يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " تيزتر از شمشير نرم تر از حرير:

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 13 شهریور ماه سال 1394 
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " تيزتر از شمشير نرم تر از حرير:
دو سال پيش همين ايام بود که رهبر معظم انقلاب عبارت «نرمش قهرمانانه» را بکار برده و راهکاري نو پيش پاي ديپلماسي کشور بخصوص در پرونده هسته اي گشودند. اين عبارت تا مدت ها در داخل و خارج مورد بحث و بررسي بسياري از تحليل گران و صاحب نظران قرار گرفت و هرکدام به نوبه خود تاويل و تفسيري از آن ارائه کردند. با پايان يافتن مذاکرات هسته اي و جمع بندي آن در «برجام» و تبعات و مباحث پيراموني آن، رهبر معظم انقلاب چندي پيش نسبت به خط «نفوذ» سياسي، اقتصادي و فرهنگي دشمن با سوءاستفاده از اين قضيه هشدار دادند. 
    کليد فهم ارتباط «نرمش قهرمانانه» و «نفوذ» را بايد در مفهوم «دشمن شناسي» جست وجو کرد. عبارتي که از قضا دشمنان جمهوري اسلامي به شدت و مداوم سعي در کمرنگ و تخطئه کردن آن دارند و مدعي هستند تاکيدات مکرر و هشدارآميزي که در اين زمينه از سوي جريان انقلابي کشور داده مي شود، ناشي از توهم و ابزاري براي پوشاندن ضعف هاي داخلي است. در اينکه بخش هاي مختلف کشور - سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...- از ضعف هايي با درجات مختلف رنج مي برند، ترديدي وجود ندارد اما آيا وجود اين ضعف ها به معناي نفي وجود دشمني است که اتفاقاً اين ضعف ها را فرصت و رخنه اي براي نفوذ و رسيدن به اهداف خود مي داند؟
    رهبر معظم انقلاب در همان بياناتي که نسبت به خط نفوذ هشدار دادند، اختلاف افکني را ابزار اصلي و رايج دشمن براي رسيدن به اهداف خود برشمردند. از جمله شيوه هاي معمول دشمن براي اختلاف افکني در جامعه ايران، ايجاد و دميدن در تنور دوقطبي هاي کاذب و فريب دهنده است. دو قطبي غرب ستيز- شيفته غرب يکي از اين ساخته هاست. واقعيت آن است که جامعه ايراني با هر گرايش و تفکري در اين خصوص اتفاق نظر دارد که غرب و در راس آن آمريکا دشمن است و اگر گاهي به ظاهر لبخندي هم مي زند دلش براي ايران و ايراني نسوخته و به قول معروف کاسه اي زير نيم کاسه دارد. ايراني جماعت باهوش تر از آن است که ادعاي حقوق بشر و آزادي و اين شعارهاي دهان پرکن را از کشوري که هر روزه پهپادهايش آشکارا هر کسي را بخواهند - و البته بتوانند- در اين منطقه ترور مي کنند، باور کند!
    
تاکنون ملت در بزنگاه هاي مختلف ثابت کرده است دشمن را به خوبي مي شناسد و عمليات رواني و انواع و اقسام ترفندهاي آن براي اختلال در دستگاه محاسباتي ملت بي فايده بوده است. اينجاست که بايد نقش مسئولان و دولتمردان را در ميدان دشمن شناسي مورد توجه قرار داد. در اين بخش از ماجرا نيز دشمن بيکار ننشسته و دوقطبي کاذبي را به راه انداخته است. به گروهي از مقامات برچسب تندرو و افراطي مي زنند و به عده اي ديگر لقب عمل گرا و ميانه رو اعطا کرده و اينگونه وانمود مي کنند که دسته اول براساس آموزه هاي ايدئولوژيک تصميم گرفته و به منافع ملي توجهي ندارند و دسته دوم با پشت کردن به مباني ايدئولوژيک انقلاب، درپي تحقق منافع ملي کشور هستند! اين هم از طنزهاي روزگار است که آمريکايي ها که ايدئولوژيک ترين سياست را - براساس مباني خود يعني منحط ترين نوع ايدئولوژي- در دنيا را دارند، ديگران را به دليل پايبندي به ايدئولوژي ملامت مي کنند!
    اميد کاخ سفيد به توافق هسته اي - فارغ از مباحث فني هسته اي که در جاي خود جاي بحث دارد- نفوذ و اختلاف افکني است. هنري کيسينجر و جرج شولتز -دو ديپلمات کهنه کار و وزراي خارجه اسبق آمريکا- طي يادداشت مشترکي در وال استريت ژورنال که پس از تفاهم لوزان منتشر شد، ضمن دفاع از توافق هسته اي با ايران مي نويسند؛ توافق با ايران باعث مي شود در 10 سال آينده آمريکا با ايراني متفاوت و کمتر تهاجمي - بخوانيد کمتر انقلابي- مواجه باشد. نشنال اينترست نيز اخيراً در گزارشي درباره اين خيال واهي مي نويسد؛ آمريکا با ارائه مقدار مشخصي از همکاري و تضمين امنيت به ايران، نيروهاي اصلاحات را براي شکل دادن به مسير انقلاب کمک مي کند و از جو بسيج عمومي عليه تهديدات آمريکا مي کاهد. اين پروسه به معناي تضعيف نيروهاي انقلابي در تهران و ايجاد اميد براي تغييرات دلخواه ما در آينده خواهد بود.
    در چنين فضايي لزوم مرز بندي مشخص و صريح با دشمن ضرورتي دوچندان مي يابد. انتظار اتخاذ مواضع انقلابي و روشن در قبال اين سياست دشمن، از برخي افراد و جريانات معلوم الحال که شش سال پيش و در جريان فتنه 88 نقاب از چهره برداشتند، انتظار بي جايي است اما آنکه در نظام جمهوري اسلامي داراي مسئوليت و مقام است چنانچه در جاي خود نسبت به اين قضيه مسامحه نشان دهد، بي ترديد در انجام وظيفه قانوني خود نه فقط کوتاهي کرده، بلکه اقدام مجرمانه اي نيز مرتکب شده است.
    پس از توافق وين، مقامات بسياري از اروپا راهي ايران شده اند و قرار است مقامات ديگري نيز بيايند. اشتباه فاحشي است اگر گمان شود اتخاذ مواضع صريح و محکم، مخل امر ديپلماسي و روابط سياسي است. ضعف در بيان مواضع حتي تبعات اقتصادي خاص خود را نيز دارد. نگاهي به قراردادهاي اقتصادي معاصر ميان ايران و طرف هاي خارجي نشان مي دهد، ارتباطي مستقيم ميان مواضع ضعيف و تحميل قراردادهاي يکجانبه و پرضرر وجود داشته و دارد. 
    پرونده مذاکرات هسته اي اجمالاً بسته شده است اما باب نرمش قهرمانانه در ديپلماسي که يک تاکتيک براي استفاده در مواقع ضروري است، نبايد به معناي ناديده گرفتن اهداف و چشم بستن بر رفتار دشمن تلقي شود. جامع ترين و کاربردي ترين تعريف از اين راهبرد را دو دهه پيش رهبر انقلاب ارائه کرده اند. آنجا که مي فرمايند؛ «آن چيزي كه اين نظام را عظمت مي بخشد و قدرت مي دهد و براي آن احترام برانگيز است و بطور ناخواسته دشمنان، موجب مي شود راه ها روي نظام باز شود، كوشش و حضور انقلابي و تمسّك به انديشه هاي انقلابي است. اين را بايد در همه كارهاي ديپلماسي مان، حتّي در حرف زدن ها و مصاحبه كردن ها، حفظ كنيم. يكي از خصوصيات اين روحيه، پرهيز از حالت دفاعي در مسائل سياسي است. هيچ موضع دفاعي اي، موضع خوبي نيست؛ موضع بسيار بدي است. موضع، بايد موضع قوي و متعرّضانه اي باشد. در همه مسائلي كه دنيا به شما تعرّضي مي كند و تلنگري مي زند، مشت بزنيد. اين طوري خواهد بود كه مي توانيد پيش برويد. البته مشت بزنيد...نمي خواهم بگويم تندي هاي بي وجه بكنيد و بگوييد: فلاني مي گويد فحش بدهيد. نخير، اشتباه نشود. در مسائل ديپلماسي و در سخنراني، در اين جا و آن جا، نه من خودم اهل فحش دادن هستم و نه اين را به ديگران توصيه مي كنم. من مي گويم: شما تيزتر از شمشير و نرم تر از حرير و سخت تر از سنگ و پولاد باشيد. واقعاً ديپلماسي، ديپلماسيِ ميدان نرمش هاي قهرمانانه است
    عمق دشمني آمريکا با ملت و جمهوري اسلامي ايران چنان است که پس از توافق حتي در کلام و ظاهر نيز نه تنها چيزي از ادبيات قلدرمآبانه کم نشده بلکه بر آن افزوده هم شده است، اما حتي اگر روزي چنين چرخشي نيز در مواضع دشمن حاصل شد نبايد به آن دل بست. به قول سعدي؛
    دشمن اگر دوست شود چند بار
    صاحب عقلش نشمارد به دوست
    مار همانست به سيرت که هست
    ورچه به صورت به در آيد ز پوست

نويسنده: محمد صرفي