سفر مريخ (گفت و شنود)

گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 27 دی – 91
سفر مريخ (گفت و شنود)

گفت : سرباز جورفته منبر ، تا از یک سفر دهد خبر
گفتم :  مسافر سفر کیست؟ هدف از این سفر چیست؟
 گفت : مسافرانند از هلند ، مقصد سفرست بالا بلند
بسوی مریخ می کنند پرواز ، سناریوی سربازجو شده آغاز
میگه روی زمین نیست اطمینان ،تاچه رسد در مریخ  توی آسمان
هدف دریافت پول است با شیادی ، چون هست کلاهبرداری اقتصادی
گفتم : مگر هلند هم هست مثل ایران؟ در جنگ موهبت الهی شده ویران
گفت: شركت هلندي «مارس وان» از هزار نفر براي سفر به مريخ ثبت نام كرده و مبالغ هنگفتي از آنها گرفته است.
گفتم: هنوز كه سفر انسان به كره مريخ انجام نشده است. اين شركت با چه اطميناني از آنان پول گرفته و قول سفر داده است؟!
گفت: اعلام كرده فقط از كساني ثبت نام مي كند كه قصد بازگشت از مريخ را نداشته و باقي عمر خود را آنجا بگذرانند!
گفتم: پادشاهي قصد حمله به يك كشور را داشت ولي همه منجم ها اعلام كردند كه در اين حمله شكست خواهد خورد. در اين ميان يك آدم قالتاق شارلاتان خودش را منجم معرفي كرده و به پادشاه اطمينان داد كه پيروز مي شود و از قضا پيروز هم شد و به يارو پاداش فراواني داد. منجم باشي دربار از طرف پرسيد؛ اين پيش بيني چگونه بود و يارو گفت؛ خيلي ساده! اگر پيروز مي شد پاداش مي داد كه داد و اگر شكست مي خورد ديگر زنده نبود كه از من بازخواست كند!
گفت : سرباز جورفته منبر ، تا از یک سفر دهد خبر
گفتم :  مسافر سفر کیست؟ هدف از این سفر چیست؟
 گفت : مسافرانند از هلند ، مقصد سفرست بالا بلند
بسوی مریخ می کنند پرواز ، سناریوی سربازجو شده آغاز
میگه روی زمین نیست اطمینان ،تاچه رسد در مریخ  توی آسمان
هدف دریافت پول است با شیادی ، چون هست کلاهبرداری اقتصادی
گفتم : مگر هلند هم هست مثل ایران؟ در جنگ موهبت الهی شده ویران
هر روز مطبوعات می کنند فاش ، شرکت های هرمی و دزد وکلاش
سرمایه مردم  را کشیده اند بالا ، چرا وارونه  گفته سربازجوی ناقلا؟
گفت : سربازجو میگه یک پادشاه ، از تهاجم جنگی داشت تحلیل اشتباه
 پیش بینی منجمان  بودشکست ، اما یک قالتاق  زرنگ زنگی مست
خود منجم جا زد گفت شاه در این جنگ ،  پیروز می شه ، شاه پیروز شدبگفته این مشنگ
پاداشی  هنگفت داد به این منجم قالتاق ،منجم باشی پرسید درمورد پیشگویی شاق
چگونه پیش بینی کردی ،  گفت یارو؟ خیلی ساده بود نیاز نبود به جستجو
چون اگر شاه  جنگ   را نمی برد ، یعنی شکست می خورد ومی مرد
دیگر نبود زنده تا مرا  کند بازخواست ،اگر پیروز میشد انعام میداد به درخواست