانشگاه تهران بازديد كرد 7.مهر
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8907071317