دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 14 دی ماه سال 1390
نقد وبررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " چه چيز بحراني است ؟ "  
"همه به در و دیوار  زدن ها تأکید بر دفاع بی چون وچرای دفاع از اهداف هسته ای ودست یابی به سلاح هسته ای می باشد.از سوی دیگر وحشت از عدم حضور یا مشارکت مردم در برگزاری نمایش خیمه شب بازی بازار مکاره ی دوره ی نهم و در آمدتق نامشروع بودن رژیم فاشیستی مذهبی می باشد"

محال است که اقدامی در داخل کشور به وقوع به پیوند که علیه ی مردم باشد وضربه به منافع ملی کشور وارد نماید تا که قلم زنان اجاره ای وارد صحنه نشوند و با آدرس غلط دادن تلاش برای منحرف کردن اذهان عموی نکنند تا که وانمود نمایند سرنخ یا عامل در برون مرز یافت می شود ونه در داخل کشور چون بحرانی در کار نیست که تلاش می شود تابلوی فضای بحرانی ترسیم شود  .در ادامه سریال تکراری کیفر خواست تنظیم وبیش از حد تکرار و نخ نما شد ه لیست و نشخوار می شود. زیرا که هدف بستر سازی برای خاک پاشیدن بر توی چشمان مردم آگاه می باشد که تجربه ی عملی 33 ساله دارند  و خود بهتر می دانند . ریشه  وقایع مهم داخل کشور چیست و چرا با وارونه گویی کوشش می شود به اینان باورانده شود که سرنخ مشکلات نه در داخل که در برون مرز است؟ زیرا که آشکارا فضا سازی تبلیغاتی می شودتا  دربرون مرز با تبلیغاتی که می شود و مشکل سازی وبزر نمایی می گردد  تا با سناریو بحران آفرینی های زنجیره ای شرایط بگونه ای سوق داده شود که جریان مغلوب مدعی اصلاح طلبان دوباره بتوانند بقدرت باز گردند . در صورتیکه هدف اصلی دفاع از پروژه ی هسته ای واهداف نظامی آن می باشد . بالاخره پس از مقدمه چینی کردن بررسی و تکرار اتفاقات مدعی قلم زن  در ادامه نا چار شده است به جنگ قدرت و ثروت و بر گزاری نمایش خیمه شب بازی دوره ی نهم بازار مکاره اشاره نماید . البته به پیش زمینه ی تقسیم بندی جریات و اهداف شان ونقش اقداماتی که دشمن بیگانه در این رابطه در پیش گرفته تا بقول مدعی قلم زن یادداشت روز نویس از مشارکت مردم بکاهد تاا هداف خود را دنبال نماید . در این مورد اینگونه تجزیه وتحلیل کرده و رهنمود داده ونتیجه گیری کرده است :
"ابتدا يك سناريوي هماهنگ از خارج از ايران كليد خورد كه تهران را به انجام اقدامات تروريستي، دست داشتن در حادثه 11 سپتامبر، تلاش براي ساخت سلاح هسته اي و نقض جدي حقوق بشر متهم مي كرد. پس از آن موجي از تهديد ايران به حمله نظامي به راه افتاد و مقام هاي رسمي در جاهايي مانند آمريكا و اسراييل (مانند باراك و پانه تا) كه عموما از اظهارنظر درباره چنين موضوعاتي خودداري مي كنند حتي درباره زمان اقدام احتمالي عليه ايران (كمتر از 9 ماه) هم اعلام نظر كردند. پس از آن، دولت آمريكا تقريبا با عجله بانك مركزي ايران را تحريم كرد. گام بعدي انتشار مجموعه اي از اخبار بود در اين باره كه اتحاديه اروپا در آستانه اجماع درباره تحريم نفتي ايران تا حدود يك ماه ديگر است. در مرحله بعد خبرهايي منتشر شد مبني بر اينكه آمريكايي ها مرخصي آن دسته از نيروهاي نظامي خود را كه خليج فارس و خاورميانه محل ماموريت آنهاست لغو كرده اند و يك زير دريايي اتمي مجهز به موشك هاي بالستيك هسته اي هم در راه خليج فارس است. در كنار همه اينها نوعي التهاب در بازار ارز ايران پديد آمد كه منابع غربي بلافاصله آن را به تاثير تحريم ها بر اقتصاد ايران بويژه تحريم بانك مركزي -كه تازه در صورتي كه همه چيز آنطور كه اسراييلي ها مي خواهند پيش برود 6 ماه ديگر اجرا خواهد شد- ربط دادند. جالب است كه برخي منابع غربي از جمله مقام هاي رسمي آمريكايي كه در اين باره موضع گرفته اند، رزمايش ارتش در تنگه هرمز را هم كه در واقع تمرين عملي مسدود كردن اين تنگه بود ناشي از «تاثير فشارها» بر ايران ارزيابي كرده اند. و آخرين قدم هم البته از داخل ايران برداشته شد: جريان فتنه عملا انتخابات مجلس نهم را تحريم كرد ولو اينكه به دلايلي ترجيح مي داد واژه تحريم را به كار نبرد.در اين باره اتفاق نظر وجود دارد كه بخش بزرگي از آنچه اكنون در محيط امنيتي ايران مي بينيم عمليات رواني است نه اقدام واقعي و آمريكايي ها مي خواهند از تهديد نتيجه بگيرند نه اقدام چرا كه هزينه اقدام بسيار بالاست. اما مهم اين است كه بتوان از حد اين كليات فراتر رفت و در اين موضوع تامل كرد كه پس پشت اين سناريو چيست؟ آيا ما در ميانه يك بازي بزرگ نيستيم كه قرار است كساني در داخل ايران اجراي فاز نهايي آن را بر عهده بگيرند و دوران جديدي از تجديد نظرطلبي را با استناد به بحراني بودن وضعيت كشور كليد بزنند؟ مسلما بازيگر نقش اول دراين سناريو غربي ها هستند. دولت آمريكا به چند دليل مهم نياز دارد پي در پي اصرار كند: «اوضاع در ايران رو به وخامت است.» دليل اول اين است كه آمريكايي ها مي خواهند كسي به اين موضوع توجه نكند كه وضع آنها در منطقه خاورميانه از هر زمان ديگري در طول تاريخشان وخيم تر است و با هر معياري كه سنجيده شود ايران تا اينجا برنده بازي است. دومين دليل اين است كه اوباما در آستانه انتخابات رياست جمهوري 2012 در ايران درگير نوعي مسابقه راديكاليسم عليه ايران با جمهوري خواهان است پس طبعا ابتدايي ترين راهبرد رسانه اي كه در پيش خواهد گرفت اين است كه تاكيد كند سياست او در مقابل ايران جواب داده و انتقادهاي جمهوري خواهان بي وجه است. در بسياري از موارد، مخاطب اظهارات بي سر و ته و گاه به شدت مضحك مقام هاي آمريكايي در اين باره كه «ايران در آستانه كوتاه آمدن است» در واقع جامعه داخلي آمريكا و صهيونيست هاست و نبايد آنها را بيش از اين مقدار جدي گرفت.پس از آمريكا جريان فتنه در داخل و خارج بيشترين سود را از بحراني جلوه دادن فضاي كشور مي برد. اين جريان به طورمشخص در پي دستيابي به دو هدف عمده است:اول، به حداقل رساندن مشاركت مردم چرا كه در شرايطي كه اين جريان در صحنه حضور ندارد، مشاركت بالا به اين معناست كه مردم براي قهر و اخم آنها هيچ ارزش و اهميتي قائل نيستند و مشروعيت نظام سياسي بر خلاف آنچه آنها در پي آن بودند روز به روز در حال مستحكم تر شدن است.دليل دوم اما اين است كه جريان فتنه تصور مي كند تنها در صورتي مي تواند اميدوار به بازگشت دوباره به صحنه سياسي باشد كه وضعيت كشور به اندازه كافي بحراني جلوه داده شده و چاره اي جز روي آوردن به پروژه هايي مانند نجات و وحدت ملي براي نظام باقي نماند. در واقع نوعي تقسيم كار بين طرف خارجي و جريان فتنه جود دارد. طرف خارجي سعي مي كند محيط امنيت ملي سياست خارجي ايران را بحراني كند به اين اميد كه نظام چاره اي جز انعطاف در مقابل جريان فتنه و پذيرش مجدد آنها در جامعه سياسي كشور نبيند. شايد اين پروژه زياده از حد احمقانه به نظر برسد، ولي متاسفانه -يا شايد هم خوشبختانه- بايد گفت دشمنان ايران دقيقا به همين اندازه و بلكه بيشتر احمق هستند.اما گروه سوم جرياني درون برخي بخش هاي حاكميت است كه اساسا تداوم بحران را شرط لازم حيات خود مي داند و كاملا مراقب است مبادا اوضاع كشور زماني حتي به مدت چند هفته آرام بگيرد. بحراني نمايي براي اين جريان دو كاركرد مهم دارد:اول اينكه بنابر يك تجربه تاريخي اين جريان تصور مي كند بحران براي آن حاشيه امنيت ايجاد خواهد كرد و مي تواند با هزينه حداقل به اجراي پروژه هاي خود بپردازد.و دوم، منحرفان تصور مي كنند اگر وضعيت كشور بحراني جلوه داده شود آنها در موقعيتي خواهند بود كه استدلال كنند راه حل همه اين مشكلات نزديك شدن به غرب و مذاكره با آمريكاست و به اين ترتيب نظام رابراي تعديل خط قرمز پر رنگ و راهبردي اش در اين باره تحت فشار بگذارد"
در خاتمه اینکه غیر واقعی بودن اینگونه تحلیل های کلیشه ای و رو نویسی و کپی بر داری  ا ز روی دست همدیگر کردن  در این است که سفاریشی و فرمایشی می باشد. چونکه این قلم زنان نه مستقل که اجاره ای ومأمور هستند. برای همین برای اینان همچون رهبران ومسئولان رژیم فاشیسی مذهبی ایران مردم نا محرم هستند  و دانستن  نه اینکه حق شان نیست ، بلکه دارای حق وحقونی نیستند که قابل دفاع و پیگیری باشد . بنابراین ضرورت  به باز گو کردن نیست تا که گفته شود سیاست نوسانی قیمت سکه طلا ودلار ناشی از چیست ومسئول آن کیست؟یاا ینکه گفته شود سیاست تهدید تبلیغاتی بستن تنگه ی هرمز چه بازتابی  در داخل وبرون مرزداشت وچرا شتاب به تحریم بانک مرکزی شد و این تحریم چه رابطه ای باا فزایش قیمت دلار داشت؟ پیآمدهای این افزایش قیمت دلار چه بوده است؟ به خصوص په تأثیری برر ابطه تجاری با بازرگانان وتجار ایرانی در دبی بر جای گذاشته است؟ یا اینکه گفته شود اکنون در دبی چه خبر است وبازرگانان چرا دست به حرکت اعتراضی علیه ی صرافان در تهران زده اند؟ چرا سفیر تروریست رژیم فاشیستی مذهبی مجبور به مداخله شده است؟. آنگونه که گفته می شود مالزی و ترکیه قرار است جایگزین امارات عربی شود که تابع تحریم های آمریکا می باشد که مشخص است با رابطه ای میان ترکیه و آمریکا وجود دارد که این مانع تجاری گسترده جایگزین شده موقتی و زود گذر است. بهر حال همانگونه که اشاره شد همه به در و دیوار  زدن ها تأکید بر دفاع بی چون وچرای دفاع از اهداف هسته ای ودست یابی به سلاح هسته ای می باشد.از سوی دیگر وحشت از عدم حضور یا مشارکت مردم در برگزاری نمایش خیمه شب بازی بازار مکاره ی دوره ی نهم و در آمدتق نامشروع بودن رژیم فاشیستی مذهبی می باشد.
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 14 دی ماه سال 1390
چه چيز بحراني است ؟ (يادداشت روز)