چند گزارش
ناامنی ناشی از قتل ومرگ و انفجار.12شهریور-92
چند گزارش ناامنی ناشی از قتل ومرگ و
انفجار است که بدلیل اعتیاد و اختلافات خانوادگی و اجتماعی و بی برنامگی عدم پوشش خدماتی- امنیت اجتماعی از سوی حکومت می
باشد .ناگفته نماند در کشور مدعی امن ترین
کشور جهان اینگونه گزارشات ضمیمه شده
روزانه بازتاب داده می شود.
مرد جنایتکار که در یک بزم شبانه با
ضربات چاقو نوازنده ای را به قتل رسانده بود صبح امروز در دادگاه کیفری پای میز
محاکمه قرار گرفت.به گزارش
مهر، در ابتدای جلسه دادگاه که در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد
خانم کرمی نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: در این پرونده جان محمد متهم
است در تاریخ 5 فروردین سال 88 در جریان یک درگیری مردمی به نام میراحمد را در
میهمانی شبانه به قتل رسانده است.در ادامه
قاضی عزیزمحمدی رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به جان محمد از او خواست به دفاع از
خود بپردازد. متهم به قتل 38 ساله نیز پس از قرار گرفتن در جایگاه با قبول اتهامش
گفت: مقتول نوازنده بود و در مراسم های خود پسر نوجوانی را آرایش می کرد و به او
لباس زنانه می پوشاند. شب حادثه
برادرم به این کار او اعتراض کرد که بین آنها درگیری رخ داد وقتی من از این دعوا
مطلع شدم به محل درگیری که یک میهمانی بود رفتم و در آنجا 30 نفر از دوستان مقتول
و 20نفر از دوستان من با هم درگیر شدیم. من دو ضربه چاقو به شکم میراحمد وارد کردم
که در ادامه یکی از دوستان او به نام حبیب قصد داشت مرا با چاقو بزند که به علت
تاریکی هوا ضربه اش به سیه مقتول اصابت کرد. به خاطر ترس از محل فرار کردم که چند
روز بعد خود را به پلیس معرفی کرده و به جرم خود اقرار کردم.رئیس دادگاه: سال 79 به اتهام حمل 800گرم هروئین در
بندرعباس دستگیر شده بودید، در این پرونده محکومیتت چه بود؟متهم به قتل: مواد مخدر
متعلق به فرد دیگری بود که این موضوع را در دادگاه ثابت کردم.
پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات
دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.
سخنگوی سازمان آتشنشانی شهر تهران از
انفجار در یک آزمایشگاه مواد شیمیایی و مصدومیت دو نفر از کارگران خبرداد.سید جلال ملکی در گفتوگو با فارس، درباره انفجار در یک
آزمایشگاه مواد شیمیایی، اظهار داشت: در ساعت 16:12 دقیقه امروز انفجار در یک
آزمایشگاه مواد شیمیایی به سامانه آتشنشانی 125 اعلام و ایستگاه شماره 68 به محل
حادثه اعزام میشود.وی ادامه
داد: این آزمایشگاه مواد شیمیایی واقع در انتهای همت غرب نبش بلوار پژوهش بوده است.ملکی بیان داشت: کارگران در آزمایشگاه مشغول به راهاندازی
یک دستگاه آزمایشی بودهاند که به یک باره دستگاه منفجر میشود و دو نفر از
کارگران از ناحیه دست و کمر به شدت آسیب میبینند و توسط اورژانس به بیمارستان
منتقل میشوند.سخنگوی
سازمان آتشنشانی تهران بیان داشت: محل توسط آتشنشانان ایمنسازی میشود و در
ساعت 16:45 دقیقه عملیات به اتمام میرسد.
فرمانده انتظامی استان ایلام از دستگیری
خواستگاری خبر داد که بعد از شنیدن جواب رد دختر مورد علاقه خود را به قتل رساند .سردارعلی دولتی در گفتوگو با ایسنا، از شناسایی و دستگیری
فردی که با شنیدن جواب رد از طرف دختر مورد علاقهاش وی را به قتل رسانده بود در
کمتر از 10 ساعت، خبر داد و اظهارکرد: چند شب گذشته به دنبال وقوع یک فقره
تیراندازی در یکی از مناطق شهرستان ملکشاهی و اطلاع مأموران از این حادثه بلافاصله
اکیپهایی از پلیس آگاهی و کلانتری مرکزی آن شهرستان در محل تیراندازی حاضر شدند.وی ادامه داد: در بررسیهای اولیه پلیس مشخص شد جوانی
حدوداً 20 ساله که به خوستگاری دختر مورد علاقهاش رفته بود وقتی با جواب رد او و
خانوادهاش روبرو میشود، در یک اقدام جنونآمیز اقدام به تیراندازی به سوی وی
کرده و او را با شلیک دو گلوله روانه بیمارستان میکند.فرمانده انتظامی استان ایلام افزود: دختر جوان که بلافاصله
به بیمارستان امام خمینی (ره) ایلام منتقل شده بود به علت شدت جراحات وارده و
خونریزی شدید داخلی جان خود را از دست میهد.دولتی ادامه داد: قاتل که پس از این اقدام کینهتوزانه از
محل متواری شده بود، تنها پس از گذاشت 10 ساعت، بامداد امروز سه شنبه در مخفیگاهش
دستگیر شد.فرمانده
نیروی انتظامی استان گفت: در مخفیگاه این متهم یک قبضه کلت کمری به همراه 15 تیر و
یک قبضه نارنجک کشف و ضبط شد و متهم با تشکیل پرونده تحویل محاکم قضایی استان شد.
در درگیری لفظی بین محمد و حامد، دو
دوست کرمانی، حامد به قتل رسید، این در حالیست که به گفته قاتل، انگیزهای در کشتن
دوستش نداشته است و تنها دلیل خود را دفاع از جان خود و حفظ حرمت مادرش عنوان کرده
است.به گزارش ایسنا،
"محمد.الف" که توسط حامد دوست 24 ساله خود در جنگل قائم مورد ضرب و شتم
قرار گرفت، وی را به قتل رساند."حامد.ش"
پسر 24 ساله ای است که در جنگل قائم کرمان به دست "محمد الف"، 20 ساله
به قتل می رسد.محمد از
ابتدای صحبتش می گفت: من قتلی انجام ندادم بلکه دفاع از خود بوده و هر کس دیگری هم
جای من بود همین کار را می کرد.وی ماجرای
قتلی را که رخ داده، این گونه تعریف کرد: حامد یکی از دوستان من بود که چند روزی
درگیر مشکلات مالی شده بود و من مبلغ 500 هزار تومان که برای شهریه دانشگاهم کنار
گذاشته بودم را به او قرض دادم. حامد پس از این ماجرا باز به دنبال گرفتن وامی بود
و یک روز صبح در عرض 40 دقیقه 19 بار با من تماس گرفت تا برای گرفتن وام به دنبالش
بروم.او ادامه
داد: نمیدانم چرا آن روز واقعا نمیخواستم او را ببینم اما قدرت نه گفتن به او را
نداشتم در نهایت دنبالش رفتم و او به من گفت که به پدر یکی از دوستانم گفتهام که
ضامنم شود، اما قبل از اینکه او را به بانک ببرم می خواهم با او صحبت کنم. حامد
اول مرا به انتهای کمربندی برد و بعد گفت به مسجد صاحب الزمان بروم. به چهار راه
گنبد جبلیه که رسیدیم از من خواست به خیابان خاکی تغییر مسیر بدهم، اواسط خیابان
بودیم که تیغش را در پهلویم فشار داد و در ماشین را باز کرد و مرا از ماشین به
پایین انداخت.وی گفت: پس
از پرت کردن من، ماشین را کمی جلوتر پارک کرد و به طرفم آمد و گفت من اگر وام
بگیرم نمی توانم قسط هایش را پرداخت کنم؛ بعد از گفتن این حرف، از من خواستار 10
میلیون تومان پول شد. حامد مرا کشان کشان به طرف درخت های جنگل برد و سرم را به
درخت می کوبید، لحظه ای تیغ از دستش افتاد و من فورا خم شدم و سنگی را به سرش زدم
و دوان دوان به طرف ماشین رفتم تا فرار کنم اما او سوئیچ ماشین را در جبیش گذاشته
بود و از راه دور مرا تهدید می کرد و مدام فحشهای رکیکی به من می داد.وی افزود: در آن زمان واقعا ترسیده بودم و شروع به دویدن
کردم، حامد همان طور که با تیغ به دنبالم می آمد ناسزا می گفت وحتی یک لحظه به
مادرم هم بی احترامی کرد، بسیار عصبانی شدم زیرا من پدرم را در سن سه سالگی از دست
دادم و از زمانی که محیط اطرافم را شناختم زحمات مادرم را برای خود و دو برادر
بزرگ تر از خودم می دیدیم.محمد گفت:
آن لحظه نتوانستم تحمل کنم و در همان حین دویدن سنگی را بر داشتم و به طرف حامد
پرتاب کردم، نمی دانم سنگ چگونه به او خورد پس از چند لحظه که پشت سرم را نگاه
کردم متوجه شدم که نقش بر زمین شده است.او در خصوص
احساسش بعد از وقوع این ماجرا، گفت: ترسیده بودم ، چند بار با 110 تماس گرفتم و
اما پشیمان شدم و تلفن را قطع کردم و مجبور شدم ماشینی که امانت دستم بود را
بردارم و به خانه بروم.محمد
افزود: من از خود و ناموس خود دفاع کردم، هر کس هم جای من بود در آن لحظه می ترسید
و قطعا از ناموس خود دفاع می کرد، زیرا حامد مرا به اجبار به جنگل کشاند و می
خواست اخاذی کند، حتی او مرا تهدید هم کرد و با تیغی که در دستش داشت مورد حمله
قرار داد. اگر در این حمله موفق شده بود الان او جای من و من جای او بودم...محمد پنج روز بعد از این ماجرا دستگیر شد و در حال حاضر
منتظر حکم خود است.او از
اینکه نتوانسته بود " نه " بگوید ناراحت و پشیمان بود و می گفت: شاید
باور نکنید اما من در زندگیم بسیار هدفمند بودم، دفتری دارم که اگر آن را ببینید
خواهید فهمید که تا 20 سال آینده ام برنامه ریزی کردم، اما الان دیگر قدرت دست من
نیست، تنها چیزی که آرامم می کند این است که حداقل توانستم از حیثیت مادرم دفاع
کنم. من یک لحظه هم نمی توانم به اعدام فکر کنم ..."حمید اسحاقی" بازپرس شعبه سوم دادسرای
عمومی و انقلاب استان کرمان، درباره اظهارات این قاتل جوان، گفت: یک درگیری ساده
منجر به وقوع چنین حادثهای شد.وی افزود:
ما بارها و بارها به جوانان هشدار داده و میدهیم که خشم خود را کنترل کرده و هرگز
وارد نزاع با هیچکس نشوند.اسحاقی
اظهار کرد: پروندههای بسیار زیادی تشکیل میشود که هر دو طرف، با کنترل خشم خود
میتوانستند سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزنند.وی با بیان اینکه با کنترل عصبانیت و خشم میتوان جلوی
بسیاری از این حوادث را گرفت، گفت: این مسایل را خود افراد و به ویژه جوانان باید
مورد توجه قرار دهند چرا که قانون عدم کنترل خشم را دلیل موجهی نمیداند.وی تصریح کرد: خانوادهها و به خصوص نهادهای فرهنگی و
آموزشی در این مباحث باید ورود جدی کنند و با آگاهسازی جامعه، جلوی وقوع این قتلها
را بگیرند.
پرونده مرد نگهبان كه در داخل اتاقك خود
اقدام به قتل دختر شیشه ای كرده بود و جسدش را به داخل چاه انداخته بود به دادگاه
کیفری استان تهران فرستاده شد.به گزارش
مهر، هفتم شهريورماه سال گذشته زني با مراجعه به کلانتری 169 مشیریه به مأموران اعلام
کرد: دخترم به نام لیدا 31 ساله روز سوم شهريور با خودرو پراید شخصی اش از
خانه خارج شد و عنوان داشت که خیلی زود باز می گردد اما با گذشت چهار روز هنوز
به خانه نیامده و هیچگونه خبری از وی نداریم.ساعت يك بامداد نهم مهرماه مأموران کلانتری 118
ستارخان هنگام گشت زنی در خیابان صالحی به یک دستگاه خودرو پراید سفید رنگ رها شده
در کنار خیابان مشکوک شدند که در بررسی سوابق خودرو مشخص شد که خودرو دارای دستور
توقیف است.کارآگاهان
اداره یازدهم در تحقیقات پلیسی خود متوجه شدند که فقدانی از چندی پیش با فردی به
نام عبدالله 36 ساله در ارتباط بوده است. بلافاصله محل کار این شخص در یک
نمایشگاه فروش خودرو در خیابان آزادی شناسایی و در تحقیقات از مدیر نمایشگاه مشخص
شد که وی روز ششم شهريور، پس از گذشت چند سال کار در نمایشگاه ـ به عنوان نگهبان ـ
و در حالیکه پیش از آن هیچ تصمیمی برای تغییر کار خود نداشته، به صورت ناگهانی
اقدام به تسویه حساب با مدیر نمایشگاه کرده است.با توجه به اطلاعات به دست آمده، دستگیری
"عبدالله" در دستور کار کارآگاهان اداره یازدهم قرار گرفت و سرانجام
کارآگاهان موفق به شناسایی محل کار جدید وی در منطقه مهرآباد جنوبی شدند که در
آنجا و در یک ساختمان در حال ساخت، به عنوان نگهبان و البته با حقوقی کمتر از حقوق
نمایشگاه مشغول به کار شده بود.با شناسایی
ساختمان در حال ساخت به عنوان محل کار جدید عبدالله، کاراگاهان اداره یازدهم 28
آبان ماه سال 91 با مراجعه به این ساختمان اقدام به دستگیری عبدالله وانتقال وی به
اداره یازدهم پلیس آگاهی کردند.عبدالله در
اظهارات اولیه خود در خصوص نحوه آشنایی خود با فقدانی به کارآگاهان گفت: از حدود
شش ماه پیش بود که با لیدا در زمان خرید مواد مخدر آشنا شده بودم؛ وقتی لیدا متوجه
شد که من به عنوان نگهبان نمایشگاه اتاقکی را در اختیار دارم که می تواند در آنجا
مواد مصرف کند، هر هفته یک بار و در زمان تعطیلی نمایشگاه برای مصرف شیشه به محل
کار من می آمد و در اتاقک نگهبانی موادخود را مصرف می کرد. حدود سه ماه پیش ـ صبح
روز جمعه ـ لیدا به نمایشگاه مراجعه کرد و مثل همیشه در داخل اتاقک نگهبانی شروع
به مصرف شیشه کرد اما بعد از چند لحظه دیدم که مرده است. من نیز جسد او را به داخل
چاهی در زیر زمین نمایشگاه انداخته و پس از گذشت چند روز از زمان مرگ وي، با مدیر
نمایشگاه تسویه حساب کرده و در منطقه مهرآباد جنوبی به عنوان نگهبان ساختمان مشغول
به کار شدم.با توجه به
اظهارات عبدالله در خصوص مرگ فقدانی در داخل اتاقک نمایشگاه و قرار داشتن جسد لیدا
در چاهی در زیرزمین نمایشگاه، بلافاصله هماهنگی های لازم با آتش نشانی، تشخیص
هویت، پزشکی قانونی و بازپرس پرونده انجام و ظهر روز 30 آبان جسد فقدانی کشف
و به پزشکی قانونی انتقال داده شد.با انتقال
جسد به پزشکی قانونی و انجام معاینات پزشکی، علت مرگ "اصابت دو ضربه با جسم
نوک تیز به قسمت چپ سینه" اعلام شد. با توجه به اعلام نظریه پزشکی قانونی و
قطعی شدن وقوع جنایت، عبدالله که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت در اعترافات
خود به کارآگاهان گفت: وقتی لیدا به محل کار من آمد ، در حین مصرف شیشه ناگهان
حالش بد شد و با من درگیر شد. در حین درگیری لیدا با لیوان دسته داری که در داخل
اتاقک نگهبانی بود ضربه ای به پیشانی من زد که باعث خونریزی شدید آن شد و تمامی
لباس های مرا خونی کرد. من هم چاقوی کوچکی را برداشته و یک ضربه به سینه لیدا زده
و ضربه ای دیگر به سینه اش زدم که پس از ضربه دوم تمام کرد. پس از کشته شدن
لیدا جسد او را به داخل زیرزمین برده ، پس از باز کردن درب چاه جنازه را به داخل
چاه انداخته و درب آنرا مجددا بستم.با تکمیل
تحقیقات پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران
فرستاده شد که تا به زودی مرد جنایتکار پای میز محاکمه قرار بگیرد.