ما می‌خواهیم کاخ سفید را به حسینیه تبدیل کنیم


1) موقع تحویل سال که می‌شود، حال و هوایش با تمام فضاهای دیگری که در طول سال لمس کرده ایم متفاوت می‌شود. تنها صدایی که به گوش می‌رسد، تیک تاک ساعت است که از نزدیک شدن لحظۀ تحویل سال خبر می‌دهد.
شاید در عالم واقع، اتفاق خاصی هم نیفتد و اصلا خود زمین هم نفهمد که یک دور مدار خورشید را طی کرده است. شاید تخم مرغی که در بچگی به ما می‌گفتند موقع تحویل سال می‌چرخد، هرگز نچرخد. شاید ننه سرمایی که با داستان هایش، زمستان‌هایمان را به بهار می‌رساندیم، کوله بارش را نبسته باشد و شاید میرزا نوروز و حاجی فیروزی هم دست افشان نیامده باشند اما مهیایش می‌شویم، خانه تکانی می‌کنیم، سبزه می‌ اندازیم، لباس نو می‌پوشیم، عیدی می‌دهیم، شیشه پنجره را برق می‌اندازیم تا آمدنش را خوب به تماشا بنشینیم...
اما به راستی چه رمزی در این أحسن الحال نهفته است که در تحویل سال آن را به وضوح حس می‌کنیم؟ آن لحظه، گویا دل تمام مردم سرزمین مادری مان، همدل و هماهنگ می‌شود و قلب‌ها دست به دست هم می‌دهند تا تحولی شگفت در ما رخ دهد. آن لحظه، همه باور داریم که باید برای أحسن الحال شدن دست به دعا برداریم...
بهار یعنی همین حوّل حالنا. بهار احسن الحال فصل هاست...
2)
وقتی که قلب‌ها متوجه خداوند باشد و همه با هم یکدل شوند، نوری از قلب‌ها ساطع می‌شود که پژواک گونه در جهان می‌پیچد. مردم کشور ما با این احساس، بیگانه نیستند. سی و شش سال پیش درست در زمانی که تا لحظه تحویل سال نو، هنوز 38 روز باقی مانده بود و کشور فضای بهمن ماه را تجربه می‌کرد، یکباره در این سرزمین بهار شد، بهاری که دلها یمان را به هم صدایی سر سبز کرد و دست هایمان را به یک دلی گره زد و حالمان را أحسن نمود.
تاریخمان از زمان نهضت تنباکو و مشروطه چشم انتظار این بهار بود. پای این چشم انتظاری بهترین‌ها را قربانی کردیم و چه سخت است الفت دل‌ها و جان‌ها ...که خداوند در کتابش به پیامبررحمت(ص) فرمود: "اگر همۀ آن چه در روی زمین است، خرج می‌کردی نمی‌توانستی میان دل هایشان الفت برقرار کنی، ولی خدا بود که میان آنها الفت برقرار کرد." آنجایی که وصل قلبها صورت بگیرد به یقین، نور خداوند حاکم است. بی‌دلیل نیست که انقلابمان انفجار نور بود...
خداوند همراه ملتی است که خودش بخواهد ارادۀ کشورش را به دست بگیرد و میز تحقیر، هزاران عهدنامه و کاپیتولاسیون وتوافقنامه را بر هم بزند و بخواهد به جای مذاکره با دشمن و کنار آمدن با کدخدا بر خدای عالمیان توکل کند و کمر همت راست نماید تا گنجینه‌های کشورش و ذخایر عظیم اش را خود مدیریت کند. به مردم کشورش دل ببندد و این انرژی عظیم را بی‌مقدار نپندارد.
ملتی که به ریگ‌های بیابانش بیشتر از ریگان‌ها اعتماد کند و بداند که اگر به خدا توکل نماید، همین ریگ‌های بی‌مقدار طوفان طبسی می‌شوند و به کارترها، کارت قرمز می‌دهند، در زمستان هم بهار خواهد داشت...
بهار یعنی همین حوّل حالنا. بهار أحسن الحال دل هاست...
3)
تحلیل گران می‌گویند برای وقوع یک انقلاب، به سه اصل نیاز است: ظلم بیرونی،اراده درونی مردم و رهبری.
آن پیر سفر کرده از کاپیتولاسیون و مصونیت سگهای آمریکایی در خیابان‌های ما گفت و مثال زد که اگر همین سگ‌های آمریکایی متعرض مجتهد کشور شوند، مصونیت دارند.
روح خدا به جای آنکه به رساله توضیح المسائلش بیندیشد و امور مریدانش را رتق و فتق نماید، با نوه هایش بازی کند یا در باغچه اش گل بکارد تن به تبعید می‌دهد، مصطفایش را قربانی می‌کند و در سن هفتاد و چهار سالگی توی دهن دولتی می‌زند که استقلالمان را به تاراج ببرد و دولتی "به نام خدا و برای خدا» تعیین می‌کند که حتی خرمشهرش را خدا آزاد کرد...
انقلاب با بیداری جان‌های ملت و غریو یکصدای الله اکبر ادامه دارد.
آن شاه مفلوک گریخته به مصر، مومیایی عبرتی است برای کسانی که محاکمۀ نامبارک‌ها را می‌بینند و در کمال ناباوری، تبرئه شدنش را مشاهده می‌کنند، بی‌تکیه گاهی جز این است؟!
بخت یارمان بوده که تکیه گاهی چون روح الله خمینی داشته ایم، تا شاهمان از آن همه جنایت و فریب تبرئه نشود و انقلابمان واژگون. و البته که رمز موفقیت امام(ره) اتصالشان به منبع لایتناهی و «عظم الخالق فی أعینهم و صغر ما دونه فی أعینهم» است.
بصیرت، مقاومت و بیعت با ولی سه ضلع همراهی مردم‌اند و خدمت صادقانه، پایبندی به آرمان‌ها، داشتن روحیه انقلابی و دوری از تجمل گرایی، دنیازدگی و سیاست زدگی وظیفه مسئولان و کارگزاران حکومت اسلامی.
آرمان‌های ما بزرگ‌تر از آنی است که در سایۀ هوس‌های سیاسی و تجمل گرایی و تنبلی مسئولانمان ذبح شود، هزینه تحقق این آرمان‌ها و روشن نگه داشتن این چراغ را مصطفاهای احمدی روشن و فهمیده‌ها حسین وار پرداخته‌اند و ما زینب گونه اجازه نمی‌دهیم، غیرت دینی و عزت ملی‌مان حراج لبخندها و قدم زنی‌های بزدلانه در خیابان‌های غفلت و روزمرگی شود.
می گویند درعلم فیزیک، قانون پایستگی انرژی وجود دارد، هر انرژی که به وجود بیاید هرگز از بین نمی‌رود. همچنین نظریه اثر پروانه‌ای می‌گوید، بال زدن یک پروانه در یک طرف جهان، طوفانی در سوی دیگر آن ایجاد می‌کند، با این وجود چگونه همدلی و پایبندی ما بر باورهای ایمانی و انقلابی‌مان طوفانی در کاخ‌های استکباری ظالمان ایجاد نکند؟ هر چقدر انرژی ما پای میزهای مذاکره هدر رود به همان میزان، تکانه‌های کاخ‌های استکبار و استعمار کاهش می‌یابد.
پای میز مذاکره نمی‌توان آرمان شهید کوروش باباپور را محقق کرد که گفت» ما نمی‌خواهیم فقط کربلا و قدس را آزاد کنیم، بلکه هدف ما این است که کاخ سفید را به حسینیه تبدیل کنیم
به رهبری روح خدا قلوبمان را از هر چه غیرخدا پاک نمودیم و حوّل حالنا را محقق و ظلم را سرنگون کردیم، «برای نصرت الهی حکومتی دینی بنا نهادیم و خدا یاریمان کرد.» انقلاب اما تمام نشده. اکنون فصل انقلابی ماندن است...
بی دلیل نیست که رهبر و مقتدایمان پس از گذشت سی و پنج سال از میان همه القاب و اوصاف «انقلابی» هستند، انقلابی ماندن یعنی همیشه بهاری ماندن، شکوفا ماندن و سرسبز و سربلند ماندن...
بهار یعنی همین حوّل حالنا، بهاراحسن الحال ماندن است...