چراغ (گفت و شنود)


چراغ (گفت و شنود)
گفت : سربازجوی چموش ، این شکنجه گر درازگوش
ازدست داده عقل و هوش ، بدجوری آورده  جوش
گفتم : چرا این مدعی تیزهوش؟جای مغز دراز کرده  گوش
مگر چه کشیده، یا خورده؟که چنین جوش آورده؟
گفت : سربازجوی زندان ، شاکیست از آمار نامزدان
میگه چرا همراه با منتقدان؟با تعدادی از مفسدان
برای ریاست جمهوری ،درازشده صف حضوری
گفت: از ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری چه‌خبر؟!
گفتم: تا آخر وقت دیروز 366 نفر ثبت نام کرده بودند و امروز هم تعداد دیگری ثبت نام می‌کنند.
گفت: مگه هیچ شرط و شروطی برای ثبت نام نامزدها نیست؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! «ماما» از اتاق زایمان بیرون آمد و به همسر خانم زائو گفت؛ مژده! یک دختر به دنیا آمد و شوهر خوشحال شد و مژدگانی داد. چند دقیقه بعد دوباره ماما گفت؛ مژده یک دوقلوی پسر و دختر دیگر به دنیا آمدند و شوهر با خوشحالی مژدگانی داد. دقایقی بعد، ماما بیرون آمد و گفت؛ مژده یک دوقلوی دیگر آمدند! و شوهر به ماما گفت؛ اینها چشمشان به روشنایی خورده، برو چراغ را خاموش کن وگرنه همینجوری تا صبح می‌آیند!
گفت : سربازجوی چموش ، این شکنجه گر درازگوش
ازدست داده عقل و هوش ، بدجوری آورده  جوش
گفتم : چرا این مدعی تیزهوش؟جای مغز دراز کرده  گوش
مگر چه کشیده، یا خورده؟که چنین جوش آورده؟
گفت : سربازجوی زندان ، شاکیست از آمار نامزدان
میگه چرا همراه با منتقدان؟با تعدادی از مفسدان
برای ریاست جمهوری ،درازشده صف حضوری
گفتم : چرا سربازجوی شیاد؟در دور ه های قبل نمی کرد انتقاد
گفت : ماما از اتاف زایمان آمد بیرون ، خبردادنوزاد دختره شوهر شد شادمون
چند دقیقه بعد خبر داد دوقلو دختر وپسر ،شوهر گفت خاموش کن چراغ بس کن خبر
چون زائو چشمش افتاده به روشنایی ،تا صبح ماما نوزادمیاره  درهربروبیایی