سرمقاله جمهوری " رامني يا اوباما؟ "


روزی نامه ی حکومتی جمهوری  اسلامی 3 شنبه  2 آبان ماه سال 1391
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی  جمهوری "  رامني يا اوباما؟ "
"اگر جنگ افروزی بد است . برای چه پاسداران کودتاگر با کودتای تقلباتی رقبا را پس زدند تا تسلط بر تأسیسات هسته ای داشته باشند واهداف نظامی هسته ای را دنبال می کنند که  ادامه اش در نهایت به جنگ منجر می شود . به خصوص اینکه مگر بطور سیستماتیک مانور های نظامی و همایش ورزمایش و نمایش  همراه با آزمایش های موشکی بر گزار نمی شود وچپ و راست تأکید بر نا بودی اسراییل نمی شود وتازگی از طریق حزب الله لبنان پهپاد جاسوسی به آسمان اسراییل به پرواز در نیامد که سرنگون شد؟ ولی سرمقاله نویس  با تفکیک کردن دو حزب رقیب جمهوریخواه ودمکرات آمریکا حزب جمهوریخواه را جنگ افروز نر از رقیب حزب دمکرات دانسته است .زیرا این حزب  وابسته به  کمپانی های تولید کنندگان  تسلیحات نظامی می باشد.  بالاخره نتيجه  گرفته است چه اوباما براي 4 سال ديگر در مسند رياست جمهوري آمريكا بماند و يا "ميت رامني" جاي او را بگيرد، آمريكا به سياست جنگ افروزي عليه اسلام گرائي سياسي ادامه خواهد داد. شايد بي‌مناسبت نباشد كه گفته شود اوباما و رامني سر و ته يك كرباسند و هر كدام در انتخابات 16 آبان پيروز شوند در ماهيت اسلام ستيزي آمريكا تفاوتي پديد نخواهد آمد"
سیاست یک بام و دو هوا سرمقاله نویس جالب و عجیب است . زیرا که پیرامون  نام گذاری عنوان تروریست  از سوی تروریست است که وی  منتقد محور تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا شده و  نظر داده است که چرا روزنامه واشنگتن پست مقاله ای باز تاب داده است که گفته جنگي كه ما با آن درگير هستيم با ايجاد صلح در افغانستان يا عقب نشيني از اين كشور به پايان نمي‌رسد. برای اینکه  اين جنگ در واقع "جنگ با اسلام‌گرائي سياسي" است و چنين جنگي نه تنها پاياني ندارد بلكه به كشورهاي ديگري نيز در خاورميانه كشيده خواهد شد. البته سرمقاله نویس نگفته است که ولی فقیه در جماران تهران مدام ادعا می کند که رهبر ام القرای جهان اسلام است و رهبر جنبش بیداری اسلامی منطقه می باشد وهرروز که بر سر منبر می رود در روضه خود از موضع تند و تیز ضد آمریکایی واسراییل مدعی می شود تظاهرات وال استریت آمریکا بازتاب پژواک  مبارزه اعتراضی ضد آمریکایی خاور میانه است که الگو گرفته از اسلام خمینی شیاد وجانشین وی خامنه ای است که ادامه ی مبارزه شان به خیابان های اروپا و آمریکا به ویژه وال استریت کشیده شده است . بهر حال سر مقاله نویس در ادامه ی نقد مقاله واشنگتن پست افزوده  اين تفكر، در ذهن افراطيوني شكل گرفته كه هنوز آمريكا را قيم ملت‌هاي جهان مي‌دانند و به هر ملتي كه خواهان استقلال باشد و براي كوتاه كردن دست استعمارگران از كشور خود قيام و مبارزه كند فوراً انگ تروريست مي‌چسبانند. اکنون جای سئوال است که چرا برای آمریکا هورا کشیده می شدآن زمانی که بنا بر درخواست خاتمی شیاد از بیل کلینتون نام مجاهدین بر توی لیست گروه و سازمان های تروریستی گذاشته شد طوریکه  تا همین چند هفته پیش نام شان هنوز توی لیست سیاه وزارت امور خارجه آمریکا بود . چگونه وقتی نوبت مخالفان می رسد نعله وارونه زده می شود  چونکه نه اینکه انتقاد به آمریکا نشد، بلکه تأیید شد و تأکید می شد که نباید مجاهدین از سیاه سیاه خارج نشود؟ مگر شتر سواری دلا دلا می شود؟  برای اینکه عملکرد رژیم بانکدار تروریست جهانی ایران در 33 سال گذشته در داخل وبرون مرز چگونه می باشد؟ در کدام نقطه ومکان ایران یافت می شود که سنگ فرش های خیابانش یا سلول زندان هایش  به خون مخالفان و دگر اندیشان رنگین نشده باشد؟ همچنین در کدامین کشور اروپایی هست که مخالفی ترور و یا سلاخی و قصابی نشده باشد؟ داستان قتل های زنجیره ای چه بود و آمر وعامل قتل ها که بودند؟ در عراق و لبنان و عربستان و افغانستان و.... پاسداران به ویژه سپاه قدس همراه با القاعده وطالبان وحزب الله لبنان چه اقدامات مشترک تروریستی دارند؟ مهمتر اینکه محور آدم ربایی اتباع کشور های خارجه در لبنان و عراق وایران چه تعداد ربوده و به اینان چه اتهاماتی زده شد؟  بهر صورت سرمقاله نویس بدون آنکه بگوید خمینی شیاد مگر نگفته بود جنگ موهبت الهی است وتا فتنه در عالم است لاکن جنگ هم هست .یا صلح فتنه دفن اسلام است . یا اینکه با فراموش کردن اینکه مگر پس از اشغال نظامی افغانستان که  از سوی بوش جمهوریخواه جنگ افروز بود  رفسنجانی در نماز جمعه تهران خود خطاب به بوش  نگفت که وی می داند اگر همکاری ما نبود هنوز در افغانستان طالبان بر سر قدرت بود؟ البته مشابه همین همکاری در مورد اشغال نظامی عراق هم تکرار شد . بعلاوه  اگر جنگ افروزی بد است . برای چه پاسداران کودتاگر با کودتای تقلباتی رقبا را پس زدند تا تسلط بر تأسیسات هسته ای داشته باشند واهداف نظامی هسته ای را دنبال می کنند که  ادامه اش در نهایت به جنگ منجر می شود . به خصوص اینکه مگر بطور سیستماتیک مانور های نظامی و همایش ورزمایش و نمایش  همراه با آزمایش های موشکی بر گزار نمی شود وچپ و راست تأکید بر نا بودی اسراییل نمی شود وتازگی از طریق حزب الله لبنان پهپاد جاسوسی به آسمان اسراییل به پرواز در نیامد که سرنگون شد؟ ولی سرمقاله نویس  با تفکیک کردن دو حزب رقیب جمهوریخواه ودمکرات آمریکا حزب جمهوریخواه را جنگ افروز نر از رقیب حزب دمکرات دانسته است .زیرا این حزب  وابسته به  کمپانی های تولید کنندگان  تسلیحات نظامی می باشد.  بالاخره نتيجه  گرفته است چه اوباما براي 4 سال ديگر در مسند رياست جمهوري آمريكا بماند و يا "ميت رامني" جاي او را بگيرد، آمريكا به سياست جنگ افروزي عليه اسلام گرائي سياسي ادامه خواهد داد. شايد بي‌مناسبت نباشد كه گفته شود اوباما و رامني سر و ته يك كرباسند و هر كدام در انتخابات 16 آبان پيروز شوند در ماهيت اسلام ستيزي آمريكا تفاوتي پديد نخواهد آمد.  البته سر مقاله نویس شکسته نفسی کرده که نگفته  است زیر پوشش  سیاست شعار ضد آمریکایی  وجنگ افروزی هم مخالفان ومنتقدان و رقبا از صحنه حذف شدند . هم پای نظامیان آمریکا به منطقه کشانیده شد .هم  اقدامات آمریکا موجب تقویت و صدور اسلام ارتجاعی  وتروریستی خمینی وجانشین وی به منطقه صادر شود. حال بماند که برخی بدرستی می گویند نه رامنی نه اوباما ، علیه ما هستند، نه باما:
"با نزديك شدن زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريكا، اكنون محافل سياسي داخل آمريكا و خارج از آن با اين سؤال سروكار دارند كه چه كسي برنده اين انتخابات و رئيس‌جمهور چهار سال آينده آمريكا خواهد بود؟ رامني يا اوباما؟ روزنامه واشنگتن پست اخيراً با چاپ مطلبي به قلم يكي از خوانندگان اين روزنامه، اين سخن اوباما كه گفته است: "اين دوره جنگ در افغانستان آغاز شده و در همانجا خاتمه خواهد يافت" را به تمسخر گرفته و نوشته است: "جنگي كه ما با آن درگير هستيم با ايجاد صلح در افغانستان يا عقب نشيني از اين كشور به پايان نمي‌رسد" استدلال اين شخص اينست كه اين جنگ در واقع "جنگ با اسلام‌گرائي سياسي" است و چنين جنگي نه تنها پاياني ندارد بلكه به كشورهاي ديگري نيز در خاورميانه كشيده خواهد شد. اين تفكر، در ذهن افراطيوني شكل گرفته كه هنوز آمريكا را قيم ملت‌هاي جهان مي‌دانند و به هر ملتي كه خواهان استقلال باشد و براي كوتاه كردن دست استعمارگران از كشور خود قيام و مبارزه كند فوراً انگ تروريست مي‌چسبانند. درست به همين دليل بود كه جرج دبلیوبوش يا بوش كوچك بعد از واقعه مشكوك 20 شهريور 1380 (11 سپتامبر) و انفجار برج‌هاي دوقلوي نيويورك از جنگ صليبي نام برد و با صراحت عليه مسلمانان اعلان جنگ داد و البته به اين نظر خود عمل كرد و دو جنگ خانمان سوز را در افغانستان و عراق به راه انداخت. بوش كوچك، به همين دليل عنوان "رئيس جمهور جنگ" را به خود اختصاص داد. وي البته بعد از مدت كوتاهي سخن خود را تصحيح كرد و عنوان "جنگ عليه تروريسم" را برروي اقدامات جنگ افروزانه خود گذاشت تا به ستيز عليه اسلام و مسلمانان متهم نشود. كساني كه معتقدند جنگ آمريكا در افغانستان به پايان برسد و تحت عنوان "جنگ عليه اسلام‌گرائي سياسي" بايد در ساير كشورهاي اسلامي ادامه يابد، به برنده شدن "ميت رامني" در انتخابات آينده رياست جمهوري آمريكا كه 16 آبانماه برگزار خواهد شد علاقمند هستند. آنها البته باراك اوباما را نيز درحال ادامه دادن راهي كه بوش كوچك آغاز كرد مي‌دانند ولي معتقدند بيش از اينها بايد در تنور جنگ دميده شود و جنگ با اسلام‌گرائي سياسي بايد كامل گردد. تفاوت ظاهري "ميت رامني" و "باراك اوباما" اينست كه رامني به دليل وابسته بودن به حزب جمهوري خواه، علاقه ويژه‌اي به جنگ‌افروزي دارد. اين ويژگي را حزب جمهوري خواه به خاطر آنكه رهبران اين حزب صاحبان يا سهام‌داران اصلي كارخانه‌هاي توليد جنگ افزار و تسليحات هستند دارند. آنها هر وقت در قدرت بودند تلاش كردند در نقطه‌اي از جهان جنگي به راه بياندازند تا توليدات كارخانه هايشان به فروش برسد و خود از اين رهگذر به مال و منالي برسند. به عبارت روشن‌تر، سوراخ‌ روزي رهبران حزب جمهوري خواه آمريكا، لوله تفنگ است. اينكه بوش‌ها در دوران رياست جمهوري خود چند جنگ در خاورميانه به راه انداختند، به همين دليل بود. طبيعي است كه جنگ‌افروزي، آنهم براي كشوري همچون آمريكا كه خود را مدافع حقوق بشر و برقراري صلح در جهان مي‌داند، بهانه و توجيه مي‌خواهد. بهانه بوش‌ها مبارزه با تسليحات اتمي، مقابله با تروريسم و حفظ امنيت خليج فارس بود هر چند همه مي‌دانستند و مي‌دانند كه پشت پرده اين بهانه تراشي‌ها و توجيهات ظاهري اهداف سوداگرانه سران حزب جمهوري خواه قرار داشت. عملكرد حزب دمكرات آمريكا نشان مي‌دهد كه حتي اگر در ماجراي فروش جنگ افزارهاي ساخت آمريكا با حزب جمهوري خواه همداستان نباشد، در اهداف مورد نظر دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا با حزب رقيب خود همفكر است. بنابر اين، گسترش سيطره آمريكا بر منطقه نفت خيز و استراتژيك خاورميانه، حفاظت از موجوديت رژيم صهيونيستي و مبارزه با انقلاب اسلامي ايران، قطعاً از وجوه مشترك دو حزب جمهوري خواه و دمكرات هستند و طبعاً اكنون در مقايسه "ميت رامني" و "باراك اوباما" نيز بايد گفت هر دوي آنها در اين اهداف وجه اشتراك دارند. مسابقه‌اي كه اين دو نامزد رياست جمهوري آمريكا بر سر اظهار ارادت به رژيم صهيونيستي و چنگ و دندان نشان دادن به انقلاب اسلامي ايران در تبليغات انتخاباتي خود به راه انداخته اند، همين واقعيت را نشان مي‌دهد. هر چند بخشي از اين اظهارات با هدف جلب آراء صورت مي‌گيرد، ولي بخش ديگري از اين سخنان تعهداتي است كه نامزدهاي رياست جمهوري آمريكا به صهيونيسم بين‌الملل و دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا دارند. همانگونه كه از اين مقايسه مشخص است، حاكميت هر يك از دو حزب رقيب آمريكا بر اين كشور، جدا از ويژگي‌هاي اختصاصي آنها، در اصل و ماهيت عملكردها تفاوت چنداني در سياست خارجي آمريكا از جمله سياست خاورميانه‌اي اين كشور پديد نمي‌آورد. نتيجه آنكه چه اوباما براي 4 سال ديگر در مسند رياست جمهوري آمريكا بماند و يا "ميت رامني" جاي او را بگيرد، آمريكا به سياست جنگ افروزي عليه اسلام گرائي سياسي ادامه خواهد داد. شايد بي‌مناسبت نباشد كه گفته شود: اوباما و رامني سر و ته يك كرباسند و هر كدام در انتخابات 16 آبان پيروز شوند در ماهيت اسلام ستيزي آمريكا تفاوتي پديد نخواهد آمد"
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری  اسلامی 3 شنبه  2 آبان ماه سال 1391
رامني يا اوباما؟