روزی نامه ی حکومتی  جمهوری اسلامی  2 شنبه 19 تیر ماه سال 1391
نقد وبررسی :  روزی نامه ی حکومتی  جمهوری " هشدار به متوليان فرهنگي "
"مگر  فراموش شده است که چند سال پیش سر دار رضا زارعی معاون فرمانده ی نیروی انتظامی تهران در مأموریت مبارزه با فساد اخلاقی در خانه ی فساد در کنار 6 زن بازداشت شد؟ مگر افتضاح تجاوز به دانشجوی دختر در دفتر کار رئیس دانشگاه زنجان فراموش شده است ؟ مهمتر اینکه مگر داستان کودک آزاری کارداران سفارت ترور وجاسوسی در برزیل و آلمان تبدیل به خبر روز نشده است؟   سئوال است چرا  تا کنون هیچ مسئولی یافت نشده است تا که توضیح  بدهد که ایراد کار یا انحراف جنسی کجاست که نتیجه ی مبارزه با بی حجابی همچون مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر و معتادین نتیجه معکوس داده است؟ آیا ریشه ی اصلی در ابزاری کردن دین وتناقض گویی ورفتار و اقدامات حاکمان نمی باشد؟.."
مگر 33 سال از فتوای یا روسری یا تو سری اوایل انقلاب نمی گذرد که نقطه مقابل آزادی در پوشش است؟ مگر پس از آن موازی با سیاست  زن ستیزانه وتبعیض جنسیتی  احکام سنگسار کردن  صادر نشد  و بعنوان ترفند  مکملی مبارزه با بد و سپس بی حجابی در دستور کار مقدمات حکومتی وارگان های سرکوبگر قرار نگرفت وتا کنون اجرا نشده است؟ مگر چند سال پیش در مشهد سعید حنایی بسیجی  با فتوای آخوند تئوری پرداز مرگ و خشونت و دروغ محمد تقی مصباح که خطبه خوان رن ستیزی قبل از خطبه نماز جمعه های تهران  بود تعداد 19 زنان نگون بخت خیابانی را با موتورش به بیرون شهر نبرد وبا روسری شان خفه شان نکرد؟ همچنین مگر  فراموش شده است که چند سال پیش سر دار رضا زارعی معاون فرمانده ی نیروی انتظامی تهران در مأموریت مبارزه با فساد اخلاقی در خانه ی فساد در کنار 6 زن بازداشت شد؟ مگر افتضاح تجاوز به دانشجوی دختر در دفتر کار رئیس دانشگاه زنجان فراموش شده است ؟ مهمتر اینکه مگر داستان کودک آزاری کارداران سفارت ترور وجاسوسی در برزیل و آلمان تبدیل به خبر روز نشده است؟  سئوال است چرا  تا کنون هیچ مسئولی یافت نشده است تا که توضیح  بدهد که ایراد کار یا انحراف جنسی کجاست که نتیجه ی مبارزه با بی حجابی همچون مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر و معتادین نتیجه معکوس داده است؟ آیا ریشه ی اصلی در ابزاری کردن دین وتناقض گویی ورفتار و اقدامات حاکمان نمی باشد؟ از سوی دیگر مگر مکمل این سیاست تناقض آمیز رفتاری وگفتاری زن ستیزانه ی حاکمان فقر و تبعیض وبی عدالتی وبی کاری نهادینه شده  در جامعه تبدیل به معضل جدی رشد وپدیده های نا هنجاری های اجتماعی نشده است  که منجر به شرایط کنونی شده که جیغ وفغان سرمقاله نویس را بلند نوده است ؟ زیرا وقتی که فرد بیکار است ونیاز مادی دارد ولی امکانات  مالی ندارد تا نیازش را بر آورده کند . به ویژه اینکه نه دولت در این مورد اقدامی نمی کند ونه اینکه نهادی وجود دارد که کمک رسان اینان باشند . بنابراین وقتی مواد مخدر فراوان وارزان در دستری می باشد تا جایی که آسان وآزادانه تا درون سیاه چال های سراسر کشور برده می شود  . مگر برای تحمل شرایط جز راهی به پناه بردن مواد مخدر بعنوان مسکن  برای جوانان بیکار وسرخورده  باقی می ماند؟مشخص است که در صورت ادامه مصرف مواد مخدراعتیاد  بهمراه ندارد و موجب سرنوشت شوم و وحشتناک در چشم انداز معتادان نمی شود؟ از سوی دیگر برای دختران و زنان نیازمند وابسته به خانواده های محرومان وتهی دست یا آنان که در بین اعضای خانواده شان معتاد وجود دارد . مگربرای ادامه ی بقا و کسب در آمد زنده ماندن جز تن فروشی یا صیغه شدن راهی دیگر  وجود دارد که مجلس یا بازارمکاره چند همسری وصیغه گری را قانونی کرده است . عجیب است که سر مقاله نویس  بدون آنکه به ریشه و علت های اصلی اشاره ای کند  که فقر و بیکاری واعتیاد وتبعیض می باشد . ولی به تضاد واختلاف میان دولت با ارگان های  سرکوبگر در  چگونگی  موافق ومخالف شیوه ی سرکوب اشاره نموده واین چنین محورش قلم فرسایی وگله و شکایت و انتقاده کرده و رهنمود داده است که چرا همه مسئولان ونهادهای حکومتی بطور همصدا موافقت در سرکوب زیر پوشش مبارزه با بی حجابی و اخلاقی و فرهنگی  نمی کنند:   
" 222نماينده مجلس با صدور بيانيه‌اي خواستار برخورد با متجاوزان به شئون اسلامي و حفظ و صيانت از حقوق جامعه و اقتدار نظام شدند. آنها با هشدار نسبت به وضعيت نامناسب موجود فرهنگي از نيروهاي انتظامي و امنيتي خواستند نسبت به مسئوليت خود در زمينه حفظ و ارتقاي امنيت اجتماعي، با افرادي كه عامدانه درصدد تعرض به شئون اسلامي و موضوع عفاف و حجاب هستند، مقابله كنندشايد تصور شود هر كس اين روزها درباره معضل بدحجابي بگويد يا بنويسد در اثر افزايش گرماي تابستان به ياد بگير و ببندهاي انتظامي براي مقابله با وضعيت بدحجابي افتاده و درحال پيچيدن نسخه به اصطلاح انتظامي و زمينه سازي جهت فعال كردن "گشت ارشاد" در ميادين و خيابانهاي پررفت و آمد است و يا شايد قصد همنوايي با نمايندگان مجلس را دارد و مي‌خواهد به سياه نمايي بپردازد و يا اينكه تلاش دارد براي منحرف كردن جامعه از مسائل سياسي و مشكلات اقتصادي، افكار عمومي را با طرح موضوع انحرافي سرگرم كند، ولي واقعيت اينست كه ناهنجاريهاي فرهنگي و اخلاقي جامعه آنچنان در سايه تغافل مسئولان به رشد سرطاني رسيده كه نياز به بزرگنمايي نداشته و آحاد مردم اين معضل بزرگ و تأثيرات آن را بر ساير حوزه‌هاي اجتماعي احساس مي‌كنند. اين خطر بزرگ و آسيب‌پذيري فرهنگ ديني و انقلابي به آنچنان وضعيتي رسيده كه از مرحله "احساس خطر" عبور كرده و اكنون به مرحله ايجاد گسل رسيده است... متأسفانه وضعيت فرهنگي كشور آنقدر شكننده و بحراني شده كه صداي مجلسي‌هاي تازه وارد را هم در آورده و آنها نيز به فكر يافتن راه حلي براي مهار كردن بحران فرهنگي افتاده‌اند. چه بسا كه اگر نمايندگان دوره‌هاي قبل مجلس به عنوان چشم بينا، گوش شنوا و سيستم عصبي حساس ملت به وظايف خود عمل كرده و هشدارهاي لازم را به متوليان فرهنگي داده بودند، امروز ديگر جايي براي اين خون دل خوردن‌ها نبودآنچه بيش از همه باعث تأسف و نگراني كارشناسان و دلسوزان فرهنگي است اينست كه معضلات فرهنگي در زمان روي كار بودن دولتي شدت يافت كه با شعار اصولگرايي به قدرت رسيد و دولت‌هاي پيش از خود را متهم به تساهل و تسامح فرهنگي كرد و مردم طبعاً انتظار داشتند دولتي كه با چنين شعاري قدرت را دردست مي‌گيرد بايد بتواند نقايص فرهنگي دولت‌هاي قبل را برطرف ساخته مرهمي بر زخم‌هاي فرهنگي بگذارد نه اينكه بر اين زخم‌ها نمك پاشيده و به گونه‌اي عمل كند كه مردم در سالهاي اخير شاهد تعميق و تشديد بي‌بند و باري فرهنگي، ترويج هرزه گري، بي‌حيايي و بي‌عفافي در سطوح مختلف جامعه باشندهر كس كه مدعي مبالغه آميز بودن اين نوشتار است، كافي است همين امروز چند دقيقه‌اي در كوچه‌ها، معابر و خيابانهاي شهرها قدم بزند و نگاهي به محيط اطراف خود بيندازد تا نبض ملتهب فرهنگي جامعه را حس كند و متوجه فاصله زياد بين "واقعيات تلخ جامعه" و شعارهاي زيبا و دهان پركن مسئولين باشد و اين واقعيت را درك نمايد كه در سالهاي اخير چه بر سر فرهنگ و رفتارهاي اجتماعي آمده است. لازم نيست به بولتن‌هاي ارگانهاي انتظامي و امنيتي دسترسي داشته باشيم تا به وضعيت قرمز فرهنگي پي ببريم، كافي است به آمارهاي اعلام شده و رسمي درباره شيوع ابتذال و تغيير ذائقه فرهنگي نسل جوان، كاهش سن اعتياد و فحشا، شيوع سرسام آور گرايش به الكل و مواد مخدر، فراواني مواد روانگردان، برگزاري پارتي‌ها و محافل مختلط، كاهش دوره زماني كه براي تهيه مواد مخدر صرف مي‌شود و ارزاني باور نكردني آن، افزايش سن ازدواج و فاصله زياد سن بلوغ تا ازدواج، افزايش بيكاري و تبعات و توالي فاسد فرهنگي آن، حضور ناهنجار پسران و دختران با پوشش‌هاي تحريك آميز و آرايش‌هاي غليظ در اماكن عمومي، وضعيت نامناسب زنان كارمند در ادارات دولتي و... مراجعه كرد و پي برد كه همه اينها از علائم جدي سقوط اخلاقي است.چه بپذيريم و چه از پذيرش واقعيت‌ها طفره برويم، اين واقعيت‌ها هستند كه خود را بر ما تحميل مي‌كنند، از اين رو اكنون با اين واقعيت تلخ روبرو هستيم كه بي‌بندوباري و ناهنجاري‌هاي اخلاقي به يكي از معضلات جدي اجتماعي تبديل شده كه همچون يك فرآيند معيوب و همانند هجوم موريانه، شاكله انقلاب را از درون در معرض تزلزل قرار داده است، همان چيزي كه مراكز تحقيقاتي و پژوهشي اجتماعي از مدتها پيش زنگ خطر آنرا به صدا درآورده بودندمتأسفانه تا به امروز عليرغم همه شعارهاي زرين و رنگيني كه در امور فرهنگي ارائه مي‌شود، يك برنامه و راهكار شايسته كه نشان دهنده عزم جدي و هماهنگ براي حل مشكلات فرهنگي جامعه باشد و بتوان آنرا در مقاطع مختلف نسبت به اهداف ترسيم شده مورد ارزيابي قرار داد، ارائه نشده و هر راهكاري هم كه تابحال ارائه شده، مقطعي، سليقه‌اي و ناكارآمد بوده است. هر چند در نحوه مديريت فرهنگي و مسائل برخورد با ناهنجاري‌هاي اجتماعي با صراحت و قاطعيت معتقديم كه بايد همه ظرافت‌ها و حساسيت‌هاي فرهنگي مورد توجه قرار گيرند ولي سؤال اصلي اينست كه تا چه وقت بايد منتظر ماند كه مسئولين و مديران ما به جامعيت مورد نظر و پختگي در امر تدبير و برنامه ريزي فرهنگي برسند؟ آيا 30 سال زمان براي ارائه راهكار فرهنگي به منظور مقابله با ناهنجاريها كافي نيست كه هنوز هم مردم را به برخوردهاي پخته فرهنگي حواله مي‌دهيم؟طبيعتاً در چنين شرايط نابسامان فرهنگي، اقدام بازدارنده انتظامي در زمينه ايجاد امنيت اجتماعي به تنهايي نمي‌تواند مؤثر واقع شود، بويژه آنكه قوه مجريه هم در عين بي‌برنامگي فرهنگي كه پيامدي جز ناهنجاري فرهنگي ندارد، از مخالفان اصلي برخوردهاي انتظامي است. ادامه اين شرايط، پاياني جز لجام‌گسيختگي و هنجارشكني اخلاقي ندارد و عاقبت خوشي را براي انقلاب نويد نمي‌دهد. انقلاب اسلامي، داراي زيربناي فرهنگي است و تخريب اين زيربنا ضربه مستقيم به اساس انقلاب و نظام جمهوري اسلامي است. متوليان فرهنگي اين هشدار را جدي بگيرند و بپذيرند كه اگر امروز به داد فرهنگ و اخلاق نرسند فردا دير خواهد بود."
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی  جمهوری اسلامی  2 شنبه 19 تیر ماه سال 1391
هشدار به متوليان فرهنگي