روزی نامه ی حکومتی
جمهوری اسلامی 4 شنبه 26 مهر ماه سال 1391
نقد
وبررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " جايزه صلح براي جنگ افروزان "
"مگر
جایزه صلح نوبل به خانم شیرین عبادی داده
نشد که مورد حمایت شدید خاتمی و حامیان اصلاح طلب واقع شد ؟ مهمتر اینکه مگر رژیم
بانکدار تروریست جهانی ملقب به قصاب
مطبوعات نشده است ؟ همینطور مگر رتبه دار
اول جهانی محکومیت نقض مستمر حقوق بشر را به خود اختصاص نداده است ؟ مگر از حزب
الله لبنان و حماس برای جنگ افروزی با اسراییل حمایت وپشتیبانی نکرد؟ مگر اکنون به
سوریه سلاح ارسال ونیرو اعزام نمی کند تا ارتش سوریه از طریق
بمباران های هوایی هرچه بیشتر خانه های مردم سوری تخریب و زن وکودک وپیر وجوانان
سوری کشته ومجروح وبی خانمان و آورده گردند؟ بالاخره اینکه مگر فراموش شده است که
بنیانگذار دین فروش و عوامفریب خمینی شیاد نگفته بود جنگ موهبت الهی است ومگر
تأکید نکرده بود تا فتنه در عالم است لاکن جنگ هم هست؟ مگر نگفته بود صلح دفن اسلام است؟ مگر جانشین وی
وپیروانش همین سیاست جنگ افروزانه رهبرشان را دنبال نمی کنند و با بر پا یی زنجیر
وار رزمایش وهمایش ومانور های نظامی همراه با آزمایش موشک های دور برد
وتلاش برای دست یابی به سلاح نظامی هسته ای تأکید بر نابودی اسراییل نمی کنند؟
برای چه سرمقاله نویس خود را به کوچه علی چپ زده وماهیت بغایت ضد بشری وجنگ
افروزانه رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی را روتوش و فراموش کرده و شیپور را از در گشادش
نواخته و بنیاد صلح نوبل واتحادیه اروپا
را چنین متهم به سیاسی کاری و جنگ افروزی
کرده است؟"
همسویی آشکار که سرمقاله نویس با آنانی
که از داخل ایران یا سایر کشور های دیگر برروی آنتن برنامه ی نوبت شما شبکه خبر
پراکنی آیت الله بی بی سی آمدند وعلیه اهدای جایزه صلح نوبل به اتحاد اروپا انتقاد
نمودند. بعید نیست که ممدعی قلم زن منتقد اهدای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا
جزو یکی از همین افراد بوده باشد که برروی
آنتن بر نامه نوبت شما آمد که اکنون گفتار آن برنامه خود را با تفسیر وتحلیل بیشتر
به نوشتار تبدیل کرده است. اما عجیب است که سرمقاله نویس منتقد
که در ادامه پرخاشگری اش به بنیاد جایزه
صلح نوبل شامل حال کشور های اروپایی هم شده
است واینان را متهم به جنگ افروزی در اروپا و آمریکا لاتین وآسیا وآفریقا
وخاورمیانه کرده است . به ویژه در دفاع از
هم پیمان سوریه بیشتر به اینان تاخته است . ولی وی فراموش کرده است تا بگوید که مگر کوسه و ریش
پهن می شود؟ زیرا که مگر همین اروپا در کنار آمریکا در اشغال نظامی نظامی افغانستان وعراق نبود؟مگر رفسنجانی
پس از اشغال نظامی افغانستان در خطبه نماز جمعه تهران خود خطاب به بوش رئیس جمهور و
قت آمریکا اعتراف نکرد ونگفت که وی می داند اگر چنانچه کمک ما نبود هنوز در
افغانستان طالبان بر سر قدرت بود؟ همچنین مگر در اشغال نظامی عراق از جاسوس چند
جانبه احمد چلبی استفاده نشد که در واشنگتن -تهران- لندن- در حال
تردد بود و ادعای اطلاعات غلط داشتن سلاح های کشتار جمعی صدام حسین شرایط تهاجم
نظامی و اشغال عراق وسقوط صدام حسین فراهم نشد که اکنون با خروج نظامیان آمریکا از
عراق این کشور تبدیل به حیاط خلوت حاکمان ایران شده است ؟ از سوی دیگر مگر جایزه
صلح نوبل به خانم شیرین عبادی داده نشد که
مورد حمایت شدید خاتمی و حامیان اصلاح طلب واقع شد ؟ مهمتر اینکه مگر رژیم بانکدار
تروریست جهانی ملقب به قصاب مطبوعات نشده
است ؟ همینطور مگر رتبه دار اول جهانی
محکومیت نقض مستمر حقوق بشر را به خود اختصاص نداده است ؟ مگر از حزب الله لبنان و
حماس برای جنگ افروزی با اسراییل حمایت وپشتیبانی نکرد؟ مگر اکنون به سوریه سلاح ارسال ونیرو اعزام نمی کند تا ارتش سوریه از طریق
بمباران های هوایی هرچه بیشتر خانه های مردم سوری تخریب و زن وکودک وپیر وجوانان
سوری کشته ومجروح وبی خانمان و آورده گردند؟ بالاخره اینکه مگر فراموش شده است که
بنیانگذار دین فروش و عوامفریب خمینی شیاد نگفته بود جنگ موهبت الهی است ومگر
تأکید نکرده بود تا فتنه در عالم است لاکن جنگ هم هست؟ مگر نگفته بود صلح دفن اسلام است؟ مگر جانشین وی
وپیروانش همین سیاست جنگ افروزانه رهبرشان را دنبال نمی کنند و با بر پا یی زنجیر
وار رزمایش وهمایش ومانور های نظامی همراه با آزمایش موشک های دور برد
وتلاش برای دست یابی به سلاح نظامی هسته ای تأکید بر نابودی اسراییل نمی کنند؟
برای چه سرمقاله نویس خود را به کوچه علی چپ زده وماهیت بغایت ضد بشری وجنگ
افروزانه رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی را روتوش و فراموش کرده و شیپور را از در گشادش
نواخته و بنیاد صلح نوبل واتحادیه اروپا
را چنین متهم به سیاسی کاری و جنگ افروزی
کرده است :
"به نظر ميرسد اعطاي جايزه نوبل
برمبناي سياسي، رويهاي شده است تا دست اندركاران جايزه به اصطلاح نوبل براي تطهير
چهره جنايتكاران و مجرمان سياسي و رهبران و نهادهاي مسئلهدار جهان، از آن استفاده
كنند. به جرأت ميتوان گفت در چند دهه اخير بسياري از مواردي كه جايزه نوبل به
آنها تعلق گرفته، ويژگي مورد نظر "آلفرد نوبل"، باني جايزه صلح نوبل را
نداشتهاند. زماني كه جايزه صلح نوبل به افرادي همچون "مناخيم بگين"
صهيونيست كه باني فاجعه قتل عام دير ياسين و يا "اسحاق رابين" ديگر
صهيونيست جنايتكار و پس از آن، شيمون پرز قاتل صدها كودك و مرد و زن فلسطيني تعلق
ميگيرد، قطعاً نام اين جايزه را نميتوان جايزه صلح خواند بلكه بايد آن را پاداشي
براي جنگ افروزان و جنايتكاران ناميد. گردانندگان
و متوليان جايزه صلح نوبل كه در شهر اسلوي نروژ مستقر هستند با اين اقدامات خود،
نه تنها اعتبار خود را از دست ميدهند و جنگ طلبان را به ادامه سياستهاي ضد بشري
تشويق ميكنند بلكه شعور و درك مردم جهان را نيز به تمسخر و ريشخند ميگيرند. قطعاً اعطاي جايزه نوبل به جنايتكاران
صهيونيست و يا اوباما رئيس جمهوري آمريكا و اخيراً اتحاديه اروپا در جهت خلاف هدف
و خواست نوبل قرار دارد. توجيه
مديران بنياد نوبل براي اعطاي جايزه به اتحاديه اروپا آن است كه ميگويند چون در
اين اتحاديه در طول 6 دهه گذشته جنگي اتفاق نيفتاده، پس رهبران كشورهاي اروپائي
صلح طلب هستند. درحالي كه اين ادعا كاملاً بيپايه و دروغ است. اتحاديه اروپا به
خصوص دولتهای قدرتمند اين اتحاديه، در طول دهههاي گذشته به طور مستقيم و
غيرمستقيم در اكثر جنگها و درگيريها حضور داشتهاند. مشاركت اين دولتها در
لشكركشي آمريكا به عراق و افغانستان و اخيراً مشاركت مستقيم و گسترده آنها در هجوم
نظامي به ليبي موضوعاتي نيستند كه دولتهاي اين كشورها بتوانند آنرا كتمان كنند و
يا متوليان جايزه نوبل از آن بياطلاع باشند. علاوه بر اينها جنگ مالويناس (فالكند)
ميان انگليس و آرژانتين در سال 1361 با 255 كشته انگليسي و 649 كشته آرژانتيني،
جنگ فرانسه عليه الجزاير و سركوب استقلال طلبان الجزايري كه در سال 1341 خاتمه
يافت و جنگ انگليس عليه مردم ايرلند كه لكه ننگي بر پيشاني دولت انگليس است، چهره
خون آشام دولتمردان اروپائي را نشان ميدهد. اعطاي جايزه صلح نوبل به اتحاديه اروپا آنچنان
بيمناسبت و مضحك بود كه حتي اعتراض مردم خود اروپا را برانگيخته است. براساس
نظرسنجي شبكه خبري "يورونيوز" 64 درصد مردم اروپا مخالفت خود را با
اقدام تشكيلات نوبل در اعطاي جايزه به اتحاديه اروپا ابراز كردند درحالي كه فقط 32
درصد از پاسخ دهندگان، آن را تاييد كردهاند. خود مردم اروپا، بهتر از همه ميدانند
كه رهبرانشان لايق دريافت چنين جايزهاي نيستند. دولتهاي اروپايي اگر در چند دهه
گذشته با هم جنگ نكردهاند ولي واقعيت اين است كه جنگ افروزي خود را به قارههاي
ديگر منتقل كردهاند. به عنوان
نمونه، الجزاير، لبنان، بسياري از كشورهاي آسيايي و آفريقايي، از شر جنگ افروزي و
هجوم نظامي اروپاييها در امان نبودهاند. عملكرد اين
دولتها در قبال بحران سوريه و حرص و ولع آنها براي لشكركشي به اين كشور كه فرسنگها
از مرزهاي اروپا به دور است خود گواه روشني از روحيه جنگ افروزي و جنگطلبي
اروپايي هاست. در مورد سوريه، قطعاً اگر موانعي از جمله مخالفت برخي كشورها و يا
ناكامي آنها در شوراي امنيت سازمان ملل نبود ترديدي در حمله نظامي به سوريه و
روانه كردن زرادخانه تسليحاتي خود به اين كشور و فرو ريختن صدها تن بمب بر سر مردم
اين كشور، به خود راه نميدادند. نكته تأسف بار اين است كه تشكيلات نوبل، كه ميتوانست
ابزاري باشد براي كمك به استقرار صلح و امنيت در جهان، به دليل تحت سلطه بودن از
اهداف و آرمان خود كاملاً دور شده است. تشكيلات نوبل نيز همچون ساير مجامع و
نهادهاي بينالمللي به صورت ابزاري دردست شبكه بانفوذ بينالمللي و قدرتهاي جهاني
قرار گرفته است و آنها، اعطاي جايزه نوبل را نيز در راستاي تحقق اهداف و سياستهاي
خود قرار دادهاند. در
چنين شرايطي است كه چهرههاي خونخواري چون مناخيم بگين، شيمون پرز و دولتهاي جنگ
طلب اروپايي، پرندههاي صلح قلمداد ميشوند و به آنها جايزه و به خاطر جناياتي كه
مرتكب شدهاند مدال و جايزه دريافت ميكنند!
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 4 شنبه 26
مهر ماه سال 1391
جايزه صلح براي جنگ افروزان