يادداشت دانشجويي

يادداشت دانشجويي  15 مهر -94
سیاست سگ بستن وسگ رها کردن همراه با قرینه سازی  37 سال است که ادامه داشته است .برای اینکه در شرایطی که به دانشجویان دانشگاه ها حتی  مجوزبرپایی مراسم 16 آذر 32 یا روز دانشجو یا سال روز 18 دی 78 داده نمی شود .ولی بسیج دانشجویی هرزمان بخواهد یا مأموریت داده شود نا علیه توافق هسته ای تجمعات اعتراضی غیر قانونی برپا کنندو از سوی نیروی انتظامی هم حمایت می شوند .برای همین در مخالفت با توافق هسته ای باعنوان  یادداشت دانشجویی  نه انتقاد ک ها تهام به دولت روحانی زده شده است که برای طمع دست نزد دشمن دراز کرده وآبروی خودش را برده است .

شايد بهترين وصف حال اين روزهاي رئيس دستگاه ديپلماسي دولت اعتدال پس از مصافحه با باراک اوباما، در اين بيت صائب تبريزي نهفته باشد که سرود:
    
دست طمع چو پيش کسان مي کني دراز
    
پل بسته اي که بگذري از آبروي خويش
    حال اينکه چرا شخص محمدجواد ظريف، باراک اوباما را به شکلي «کاملاً تصادفي»(!) رويت مي کند و دستانش را به گرمي مي فشارد؛ نه محل مناقشه است و نه ربطي به نگارنده دارد اما اين رويداد زماني بغرنج مي شود که بدانيم اين دو در کسوت وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران و رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا با يکديگر برخورد داشته اند و اينجاست که نه تنها پاي نگارنده بلکه تک تک ايرانيان به ماجرا باز مي شود!
    
چگونه مي توان هضم نمود، در سالي که به اسم «همدلي و همزباني دولت و ملت» نامگذاري شده است، در گوشه اي از جهان، ايرانيان به حج مشرف شده در مراسم برائت از مشرکين، فرياد «مرگ بر آمريکا» سر دهند و تنها چند روز بعد و در طرف ديگري از ينگه دنيا، نماينده و وزير خارجه همين شعاردهندگان، با رئيس جمهور ايالات متحده مصافحه کند؟! محمدجواد ظريف اگر لحظه اي خود را جاي مجاهدان ضدامپرياليسم در لبنان و يمن و عراق و سوريه و افغانستان - که تمام چشم اميدشان به مواضع ضداستکباري جمهوري اسلامي است - تصور کند؛ با شنيدن خبر مصافحه دو مقام ارشد ايران و آمريکا، چه حس و حالي به وي دست خواهد داد؟! آيا جز اين است که اين عده نيز در ذهنشان، جمهوري اسلامي را تکه اي از پازل ابرقدرت ها دانسته و دعواي ايران و آمريکا را زرگري تلقي کنند؟!
    
اين دقيقاً همان هشداري بود که رهبر فرزانه انقلاب پيشتر در ديدار مسئولان وزارت خارجه، متذکر شدند اما بالاترين مقام اين وزارتخانه گوش شنوايي براي استماع اين تواصي نداشت و بدان وقعي ننهاد: «نشست و برخاست و حرف زدن با آمريکايي ها، مطلقاً تاثيري در کم کردن دشمني آنها ندارد و بدون فايده است. اين کار ما را در افکار عمومي ملت ها و دولت ها به تذبذب متهم مي کند و غربي ها با تبليغات عظيم خودشان، جمهوري اسلامي را دچار انفعال و دوگانگي جلوه مي دهند. (22 مرداد 93
    
حال که اين ديدار کذايي اتفاق افتاده و کار از کار گذشته است، جاي دارد که از گوينده جمله معروف «هيچ وقت يک ايراني را تهديد نکن! (17 تير 94)» پرسيد که آيا شايسته نبود که اين جمله را لااقل براي يکبار ديگر در برابر فردي که دائماً از «روي ميز بودن همه گزينه هاي موجود» سخن مي گويد؛ تکرار مي کرديد؟! يا نکند از واهمه اينکه «آمريکا با يک بمبش مي تواند تمام سيستم دفاعي ما [ايران] را از کار بيندازد! (13 آذر 92)» زبان در دهانتان نمي چرخيد؟!
    
سوال ديگري که در اين ميان خودنمايي مي کند اين است که در صورت برخورد خودجوش و «کاملاً اتفاقي»(!) محمدجواد ظريف با بنيامين نتانياهو در راهروهاي سازمان ملل، آيا وزير خارجه مبادي آداب و خجالتي دولت يازدهم به خود اجازه مي داد که دست دوستي دراز شده نخست وزير رژيم حرامزده صهيونيستي را پس زده و از وي اعراض نمايد؟! اگر بنا به عذرهاي بدتر از گناه حاميان جناب ظريف در توجيه مصافحه با اوباما باشد، بايد گفت که عرف ديپلماتيک و بالاتر از آن، خوي ميهمان نوازي ايراني جماعت اجازه نمي دهد که دست دوستي احدالناسي را رد کند؛ ولو اين دست دوستي از طرف پست تر از حيواني چون بنيامين نتانياهو دراز شده باشد!!!
    
کوتاه سخن آنکه، پس از مصافحه سراسر غلط و غيرقابل دفاع وزير خارجه دولت تدبير و اميد با باراک اوباما، معلوم الحالان حاضر در رسانه هاي زنجيره اي با استناد به فرموده رهبري نظام مبني بر «فرزند انقلاب» بودن اعضاي تيم هسته اي و در راس ايشان دکتر ظريف، منتقدان به اين ديدار غيرمتعارف را به مخالفت با سخنان حضرتش متهم مي کنند. در همين زمينه لازم به ذکر است، ميزان و معيار بقاي هر شخص در زمره فرزندان انقلاب منوط به عملکرد کنوني اوست چنانکه معمار کبير انقلاب نيز فرموده اند: «ملاک حال فعلي افراد است.» فلذا اگر فردي با افعال نابهنجار و اقدامات خارج از چارچوب، بر آن بود تا مرزهاي انقلاب را درنورديده و پاي را فراتر از خطوط قرمز نظام گذارد، ديگر در ميان فرزندان انقلاب جايي نخواهد داشت چراکه رهبري نظام به هيچ کسي چک سفيد امضا نداده اند!
    
در پايان و بدون هيچ توضيح اضافي، توجه محمدجواد ظريف را به مرور «چندين و چندباره» اين بخش از وصيت نامه عبادي/سياسي بنيانگذار فقيد انقلاب جلب مي کنم که به وزراي خارجه جمهوري اسلامي سفارش نمود: «وصيت من به وزراي خارجه در اين زمان و زمان هاي بعد آن است كه مسئوليت شما بسيار زياد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانه ها؛ و چه در سياست خارجي حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولت هايي كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند. و از هر امري كه شائبه وابستگي با همه ابعادي كه دارد بطور قاطع احتراز نماييد. و بايد بدانيد كه وابستگي در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبنده اي داشته باشد يا منفعت و فايده اي در حال داشته باشد، لكن در نتيجه، ريشه كشور را به تباهي خواهد كشيد و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شماست