آستانه تحمل مردم پايين آمده است جامعه عصبي!

آستانه تحمل مردم پايين آمده است  جامعه عصبي! 11 اردیبهشت - 93
مگر امکان دارد که عملکرد اقتصاد خری وگریه ثواب دارد وجنگ خانمانسوز موهبت الهی نامیده شده از سوی خمینی شیاد  فتواد داده شد اعضای خانواده های داغ دار وعزادار  جنگ ویرانگر حق شیون و زاری عزیزان کشته شدگان جنگ را نداشتند .چون  گفته  بود گریه وشیون موجب از بین رفتن اجر وقرب کشته شدگان جنگ نزد خدا می شود . از سوی دیگر مگر فتوا نداد به جای برگزاری  مردم  به جای جشن نوروزی مردم در گورستان ها حضور یابند  . همچنین وقتی  موسیقی حرام اعلام شد و عزا وماتم وغم و اندوه جایگزین شادی و جشن گردید ومکمل آن فقر و اقتصادی و بیکاری  و بحرانی اقتصادی وفراز مغز ها وجنگ قدرت و ثروت سران شده باشد . مشخص است  که باید جامعه ی گورستانی ساخته شده باشد که رکو دار محکومیت نقض مستمر جهانی حقوق بشر  و   مقام  رتبه  دار اعدام ومرگ ومیر جاده ها باشد که در مجموع باید  امنیت وضریب تحمل پذیری آنچنان باشد  که اکنون گزارش  شده آمار تأمل برانگيزي ارائه شده  که هر روز به طور متوسط 295 نفر در استان تهران، چنان با يكديگر دعوا مي‌كنند و همديگر را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند كه كارشان به پزشكي قانوني مي‌كشد. بلی  به طور متوسط، هر 5 دقيقه يك نفر! به عبارت ديگر، تقريباً در همه زمان‌ها در شبانه روز، يك دعواي سنگين در تهران در جريان است. اگر آمار ساير شهرها هم منتشر شود، احتمالاً تفاوت چنداني با تهران وجود نخواهد داشت آمار مراجعات به پزشكي قانوني نشان مي‌دهد كه از ابتداي سال گذشته تا پايان دي ماه، قريب به 90 هزار نفر به دليل نزاع به مراكز پزشكي قانوني استان تهران مراجعه كرده‌اند اول اين كه عدد 90 هزار، مربوط به 10 ماه است و احتمالاً در 2 ماه پاياني سال، از رقم 100 هزار نيز گذشته است. ثالثاً اين 90 هزار نفر، به خاطر دعواي منجر به جرح به پزشكي قانوني مراجعه كرده‌اند و مراجعات ديگر به اين نهاد، در اين رقم محاسبه نشده است. در ادامه ی گزارش  افزوده شده  همه ما بارها شاهد بوده‌ايم كه بر سر يك تصادف بسيار ساده - حتي در حد خوردن آينه دو خودرو به هم - چه دعواهاي بزرگي رخ داده است. يا در همين پرونده قتل پسر فوتباليست مازندراني، علت دعواي منجر به قتل اين بوده كه مقتول، در حين عبور از بازار، به قاتل تنه زده بود. اين دعواها - آن هم اغلب بر سر هيچ و پوچ - نشان مي‌دهد كه آستانه صبر و تحمل مردم بسيار پايين آمده است. به عبارت ديگر، مشكلات زندگي چنان بر آنان فشار مي‌آورد كه هميشه آماده انفجار هستند و اين انفجار روحي، مي‌تواند در قالب همين دعواهاي روزمره خود را نشان دهد. آیا چنین رژیم ضد بشر قرن وسطایی آزادی و شادی کش ومرگ وغم پروری مشروعیت دارد ونباید برای پاین دادنش مبارزه نمود؟
آمار تأمل برانگيزي است: هر روز به طور متوسط 295 نفر در استان تهران، چنان با يكديگر دعوا مي‌كنند و همديگر را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند كه كارشان به پزشكي قانوني مي‌كشد: به طور متوسط، هر 5 دقيقه يك نفر! به عبارت ديگر، تقريباً در همه زمان‌ها در شبانه روز، يك دعواي سنگين در تهران در جريان است. اگر آمار ساير شهرها هم منتشر شود، احتمالاً تفاوت چنداني با تهران وجود نخواهد داشت. آمار مراجعات به پزشكي قانوني نشان مي‌دهد كه از ابتداي سال گذشته تا پايان دي ماه، قريب به 90 هزار نفر به دليل نزاع به مراكز پزشكي قانوني استان تهران مراجعه كرده‌اند. (ايسنا) 
درباره اين آمار به سه نكته دقت كنيد

اول اين كه عدد 90 هزار، مربوط به 10 ماه است و احتمالاً در 2 ماه پاياني سال، از رقم 100 هزار نيز گذشته است. ثانياً اين آمار تنها مختص استان تهران است كه حدود 17 درصد از جمعيت كل كشور را در خود جاي داده است و لذا آمار كل كشور، قطعاً رقم بالاتري است. ثالثاً اين 90 هزار نفر، به خاطر دعواي منجر به جرح به پزشكي قانوني مراجعه كرده‌اند و مراجعات ديگر به اين نهاد، در اين رقم محاسبه نشده است. آمار تأمل برانگيزي است: هر روز به طور متوسط 295 نفر در استان تهران، چنان با يكديگر دعوا مي‌كنند و همديگر را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند كه كارشان به پزشكي قانوني مي‌كشد: به طور متوسط، هر 5 دقيقه يك نفر!
به عبارت ديگر، تقريباً در همه زمان‌ها در شبانه روز، يك دعواي سنگين در تهران در جريان است. اگر آمار ساير شهرها هم منتشر شود، احتمالاً تفاوت چنداني با تهران وجود نخواهد داشت. 
تازه اين 90 هزار، كساني هستند كه با يكديگر گلاويز شده و سپس به پزشكي قانوني رفته اند؛ بسياري از افراد، بعد از نزاع، پيگيري و مراجعه نمي‌كنند و آمارشان ثبت نمي‌شود. اين 90 هزار، اگر براي پزشكي قانوني و سپس مراجع قضايي، آمار پرونده‌هاي ارجاعي است، بايد براي مردم، مسوولان و به خصوص جامعه شناسان، يك هشدار باشد. اين كه اين همه شهروند، به طور روزانه در اين حجم گسترده با يكديگر چنان نزاع كنند كه مجروح شوند و كارشان به پزشكي قانوني بكشد، نشانه‌اي از يك جامعه عصبي است كه بخش زيادي از مردمانش، دچار تنش‌هاي رواني‌اند به ويژه آن كه به ياد بياوريم اغلب دعواهايي كه در سطح جامعه شكل مي‌گيرد و به ضرب و شتم و گاه حتي به قتل مي‌انجامد، بر اثر اتفاقات بسيار عادي رخ مي‌دهند. دوستي تعريف مي‌كرد: در يكي از كشورهاي اروپايي، شاهد تصادف بسيار شديدي بين دو خودرو بودم كه خسارت زيادي بر هر دو خودرو وارد شد. با خودم فكر كردم كه الان راننده‌ها پياده مي‌شوند و هر كدام با مقصر خواندن ديگري، ابتدا جر و بحث و سپس با يكديگر گلاويز مي‌شوند. اما تنها كاري كه كردند اين بود: از خودروهايشان پياده شدند، با يكديگر دست دادند و به مبادله مدارك شان پرداختند و سپس به پليس خبر دادند؛ همين! اما همه ما بارها شاهد بوده‌ايم كه بر سر يك تصادف بسيار ساده - حتي در حد خوردن آينه دو خودرو به هم - چه دعواهاي بزرگي رخ داده است. يا در همين پرونده قتل پسر فوتباليست مازندراني، علت دعواي منجر به قتل اين بوده كه مقتول، در حين عبور از بازار، به قاتل تنه زده بود. اين دعواها - آن هم اغلب بر سر هيچ و پوچ - نشان مي‌دهد كه آستانه صبر و تحمل مردم بسيار پايين آمده است. به عبارت ديگر، مشكلات زندگي چنان بر آنان فشار مي‌آورد كه هميشه آماده انفجار هستند و اين انفجار روحي، مي‌تواند در قالب همين دعواهاي روزمره خود را نشان دهد. در حالي كه اگر شرايط عمومي جامعه اجازه دهد كه حال مردم خوب باشد، بسياري از اين تنش‌ها اساساً به وجود نمي‌آيد. يك مثال مي‌زنم: شبي كه تيم ملي فوتبال ايران، در جام جهان، تيم آمريكا را برد و مردم براي شادماني به خيابان‌ها ريختند، شاهد بودم كه يك خودرو از پشت به خودروي ديگر زد. هر دو راننده، پياده شدند و در حالي كه مي‌خنديدند همديگر را در آغوش كشيدند و با گفتن "فداي سرت" سر جايشان برگشتند و بوق زنان و شادي كنان به جشن شان ادامه دادند. در حالي كه همان آدم‌ها، اگر روز قبل تصادف مي‌كردند،‌اي بسا رفتار ناخوشايندي از خود بروز مي‌دادند. همين يك مثال ساده نشان مي‌دهد كه ريشه بسياري از دعواها، نه حادثه كوچك بيروني، كه ناآرامي بزرگ دروني است كه بسياري از ايرانيان را مي‌آزارد. دولت‌ها، همواره ميزان توفيقات خود را با آمارهايي از قبيل ميزان صادرات، تعداد خانه‌هاي ساخته شده، كيلومتر راه‌هاي احداثي، ميزان برق توليدي و... بيان مي‌كنند و با همين آمارها هم مورد سنجش قرار مي‌گيرند، حال آن كه بايد به آمارهايي از قبيل ميزان مراجعات مردم به پزشكي قانوني بر اثر نزاع، حجم طلاق‌ها، تعداد قتل‌ها و... نيز به عنوان شاخص‌هايي براي قضاوت در خصوص عملكرد دولت‌ها پرداخت چه آن كه اين رويدادهاي انسان محور، محصول وضعيت كلي جامعه‌اي است كه دولتمردان اداره‌اش مي‌كنند. به عنوان مثال، اگر در پايان دولت روحاني، ميزان نزاع‌ها و مراجعات ناشي از آن به پزشكي قانوني كاهش يابد، نشانه‌اي از موفقيت عمومي دولت است و اگر اين عدد افزايش يابد، علامتي بر ناكامي است. مخلص كلام آن كه اين جنگ داخلي روزمره كه بين ايرانيان با ايرانيان در جريان است، نشانه يك جامعه نيازمند درمان است و اين درمان، بسيار مهم از مسائلي است كه مسوولان هر روزشان را بدانها اختصاص مي‌دهند و از امور اصلي و ريشه‌اي باز مي‌مانند. به گزارش ايسنا 89 هزار و 561 تن، شمار افراديست كه از ابتداي پارسال تا پايان دي ماه به دليل نزاع با يكديگر به مراكز پزشكي قانوني استان تهران مراجعه كرده‌اند، رقمي كه در مقايسه با مدت مشابه سال قبل كه تعداد مراجعين نزاع 90هزار و 892 تن بود، كاهش 5/1 درصدي را نشان مي‌دهد. بر اساس اعلام اداره كل پزشكي قانوني استان تهران از تعداد كل مراجعه كنندگان نزاع در 10 ماهه پارسال 59 هزار و 175 تن را مردان و 30 هزار و 386 تن ديگر را زنان شامل مي‌شوند و اين تعداد در مدت مشابه سال گذشته نيز به ترتيب 60 هزار و 641 تن و 30 هزار و 251 تن براي مردان و زنان بوده است. بر اين اساس در دي ماه پارسال نيز آمار مراجعه كنندگان به دليل نزاع به مراكز پزشكي قانوني با 3/2 در صد كاهش نسبت به مدت مشابه سال قبل به 7 هزار و 32 تن رسيده است.