اوین
نامه ی کیهان 8 اردیبهشت ماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "يمن، سناريوي فريب
سعودي "
تحولات
امنيتي نظامي در جنوب يمن همزمان با مذاکرات يمني ها در کويت اگرچه بيشتر به «صحنه
سازي» شباهت دارد اما مي تواند حقايقي را برملانمايد که رابطه مستحکم عربستان و
امارات با شاخه يمني القاعده يکي از آنها خواهد بود.
خبرهايي که طي روزهاي اخير با آب و تاب زياد از سوي رسانه هاي عربي و بخصوص رسانه هاي سعودي و امارات منتشر شدند، بيانگر آن است که حدود يک سال پس از سيطره «انصار الشريعه»، شاخه يمني القاعده بر «مکلا»، مرکز استان پهناور حضرموت و حدود شش ماه پس از سيطره نسبي اين گروه بر شهر عدن، هم اينک اين دو نقطه به دست نيروهاي نظامي وابسته به امارات و نيروهاي هادي افتاده است. اين در حالي است که نيروهاي شبه نظامي وابسته به القاعده، برتري محسوسي بر نيروهاي شبه نظامي وابسته به منصور هادي و کشور امارات داشتند و در موارد مختلف زورآزمايي طرفين به پيشروي انصارالشريعه منجر شده بود. از اين رو عقب نشيني يکي - دو روزه اين گروه از مراکز اصلي قدرت خويش- مکلاو عدن - آنهم با بمباران محدود و اقدامات نه چندان جدي امارات و نيروهاي هادي طبيعي به نظر نمي رسد.
از سوي ديگر اين اتفاقات همزمان با بن بستي که در مذاکرات کويت پيش آمده و عامل اصلي آن هم «هيات رياض» به رياست منصور هادي است، معناي خاص خود را دارد. پيش از اين سعودي ها از مذاکرات استقبال نمي کردند و «احمد العسيري» سخنگوي ارتش متجاوز سعودي با صراحت مي گفت وقتي شرايط روي زمين با شرايط ميز گفت وگو همخو ان نباشد، گفت وگو به نتيجه اي نمي رسد و از اين رو پيش بيني ها مبتني بر اين بود که سعودي ها وقتي بطور واقعي به مذاکره رغبت نشان مي دهند که معادله امنيتي در درون يمن به ضرر «انصارالله» تغيير کرده باشد. سعودي ها چند هفته قبل از آغاز مذاکرات کويت، به يکباره موضع خود را تغيير داده و اعلام کردند که حاضرند مذاکرات را با محوريت پايان دادن به جنگ بپذيرند و سخنگوي ارتش آل سعود صراحتا اعلام کرد: «جنگ به زمان پاياني خود نزديک شده است». در آن مقطع اين تحليل وجود داشت که رژيم سعودي تحت فشار سازمان ملل و آمريکا ناگزير شده با طرح «اسماعيل ولدشيخ احمد» همراهي کند. بعضي تحليل ها هم بيانگر آن بود که باراک اوباما، پادشاه عربستان را براي پايان دادن به جنگ تحت فشار قرار داده است.
لازمه پذيرش دو تحليل قبلي اين بود که به موازات شروع گفت وگوها بايد از حجم حملات رژيم سعودي عليه يمن کاسته مي شد در اين بين و با اين گمانه، انصارالله حاضر شد، عمليات در مرزها و داخل سرزمين عربستان را متوقف نمايد و حال آنکه عمليات برون مرزي براي انصارالله يک اقدام راهبردي با هدف کنترل اقدامات تجاوزکارانه سعودي به حساب مي آمد. اما با اين وجود، ارتش متجاوز سعودي در دوره مذاکرات، حملات هوايي عليه استانهاي شمالي که توسط انصارالله اداره مي شوند استمرار بخشيد و دامنه آن را به صنعا و صعده هم کشانيد.
قرار بود مذاکرات کويت با دو دستور کار شروع شود؛ «پايان حمله نظامي عربستان به يمن» و «تشکيل دولت وحدت ملي» اما سياست عربستان اين شد که بحث از تشکيل دولت وحدت ملي در زير سايه بمباران دنبال شود و انصارالله عملاشرايط طرف مقابل که تن دادن به آن به معناي تحويل دادن مراکز استانها و پايتخت به منصور هادي و در واقع به عربستان بود را بپذيرد. در واقع در اين ماجرا عربستان مي خواست پايان جنگ را با بازگرداندن دولت وابسته به خود گره بزند اما در مقابل اين روند، انصارالله بر لزوم تقدم پايان يافتن جنگ بر بحث تشکيل دولت پافشاري کرد.
با مواضع انصارالله کاملاواضح بود که عربستان نمي تواند سياست مزورانه عليه مردم مظلوم يمن را به نتيجه برساند و شکست مذاکرات کويت تا آنجا پيش رفت که اسماعيل ولدشيخ لب به سخن گشود و گفت قرار بود در طول مذاکرات آتش بس موقت برقرار شده و در پايان آن به آتش بس دائمي منتهي گردد و به گونه اي رياض را به «نقض عهد» متهم کرد. در اين فضا بحث جديد و غيرمنتظره اي به ميدان آمد؛ نيروهاي القاعده سواحل عدن و «مکلا» مرکز استان حضرموت را تسليم نيروهاي اماراتي و هادي نمودند. رسانه هاي وابسته به کشورهاي عربي با پخش مکرر صحنه هاي بمباران مواضع القاعده در مکلاتوسط نيروي هوايي امارات و نشان دادن تصاوير جنازه هايي که به خاک افتاده بودند، تلاش کردند تا «تغيير ميدان» در يمن را القاء نمايند به گونه اي که مخاطب گمان کند نيروي جديدي وارد صحنه شده و با سرعت در حال به نتيجه رساندن پروژه امنيتي خود مي باشد! اين در حالي است که نظاميان اماراتي و هادي به نيروهاي جديد يا مهارت تازه اي دست پيدا نکرده اند.
درخصوص اين موضوع دو احتمال قابل توجه مي باشد.
احتمال اول اين است که رژيم سعودي با هدف ترسانيدن انصارالله و ايجاد جنگ رواني با هدف امتيازگيري از آن، توافقي با رهبران القاعده کرده و اين عقب نشيني در واقع يک عقب نشيني تاکتيکي باشد که در پايان يک دوره خاص بار ديگر به نقطه قبل باز مي گردد. شواهدي که توافقي بودن عقب نشيني را تقويت مي کند از اين قرارند. 1- حجم عمليات عليه مواضع القاعده به هيچ وجه بي سابقه و در اندازه اي نبوده که ميليشياي القاعده قادر به درهم شکستن آن نباشند. همه مي دانند که نيروهاي القاعده در همه کشورهاي عربي بر نيروهاي نظامي اين کشورها غلبه دارند 2-حجم عمليات به گونه اي نبوده که تلفات سنگين نيروهاي القاعده را در پي داشته باشد 3- دلايل و اسناد زيادي وجود دارند که از توافق نيروهاي تحت امر منصور هادي از جمله استاندار حضرموت با نيروهاي القاعده در زمان تصرف اين مرکز استان به دست اين نيروها حکايت مي کند در واقع در آن وقت القاعده در يک زمان بسيار کوتاه و با تلفات اندک و خسارات محدودي که بر مکلاوارد کرد، موفق به تصرف مرکز - پهناورترين استان يمن - شد. الان هم خروج نيروهاي انصارالشريعه از دو شهر اصلي تحت تصرف آن تداعي کننده توافق است. توافقي که مي تواند موقتي باشد و يا به درازا بکشد 4- نزديک بودن زمان تخليه سواحل عدن و شهر مکلاهم نکته مهم ديگري است چرا که توانايي جبهه عربستان آنقدر نيست که بتواند عمليات نظامي را در دو شهر با فاصله نسبتا زياد فرماندهي نمايد. براساس اين نگرش، سعودي با توافق و يا با اعمال فشار بر نيروهاي القاعده در يمن، براي يک دوره کوتاه و يا نسبتا طولاني اين دو مرکز استان را باز پس گرفته است. طبعا اين عمليات در زمان مذاکرات مي تواند اين توهم را تقويت کند که هم اينک عربستان به يک توان فيصله بخش دست يافته و به زودي پرونده امنيتي را به نفع خود خاتمه مي دهد. نتيجه اي که سعودي ها از اين توهم پراکني دنبال مي کنند آن است که انصارالله از بيم فروپاشي شهرهاي شمالي، به خواسته هاي سعودي درباره يمن تن بدهد!
احتمال دوم اين است که تحولات نظامي عدن و مکلا، ربط چنداني به مذاکرات کويت نداشته باشد و دامنه توافقات عربستان و القاعده هم پيش از آن مقدار است که در بحث قبل به آن پرداخته شد. احتمال سوم اين است که واقعا در روي زمين يمن يک اتفاق راهبردي افتاده و آن به توافق رسيدن القاعده و عربستان بر سر مقابله با انصارالله است. از زماني که نيروهاي هادي وارد شهر عدن شدند، القاعده با هدف به دست گرفتن پايتخت يمن جنوبي سابق با ميليشياي منصور هادي درگير شدند.
ترور هر روزه رهبران وابسته به منصور هادي در شهر عدن به جايي رسيد که در نهايت وي و خالد بحاح نتوانستند دولت خود را در پايتخت يمن شمالي سابق مستقر نمايند. اين درگيري بعدا به گونه اي ديگر در شهرهاي «تعز» و «مارب» تکرار گرديد و در واقع به مرور صحنه درگيري نظامي از درگيري با انصارالله به سمت درگيري بين اين نيروها و شبه نظاميان وابسته به سعودي تغيير جهت داده و دست برتر هم با القاعده بود.
در اين دوران حدود يک ساله دست کم در دو نوبت شاهد توافقات مهم بين رژيم سعودي و شاخه يمني القاعده بوده ايم. يک بار در زمان آغاز عمليات نظامي عربستان عليه يمن بود که استاندار منصوب منصور هادي، مرکز حضر موت را بدون درگيري به نيروهاي القاعده تحويل داد و در هفته هاي پس از آن شاهد پهلوگيري کشتي هاي جنگي و غيرجنگي وابسته به سعودي و امارات در سواحل مکلابوديم. بار ديگر در زمان تصرف عدن بود که نيروهاي هادي و انصارالشريعه دوشادوش هم و با پشتيباني سنگين نظامي عربستان و امارات با نيروهاي انصارالله درگير شدند. اگرچه عدن پس از خروج نيروهاي انصارالله به هيچ وجه روي آرامش نديد اما همه مي دانند که القاعده و سعودي در تصرف عدن همراه بودند.
اگر احتمال دوم را در نظر بگيريم در واقع ما بايد شاهد يک اتفاق مهم امنيتي مشترک با مشارکت القاعده و عربستان باشيم که با هدف تحميل مخاطرات مهمي براي انصارالله تدارک شده است. نزديکترين گزينه در اين بين اين است که اين نيروها براي تسخير «تعز» و يا شکستن اقتدار انصارالله در پايتخت وارد عمل شوند. جداي از اينکه توافق سعودي القاعده خود از يک شکست بزرگ حکايت مي کند چرا که چنين هم پيماني تبعات سنگيني براي اين رژيم به همراه دارد، نمي تواند پايدار باشد.
اما از آن طرف با فرض اول تکليف انصارالله معلوم است؛ عمليات خيمه شب بازي نمي تواند براي انصارالله جذاب باشد. با فرض دوم هم تکليف انصارالله مشخص است؛ جمع نيروهاي سعودي، امارات، هادي و القاعده مقوله تازه اي نيست و انصارالله بارها بر همه آنها پيروز شده است. نفوذ در شهر تعز و يا تلاش براي رخنه در پايتخت کاري نيست که براي نيروهاي القاعده ساده باشد، بقاء مناطق شمالي و پايتخت در دست انصارالله که حدود 75 درصد جمعيت 24 ميليوني يمن را شامل مي شود، به واسطه پيوند مستحکم مردمي انصارالله است و به شهادت تصاوير جمعيت چند ميليوني در مرکز صنعا که در سالگرد تجاوز نظامي سعودي به يمن روي داد، مردم يمن قادرند بر اين توطئه غلبه نمايند. نويسنده: سعدالله زارعي
خبرهايي که طي روزهاي اخير با آب و تاب زياد از سوي رسانه هاي عربي و بخصوص رسانه هاي سعودي و امارات منتشر شدند، بيانگر آن است که حدود يک سال پس از سيطره «انصار الشريعه»، شاخه يمني القاعده بر «مکلا»، مرکز استان پهناور حضرموت و حدود شش ماه پس از سيطره نسبي اين گروه بر شهر عدن، هم اينک اين دو نقطه به دست نيروهاي نظامي وابسته به امارات و نيروهاي هادي افتاده است. اين در حالي است که نيروهاي شبه نظامي وابسته به القاعده، برتري محسوسي بر نيروهاي شبه نظامي وابسته به منصور هادي و کشور امارات داشتند و در موارد مختلف زورآزمايي طرفين به پيشروي انصارالشريعه منجر شده بود. از اين رو عقب نشيني يکي - دو روزه اين گروه از مراکز اصلي قدرت خويش- مکلاو عدن - آنهم با بمباران محدود و اقدامات نه چندان جدي امارات و نيروهاي هادي طبيعي به نظر نمي رسد.
از سوي ديگر اين اتفاقات همزمان با بن بستي که در مذاکرات کويت پيش آمده و عامل اصلي آن هم «هيات رياض» به رياست منصور هادي است، معناي خاص خود را دارد. پيش از اين سعودي ها از مذاکرات استقبال نمي کردند و «احمد العسيري» سخنگوي ارتش متجاوز سعودي با صراحت مي گفت وقتي شرايط روي زمين با شرايط ميز گفت وگو همخو ان نباشد، گفت وگو به نتيجه اي نمي رسد و از اين رو پيش بيني ها مبتني بر اين بود که سعودي ها وقتي بطور واقعي به مذاکره رغبت نشان مي دهند که معادله امنيتي در درون يمن به ضرر «انصارالله» تغيير کرده باشد. سعودي ها چند هفته قبل از آغاز مذاکرات کويت، به يکباره موضع خود را تغيير داده و اعلام کردند که حاضرند مذاکرات را با محوريت پايان دادن به جنگ بپذيرند و سخنگوي ارتش آل سعود صراحتا اعلام کرد: «جنگ به زمان پاياني خود نزديک شده است». در آن مقطع اين تحليل وجود داشت که رژيم سعودي تحت فشار سازمان ملل و آمريکا ناگزير شده با طرح «اسماعيل ولدشيخ احمد» همراهي کند. بعضي تحليل ها هم بيانگر آن بود که باراک اوباما، پادشاه عربستان را براي پايان دادن به جنگ تحت فشار قرار داده است.
لازمه پذيرش دو تحليل قبلي اين بود که به موازات شروع گفت وگوها بايد از حجم حملات رژيم سعودي عليه يمن کاسته مي شد در اين بين و با اين گمانه، انصارالله حاضر شد، عمليات در مرزها و داخل سرزمين عربستان را متوقف نمايد و حال آنکه عمليات برون مرزي براي انصارالله يک اقدام راهبردي با هدف کنترل اقدامات تجاوزکارانه سعودي به حساب مي آمد. اما با اين وجود، ارتش متجاوز سعودي در دوره مذاکرات، حملات هوايي عليه استانهاي شمالي که توسط انصارالله اداره مي شوند استمرار بخشيد و دامنه آن را به صنعا و صعده هم کشانيد.
قرار بود مذاکرات کويت با دو دستور کار شروع شود؛ «پايان حمله نظامي عربستان به يمن» و «تشکيل دولت وحدت ملي» اما سياست عربستان اين شد که بحث از تشکيل دولت وحدت ملي در زير سايه بمباران دنبال شود و انصارالله عملاشرايط طرف مقابل که تن دادن به آن به معناي تحويل دادن مراکز استانها و پايتخت به منصور هادي و در واقع به عربستان بود را بپذيرد. در واقع در اين ماجرا عربستان مي خواست پايان جنگ را با بازگرداندن دولت وابسته به خود گره بزند اما در مقابل اين روند، انصارالله بر لزوم تقدم پايان يافتن جنگ بر بحث تشکيل دولت پافشاري کرد.
با مواضع انصارالله کاملاواضح بود که عربستان نمي تواند سياست مزورانه عليه مردم مظلوم يمن را به نتيجه برساند و شکست مذاکرات کويت تا آنجا پيش رفت که اسماعيل ولدشيخ لب به سخن گشود و گفت قرار بود در طول مذاکرات آتش بس موقت برقرار شده و در پايان آن به آتش بس دائمي منتهي گردد و به گونه اي رياض را به «نقض عهد» متهم کرد. در اين فضا بحث جديد و غيرمنتظره اي به ميدان آمد؛ نيروهاي القاعده سواحل عدن و «مکلا» مرکز استان حضرموت را تسليم نيروهاي اماراتي و هادي نمودند. رسانه هاي وابسته به کشورهاي عربي با پخش مکرر صحنه هاي بمباران مواضع القاعده در مکلاتوسط نيروي هوايي امارات و نشان دادن تصاوير جنازه هايي که به خاک افتاده بودند، تلاش کردند تا «تغيير ميدان» در يمن را القاء نمايند به گونه اي که مخاطب گمان کند نيروي جديدي وارد صحنه شده و با سرعت در حال به نتيجه رساندن پروژه امنيتي خود مي باشد! اين در حالي است که نظاميان اماراتي و هادي به نيروهاي جديد يا مهارت تازه اي دست پيدا نکرده اند.
درخصوص اين موضوع دو احتمال قابل توجه مي باشد.
احتمال اول اين است که رژيم سعودي با هدف ترسانيدن انصارالله و ايجاد جنگ رواني با هدف امتيازگيري از آن، توافقي با رهبران القاعده کرده و اين عقب نشيني در واقع يک عقب نشيني تاکتيکي باشد که در پايان يک دوره خاص بار ديگر به نقطه قبل باز مي گردد. شواهدي که توافقي بودن عقب نشيني را تقويت مي کند از اين قرارند. 1- حجم عمليات عليه مواضع القاعده به هيچ وجه بي سابقه و در اندازه اي نبوده که ميليشياي القاعده قادر به درهم شکستن آن نباشند. همه مي دانند که نيروهاي القاعده در همه کشورهاي عربي بر نيروهاي نظامي اين کشورها غلبه دارند 2-حجم عمليات به گونه اي نبوده که تلفات سنگين نيروهاي القاعده را در پي داشته باشد 3- دلايل و اسناد زيادي وجود دارند که از توافق نيروهاي تحت امر منصور هادي از جمله استاندار حضرموت با نيروهاي القاعده در زمان تصرف اين مرکز استان به دست اين نيروها حکايت مي کند در واقع در آن وقت القاعده در يک زمان بسيار کوتاه و با تلفات اندک و خسارات محدودي که بر مکلاوارد کرد، موفق به تصرف مرکز - پهناورترين استان يمن - شد. الان هم خروج نيروهاي انصارالشريعه از دو شهر اصلي تحت تصرف آن تداعي کننده توافق است. توافقي که مي تواند موقتي باشد و يا به درازا بکشد 4- نزديک بودن زمان تخليه سواحل عدن و شهر مکلاهم نکته مهم ديگري است چرا که توانايي جبهه عربستان آنقدر نيست که بتواند عمليات نظامي را در دو شهر با فاصله نسبتا زياد فرماندهي نمايد. براساس اين نگرش، سعودي با توافق و يا با اعمال فشار بر نيروهاي القاعده در يمن، براي يک دوره کوتاه و يا نسبتا طولاني اين دو مرکز استان را باز پس گرفته است. طبعا اين عمليات در زمان مذاکرات مي تواند اين توهم را تقويت کند که هم اينک عربستان به يک توان فيصله بخش دست يافته و به زودي پرونده امنيتي را به نفع خود خاتمه مي دهد. نتيجه اي که سعودي ها از اين توهم پراکني دنبال مي کنند آن است که انصارالله از بيم فروپاشي شهرهاي شمالي، به خواسته هاي سعودي درباره يمن تن بدهد!
احتمال دوم اين است که تحولات نظامي عدن و مکلا، ربط چنداني به مذاکرات کويت نداشته باشد و دامنه توافقات عربستان و القاعده هم پيش از آن مقدار است که در بحث قبل به آن پرداخته شد. احتمال سوم اين است که واقعا در روي زمين يمن يک اتفاق راهبردي افتاده و آن به توافق رسيدن القاعده و عربستان بر سر مقابله با انصارالله است. از زماني که نيروهاي هادي وارد شهر عدن شدند، القاعده با هدف به دست گرفتن پايتخت يمن جنوبي سابق با ميليشياي منصور هادي درگير شدند.
ترور هر روزه رهبران وابسته به منصور هادي در شهر عدن به جايي رسيد که در نهايت وي و خالد بحاح نتوانستند دولت خود را در پايتخت يمن شمالي سابق مستقر نمايند. اين درگيري بعدا به گونه اي ديگر در شهرهاي «تعز» و «مارب» تکرار گرديد و در واقع به مرور صحنه درگيري نظامي از درگيري با انصارالله به سمت درگيري بين اين نيروها و شبه نظاميان وابسته به سعودي تغيير جهت داده و دست برتر هم با القاعده بود.
در اين دوران حدود يک ساله دست کم در دو نوبت شاهد توافقات مهم بين رژيم سعودي و شاخه يمني القاعده بوده ايم. يک بار در زمان آغاز عمليات نظامي عربستان عليه يمن بود که استاندار منصوب منصور هادي، مرکز حضر موت را بدون درگيري به نيروهاي القاعده تحويل داد و در هفته هاي پس از آن شاهد پهلوگيري کشتي هاي جنگي و غيرجنگي وابسته به سعودي و امارات در سواحل مکلابوديم. بار ديگر در زمان تصرف عدن بود که نيروهاي هادي و انصارالشريعه دوشادوش هم و با پشتيباني سنگين نظامي عربستان و امارات با نيروهاي انصارالله درگير شدند. اگرچه عدن پس از خروج نيروهاي انصارالله به هيچ وجه روي آرامش نديد اما همه مي دانند که القاعده و سعودي در تصرف عدن همراه بودند.
اگر احتمال دوم را در نظر بگيريم در واقع ما بايد شاهد يک اتفاق مهم امنيتي مشترک با مشارکت القاعده و عربستان باشيم که با هدف تحميل مخاطرات مهمي براي انصارالله تدارک شده است. نزديکترين گزينه در اين بين اين است که اين نيروها براي تسخير «تعز» و يا شکستن اقتدار انصارالله در پايتخت وارد عمل شوند. جداي از اينکه توافق سعودي القاعده خود از يک شکست بزرگ حکايت مي کند چرا که چنين هم پيماني تبعات سنگيني براي اين رژيم به همراه دارد، نمي تواند پايدار باشد.
اما از آن طرف با فرض اول تکليف انصارالله معلوم است؛ عمليات خيمه شب بازي نمي تواند براي انصارالله جذاب باشد. با فرض دوم هم تکليف انصارالله مشخص است؛ جمع نيروهاي سعودي، امارات، هادي و القاعده مقوله تازه اي نيست و انصارالله بارها بر همه آنها پيروز شده است. نفوذ در شهر تعز و يا تلاش براي رخنه در پايتخت کاري نيست که براي نيروهاي القاعده ساده باشد، بقاء مناطق شمالي و پايتخت در دست انصارالله که حدود 75 درصد جمعيت 24 ميليوني يمن را شامل مي شود، به واسطه پيوند مستحکم مردمي انصارالله است و به شهادت تصاوير جمعيت چند ميليوني در مرکز صنعا که در سالگرد تجاوز نظامي سعودي به يمن روي داد، مردم يمن قادرند بر اين توطئه غلبه نمايند. نويسنده: سعدالله زارعي