اندر مشاهدات روزانه نوبتی 30 آذر -94

اندر مشاهدات روزانه
نوبتی    30  آذر -94

داخل مترو، صندلی‌ام را به یک پیرمرد محترم دادم، در حقم دعا کرد و گفت: دعا می‌کنم پیر بشوی ولی نوبتی نشوی.
سئوال کردم: پدر جان نوبتی دیگه چیه؟
گفت: بین بچه‌هات دعوا نشود که امروز نوبت من نیست. من نگهش نمی‌دارم. نوبت توست.
همانجا از خدا درخواست کردم به همه انسان‌ها عمر با عزت بدهد و محتاج کسی نشوند.
احمد حسینی