یک لطیفه تورنتوای

یک لطیفه تورنتوای. 20 اردیبهشت -92
خیلی  سال است که کانادا حیاط خلوت یا سرپل ارتباطی حاکمان ایران با آمریکا شده است. چون در دوران خاتمی عسگر اولادی با یک گروه 100 نفره عازم کانادا برای سرمایه گذاری شد. از سوی دیگر  قبل از سال 2000 بود که دوستی داشتم در ونکور کانادا مقیم بود. طفلکی پس از  داشتن مدرک فوق لیسانس از آمریکا  وچند ین سال سابقه کار در دارایی مجبور شده بود از ایران برود  ونکور ومقیم آنجا شود و در یک پیتزا فروشی وحمل پیتزا به درب خانه مشتریان کارکند .وی می گفت خیلی از آقازاده ها با حداقل یک صد وپنجاه میلیون دلار حساب بانکی وارد این شهر شدند که در گران و بهترین منطقه این شهر خانه های شیک وگران قیمت خریده و سکونت دارند ودارای آخرین مدل های خودرو های روز هم هستند . همچنین گفت زن وفرزندان شان برای ادامه تحصیل در اینجا اقامت دارند ولی همسران شان بطور ییلاق وقشلاق در خط  هوایی  ونکور – تهران  در حال تردد خرید وسوغاتی بردن هستند .چون در ایران مشغول به چاپ به چاپ می باشند . بنابراین مشخص است که تورنتو چه خبر است و این لطیفه در مورد حضور ایرانیان  در یک اتوبوس  در این شهر  زیاد هم بی ربط نیست . و دولت کانادا بی جهت لانه ترور وجاسوسی در اوتاوا راتعطیل نکرد و سفر دیپلمات تروریست وکارکنان شان را از این کشور اخراج ننمود. بهر حال لطیفه چنین است :
یک ایرانی در تورنتو، می خواسته سوار اتوبوس بشه؛
مامور اتوبوس بهش میگه ticket please :
 ایرانی : چی ؟
مامور اتوبوس دوباره your ticket : 
ایرانی: من که نفهمیدم چی گفتی اما محض احتیاط کره خر
 مامور اتوبوس: هی آقا منو میگی؟؟ آشغال عوضی ....
شخص سومی از راه می رسه و میگه:
آقایون چرا دعوا می کنین؟  خوبیت نداره مملکت غریبه !!! صلوات بفرستین .
کل اتوبوس: اللهم صل علی محمد و آل محمد