دو گزارش خبری قتل های خانوادگی .
14 شهریور 93
دو گزارش از چگونگی قتل های خانوادگی و عدم امنیت در
رژیم ضد بشر وارونه ای که مدعیست ا من ترین کشور جهان است . در صورتیکه هرروز
اینگونه گزارشات قتل بازتاب داده می شود.
دوزن که به قتل شوهران خود متهم هستند،
در انتظار تصمیم قضایی بهسر میبرند؛ یکی از این دو زن مطمئن است قصاص نخواهد شد
زیرا اولیایدم رضایت خود را در دادسرا اعلام کردهاند، اما زن دوم خود را دربرابر
مجازات مرگ میبیند. پرونده اول از مرداد دوسال قبل به جریان
افتاد. مردی نزد ماموران انتظامی استان خراسانرضوی رفت و از وقوع جنایتی خبر داد.
او گفت: «یکی از دوستانم برایم تعریف کرده است به زنی کمک کرده تا جسد شوهر او را
از بین ببرد.» دوست این مرد بعد از دستگیری موضوع را تایید کرد و گفت: «زنی را بهعنوان
مسافر سوار ماشینم کردم تا به صورت دربستی به خارج از شهر ببرم. او در جایی خلوت
از من خواست توقف کنم. آن زن چمدان بزرگی همراه داشت که آن را در صندوق عقب گذاشته
بود. برای بیرونآوردن آن از من کمک خواست اما هنگام این کار، دستانم خونی شد؛
درحالیکه شک کرده بودم از آن زن درباره ماجرا پرسیدم و وی گفت شوهرش را کشته است.
آن زن داستان زندگیاش را برایم تعریف کرد و درحالیکه به شدت تحت تاثیر قرار
گرفته بودم، مصمم شدم به او کمک کنم، به همین دلیل پیشنهاد دادم جنازه را آتش بزند
تا هویت مقتول شناسایی نشود.»کارآگاهان بعد از شنیدن این اعترافات سراغ زن جوان رفتند و او را که مریم
نام دارد، بازداشت کردند. زن 21ساله وقتی تحتبازجویی قرار گرفت، اعتراف کرد شوهر
63سالهاش به نام حسن را کشته است. او گفت: «من قبل از ازدواج با حسن بهعنوان
پرستار همسر اول او به آن خانه رفتوآمد داشتم. همسر حسن بیمار بود و بعد از مدتی
فوت شد. پس از آن بود که با پیشنهاد حسن، به عقد موقت او درآمدم اما از همان اول
با هم اختلاف داشتیم و اصلا از زندگی با او راضی نبودم، به همین دلیل گاهی با هم
درگیر میشدیم، تا اینکه روز حادثه دوباره مشاجره کردیم. من خواستم از خانه بیرون
بروم ولی شوهرم درها را قفل کرد و مانعم شد.»متهم بهقتل ادامه
داد: «درگیری ما ادامه یافت و حسن وسیلهای را به طرفم پرتاب کرد، من هم چاقویی
برداشتم و چند ضربه به او زدم در آن لحظات بسیار عصبانی بودم و کنترلی بر رفتارم
نداشتم. بعد از اینکه از مرگ حسن مطمئن شدم به این موضوع فکر کردم که هرطور که شده
باید جسد را از بین ببرم تا کسی متوجه ماجرا نشود. حسن، مرد تنهایی بود و فرزندانش
نیز خارج از کشور زندگی میکردند؛ به همین دلیل اگر جسد را از خانه بیرون میبردم
دیگر ردی از این جنایت باقی نمیماند، به همین دلیل چمدانی بزرگ تهیه کردم و جنازه
را داخل آن قرار دادم بعد با استفاده از خودروی مسافربر آن را به خارج از شهر بردم.»
زن جوان در ادامه اعترافاتش گفت:
«راننده آن خودرو هنگام بیرونبردن جسد از ماشین متوجه ماجرا شد، از اینکه مرا لو
بدهد خیلی میترسیدم اما توانستم دل او را به رحم بیاورم و بعد از آن خیالم راحت
بود که کسی از این راز باخبر نخواهد شد، تا اینکه ماموران سراغم آمدند و مرا
دستگیر کردند.»زن جوان بعد از اعتراف به جرمش روانه زندان شد و
تحقیقات قضایی از او ادامه داشت تا اینکه چندی قبل فرزندان مقتول اعلام گذشت
کردند. مریم همچنان در بازداشت بهسر میبرد و بهزودی بهدلیل جنبه عمومی جرم،
پای میز محاکمه میرود. زن دیگری که با اتهام مشابه مواجه است، فریده نام دارد. او
نیز دوسال قبل، شوهرش را به قتل رساند. زنی مسن یکی از روزهای شهریور سال91 با
اورژانس تماس گرفت و خبر داد پسرش زخمی شده و بهشدت بدحال است. وقتی امدادگران به
محل حادثه رفتند، متوجه شدند مرد جوان که قاسم نام داشت جان باخته است.ظواهر نشان میداد
او هدف ضربه چاقو قرار گرفته، به همین دلیل کارآگاهان جنایی استان فارس در جریان
واقعه قرار گرفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها ابتدا به بازجویی از مادر
مقتول پرداختند. او درباره نحوه قتل قاسم ابراز بیاطلاعی کرد و گفت پسرم خواب بود
و من نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاد. کارآگاهان در ادامه با توجه به اینکه نشانهای
از ورود غریبه به محل قتل وجود نداشت، به همسر مقتول ظنین شدند. فریده بعد از
دستگیری به قتل اعتراف کرد و پرونده او بعد از تکمیل تحقیقات مقدماتی در اختیار
قضات دادگاه کیفری استان فارس قرار گرفت. اولیایدم قاسم در جلسهای که چندروز قبل
برگزار شد، برای متهم درخواست مجازات کردند.
سپس فریده به دفاع از خود پرداخت. او
گفت: «چند روز قبل از این حادثه زایمان کرده بودم و بعد از آن دچار افسردگی شدم،
طوریکه بیدلیل بهانه میگرفتم و کارهایم دست خودم نبود؛ زمان حادثه هم وقتی
شوهرم خواب بود او را با چاقو زدم، من هیچ انگیزهای از این قتل نداشتم و فقط تحتتاثیر
افسردگی بعد از زایمان چنین کاری را انجام دادم.» فریده هماکنون در زندان بهسر
میبرد و منتظر حکم هیات قضات است
در ۴ حادثه جداگانه ۴نفر از شهروندان به
دلایل عجیب و نادری جان خود را از دست دادند.به گزارش همشهری،
یکی از آنها بهدلیل نیش زنبور جان باخت. ديگري تيغ ماهي در گلويش گير كرد و راه
نفسش را بست، سومين نفر كه نوزادي يكماهه بود هنگام عمل ختنه جان خود را از دست
داد و چهارمين نفر چوپاني بود كه هنگام نجات جان گوسفندانش با قطار تصادف كرد. اما
اين حوادث نادر چگونه رخ داد؟
آمپول كشنده
صبح روز سوم شهريورماه افسرنگهبان
كلانتري 156افسريه در تماس با بازپرس كشيك ويژه قتل تهران از مرگ نوزادي يكماهه در
يكي از بيمارستانها خبر داد. ماجرا از اين قرار بود كه اين نوزاد توسط والدينش به
بيمارستان منتقل شده بود تا توسط يكي از پزشكان ختنه شود اما او دقايقي بعد از
تزريق يك آمپول دچار تشنج شد و ساعتي بعد نيز جان خود را از دست داد.پدر و مادر نوزاد
بعد از مرگ فرزندشان با مراجعه به كلانتري از پزشك بيمارستان شكايت كردند و اشتباه
او را دليل مرگ فرزندشان دانستند. با شكايت آنها پروندهاي در اين زمينه به جريان
افتاد و با تشخيص بازپرس ويژه قتل، اين پرونده براي انجام بررسيهاي دقيقتر به
دادسراي رسيدگي به جرايم پزشكي تهران فرستاده شد تا در آنجا درباره اقدام پزشك و
نحوه وقوع اين حادثه تحقيقات تخصصي انجام شود.
زنبور قاتل
دومين مرگ عجيب ساعت 13روز 8شهريور رخ
داد و عامل آن يك زنبور بود. در اين روز مردي به كلانتري 164تهران رفت و گفت
زنبوري برادر 39سالهاش را كه در نزديكي خانهاش در حال قدم زدن بود، نيش زده و
باعث مرگش شده است.بررسيها نشان ميداد كه همزمان با گزيده شدن مرد
جوان توسط زنبور، نزديكانش او را به بيمارستان منتقل كرده بودند اما نيش زنبور به
حدي قوي بود كه مرد را از پاي در آورده بود. بهدنبال اين حادثه پروندهاي درباره
اين مرگ عجيب تشكيل و براي بررسي بيشتر به دادسراي امور جنايي تهران فرستاده شد.
تيغ مرگبار
تيغ مرگبار
درحاليكه ساعتي از مرگ مرد جوان بر
اثر نيش مرگبار زنبور در شهرك قائم ميگذشت اين بار به بازپرس ويژه قتل تهران خبر
رسيد يكي از اهالي شهرك غرب كه مردي 71ساله بود بر اثر گير كردن تيغ ماهي در گلويش
جان باخته است. فرزندان متوفي كه براي شكايت به كلانتري 134شهرك غرب رفته بودند
ادعا كردند كوتاهي مسئولان بيمارستان باعث مرگ پدرشان شده است.يكي از شاكيان گفت:
3روز قبل پدرمان درحاليكه مشغول خوردن ماهي بود دچار مشكل و به بيمارستان منتقل
شد. گويا تيغ ماهي در گلويش گير كرده بود و به همين دليل او دچار مشكل شده و احساس
سوزش شديدي در گلويش ميكرد.پدرم در بيمارستان بستري شد اما در طول 3روز پزشكان
نتوانستند برايش كاري كنند و به همين سادگي پدرمان جانش را از دست داد. حالا ما از
پزشكان بيمارستان شكايت داريم چرا كه كوتاهي آنها باعث مرگ پدرمان شد. اگر آنها در
اين سه روز برايش كاري ميكردند او حالا زنده بود و بهخاطر گير كردن تيغ ماهي در
گلويش، جانش را از دست نميداد. با ثبت اين اظهارات بازپرس كشيك ويژه قتل دستور
داد در اينباره نيز تحقيقات جامعي انجام شود.
مرگ چوپان فداكار
چهارمين حادثه عجيب اما كيلومترها آن
طرفتر از پايتخت، در حوالي قزوين رخ داد؛ جايي كه چوپاني 34ساله، گوسفندانش را
براي چرا برده بود و در نهايت جانش را براي نجات جان گوسفندانش فدا كرد.اين حادثه ظهر
يكشنبه در مسير راهآهن قزوين - زنجان رخ داد. آن روز مرد چوپان در حال عبور دادن
گله گوسفندان از روي ريل قطار بود كه ناگهان صداي سوت قطار را از دور شنيد. چوپان
جوان تلاش كرد كه پيش از رسيدن قطار، گله را از آنجا دور كند.او همه تلاشش را كرد
اما هنوز تعداد زيادي از گوسفندانش روي ريل بودند و اين در حالي بود كه قطار هر
لحظه به آنها نزديكتر ميشد. با وجود اين، چوپان فداكار به سمت گوسفندان دويد و
توانست آنها را پراكنده و از روي ريل دور كند اما در آخرين لحظه قطار با او برخورد
كرد و مرد جوان در دم جان باخت.