گزیده خبرهای 26 اسفند- 93 قسمت - 8
طراح نقشه کلاهبرداری ۴۹ میلیارد تومانی دختر ۲۳ سالهای بود که با همدستی شوهرخواهرش یک شرکت کاغذی راه انداخته بود.به گزارش همشهری، مدتي قبل مردي به پليس آگاهي استان لرستان رفت و مأموران را در جريان كلاهبرداري يك شركت بازرگاني قرار داد. او گفت: از طريق آگهي با شركتي كه در زمينه سرمايهگذاري و پرداخت سود كلان فعاليت داشت آشنا شدم. با دفتر شركت تماس گرفتم و همان روز به آنجا رفتم.دختر جوان و كم سن و سالي مدير شركت بود و چند مرد هم عضو هيأت مديره بودند. شركت در زمينه خريد و فروش سيمكارتهاي اعتباري فعاليت داشت و مديرعامل شركت ميگفت كه سود كلاني به افرادي كه در آنجا سرمايهگذاري ميكنند پرداخت خواهد شد.او با حرفهايش مرا فريب داد و 200ميليون تومان سرمايهام را در اختيارش قرار دادم و با نوشتن قراردادي، مقرر شد در مدت 6ماه سود كلاني به من پرداخت كند. واقعا وسوسهانگيز بود. آنها اما فقطماه اول سود را به من پرداخت كردند و از ماههاي بعد مرتب امروز و فردا ميكردند تا اينكه تصميم گرفتم پولم را پس بگيرم اما آنها شركت را تخليه كرده و متواري شده بودند.اين مرد تنها كسي نبود كه در دام كلاهبرداران فراري گرفتار شده بود. مأموران متوجه شدند كه اعضاي اين شركت از افراد ديگري نيز به بهانه سرمايهگذاري مبالغي از 50تا 300ميليون تومان كلاهبرداري كردهاند. درحاليكه رقم كلاهبرداري اعضاي شركت به 49ميليارد تومان ميرسيد، تيمي از مأموران با دستور سرهنگ دالوند، رئيس پليس آگاهي استان لرستان به جستوجو براي دستگيري متهمان پرداختند و توانستند دختر جوان و همدستانش را در مخفيگاههايشان دستگير كنند. دختر 23ساله كه مديرعامل شركت بود در بازجوييها به كلاهبرداري 49ميلياردتوماني اعتراف كرد و گفت: هميشه رؤياي پولدارشدن در سر داشتم براي همين تصميم گرفتم با شوهر خواهرم يك شركت تاسيس كنم. اما مداركمان براي تاسيس شركت كافي نبود و ما به جعل مدارك دست زديم و شركت را ثبت كرديم. ماه اول همه سودها را از طريق پولهايي كه از طعمههايمان گرفته بوديم پرداخت كرديم اما بعد از آن وسوسه شديم و با برداشتن پولها فرار كرديم. بررسيها نشان ميدهد كه متهمان با پولهاي مالباختگان آپارتمانهاي لوكس در تهران، كرج و شهرهاي شمالي كشور و خودروهاي خارجي مدل بالا خريده بودند كه با دستور قاضي همه آنها توقيف شدند. به گزارش همشهري، دختر 23ساله و همدستانش با قرارهاي ميلياردي راهي زندان شدند و تحقيقات تكميلي در اين خصوص ادامه دارد.
کمتر کسي فکر ميکرد ايران که در سال 2002 بخشی از محور شرارت بود و به همراه متحدان منطقهایاش در فهرست گروههای تروریستی قرار داشت و برهم زننده صلح جهانی قلمداد میشد، از فهرست تهديدات تروريستي عليه ايالاتمتحده آمريکا حذف شود. به یکباره اما، ورق تحولات پر افت و خیز خاورمیانه برگشت و فصل جدیدی از همکاریهای مستقیم و غیرمستقیم تهران و واشنگتن آغاز شد.تازهترین تحول صورت گرفته در روابط دو کشور نشان میدهد جامعه اطلاعاتی آمریکا در گزارشی که اخیرا به کمیته نیروهای مسلح آمریکا ارائه شده، نام ایران و حزبالله را از فهرست تهدیدات تروریستی علیه آمریکا، حذف کرده، اما همزمان مدعی شده است که توانمندیهای موشکی، سایبری و نفوذ رو به گسترش ایران در منطقه همچنان تهدیدی برای آمریکا به شمار میرود. به گزارش خبرگزاری فارس، تازهترین برآورد جامعه اطلاعاتی آمریکا که همه ساله تحت عنوان «ارزیابی تهدیدات جهانی» توسط مدیر اطلاعات آمریکا منتشر میشود، نام ایران و حزبالله لبنان را از فهرست تهدیدات «تروریستی» علیه آمریکا، حذف کرده است. در این گزارش که روز 26 فوریه (پنجشنبه 7 اسفند)، توسط جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا به هیات منتخب کمیته نیروهای مسلح سنا ارائه شده، قدرت گرفتن گروههای «افراط گرا» اصلیترین تهدید تروریستی برای آمریکا معرفی شدهاند.این در حالی است که واشنگتن تا سال گذشته همواره در گزارشهای خود ایران و حزبالله لبنان را به فعالیتهای تروریستی متهم میکرد. حذف نام ایران از این گزارش واکنش تحلیلگران اسرائیلی را در پی داشته است. مرکز دادههای تروریسم و اطلاعات «معیر عامیت» در گزارشی در این رابطه نوشته است: «معتقدیم این امر نتیجه ترکیب منافع دیپلماتیک (مذاکرات ایالاتمتحده با ایران در مورد مساله هستهای) و این ایده است که ایران میتواند به نبرد با داعش در عراق و سوریه و حتی در دیگر کشورها، کمک کند.»
ایران؛ محور شرارت
در ژانویه سال 2002 (دی ماه 1381)، جورج بوش رئیسجمهوری وقت آمریکا در گزارش سالانه خود به کنگره(سنا و مجلس نمایندگان) و همچنین مردم آمریکا برای اولین بار از اصطلاح «محور شرارت» استفاده کرد و سه کشور عراق، ایران و کرهشمالی را اجزای اصلی این محور نامید.در آن زمان که تنها چند ماهی از حملات تروریستی 11 سپتامبر به نیویورک و واشنگتن گذشته بود، آمریکا و متحدانش توانسته بودند در مرحله اول مبارزهای که آن را جنگ جهانی با تروریسم میخواندند، حکومت طالبان در افغانستان را سرنگون کنند. مدتی هم بود که بعضی مقامات تندرو آمریکایی اشاره به ارتباطات پنهانی صدام حسین رهبر عراق با شبکههای تروریستی بینالمللی میکردند و تمرد عراق در مقابل سازمان ملل متحد برای از بین بردن زرادخانه تسلیحات کشتار جمعی آن کشور را به جهانیان گوشزد میکردند. از این رو این اشارات و سابقه جنگ اول خلیجفارس پس از اشغال کویت در سال 1991، بیشتر صاحب نظران را به این نتیجهگیری رسانده بود که عراق هدف بعدی آمریکا در «جنگ جهانی با تروریسم» خواهد بود، اما وجود ایران و کرهشمالی در فهرست رئیسجمهوری آمریکا برای خیلیها شگفت آور بود و این تئوری را هم بر سر زبانها انداخت که شاید آماج بعدی تیر خشم و غضب آمریکا ایران یا کرهشمالی باشد. از آن زمان تا چندی پیش روشن نشده بود که سیاست پردازان کاخ سفید با چه هدفی به اصطلاح «محور شرارت» رسیدند و چگونه آن را باب کردند. تا اینکه «باب وودوارد» خبرنگار سرشناس روزنامه واشنگتنپست کتاب «نقشه حمله» را در مورد روند تصمیمگیری دولتمردان آمریکایی برای حمله به عراق منتشر کرد. وودوارد در این کتاب فصلی را به موضوع محور شرارت اختصاص داده است و با اشاره به اختلافات میان مقامات آمریکا در خصوص گنجاندن نام ایران در این فهرست مینویسد: «برخی مقامات همچون کاندولیزا رایس و استفان هادلی پیشنهاد کردند که نام ایران حذف شود، چون به گفته هادلی نام بردن از ایران تحریکآمیز بود. اما جورج بوش مخالفت و اصرار کرد که ایران در فهرست باقی بماند.» دو سال بعد بوش در گفتوگو با باب وودوارد گفت که برای رئیسجمهوری آمریکا بسیار مهم بود که در آن مقطع زمانی از شرارتهایی که جهان را تهدید میکرد صحبت کند و کرهشمالی، عراق و ایران بزرگترین تهدیدها برای صلح جهانی بودند.
اعلام محور شرارت احمقانه بود
از دیگر کسانی که محور شرارت خواندن ایران را نادرست میدانست، وزیر خارجه سابق بریتانیا بود. جک استراو مذاکرهکننده ارشد اسبق دولت بریتانیا در مذاکرات بين تهران و غرب ضمن احمقانه خواندن معرفي ايران بهعنوان محور شرارت از سوي بوش گفته بود: «در اواخر ژانويه 2002 بوش، ايران را در کنار دو کشور واقعا ياغي يعني عراق و کرهشمالي بهعنوان محور شرارت معرفي کرد. اين کار هم احمقانه بود و هم اشتباه.» به گزارش عصر ایران، استراو که با شبکه بیبیسی گفتوگو میکرد، ضمن انتقاد شديد از نوع عملکرد دولت بوش در برخورد با ايران افزود: «در آن زمان چيزهايي بود که ايران به آنها نياز داشت، مثلا قطعات يدکي براي هواپيماي مسافربري، ايزوتوپهاي پزشکي و امثال اينها. ما به راحتي ميتوانستيم اينها را به ايران بدهيم، ولي در واشنگتن دولت بوش جلوي کار ما را سد کرد و همين مساله هم باعث شد که ما نتوانيم به ايران کمک کنيم.»
توان نظامی، همچنان تهدیدی برای آمریکا
با وجود حذف نام ایران و حزبالله از گزارش جامعه اطلاعاتی، یک گزارش دیگر که چندی قبل از سوی آژانس اطلاعات ملی آمریکا منتشر شده بود، همچنان تهران و حزبالله را به حمایت از تروریسم متهم میکرد. در بخش دیگری از گزارش «ارزیابی تهدیدات جهانی»، بار دیگر تهران تهدیدی برای آمریکا خوانده شده، اما واشنگتن اذعان کرده است که ایران به دنبال کاهش تنشهای فرقهای در منطقه است. در این گزارش آمده است: «ایران به دلیل حمایت از رژیم اسد در سوریه، ترویج سیاستهای ضداسرائیلی، توسعه توانمندیهای پیشرفته نظامی و پیگیری برنامه هستهای، تهدیدی جاری برای منافع ملی ایالاتمتحده است.»این گزارش در مورد قابلیتهای ایران نوشته است: «ایران فهرست قابل توجهی از موشک بالستیک در اختیار دارد که قادرند تا برخی نواحی جنوب شرقی اروپا نیز برسند. تهران در حال توسعه موشکهای هرچه پیشرفتهتر و ارتقا برد و دقت سامانههای موشکی خود است.» گزارش جامعه اطلاعاتی ایران با بیان اینکه ظهور پدیده داعش و مبارزه تهران با این گروه به گسترش نفوذ ایران در سوریه و عراق منجر شده، ادعا کرده است: «با وجود نیت ایران برای کاهش فرقهگرایی، ایجاد شرکای متقابل و کاهش تنش با عربستان سعودی، سیاستهایی که ایران دنبال میکند، میتواند برای ثبات منطقه و به صورت بالقوه تبعات ثانویه در بر داشته باشند.»توانمندی سایبری ایران نیز از دیگر مواردی است که در گزارش کلاپر به آن اشاره شده است. او در این گزارش مدعی شده که تهران توان سایبری را ابزاری ارزشمند برای پاسخ به دشمنان میداند و پیش از این نیز اقداماتی در این زمینه انجام داده است. این گزارش در مورد توان هستهای ایران بار دیگر ادعاهای گذشته را تکرار کرده و نوشته است: «ارزیابی ما همچنان این است که اهداف ایران برای تقویت امنیت، جایگاه و نفوذ منطقهای، این کشور را واداشته تا این ظرفیتها را برای اهداف صلحآمیز پیگیری کند و ضمنا این توان را به این کشور بدهد که اگر تصمیم گرفت، بتواند تسلیحات هستهای بسازد. نمیدانیم ایران نهایتا چنین تصمیمی اتخاذ میکند یا نه.»
ایران؛ محور شرارت
در ژانویه سال 2002 (دی ماه 1381)، جورج بوش رئیسجمهوری وقت آمریکا در گزارش سالانه خود به کنگره(سنا و مجلس نمایندگان) و همچنین مردم آمریکا برای اولین بار از اصطلاح «محور شرارت» استفاده کرد و سه کشور عراق، ایران و کرهشمالی را اجزای اصلی این محور نامید.در آن زمان که تنها چند ماهی از حملات تروریستی 11 سپتامبر به نیویورک و واشنگتن گذشته بود، آمریکا و متحدانش توانسته بودند در مرحله اول مبارزهای که آن را جنگ جهانی با تروریسم میخواندند، حکومت طالبان در افغانستان را سرنگون کنند. مدتی هم بود که بعضی مقامات تندرو آمریکایی اشاره به ارتباطات پنهانی صدام حسین رهبر عراق با شبکههای تروریستی بینالمللی میکردند و تمرد عراق در مقابل سازمان ملل متحد برای از بین بردن زرادخانه تسلیحات کشتار جمعی آن کشور را به جهانیان گوشزد میکردند. از این رو این اشارات و سابقه جنگ اول خلیجفارس پس از اشغال کویت در سال 1991، بیشتر صاحب نظران را به این نتیجهگیری رسانده بود که عراق هدف بعدی آمریکا در «جنگ جهانی با تروریسم» خواهد بود، اما وجود ایران و کرهشمالی در فهرست رئیسجمهوری آمریکا برای خیلیها شگفت آور بود و این تئوری را هم بر سر زبانها انداخت که شاید آماج بعدی تیر خشم و غضب آمریکا ایران یا کرهشمالی باشد. از آن زمان تا چندی پیش روشن نشده بود که سیاست پردازان کاخ سفید با چه هدفی به اصطلاح «محور شرارت» رسیدند و چگونه آن را باب کردند. تا اینکه «باب وودوارد» خبرنگار سرشناس روزنامه واشنگتنپست کتاب «نقشه حمله» را در مورد روند تصمیمگیری دولتمردان آمریکایی برای حمله به عراق منتشر کرد. وودوارد در این کتاب فصلی را به موضوع محور شرارت اختصاص داده است و با اشاره به اختلافات میان مقامات آمریکا در خصوص گنجاندن نام ایران در این فهرست مینویسد: «برخی مقامات همچون کاندولیزا رایس و استفان هادلی پیشنهاد کردند که نام ایران حذف شود، چون به گفته هادلی نام بردن از ایران تحریکآمیز بود. اما جورج بوش مخالفت و اصرار کرد که ایران در فهرست باقی بماند.» دو سال بعد بوش در گفتوگو با باب وودوارد گفت که برای رئیسجمهوری آمریکا بسیار مهم بود که در آن مقطع زمانی از شرارتهایی که جهان را تهدید میکرد صحبت کند و کرهشمالی، عراق و ایران بزرگترین تهدیدها برای صلح جهانی بودند.
اعلام محور شرارت احمقانه بود
از دیگر کسانی که محور شرارت خواندن ایران را نادرست میدانست، وزیر خارجه سابق بریتانیا بود. جک استراو مذاکرهکننده ارشد اسبق دولت بریتانیا در مذاکرات بين تهران و غرب ضمن احمقانه خواندن معرفي ايران بهعنوان محور شرارت از سوي بوش گفته بود: «در اواخر ژانويه 2002 بوش، ايران را در کنار دو کشور واقعا ياغي يعني عراق و کرهشمالي بهعنوان محور شرارت معرفي کرد. اين کار هم احمقانه بود و هم اشتباه.» به گزارش عصر ایران، استراو که با شبکه بیبیسی گفتوگو میکرد، ضمن انتقاد شديد از نوع عملکرد دولت بوش در برخورد با ايران افزود: «در آن زمان چيزهايي بود که ايران به آنها نياز داشت، مثلا قطعات يدکي براي هواپيماي مسافربري، ايزوتوپهاي پزشکي و امثال اينها. ما به راحتي ميتوانستيم اينها را به ايران بدهيم، ولي در واشنگتن دولت بوش جلوي کار ما را سد کرد و همين مساله هم باعث شد که ما نتوانيم به ايران کمک کنيم.»
توان نظامی، همچنان تهدیدی برای آمریکا
با وجود حذف نام ایران و حزبالله از گزارش جامعه اطلاعاتی، یک گزارش دیگر که چندی قبل از سوی آژانس اطلاعات ملی آمریکا منتشر شده بود، همچنان تهران و حزبالله را به حمایت از تروریسم متهم میکرد. در بخش دیگری از گزارش «ارزیابی تهدیدات جهانی»، بار دیگر تهران تهدیدی برای آمریکا خوانده شده، اما واشنگتن اذعان کرده است که ایران به دنبال کاهش تنشهای فرقهای در منطقه است. در این گزارش آمده است: «ایران به دلیل حمایت از رژیم اسد در سوریه، ترویج سیاستهای ضداسرائیلی، توسعه توانمندیهای پیشرفته نظامی و پیگیری برنامه هستهای، تهدیدی جاری برای منافع ملی ایالاتمتحده است.»این گزارش در مورد قابلیتهای ایران نوشته است: «ایران فهرست قابل توجهی از موشک بالستیک در اختیار دارد که قادرند تا برخی نواحی جنوب شرقی اروپا نیز برسند. تهران در حال توسعه موشکهای هرچه پیشرفتهتر و ارتقا برد و دقت سامانههای موشکی خود است.» گزارش جامعه اطلاعاتی ایران با بیان اینکه ظهور پدیده داعش و مبارزه تهران با این گروه به گسترش نفوذ ایران در سوریه و عراق منجر شده، ادعا کرده است: «با وجود نیت ایران برای کاهش فرقهگرایی، ایجاد شرکای متقابل و کاهش تنش با عربستان سعودی، سیاستهایی که ایران دنبال میکند، میتواند برای ثبات منطقه و به صورت بالقوه تبعات ثانویه در بر داشته باشند.»توانمندی سایبری ایران نیز از دیگر مواردی است که در گزارش کلاپر به آن اشاره شده است. او در این گزارش مدعی شده که تهران توان سایبری را ابزاری ارزشمند برای پاسخ به دشمنان میداند و پیش از این نیز اقداماتی در این زمینه انجام داده است. این گزارش در مورد توان هستهای ایران بار دیگر ادعاهای گذشته را تکرار کرده و نوشته است: «ارزیابی ما همچنان این است که اهداف ایران برای تقویت امنیت، جایگاه و نفوذ منطقهای، این کشور را واداشته تا این ظرفیتها را برای اهداف صلحآمیز پیگیری کند و ضمنا این توان را به این کشور بدهد که اگر تصمیم گرفت، بتواند تسلیحات هستهای بسازد. نمیدانیم ایران نهایتا چنین تصمیمی اتخاذ میکند یا نه.»
مردی میانسال در روزهای پایانی شهریور سال٨٣ به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرد و خبر داد پسرش به نام صابر مفقود شده است. این مرد توضیح داد صابر با خودرو پیکانش در یک آژانس کار میکرد.کارآگاهان بعد از شنیدن اظهارات این مرد مشخصات صابر و خودرو او را پرسیدند و تلاش برای یافتن ردی از پسر جوان را آغاز کردند. این کوششها نتیجهای نداشت تا اینکه چندی بعد جسد پسری جوان در درهای در جاده جاجرود پیدا و به پزشکیقانونی منتقل شد. معاینههای اولیه حکایت از آن داشت که مقتول ناشناس با ضربات چاقو به قتل رسیده است. شباهت مقتول با صابر سبب شد پلیس پدر این جوان را روانه پزشکی قانونی کند. پدر صابر به محض دیدن پیکر بیجان فرزندش، او را شناخت. پس از آن تحقیقات وارد مرحلهای تازه شد و کارآگاهان درصدد شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان جنایت برآمدند اما هیچ سرنخی در این خصوص وجود نداشت تا اینکه پیکان مقتول به صورت رهاشده در اسلامشهر پیدا شد. از آن به بعد هیچ پیشرفتی در تحقیقات ایجاد نشد تا اینکه بعد از گذشت پنجسال از وقوع جنایت فردی با مراجعه به پلیس، خبری تازه از این پرونده داد. او گفت: «یکی از دوستانم به نام کیوان به من گفته همراه دو دوستش جوانی به نام صابر را که راننده آژانس بود به قتل رساندند و خودرو او را سرقت کردند.»گفتههای این فرد سبب شد ماموران کیوان را بازداشت کنند. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: «من و دو دوستم به نامهای رضا و یاسر تصمیم گرفتیم سرقت انجام دهیم، به همین دلیل روز حادثه پیکان صابر را بهصورت دربست کرایه کردیم و بعد از رسیدن به محلی خلوت با چاقو راننده را تهدید و پولهایش را بهزور از او گرفتیم، قصد داشتیم فرار کنیم که ناگهان یاسر راننده را شناخت و گفت او بچه محلاش است. از آنجا که احتمال داشت صابر از ما شکایت کند و دستگیر شویم به این نتیجه رسیدیم که باید او را به قتل برسانیم به همین دلیل صابر را بهزور به صندلی عقب کشاندیم، از مغازهای طناب خریدیم، دستوپای او را بستیم و سپس به سمت خارج از شهر حرکت کردیم. وقتی به محلی خلوت در جاده جاجرود رسیدیم رضا راننده را به درهای برد و به قتل رساند.» کارآگاهان بعد از اطلاع از جزییات قتل برای دستگیری دو متهم دیگر دست به کار شدند و ابتدا یاسر را بازداشت کردند. او نیز ادعای کیوان را تایید کرد و گفت: «چند روز بعد از قتل از ترس دستگیری، خودرو مقتول را در اسلامشهر رها کردیم.» تلاشهای پلیس برای بازداشت متهم اصلی پرونده ثمری نداشت و ردپایی از رضا به دست نیامد، به همین دلیل کیفرخواست پرونده صادر و به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در این کیفرخواست رضا بهعنوان مباشر قتل معرفی شده و قرار بود بهصورت غیابی محاکمه شود، همچنین نماینده دادستان برای دو متهم دیگر به اتهام معاونت در قتل درخواست مجازات کرده بود. روز محاکمه هنگامی که کیفرخواست خوانده شد و اولیای دم نیز شکایت خود را مطرح کردند اتفاقی غیرمنتظره افتاد. کیوان وقتی در جایگاه ایستاد، گفت قتل را او انجام داده است. این متهم توضیح داد: «از ١٠سال پیش تاکنون بهشدت عذاب وجدان دارم و شبها خواب مقتول را میبینم به همین دلیل وقتی در زندان بودم تصمیم گرفتم روز محاکمه حقیقت را بگویم تا بلکه به آرامش برسم. قاتل اصلی من هستم. روز حادثه بعد از اینکه دست و پای صابر را بستیم رضا با چاقو ضربهای به او زد، اما باعث مرگ آن جوان نشد. این من بودم که صابر را به دره بردم و با ضربات چاقو به قتل رساندم. سپس هر سه فرار کردیم و چند روز بعد خودرو مقتول را در خیابانی در اسلامشهر گذاشتیم.» متهم ادامه داد: «چون رضا فراری بود و کسی از محل اختفایش خبری نداشت من و یاسر تصمیم گرفتیم قتل را گردن او بیندازیم و خودمان را نجات بدهیم، به همین دلیل ادعاهایی مشابه را مطرح کردیم اما عذابوجدان رهایم نمیکند.»قضات بعد از شنیدن این اعترافات ختم جلسه را اعلام کردند و پرونده را به دادسرا فرستادند تا کیفرخواست تازهای صادر شود، به این ترتیب تحقیقات مقدماتی بار دیگر شروع شد و متهم اصلی ١٠سال بعد از وقوع قتل به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. بنابراین گزارش، جلسه رسیدگی به این پرونده بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار خواهد شد.
یک کارشناس تغذیه مرکز بهداشت استان کرمانشاه اظهار کرد: مصرف آجیل در ساعات پایانی شب موجب سوءهاضمه شده، بنابراین توصیه میشود افراد از مصرف آجیل از ساعت 20 و یا 21 شب به بعد خودداری کنند.به گزارش ایسنا، نیلوفر حیدری با اشاره به افزایش مصرف آجیل در نوروز و تاکید بر استفاده از آجیلهای بینمک، اظهار کرد: با توجه به مصرف بالای نمک در جامعه توصیه میشود افراد حتما از آجیلهای بدون نمک استفاده کنند.حیدری اظهار کرد: حتی مصرف کوتاه مدت آجیل در ایام نوروز چنانچه از نوع شور آن باشد میتواند موجب تغییر ذائقه افراد و بویژه کودکان به سمت نمک شود که این امر قطعا تاثیرات منفی از جمله افزایش فشار خون که خود ریشه بسیار از بیماریهاست را به دنبال خواهد داشت.این کارشناس تغذیه، تازگی آجیل را یکی از نکات حائز اهمیت در زمینه مصرف این ماده غذایی عنوان کرد و افزود: آجیل مصرفی نباید براق بوده و علائم کپکزدگی در آن دیده شود و بهتر است افراد از خرید آجیلهایی که در معرض نورآفتاب بوده نیز اجتناب کنند.حیدری با اشاره به انرژیزایی بالای آجیل، اظهار کرد: هر یک قاشقآجیل برابر یک قاشقروغن انرژیزاست و به همین جهت توصیه میشود افراد در زمینه مصرف این مادهغذایی زیادهروی نکنند.وی با بیان اینکه آجیل منبع خوب آمگا3، ویتامینها و آهن است، اظهار کرد:در صورت افزایش مصرف، آجیل میتواند اضافهوزن و چاقی را به همراه داشته باشد که خود بسیار زیانآور است و به همین جهت توصیه میشود افراد کنترلشده و در حد 100 تا 200 گرم در روز آجیل مصرف کنند.این کارشناس تغذیه تصریح کرد: توصیه ما این است جهت پیشگیری از اضافه وزن با مصرف آجیل، این مادهغذایی را جایگزین مصرف روغن و چربی کنند.حیدری تصریح کرد: بهتر است افراد در ایام نوروز که مصرف آجیل بالا میرود، مصرف چربی و روغن را در غذاهای خود پایین بیاورند و از لبنیات کمچرب استفاده کرده و مصرف تنقلاتی مانند چیپس و پفک را کنار بگذارند تا بتوانند به راحتی آجیل مصرف کنند.وی در خصوص زمان مصرف آجیل نیز توصیه کرد: افراد آجیل را بصورت میان وعده مصرف کرده و از مصرف آن بلافاصله بعد از غذا و در ساعات پایانی شب خودداری کنند.حیدری اظهار کرد: مصرف بلافاصله آجیل بعد از غذا موجب ورود حجم بسیار کالری به بدن شده که این امر چاقی و اضافه وزن را برای افراد به دنبال دارد.این کارشناس تغذیه اظهار کرد: مصرف آجیل در ساعات پایانی شب نیز موجب سوءهاضمه شده، بنابراین توصیه میشود افراد از مصرف آجیل از ساعت 20 و یا 21 شب به بعد خودداری کنند.وی اظهار کرد: بهترین زمان مصرف آجیل استفاده از آن به عنوان یک میان وعده در ساعت 10 صبح یا 17 بعدازظهر است.
ساعت یک بامداد 19 اسفندماه سالجاری چند رهگذر که در حال عبور ازخیابان شهید مطهری تهران بودند با دیدن آتش و شنیدن صدای فریادهای پسر جوانی از یک دکه با آتشنشانی تماس گرفتند. دقایقی بعد آتشنشانان خود را به دکه آتشین رساندند و به مهار آتش دست زدند.به گزارش ایران، وقتی زبانههای سوزناک فروکش کرد، آتشنشانان با پیکر سوخته پسر جوانی روبهرو شدند که دیگر نای نالیدن نیز نداشت.تکنیسینهای اورژانس پس از معاینه جسد با توجه به سوختگی شدید این پسر که «توحید» نام داشت، خود را در برابر وخامت و بحرانی بودن حال وی دیدند و بلافاصله جوان سوخته را به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری رساندند.پزشکان با بستری کردن توحید دیدند وی 100 درصد سوختگی دارد و ناامیدانه تماشاگر ثانیههای آخر زندگی این جوان دکهدار شدند.هنوز صبح نشده بود که توحید برای همیشه خاموش شد و این آتشسوزی بوی مرگ گرفت.گفتوگو با دایی توحید«قهرمان جعفرزاده» که بعد از شنیدن ماجرای سوختن خواهرزادهاش خود را به تهران رسانده است، به شوک گفت: ساعت 3 بعد از ظهر 19 اسفند ماه سالجاری با ما تماس گرفتند که خواهرزادهام توحید در بیمارستان سوانح سوختگی مطهری بستری است، با شنیدن این خبر خود را به تهران رساندیم که متأسفانه پزشکان خبر مرگ وی را به ما دادند.وی افزود: توحید متولد مشکین شهر استان اردبیل و فرزند آخر خواهرم بود که بعد از تمام شدن سربازیاش برای کار به تهران آمده بود.سه سال بود که برای خودش دکه اجاره می کرد و اجاره میداد اما یک سال آخر کارگر دکه روزنامه فروشی بود و شبها را آنجا میماند که این اتفاق افتاد.دایی قربانی حادثه گفت: علت مرگ را 100 درصد سوختگی عنوان کردند. جسد را به پزشکی قانونی فرستاند که علت دقیق مرگ را سوختگی اندامهای حیاتی اعلام کردند.
بایزدی مردوخی در روزنامه شرق نوشت: در تعیین نرخ رشد دستمزدها، نخست باید به نرخ تورم و هزینه خانوار توجه کرد و سپس وضعیت واحدهای تولیدی و بنگاههای اقتصادی را مدنظر قرار داد. بدون توجه به این دوعامل، هرنوع قضاوتی که صورت بگیرد، حتما به نتیجه نمیرسد. با توجه به نرخ تورم در سالهای گذشته، کاملا پیداست که دستمزدهای فعلی، معیشت کارگران را تامین نمیکند. آنهایی که از رشد دستمزد، چه در بخش کارمندی و چه کارگری، بر اساس نرخ تورم فعلی سخن میگویند، اولا عقبماندگی سالهای گذشته را در نظر نمیگیرند و ثانیا، رشد همهساله قیمتها در سهماهه ابتدای سال آینده را عمدا یا سهوا به فراموشی میسپارند. تصویب رشد ١٧درصدی دستمزدها که البته با تقویت بنهای کارگری و حق مسکن نیز همراه شده است، بخشی از رضایتخاطر نیروی کار را حاصل میکند اما بخش ناراضی دیگر آن همچنان مکتوم و پوشیده میماند. بهسراغ عامل دوم یعنی بنگاههای اقتصادی و کارگاههای تولیدی برویم. کارفرمایان برای ادامه حیات خود، محتاج نیروی کار هستند و بایستی با پرداخت دستمزد مکفی، کارگر را در استخدام داشته باشند اما با توجه به واقعیتهای اقتصادی فعلی کشور، حقوقی که آنها توانایی پرداختش را دارند بهحدی نیست که بتوانند رضایت کامل مزدبگیران را تامین کنند.
به دلیل نرخ بهرهبرداری پایین از ظرفیتهای بنگاههای تولیدی-که بعضا با ٣٠ تا ٥٠درصد ظرفیت خود مشغول گذران وضع موجود هستند- پرداخت مزد رضایتبخش برای آنها و کارگران، عملا ممکن نیست مگر اینکه معتقد باشیم بنگاهها از طرق دیگر و بههرقیمتی این نقدینگی را تامین کنند اما بر قیمت کالای تولیدی خود نیفزایند چرا که کشش قیمتی وجود نخواهد داشت.در اینجا توجه به عامل سوم یعنی مصرفکننده نیز ضروری است. افزایش هرکدام از عوامل تولید، قیمت نهایی را افزایش داده و با توجه به درآمد فعلی متوسط جامعه، حتما کاهش مصرف را در پی خواهد داشت و رکود را تشدید خواهد کرد. این نیز بهسود اقتصاد کلان کشور نیست. نگارنده به اقتصاد ایران، لقب «اقتصاد رفاقتی» داده و به نظر میرسد در شرایط فعلی نیز راهی جز «رفاقت» وجود نخواهد داشت. همانطور که نهادهای مختلف در یکسالونیم گذشته تلاش کردهاند تا حد ممکن بهدنبال رفاقت باشند، نمایندگان تشکلهای کارگری و کارفرمایی نیز با حکمیت وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به چنین فرمولی رسیدهاند که بامداد دوشنبه اعلام شد. در روزهای اخیر تاکید بر سود سالهای گذشته کارفرمایان از هزینههای پایین تولید و افزایش ناگهانی تورم که به چندبرابرشدن قیمت کالای موجود در انبارهای آنان انجامید، نیز مطرح شده است. روزگاری «تورگوت اوزال»، رییسجمهور ترکیه به کارفرمایان اعلام کرد اگر توان پرداخت نرخ بهره ٦٠، ٧٠درصدی را ندارند بهتر است از تسهیلات بانکی استفاده نکنند بلکه سرمایههای خود را تبدیل به نقدینگی کرده و به داخل کشور بیاورند. او صراحتا گفت فروش کشتیهای تفریحی و ویلاهای مجلل سواحل اروپا، مشکل نقدینگی ترکیه را حل خواهد کرد و صاحبان بنگاههای تولیدی میتوانند با این روش به حیات خود ادامه دهند. همین استدلال را میتوان درباره مزد داشت اما آیا چنین رویکردی امکانپذیر است؟ صاحبان بنگاهها در این صورت، دارایی انباشته خود را نقد کرده و از کشور خارج میکنند. در شرایط خاص اقتصادی امروز، بازگشت به اقتصاد رفاقتی، تنها گزینه موجود است!
به دلیل نرخ بهرهبرداری پایین از ظرفیتهای بنگاههای تولیدی-که بعضا با ٣٠ تا ٥٠درصد ظرفیت خود مشغول گذران وضع موجود هستند- پرداخت مزد رضایتبخش برای آنها و کارگران، عملا ممکن نیست مگر اینکه معتقد باشیم بنگاهها از طرق دیگر و بههرقیمتی این نقدینگی را تامین کنند اما بر قیمت کالای تولیدی خود نیفزایند چرا که کشش قیمتی وجود نخواهد داشت.در اینجا توجه به عامل سوم یعنی مصرفکننده نیز ضروری است. افزایش هرکدام از عوامل تولید، قیمت نهایی را افزایش داده و با توجه به درآمد فعلی متوسط جامعه، حتما کاهش مصرف را در پی خواهد داشت و رکود را تشدید خواهد کرد. این نیز بهسود اقتصاد کلان کشور نیست. نگارنده به اقتصاد ایران، لقب «اقتصاد رفاقتی» داده و به نظر میرسد در شرایط فعلی نیز راهی جز «رفاقت» وجود نخواهد داشت. همانطور که نهادهای مختلف در یکسالونیم گذشته تلاش کردهاند تا حد ممکن بهدنبال رفاقت باشند، نمایندگان تشکلهای کارگری و کارفرمایی نیز با حکمیت وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به چنین فرمولی رسیدهاند که بامداد دوشنبه اعلام شد. در روزهای اخیر تاکید بر سود سالهای گذشته کارفرمایان از هزینههای پایین تولید و افزایش ناگهانی تورم که به چندبرابرشدن قیمت کالای موجود در انبارهای آنان انجامید، نیز مطرح شده است. روزگاری «تورگوت اوزال»، رییسجمهور ترکیه به کارفرمایان اعلام کرد اگر توان پرداخت نرخ بهره ٦٠، ٧٠درصدی را ندارند بهتر است از تسهیلات بانکی استفاده نکنند بلکه سرمایههای خود را تبدیل به نقدینگی کرده و به داخل کشور بیاورند. او صراحتا گفت فروش کشتیهای تفریحی و ویلاهای مجلل سواحل اروپا، مشکل نقدینگی ترکیه را حل خواهد کرد و صاحبان بنگاههای تولیدی میتوانند با این روش به حیات خود ادامه دهند. همین استدلال را میتوان درباره مزد داشت اما آیا چنین رویکردی امکانپذیر است؟ صاحبان بنگاهها در این صورت، دارایی انباشته خود را نقد کرده و از کشور خارج میکنند. در شرایط خاص اقتصادی امروز، بازگشت به اقتصاد رفاقتی، تنها گزینه موجود است!