يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "راز اتمام حجت رهبر انقلاب "

اوین نامه ی کیهان دوشنبه  16 فروردین ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "راز اتمام حجت رهبر انقلاب "
از 25 خرداد 92 یعنی روز بعداز شکست باندهای اصول گرایان خامنه ای – پاسداران در نمایش انتخابات ریاست جمهوری دوره ی یازدهم  اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری بطور دربست تبدیل به تریبون تبلیغاتی مخالف روحانی ودولت یازدهم ائتلافی وی شد و تاحال بطور سیستماتیک این سیاست مخالفت با دولت روحانی وبه ویژه مخالفت با برجام  راه مسو با پاسداران پیگیری کرده است  .
به خصوص پس از اینکه خامنه ای رفسنجانی را به آگاه خائن متهم  کرد که چرا گفته است آینده گفتمان مذاکره و تعامل ونه موشک هاست . متهم کردن رفسنجانی ومخالفت با برجام شدت گرفته است . برای همین هم قلم وهم لهجه یادداشت روزنویس سربازجو شریعت نداری درابتدای یادداشت روز خود مدعی شده است:
دست حريف را خواندن، پيش بيني کردن، دست خود را رونکردن و غيرقابل پيش بيني شدن، و بالاخره پيشدستي و غافلگيري از قواعد هر رقابت و هر مصاف است. کمترين نياز يک رقابت و هماوردي، پيش بيني حرکت حريف و خواندن دست اوست. حريف- چه در ميدان مسابقه و چه در جبهه جنگ- گاه عمليات فريب انجام مي دهد تا ذهن شما را از مقصود و حمله اصلي منحرف کند. امکان دارد نقشه حمله از مرز شمالي را داشته باشد اما در محور جنوبي مانور جابجايي نيروها را ترتيب دهد يا آرايش نظامي بگيرد. مثال فوتبالي اش مي شود بازي بدون توپ يک بازيکن و استارت فرار وي به عمق زمين شما از يک جناح که توجه چند نفر را به خود جمع مي کند و موجب گشودن منفذ از خطوط و جناح هاي ديگر مي شود. اکنون يک سال پس از توافق لوزان و 9 ماه پس از توافق وين (برجام) مي توان نگاه عميق تري به حوزه سياست خارجي در اين عرصه داشت و پرسيد که نقش آفرينان اين عرصه مهم ملي چه قدر رفتار معطوف به پيش بيني و هوشمندي يا احياناً سهل انديشي و سهل انگاري داشته اند؟ از متن پاسخ به اين پرسش مي توان به نقشه راه ترسيمي و «اتمام حجت» صريح رهبر انقلاب در بيانات چند ماه اخير به ويژه شروع سال 95 رسيد.
در ادامه  یادداشت روزنویس گیر به جهانگیری معاون اول روحانی داده و انتقاد کرده است که چرا جهانگیری توان بینی ازکاهش قیمت نفت را نداشت و با متهم کردن سیاست نفتی عربستان البته بدون اشاره به  سیاست ضدعربستانی خامنه ا ی و پاسداران ورسانه هاو مطبوعات و تریبون و منابر وابسته با اینان تاجاییکه حمله به سفارت عربستان درتهران وکنسول این  کشوردرمشهد از سوی گروه  های فشار سازماندهی پاسداران شد
بالاخره هم قلم وهم لهجه  سربازجو شریعت نداری  درادامه متهم کردن دولت روحانی محوربرجام و لغو تحریم ها  افزوده علت اين اتفاق تلخ را در کجا بايد جست؟ وقتي دولتمردي به خطا بگويد «تحريم ها بايد از بين برود تا مشکل محيط زيست، آب خوردن مردم و منابع آبي حل شود»، لابد راديو فرانسه هم حق دارد بگويد «ارزيابي غرب از وضعيت کنوني دولت روحاني، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقي است که خود را ناگزير از فروش حقوق ملي مي بيند]![ برپايه اين جمع بندي، صبوري خريدار، وضعيت فروشنده را دشوارتر و قيمت فروش را کمتر خواهد کرد». وقتي غربي ها مفاد توافق وين را صراحتاً زيرپا مي گذارند و برخي مسئولان وزارت خارجه و دولت آن را صرفاً متناقض با «روح برجام» مي دانند و ماست مالي مي کنند و از آن طرف اوباما درباره روح برجام اين گونه ادعا مي کند که «روح برجام تغيير رفتار ايران است و ايران براي ديدن اثرات برجام بايد رفتارش را تغيير دهد»، معلوم است که کمترين موازنه اي در اين سهل انديشي و رويا انديشي يکطرفه نيست و آن وقت دولت فزرتي اتريش هم به توهم مي افتد تا گروکشي کند؛ همچنان که چند ماه قبل دولت پيزوري عربستان دچار توهم مشابهي شد و پس از فاجعه منا حتي به وزير ارشاد ويزا نداد. نه حتي عملکرد آمريکا و انگليس و فرانسه، بلکه نوع رفتار امثال اتريش و عربستان براي درس آموزي و اصلاح مسير دولت در نگاه به خارج کفايت مي کند. اروپايي ها و آمريکايي ها با همان منطقي از منافقين حمايت مي کنند که در سوريه و عراق از تروريست ها کردند.دست حريف را خواندن، پيش بيني کردن، دست خود را رونکردن و غيرقابل پيش بيني شدن، و بالاخره پيشدستي و غافلگيري از قواعد هر رقابت و هر مصاف است. کمترين نياز يک رقابت و هماوردي، پيش بيني حرکت حريف و خواندن دست اوست. حريف- چه در ميدان مسابقه و چه در جبهه جنگ- گاه عمليات فريب انجام مي دهد تا ذهن شما را از مقصود و حمله اصلي منحرف کند. امکان دارد نقشه حمله از مرز شمالي را داشته باشد اما در محور جنوبي مانور جابجايي نيروها را ترتيب دهد يا آرايش نظامي بگيرد. مثال فوتبالي اش مي شود بازي بدون توپ يک بازيکن و استارت فرار وي به عمق زمين شما از يک جناح که توجه چند نفر را به خود جمع مي کند و موجب گشودن منفذ از خطوط و جناح هاي ديگر مي شود. اکنون يک سال پس از توافق لوزان و 9 ماه پس از توافق وين (برجام) مي توان نگاه عميق تري به حوزه سياست خارجي در اين عرصه داشت و پرسيد که نقش آفرينان اين عرصه مهم ملي چه قدر رفتار معطوف به پيش بيني و هوشمندي يا احياناً سهل انديشي و سهل انگاري داشته اند؟ از متن پاسخ به اين پرسش مي توان به نقشه راه ترسيمي و «اتمام حجت» صريح رهبر انقلاب در بيانات چند ماه اخير به ويژه شروع سال 95 رسيد.
    1- آقاي جهانگيري معاون اول رئيس جمهور 28 آذر 94 در جمع مديران وزارت جهاد کشاورزي نکته قابل تاملي عنوان کرد مبني بر اينکه «کاهش قيمت نفت، اتفاقي بود که پيش بيني نمي کرديم. ما هيچ وقت فکر نمي کرديم قيمت نفت از 60 دلار پايين تر بيايد». اين سخن در حالي عنوان شد که از ماه ها قبل کارشناسان نسبت به تحرکات مشترک عربستان و آمريکا هشدار مي دادند. اما موضوع بحث حاضر قيمت نفت نيست. پرسش مهم تر اين است که دولت محترم و برخي همفکران آن در حوزه سياست خارجي تا کجاها را پيش بيني نکرده اند و در حوزه مذاکره و سياست خارجي سهل انديشي و سهل انگاري و خوش گماني محض داشته اند. دليلي ندارد به خدعه ها و بدعهدي هاي پرشمار دولت آمريکا از توافق موقت ژنو و سپس توافق وين (برجام) تا امروز استناد کنيم که کدام تحريم ها تشديد شد، چه قدر تهديدها افزايش يافت، آقاي اوباما چگونه قانون محدوديت ويزا را عليه اتباع 38 کشور- در صورت سفر به ايران- امضا کرد، اتباع ايراني حتي در تراز مشاور هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل بازداشت شدند، شرکت هاي غربي براي معامله با ايران مورد تهديد قرار گرفتند و...
    فقط کافي است همين روزها نگاهي به اتريش کوچک داشته باشيم. وين دست بر قضا شهري است که توافق هسته اي پس از 12 سال کش و قوس در آن نهايي شد و اصلاً پايتخت ديپلماسي و مذاکره در دنياست. براي سنجش عيار و اعتبار اين ادعا که قبلاً منزوي بوديم و حالاجامعه جهاني(!؟) به روي ما آغوش گشوده، نياز نيست از بد رفتاري هاي آمريکا سند بياوريم. رفتار زننده دولت اتريش با آقاي روحاني و سفر وي به غايت عبرت آموز است. دلايل مختلفي براي لغو اين سفر عنوان شد؛ از خطر امنيتي داعش تا حل نشدن مشکل سوئيفت که همه از سوي دولت رد شد و سرانجام آقاي لاريجاني خبر داد «بنده از قبل در جريان سفر آقاي روحاني بودم. بي توجهي دولت اتريش به خواست تيم حفاظتي رئيس جمهور مبني بر لغو مجوز تجمع و راهپيمايي گروهک تروريستي منافقين علت لغو اين سفر بوده است.» مفهوم و پيام اين اتفاق چيست؟ چرا غرب از آمريکا و فرانسه تا اتريش حاضرند پاي يک گروهک تروريستي ورشکسته (عامل ترور 17 هزار شهروند) بايستند و سفر روحاني را که علي الظاهر بايد پيام جديدي به افکار عمومي ايران (گشايش ديپلماتيک) داشته باشد، قرباني کنند؟ آقاي روحاني بهتر از هر کس مي داند که همين اروپايي ها 12 سال پيش در ازاي تعليق هسته اي تعهد کردند منافقين را در فهرست تروريست ها نگه دارند و اجازه فعاليت ندهند اما بعد از يک دهه در حالي که دولت با سخاوت تمام به فناوري هسته اي چوب حراج زده، هنوز آقاي روحاني و نگاه خوش گمان وي به غرب- که طبعاً بايد داراي ارزش استراتژيک براي غربي ها باشد- به اندازه حل مسئله يک گروهک مرده و به تاريخ پيوسته و روسياه در تراز داعش، ارزش و اعتبار نيافته است. مفهوم ديگر اين ماجرا اين است که آقاي روحاني با برآورد و پيش بيني دور از واقع، پس از 12 سال همچنان در خانه اول بازي مار و پله با غرب است؛ البته با خسارت ها و امتيازات واگذار شده بيشتر نسبت به سال 82.
    2- علت اين اتفاق تلخ را در کجا بايد جست؟ وقتي دولتمردي به خطا بگويد «تحريم ها بايد از بين برود تا مشکل محيط زيست، آب خوردن مردم و منابع آبي حل شود»، لابد راديو فرانسه هم حق دارد بگويد «ارزيابي غرب از وضعيت کنوني دولت روحاني، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقي است که خود را ناگزير از فروش حقوق ملي مي بيند]![ برپايه اين جمع بندي، صبوري خريدار، وضعيت فروشنده را دشوارتر و قيمت فروش را کمتر خواهد کرد». وقتي غربي ها مفاد توافق وين را صراحتاً زيرپا مي گذارند و برخي مسئولان وزارت خارجه و دولت آن را صرفاً متناقض با «روح برجام» مي دانند و ماست مالي مي کنند و از آن طرف اوباما درباره روح برجام اين گونه ادعا مي کند که «روح برجام تغيير رفتار ايران است و ايران براي ديدن اثرات برجام بايد رفتارش را تغيير دهد»، معلوم است که کمترين موازنه اي در اين سهل انديشي و رويا انديشي يکطرفه نيست و آن وقت دولت فزرتي اتريش هم به توهم مي افتد تا گروکشي کند؛ همچنان که چند ماه قبل دولت پيزوري عربستان دچار توهم مشابهي شد و پس از فاجعه منا حتي به وزير ارشاد ويزا نداد. نه حتي عملکرد آمريکا و انگليس و فرانسه، بلکه نوع رفتار امثال اتريش و عربستان براي درس آموزي و اصلاح مسير دولت در نگاه به خارج کفايت مي کند. اروپايي ها و آمريکايي ها با همان منطقي از منافقين حمايت مي کنند که در سوريه و عراق از تروريست ها کردند.
    3- نقشه راه سال 95 به اين معنا بايد از لابلاي درس ها و عبرت هاي يکي دو سال اخير استخراج شود. عصاره اين نقشه راه که به شکل مبسوط از سوي رهبر معظم انقلاب عنوان شد، عبارت مي شود از اين که نهايت نقشه و آرزوي دشمن را بايد فهميد، خام تهديد و تطميع و القائات محاسباتي وي نشد، کليد حل مشکلات را نه در لوزان و ژنو و نيويورک بلکه در داخل جست وجو کرد و کمر همت به دامن زد و براي اقتصاد مقاومتي وارد ميدان اقدام و عمل شد. دل دشمن پر از کينه ملت ايران است و تا ملت ايران در برابر جبهه استکبار زانو نزند و تحقير و تحميل ها را يکي پس از ديگري نپذيرد - بلکه حتي پس از آن- دل دشمنان صاف نخواهد شد. اين تعبير دقيق که «براي مبارزه با استکبار آماده باشيد» و «همه خود را آماده نگه دارند... در مقابل جهت گيري هاي دشمن که شب و روز نمي شناسد، ما هم بايستي شب و روز نشناسيم» مابه ازاي روشن در عالم واقعيت دارد. خاطرات دشمني استکبار در گذشته يک مسئله است- که اهل خرد را به هوشياري و بي اعتمادي نسبت به او فرا مي خواند- و خطرهاي جاري و نو به نو دشمن بد ذات، مسئله اي ديگر و مهم تر است. استکبار و تعدي و زورگويي و زياده خواهي و ميل مستکبران به تحقير و تحميل، يک واقعيت انکارناپذير است و تنها پادزهر آن «روحيه و رفتار انقلابي» است. کاهش تحريم يا دور زدن آن يک تدبير است و روحيه و اقدام و عمل انقلابي -در تراز مجاهدت هايي که شهيدان شهرياري، تهراني مقدم، کاظمي آشتياني و آويني يا شهداي دفاع از حرم اهل بيت(ع) انجام دادند- براي مصون و مقاوم و روئين تن کردن کشور و ملت، تدبير برتر و مهم تر.
    4محل نزاع با استکبار روشن تر از آن است که بتوان پشت بهانه هايي نظير هسته اي و حقوق بشر و تروريسم و توان موشکي و سايبري و... پنهان کرد. کريس بکماير معاون وزارت خارجه آمريکا سال گذشته صراحتاً اعلام کرد که «اصل تحريم ها به خاطر انقلاب 1979 ايران است». درست است که جان ساورز 10 سال پيش در پوشش عضو تيم انگليس در مذاکرات هسته اي حضور داشت اما رياست بعدي وي در سرويس جاسوسي MI6 انگليس نشان داد مصاف هسته اي بيش از آن که ديپلماتيک يا فني و حقوقي باشد، اطلاعاتي و امنيتي است. درست به همين دليل ساورز 22 شهريور 94 در مصاحبه با سي ان ان از آرزوي خام خود گفت مبني بر اينکه «ما نياز به قدري صبر استراتژيک داريم تا به تحولات در ايران ظرف 10-15 سال آينده فرصت توسعه و تکامل بدهيم. اين احتمال وجود دارد که ماهيت انقلابي گري ايران در دوره 15 ساله برجام تغيير کند و ايران کشوري نرمال تر شود». «نرمال»تر شدن در تلقي انگليسي ها و آمريکايي ها بدل از پروژه عرفي سازي (سکولاريزاسيون) و تلاش براي تبديل ايران از قدرتي انقلابي و نامتعارف (غيرقابل پيش بيني) با ابعاد قدرت تهاجمي و دفاعي نامتقارن، به دولتي قابل پيش بيني و پيش دستي و غافلگيري و مديريت و بلعيده شدن است؛ همچنان که چندي پيش يکي از تئوريسين هاي جريان مدعي اصلاحات از «پروژه نرماليزاسيون» خبر داد و مدتي بعد رسماً خواستار حذف تاريخ هجري با مبدا هجرت پيامبر اعظم(ص) شد.
    5- پيداست در ميانه چنين مصاف بزرگي نمي شود بي طرف بود و به اصطلاح وسط لحاف خوابيد. يک خط راهبردي طي 8-9 ماه اخير به شکل صريح و پرتواتر از سوي رهبر انقلاب و در ديدارهاي مختلف مورد تاکيد قرار گرفته است. ايشان 4 شهريور ماه ضمن تبيين تحرکات و طراحي هاي دشمن به رئيس جمهور و اعضاي دولت فرمودند «دشمني ها کاسته نشده... کاري که علي العجاله بايد کرد اين است که در اتخاذ مواضع انقلابي بايد صراحت داشت، يعني رو دربايستي نکنيم». معظم له 24 شهريور در ديدار فرماندهان سپاه تصريح کردند «دشمنان مکرر مي گويند شما کشور قدرتمند و با نفوذي هستيد ]اما[... اين مسئله انقلاب و روحيه انقلابي را کنار بگذاريد! اگر روحيه و عملکرد انقلابي نبود، اين نفوذ هم وجود نداشت. معنايش اين است که انقلاب را کنار بگذاريد تا از قدرت بيفتيد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم. اين را صريحاً به افرادي از جمهوري اسلامي مي گويند و توجه نمي شود به معنا و مفهوم واقعي اين حرف... که قدرت و عمق راهبردي خود را از دست بدهيد». ايشان 2 تير 94 نيز در ديدار مسئولان نظام گفتند «در مجموعه دست اندرکاران کساني هستند که تصور مي کنند اگر از اصول خود کوتاه بياييم، خيلي از درهاي بسته به روي ما گشوده خواهد شد».
    در ادامه اين روند تبيين و تصريح بود که رهبر انقلاب در تاريخ 14 بهمن 94 به دبير - کسي که غرب مطالبه بازجويي از وي را مي کرد- و اعضاي دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي فرمودند «فضاي حاکم بر دبيرخانه بايد صددرصد منطبق بر تفکر خالص انقلابي و حزب اللهي باشد. استقلال کشور و مبارزه با استکبار ]و...[ جزو خطوط اصلي و هندسه انقلاب است. از همان ابتداي پيروزي انقلاب... برخي با اينکه در داخل نظام بودند اما اعتقادي به مبارزه با استکبار نداشتند؛ که بايد در مقابل اين جريان ايستاد.» چرا؟ چون چنين کساني در خط اول دفاعي کشور و در حالي که تک دشمن را مي بينند، به جاي اينکه بايستند و خط را نگه دارند و به سينه مهاجمان بزنند، يا عقبه افکار عمومي را مي ترسانند و يا آدرس غلط درباره دشمن مي دهند و از او چهره دوست مي سازند و در حقيقت دانسته يا ندانسته اسباب غفلت عوام و خواص در جبهه خودي و مهيا شدن زمينه شبيخون دشمن را فراهم مي کنند.    در چنين شرايطي طبيعي است که از ميان مصلحت حفظ فلان و بهمان چهره سياسي و مصلحت کلان کشور و نظام و انقلاب، دومي ارجحيت بلامنازع دارد. بنابراين صراحت و قاطعيت در موضع گيري و اقدام و عمل انقلابي- در کنار تبيين و استدلال و روشنگري- راهبرد کلان براي همه نيروهاي وفادار به انقلاب و کشور در دوره پيش رو مي باشد. نويسنده: محمد ايماني