مرگ تلخ دختر کارتن‌خواب در خانه مرد شیشه‌ای

مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر  36 ساله و جامعه اخلاقی – معنوی مورد ادعای خلافت داعشی ولایت فقیه آنگونه شده که گزارش شده 24 آبان‌ماه سال جاری مسئولان بیمارستان لقمان الدوله تهران در تماس با بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران از مرگ مرموز دختر جوانی که آثار شکنجه و کبودی در بدن وی دیده می‌شود، خبر دادند.مرد شیشه‌ای  قاتل که در بازجویی‌هایش  گفت وقتی مژگان از بیرون به خانه آمد دیدم زیر چشمش کبود است و گفت گرسنه‌ام، به او شام دادم که او همزمان دچار تشنج شد، برای اینکه به خود بیاید دو سیلی به صورتش زدم و به او آب قند دادم اما بی‌فایده بود تا اینکه با اورژانس تماس گرفته و او را به بیمارستان رساندم. باور کنید من او را دوست داشتم و می‌خواستم با وی ازدواج کنم.بهرحال مگر می توان منکر شد که قاتل ومقتول جزو قربانیان سیاست ضد بشری رژیم داعشی ولایت فقیه اند.
24 آبان‌ماه سال جاری مسئولان بیمارستان لقمان الدوله تهران در تماس با بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران از مرگ مرموز دختر جوانی که آثار شکنجه و کبودی در بدن وی دیده می‌شود، خبر دادندبا این تماس تیمی از کارآگاهان جنایی همراه بازپرس «جمشیدی» از شعبه سوم دادسرا به بیمارستان رفتند و با پیکر بی‌جان دختری به نام «مژگان» که صورتش خون‌آلود بود روبه‌رو شدنددر نخستین اقدام زن و مرد جوانی که مژگان را به بیمارستان منتقل کرده بودند از سوی تیم تحقیق تحت بازجویی قرار گرفتند. «سعید» 27 ساله در بازجویی‌ها گفت: اسفندماه سال گذشته در میدان راه‌آهن خیلی اتفاقی با مژگان که اعتیاد شدید به شیشه داشت آشنا شدم، از آنجا که او کارتن‌خواب بود به وی پناه دادم و او را به خانه‌مان آوردم. چون مادرم بیمار بود از مژگان خواستم پرستار مادرم شود. مژگان از آن روز به بعد کارهای مادرم را انجام می‌داد و شب‌ها هر از گاهی آنجا می‌خوابید تا اینکه ساعت 9 شب 24 آبان امسال دیدم مژگان با سر و صورت خونین وارد خانه‌مان شد. وقتی از وی پرسیدم چه شده است، قادر به حرف زدن نبود و حالش به هم خورد و سریع با اورژانس تماس گرفته و او را به بیمارستان رساندم. همزمان زن جوانی نیز که با این مرد بود به صورت جداگانه تحت بازجویی قرار گرفت.
«
صغری» در بازجویی‌ها گفت: من چهار ماه پیش با همسرم دعوا و با حالت قهر خانه‌مان را ترک کردم، در حالی که با تلفن همراه سرگرم صحبت بودم این مرد خودش را به من «میلاد» معرفی کرد و پس از آشنایی مرا به خانه‌شان دعوت کرد. در آنجا با مادر، خواهرش و مژگان که در خانه‌شان بود آشنا شدم، بعدها متوجه شدم این مرد میلاد نام ندارد و اسم واقعی‌اش «سعید» است. او همیشه با میله‌ جاروبرقی به جان مژگان می‌افتاد و او را به باد کتک می‌گرفت. وی گاهی اوقات نیز مرا کتک می‌زد و حتی یک بار از من فیلم سیاه گرفت و گفت: اگر از خانه‌اش بیرون بروم فیلم مرا پخش خواهد کرد. شب حادثه هم سعید، مژگان را به باد کتک گرفت و با میله جاروبرقی ضربه‌ای به سرش زد. وقتی وی از حال رفت او را داخل اتاق خواب کشید و باز هم چند سیلی محکم به صورتش زد، سپس از اتاق بیرون آمد و وقتی دیدیم مژگان نفس نمی‌کشد با اورژانس تماس گرفته و او را به بیمارستان لقمان رساندیم.
با این اعترافات، مرد شیشه‌ای که در بازجویی‌ها دچار تناقض‌گویی شده بود بازداشت شد تا اینکه صبح دیروز نزد بازپرس جمشیدی گفت: وقتی مژگان از بیرون به خانه آمد دیدم زیر چشمش کبود است و گفت گرسنه‌ام، به او شام دادم که او همزمان دچار تشنج شد، برای اینکه به خود بیاید دو سیلی به صورتش زدم و به او آب قند دادم اما بی‌فایده بود تا اینکه با اورژانس تماس گرفته و او را به بیمارستان رساندم. باور کنید من او را دوست داشتم و می‌خواستم با وی ازدواج کنم.