گزیده ها قسمت هفتم

گزیده ها قسمت هفتم – 6 تیر - 95
پزشکی‌قانونی دختری را که در نوجوانی با همدستی مادرش مرتکب قتل پدرش شده‌ بود، دارای اختلال روانی تشخیص داد.  به گزارش خبرنگار ما، مأموران پلیس خرداد سال ٩٠ باخبر شدند جسد خون‌آلود مردی در مقابل در خانه‌اش پیدا شده‌ است. وقتی پلیس به محل حادثه رفت، همسایه‌ها گفتند وقتی در حال عبور از مقابل خانه مقتول بودند، جسد او را مقابل خانه‌اش دیده‌اند. پلیس وارد خانه مقتول شد و اعضای خانواده را مورد بازجویی قرار داد. همسر مقتول به مأموران گفت نمی‌داند چه اتفاقی افتاده‌ و چرا شوهرش کشته‌ شده استاما وقتی مأموران لکه‌های خون پاشیده‌شده روی دیوار را دیدند، به این زن شک کرده و او را بازداشت کردند. زن میان‌سال اعتراف کرد که با همدستی دختر نوجوانش دست به این قتل زده‌ است و گفت: دخترم از من خواست که پدرش را بکشیم؛ چون خواستگاری داشت که می‌خواست با او ازدواج کند اما پدرش مخالفت می‌کرد و دخترم من را مجبور به اجرای این نقشه کردوقتی مهسا، دختر نوجوان نیز در برابر پلیس قرار گرفت، اعترافات مادرش را قبول کرد و گفت: من پسری را دوست داشتم و می‌خواستم با او ازدواج کنم، او از من خواستگاری هم کرده ‌بود؛ اما پدرم با این ازدواج مخالف بود چون من تنها دختر خانواده بودم و خیلی دوستم داشت. این سومین خواستگار من بود که پدرم رد می‌کرد. خیلی از دستش عصبانی بودم. نقشه قتل او را کشیدم و موضوع را به مادرم گفتم. اول مخالفت کرد، وقتی تهدید کردم که از خانه فرار می‌کنم، مجبور شد به خواسته‌ام عمل و در اجرای نقشه قتل کمکم کند.مهسا گفت: ضربه اول را مادرم به پدرم زد، بعد که او بیدار شد، ضربات بعدی را من به او زدم و او جانش را از دست داد، بعد جسد را لای فرش گذاشتیم و به بیرون انتقال دادیم.وقتی پرونده تکمیل شد و مهسا و مادرش برای محاکمه به دادگاه برده شدند، در جلسه رسیدگی، بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند، اولیای‌دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. سپس نوبت به همسر مقتول که متهم ردیف اول بود، رسیداو گفت: من به تحریک دخترم دست به این قتل زدم. چون به من گفته ‌بود اگر پدرش را نکشیم، از خانه فرار می‌کند، من هم قبول کردم. اول به شوهرم قرص برنج دادم اما اثر نکرد، بعد در غذایش مرگ‌موش ریختم که غذا را نخورد. آخر‌سر در شربتی که برایش درست کردم، داروی خواب‌آور ریختم، کمی کرخت شد و بعد با دخترم ضربات را بر بدنش زدیم. این گفته‌ها از سوی مهسا هم مورد تأیید قرار گرفت و گفت که نقشه قتل پدرش را او کشیده چون پدرش با ازدواج او مخالف بود.با پایان جلسه رسیدگی، مادر و دختر هردو به قصاص محکوم شدند. رأی قصاص مادر مهسا مورد تأیید قرار گرفت اما قضات در مورد مهسا اعلام کردند از آنجایی که او زیر ١٨ سال است، براساس ماده ٩١ قانون مجازات جدید، پزشکی‌قانونی باید درباره کمال عقلی او اظهارنظر کند.  پزشکی‌قانونی بعد از بررسی اعلام کرد مهسا نه‌تنها دچار اختلال روانی بوده‌ بلکه ضریب هوشی پایینی دارد و نمی‌توانسته تصمیمات درستی بگیرد.  روز گذشته مهسا یک‌بار دیگر پای میز محاکمه رفت و بعد از اینکه نماینده دادستان در امور زنان و کودکان نظر خود را درباره پرونده اعلام کرد و کیفرخواست را هم خواند، اولیای‌دم درخواست مجازات مهسا را مطرح کردند. وقتی نوبت به مهسا رسید، او به‌شدت گریه کرد و گفت: من از کاری که کرده‌ام پشیمان هستم. پدرم را دوست داشتم و اشتباه بزرگی کردم. در آن زمان اصلا نمی‌دانستم چه کاری می‌کنم.  سپس سارا نجیمی و حسن آقاخانی، وکلای‌مدافع مهسا، دفاعیات خود را مطرح کردند و گفتند: براساس نظریه پزشکی‌قانونی، موکلشان، دچار مشکلات روانی زیادی است ضمن اینکه در زمان قتل کمتر از ١٨سال داشته و با توجه به نظریه پزشکی‌قانونی، کمال عقلی نداشته‌ است، بنابراین درخواست برائت موکلمان را داریم.  هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.منبعروزنامه شرق
یادداشت دریافتیمحمد جوادی*؛ گذشته از اینکه شدیداً بوی سوء استفاده سیاسی از انتشار فیش های حقوقی برخی مدیران دولتی به مشام می رسد، پرسشی که می خواهم مطرح کنم این است که چه سطح از دستمزدها برای مدیران ارشد دولتی به هنگام انتشار شفاف فیش های حقوقی از جانب اغلب مردم قابل پذیرش است و منصفانه بشمار می رود؟  و معیار منصفانه تلقی کردن این سطح از دستمزد چیست؟ پیش از پاسخ به این پرسش ها برای روشن شدن موضوع می توانیم چند خط محدودکننده برای تخمین برازنده تر تصور کنیم.
1. 
ابتدا باید یک تصمیم مهم بگیریم. آیا از مدیران دولتی انتظار داریم که تا حدود زیادی بر اساس تمایلات نوع دوستانه، وطن پرستانه و خدمت به جامعه به فعالیت بپردازند یا دیدگاه غالب این خواهد بود که ایشان نیز می توانند نظیر هر انسان عادی دیگری بر اساس حداکثر کردن مطلوبیت های پولی و غیرپولی( که البته تمایلات نوع دوستانه نیز در افزایش مطلوبیت آن ها مؤثر است) رفتار کنندبنظر می رسد کسانی که تمایل دارند مناسبات قدرت همچنان با هویت یک نهضت که با انقلاب اسلامی در سال 1357 آغاز شده است، به مسیر خود ادامه دهد؛ حالت اول را مجاز می دانند و گذار این نهضت به نهاد را بر نمی تابندنگارنده این سطور بنا به شواهد تجربی در کشورهای مختلف از جمله ایران، معتقد است که اتفاقاً افرادی که داعیه برقراری عدالت را در شکل افراطی آن به شعار غالب تبدیل کردند و بر طبل مساوات و خدمت و مهرورزی کوبیدند، بوضوح اوضاع توزیع درآمد، شکاف طبقاتی و فساد اقتصادی و اجتماعی را وخیم تر کردندپذیرش واقعیت های زندگی به ما قدرت می دهد که مسیر حرکت و نقطه بهینه آن را بر اساس عقلانیت تعیین و تأمین کنیم. واقعیت این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم افراد جامعه ضمن دینداری و نوع دوستی بر اساس مطلوبیت های پولی و غیرپولی خود عمل می کنند. بنابراین تصمیم مهمی در کار نیست. تنها گزینه در این خصوص پذیرش این واقعیت مسلم و سودمند است که البته به هیچ عنوان زشت، بد، قبیح و غیرانسانی و غیردینی نیست.
2. 
با توجه به ماهیت فعالیت مدیران که معطوف به مطالعه، مشاهده، تفکر، تصمیم سازی و تصمیم گیری است، ایشان نیازمند وقت کافی و ذهن آزاد هستند. هر چند دستیابی به این مهارت و توانمندی که مدیران بتوانند ضمن دست و پنجه نرم کردن با مشکلات معیشت و نارسایی های اقتصاد خانواده، دو عامل فوق را به خدمت بگیرند، دور از ذهن نیست ولی آیا برای افرادی که از فعالیت حرفه ای مدیران متأثر می شوند، پذیرفتن ریسک ناشی عدم وجود چنین توانمندی هایی مقرون به صرفه استبا توجه به رویه های موجود تعیین مدیران ارشد دولتی، اصولا چه میزان حساسیت در خصوص گزینش مدیران بر اساس برخورداری از این توانمندی ها وجود دارد. از سوی دیگر به فرض وجود این حساسیت، دست دولت برای انتخاب تا چه میزان باز است. آیا اگر دولت تعدادی از مدیران را که این دست توانمندی ها را ندارند، گزینش نکند؛ خواهد توانست مدیران با همان سطح از تخصص و دارای این توانمندی ها برگزیند.
3. 
فرض کنید به یک مدیر بر اساس شایستگی های حرفه ای پیشنهاد پست مناسب شده است. این فرد گزینه های مختلف خود را ( نظیر ورزشکاران برای انتخاب باشگاه) برای انتخاب شغل بررسی خواهد کرد. برای مثال مدیریت یک شرکت مالی را در نظر بگیرید. مدیری که توانمندی اداره کارآمد این شرکت را داشته باشد، قطعا می تواند در بخش خصوصی نیز به فعالیت بپردازدمتوسط پرداخت ماهانه به یک مدیر مالی در یک شرکت متوسط خصوصی( که مالک آن فقط یک نفر باشد) را در حدود 12 تا 15 میلیون تومان در ماه تصور کنید. آیا دستمزدهایی کمتر از این مقدار( مثلا 6 یا 7 میلیون) این فرد را برای پذیر این پست مناسب قانع خواهد کرد. این در حالی است که امکان مهاجرت، فعالیت به چند کسب و کار و ... نیز دور از ذهن نیستند.
4. 
آیا می توان حداقل سطح معیشت برای مدیران دولتی را با حداقل سطح معیشت کارمندان دولتی مقایسه کرد. با توجه به ادبیات کار شایسته (Decent Work) چه تفاوت هایی بین دو سطح می توان قائل بود. بنظر نمی رسد، نوع تمرینات ورزشکاران وزنه برداری و فوتبالیست ها یکسان باشد. افرادی که در بطن جامعه به فعالیت های اقتصادی مشغول هستند، اذعان خواهند داشت که اگر بتوانند در موقعیت آن دسته از مدیران دولتی که هم اکنون به حق یا ناحق مورد انتقاد هستند، قرار بگیرند، آن سطحی از دستمزد را عادلانه تلقی خواهند کرد که به احتمال قوی از نظر کارمندان همان اداره ناعادلانه تلقی می شودهیچ تمایلی برای دفاع از افرادی که به ناحق و بدون کارآمدی به غارت بیت المال، فساد و سوء استفاده از موقعیت شغلی خود پرداخته اند وجود ندارد؛ ولی مقایسه هایی نظیر اینکه دستمزد ماهانه یک مدیر دولتی معادل 50 کارمند همان اداره بوده است نیز بسیار گمراه کننده هستندنخست اینکه تمایل به برابرسازی، قطعا مردود است. دوما علاوه بر اطلاعات ریالی فیش های حقوقی، حتما لازمست اطلاعات تکمیلی دیگری نیز در اختیار باشد. مثلا اطلاعاتی نظیر اینکه دستمزد یک مدیر دولتی 6 برابر یک کارمند عادی(12 میلیون تومان در برابر 2 میلیون تومان) باشد و ساعات کار وی نیز تا دوبرابر افزایش یابد(80 ساعت در هفته در مقابل 40 ساعت در هفته) و با در نظرگرفتن مسافرت ها و محدودیت های مختلف و همچنین تفاوت ضرایب محاسبه دستمزد، قضاوت ها را تغییر خواهد داد. سوما در تعیین دستمزد باید به کارایی، بهره وری و ارزش افزوده فعالیت های حرفه ای توجه شود که با توجه به گزینه های جانشین و حداقل سطح معیشت( متناسب با نیازمندی های اقتصادی مدیران جهت تداوم و بهبود در عملکرد حرفه ای) قابل تخمین هستند.هنگامی که موجی این چنینی در جامعه ایجاد می شود، مباحث داغ می شود و موضوع گفتگوهای اجتماعی با بررسی های رسانه ای همراه می شود، اغلب به گرایشات افراطی دامن زده می شود و مطرح کردن این موضوع که بیایید از بیرون به زمین فوتبال نگاه کنیم، تنها در طبقه متوسط گوش شنوا خواهد داشت؛ زیرا مقامات ارشد سیاسی ناگزیر از همراهی با توده مردم و تأکید بر مضامینی نظیر مبارزه با فساد، ویژه خواری و ... هستند و البته شاید هم حق دارنداینکه چه سطحی از دستمزدها برای مدیران ارشد دولتی به هنگام انتشار شفاف فیش های حقوقی از جانب اغلب مردم قابل پذیرش است و منصفانه بشمار می رود، چالش برانگیز است ولی حتما دستمزد 5 میلیونی یک نماینده پارلمان برای اداره یک دفتر در حوزه انتخابیه که بنحوی شایسته به انجام امور رای دهندگان بپردازد، کافی نیست.


*کارشناس سابق دفتر حساب های اقتصادی
پژوهشگر اقتصادی
دانشجوی اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اصفهان
محمد رضا خاتمي با اشاره به ضعف کابینه در دفاع از دولت
مدت‌هاست كه مخالفان سياسي رقباي خود را به عناويني خطاب مي‌كنند كه شايسته نيست و بارها از دلسوزان كشور چنين خطاب كردن هايي قبيح خوانده شده است. دلواپساني كه تصور مي‌كنند با اتهام زني به رقباي خود سبب پيروزي هم طيفان و باخت رقيب مي‌شوند بارها نتيجه عكس آن را پذيرا شدندسیدمحمد رضا خاتمي مي‌گويد: «البته ما جزو فراموش‌شدگانيم اما مردم هميشه به ما لطف دارند. رقباي ما اتهاماتي از جمله بي‌ديني، تندروي و براندازي به ما مي‌زنند كه نيازي به دفاع از خود در مقابل آنها نمي‌بينيم. برداشت من اين است كه جامعه احساس بدي نسبت به ما ندارد. كساني هستيم كه فكر مي‌كنيم انقلاب به ما هويت و امكان حضور در عرصه‌هاي بالاتر را داد. اين مهم‌ترين ويژگي من و همفكرانم است.ما نبايد در خواب و خيال زندگي كنيم بلكه بايد اين واقعيت جهان امروز را ببينيم. اگر به اين نتيجه رسيديم با مذاكره بهتر مي‌توانيم منافع خود را تامين كنيم همين كار را انجام دهيم و حتي اگر ديديم ايجاد رابطه برايمان بهتر است اقدام كنيم.» وي تاکید کرد: « بايد حتي با دشمنان خود نيز مذاكره داشته باشيم. ما مي‌توانيم از طريق مذاكره با آن از وي امتياز بگيريمحذف نيروهاي كارآمد، بزرگ‌ترين چالش
خاتمي بزرگ‌ترين چالش كشور را حذف نيروهاي كارآمد كشور به بهانه‌هاي مختلف مي‌داند و توضيح مي‌دهد: « نيروهاي انساني كارا، ماهر و استراتژيست‌هاي بسيار قدرتمندي داريم. اما به بهانه‌هاي مختلف آنها را به كار نمي‌گيريم يا آنها را منزوي مي‌كنيم تا بروند امارات، كانادا، آمريكا و اروپا را بسازند. همه امكانات كشور را در گروه كوچك خاص و در امكان بسيار محدود نفت خلاصه كرده‌ايم و ظرفيت‌ها و فرصت‌هاي ديگر را نمي‌بينيم. اگر ما سعه صدر خود را افزايش دهيم و جذب حداكثري را سرلوحه كارمان قرار دهيم به سرعت مي‌توانيم بر مشكلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي مان غلبه كنيم. » وي اتهام بي‌توجهي اصلاح‌طلبان به قشر محروم را هم رد مي‌كند و مي‌گويد: «در دولت اصلاحات حساب ذخيره ارزي تشكيل شد كه پر بود و تحويل دولت بعد شد. اينها اگر خدمت به مردم از جمله طبقات محروم نيست خدمت به كيست؟اما درباره دولت احمدي‌نژاد بايد بگويم وقتي دولت قبل نرخ بيكاري جوانان را به بالاتر از۲۰ درصد رساند آقازاده‌هاي ميلياردر ضرر كردند يا مردم كوچه و خيابان؟ هنگامي كه سالانه اجناس ۴۰ درصد گران مي‌شد و تنها ۱۵ درصد به حقوق كارمندان و كارگران اضافه مي‌شد از قدرت خريد چه كساني كاسته و سفره‌هاي كدام قشر روزبه‌روز كوچك‌تر مي‌شد؟ مگر تورم غارت از جيب فقرا به نفع ثروتمندان نيست؟ مقايسه كنيد تا ببنيد اصلاح‌طلبان مملكت را به اين روز انداختند يا اصولگرايان؟» وي يكي از دلايل اصلي راي آوردن آقاي روحاني را مقايسه‌اي مي‌داند كه مردم بين وضع اقتصادي كشور در زمان اصلاحات با دوره احمدي‌نژاد انجام دادندخاتمي منكر برخي ايرادات نمي‌شود اما مي‌گويد: «اگر اين دولت مايل است رابطه صميمي و اعتماد آور خود را با مردم حفظ كند و ارتقا دهد بايد شفافيت در همه عرصه‌ها و در همه سطوح را سرلوحه كارخود قرار دهد و در اين رابطه از افشا شدن مشكلات دروني نظام اجرايي نهراسد و قاطعانه و صادقانه با مردم روبه رو شود. در اين صورت است كه تاريكخانه‌هاي ديگر هم مجبور به اصلاح روندهاي مفسده‌انگيز خود خواهند شد. واقعا اگر ارزش وجودي كسي براي مملكت زياد باشد باعث كارآفريني شود و با مديريت خود موجبات رشد و توسعه کشور را فراهم كند نبايد از دادن حقوق بالا به او پرهيز كرد اما تا آنجا كه من مي‌دانم چنين كساني در نظامات دولتي شايد به تعداد انگشتان دو دست هم نباشند. تازه در اين موارد هم باز شفافيت نكته اصلي و كليدي اعتماد‌سازي استراي مشايي با جليلي فرق نداشت
اين فعال سياسي درباره انتخابات ۹۲ مي‌گويد: «اگر در سال ۹۲ مشايي هم مي‌آمد از نظر راي فرق چنداني با جليلي نداشت. چه بسا بدتر از آن هم مي‌شد. براي اينكه وارث دولتي مي‌شد كه منشأ اين همه خرابكاري در داخل كشور است. حالا درست است مشايي خوش زبان‌تر از آقاي جليلي است ولي اينها ديگر در جامعه ما ملاك نيست. در همين انتخابات اخير مجلس و خبرگان شاهد بوديم وزن افراد در داخل كشور بايد با راي مردم مشخص شود. اگر مانع از اين كار شويم تا ابد فرياد اين افراد گوش فلك را كر مي‌كند كه اگر من مي‌آمدم چنين و چنان مي‌كردم. مانند اتفاقي كه در انتخابات ۹۲ براي آقاي جليلي افتاد و ميزان اقبال مردم به وي مشخص شد. يا آنچه در انتخابات مجلس اخير در آقايان حداد عادل، زاكاني و كوچك‌زاده به وقوع پيوست. سال‌هاست حرف ما اين است كه مگر شما نمي‌گویيد اصلاح‌طلبي جرياني مرده است پس بگذاريد اصلاح‌طلب ها تمام و كمال نامزد شوند و مردم آنها را رد كنند؟اگر ما راي نياورديم قول مي‌دهيم آب شويم و از خجالت در زمين فرو رويم.» خاتمي درباره بابك زنجاني مي‌گويد: او شخصي نبوده كه اسلحه برداشته و بيخ گوش فلان وزير گذاشته باشد و بگويد به من نفت يا پول بده. يك جريان پشت سر او بوده است. خاتمي درباره تعامل دولت با صداوسيما هم مي‌گويد: به نظر من هم تغيير رئيس اين سازمان هم بيشتر ناشي از مسائل مديريتي داخل سازمان بوده تا مسائل سياسي و بيروني. البته دولت در زمينه استفاده از رسانه‌ها ضعيف عمل مي‌كند و از امكانات حداقلي هم كه در دستش است بهره لازم را نمي‌برد و واقعيات و پشت پرده مشكلات را به مردم نمي‌گويد. یكی از ضعف‌های عمده دولت در تبلیغات و پروپاگانداست. دردمندانه باید بگویم جز روحانی كسی را در تیمش نمی‌بینم كه وارد عرصه دفاع از دولت شده باشد.
یکی از 15 بازار اصلی فروشندگان مواد مخدر در دنیا در اینترنت عمیق است؛ از فروشندگان و خریداران خرده‌پا تا کسانی که با اعداد و ارقام بالا سر و کار دارند.دوهفته‌نامه «جامعه پویا» در گزارشی نوشت: سالی که وودی آلن فیلم «ویکی کریستینا بارسلونا» را ساخت، بسیاری از بینندگان مسحور زیبایی این شهر اسپانیایی شده بودند و هوای سفر به آنجا به سرشان زده بود اما همان روزها، تقریبا همزمان با این فیلم، آلخاندرو ایناریتو، کارگردان مطرح سینما، فیلمی با نام «زیبا» (Biutiful) ساخت که اتفاقا حوادث آن نیز در بارسلونا می‌گذشت اما این شهر با لوکیشن‌های فیلم آلن، زمین تا آسمان فرق داشت؛ انگار از دو سیاره متفاوت بودند و نه از یک شهر مشترک. اولی باغ‌های محلی و زمین‌های حاصل‌خیز در کنار اتوبان‌های زیبا و مجهز را نشان می‌داد، درحالیکه در دومی شاهد محله‌های بدنام، کثیف و نابسامان بودیم.این حکایت بیشتر شهرهای بزرگ است که زاغه‌ها در سایه ساختمان‌های بلند و مجلل رشد می‌کنند و مجموع این دو، شهرهای بزرگ را می‌سازد. هر شهری روی تاریک و مخوف خود را در محله‌های بدنام پنهان می‌کند؛ جایی که خلافکاران شهر در آن خانه دارند. یافتن این محله‌های بدنام که پایتخت شرارت هستند، کار دشواری نیست. وقتی وارد شهری می‌شوی کافی است دقت کنی که مردم به کدام سو نگاه نمی‌کنند. این محله‌ها ناخودآگاهِ شهرهای تمیز و متمدن هستند.زاغه اینترنت کجاست
پهنه عظیم اینترنت مانند متروپلیسی است که از هر سو رشد کرده و سره و ناسره را یکجا و درهم در خود دارد. از زمانی که مرورگر را باز می‌کنی و نام گوگل را در جایگاه نشانی می‌نویسی، هر آنچه بشود جست‌وجو کرد و بتوانی در این جایگاه آن را پیدا کنی، فقط درصد کمی از حجم کل اینترنت را تشکیل می‌دهد. می‌گویند چیزی حدود 15 درصد و باقی مانند شخصیت انسان که چون کوه یخ بیشترش زیر آب است، در شبکه عمیق (DeepNet) جا گرفته‌اند.درست است که شبکه عمیق را جایی خطرناک و مخوف می‌دانند اما به اعتقاد کارشناسان فناوری، زیربنا و تأسیسات سیستم‌ها و رژیم‌های سیاه، همین فضای عجیب است. اینکه نام این بخش از فضای مجازی را تاکنون نشنیده‌اید یعنی تاکنون گذرتان به آنجا نیفتاده و این اتفاقی خوب است اما واقعیت این است که فضای اینترنت عمیق هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و خود را برای استفاده‌های خوب و بد آماده می‌کند.گزارش‌های جدید مراکز امنیتی در اینترنت این فضا را اینگونه تعریف می‌کنند: دیتای مجازی که به‌صورت عادی و از سوی موتورهای جست‌وجوی مرسوم فهرست نمی‌شوند و دسترسی به این اطلاعات از مسیرهای استاندارد ممکن نیست. برای دسترسی به نیمه مبهم اینترنت کاربران باید به‌صورت ناشناس حضور یابند و برای این کار نیز به ابزارهای مخفی‌کننده هویت احتیاج دارند. نیمه عمیق اینترنت در ماه‌های اخیر، همزمان با محاکمه «راس اوبریخت» (Ross Ulbricht)، یکی از فعالان این زمینه، سر زبان‌ها افتاد اما با وجود این خبر، هنوز ماهیت این فضای مبهم کاملا مشخص نشده است.حجم اینترنت عمیق چقدر است
هرگز نمی‌توان ابعاد و اندازه‌های محتوای اینترنت عمیق را درک کرد. هرگز نمی‌توان تصویر جامع و کاملی از آنچه در این فضای تاریک در جریان است ارائه داد. یکی از دلایل این ابهام ماهیت غیرقانونی اطلاعات در این فضای تاریک است؛ برای همین نمی‌توان آمار و ارقام تازه‌ای از آن به دست آورد. همچنین گزارش‌ها حاکی از آن است که این فضا مدام در حال تغییر است. شبکه‌های موجود که در چنین فضایی تنفس می‌کنند، براساس اتفاق‌های تازه محتوای خود را تغییر می‌دهند. همچنین بازارهای فعال در این عرصه بر رشد نیمه عمیق تأثیر فراوانی می‌گذارند.آدم‌های خوب هم از اینترنت عمیق استفاده می‌کنند
بسیاری افراد از این محیط برای خرید دارو و دیگر چیزهای غیرقانونی استفاده می‌کنند اما این مسئله به افرادی با مقاصد غیرقانونی محدود نمی‌شود؛ برخی افراد به دلایل مختلف دوست دارند هویت خود را در محیط‌های مجازی به‌صورت مخفی حفظ کنند. آنها سعی می‌کنند با استفاده از «اینترنت عمیق» هویت خود را از دولت‌ها و سازمان‌های گوناگون مخفی نگه دارند.برخی از این افراد برای مقاصد مورد نظر خود و برای تأمین امنیتشان لازم است هویت خود را مخفی نگه دارند؛ از این دست افراد می‌توان به افشاگران - که در سال‌های اخیر تعدادشان زیاد شده - و روزنامه‌نگارانی که در پی تهیه گزارش باید به اطلاعات محرمانه دست پیدا کنند، اشاره کرد.بازار فروشندگان و خریداران مواد مخدر
یکی از 15 بازار اصلی فروشندگان مواد مخدر در دنیا در اینترنت عمیق است؛ از فروشندگان و خریداران خرده‌پا تا کسانی که با اعداد و ارقام بالا سر و کار دارند.مهم‌ترین مکان برای افرادی که به دنبال مواد خاصی هستند، این فضای وهم‌آلود است. البته خرید و فروش مواد مخدر در این فضا رقابت سنگینی با دیگر اقلام غیرقانونی دارد. از جمله حساب‌های به‌سرقت‌رفته اینترنتی مانند بازی‌های کامپیوتری و دیگر سرویس‌ها در اینجا به فروش می‌رسد.عکس بده، تحویل بگیر
درخواست و دریافت مدارک تقلبی که به افراد برای گرفتن تابعیت کشورهای دیگر کمک می‌کند، در این فضا رد و بدل می‌شود. از سوی دیگر دریافت شناسنامه، گذرنامه و دیگر مدارک به‌صورت غیرقانونی از این محیط مهیا می‌شود. در اینترنت عمیق و فعالیت‌های غیرقانونی‌اش کار به همینجا ختم نمی‌شود. استخدام کارآگاه شخصی و حتی قاتل، از فعالیت‌های ممکن در این محیط عجیب است.میزبان بدافزارهای خطرناک
وقتی صحبت از آشوب و بی‌قانونی باشد، نمی‌توانیم بر یکی از مهم‌ترین خرابکاری‌ها در عصر جدید چشم ببندیم. خرابکاری‌های اینترنتی که عموما از بدافزارها و نرم‌افزارهای مخرب استفاده می‌کنند برای انجام عملیات خود به میزبان نیاز دارند. اینترنت عمیق یکی از بهترین و مخفیانه‌ترین میزبان‌های ممکن است. «Cryptolocker» یکی از معروف‌ترین ابزارها برای قربانی گرفتن در محیط اینترنتی است که پایگاه اصلی آن در اینترنت عمیق است.اینترنت تاریک
اینترنت تاریک به مجموعه‌ای از وب‌سایت‌ها گفته می‌شود که به‌صورت عمومی می‌توان آنها را مشاهده کرد اما «آیپی» و آدرس آنها به‌صورت ناشناس است و از این‌رو به آنها وب‌سایت‌های مخفی گفته می‌شود. درباره این وب‌سایت‌ها باید گفت می‌توان آنها را مشاهده کرد اما پی بردن به کارکرد و پشت پرده آنها بسیار دشوار است. نکته دیگر اینکه این سایت‌ها را نمی‌توان از طریق موتورهای جست‌وجوی مرسوم یافت.بیشتر وب‌سایت‌ها در اینترنت تاریک، رمزگذاری برای مخفی‌سازی را با استفاده از فناوری «ثور» انجام می‌دهند. این ابزار برای مخفی‌سازی «آیپی» شخصی و مکان یوزرهای عادی نیز استفاده می‌شوند و استفاده گسترده از آن به ابزاری برای جست‌وجو در اینترنت تاریک تبدیل شده است. برای همین کاربرانی که در جست‌وجوی دستیابی به وبسایتی در محیط مخوف و غیررسمی اینترنت هستند، مجبورند از ابزار کدگذاری‌شده «ثور» استفاده کنند.در برخی جوامع بسته که استفاده از اینترنت به‌صورت معمول ممنوع است، استفاده از این روش‌ها برای ارتباط با دنیا به کار گرفته می‌شود اما استفاده مرسوم از نیمه تاریک اینترنت برای خرید و تهیه مواد مخدر و حتی اسلحه انجام می‌گیرد.شبکه عمیق یا شبکه تاریک
این دو واژه گاهی به جای یکدیگر استفاده می‌شوند اما باید به این نکته توجه کرد که این دو مفهوم با هم تفاوت دارند. «شبکه عمیق» تمام محتوای اینترنتی را در بر می‌گیرد که بیرون از دایره موتورهای جست‌وجو قرار دارد، از این‌رو می‌توان اینطور در نظر گرفت که «شبکه تاریک» زیرمجموعه‌ای از شبکه عمیق است؛ بنابراین در شبکه عمیق با صفحه‌هایی در ارتباط هستیم که دلایل خرابکارانه و مجرمانه ندارند اما این شرایط در شبکه یا اینترنت تاریک فرق می‌کند. این دالان‌های تاریک و عمیق عجایب فراوانی در خود نهفته دارند. همانطور که نمی‌توان ماهیت این شبکه‌ها را در فضای عادی ردیابی و مشاهده کرد، این دالان‌ها نیز هر کدام ماجرای منحصر به خود را دارند.سکه رایج دنیای مخوف
در اعماق تاریک اینترنت داد و ستد کاری مرسوم است و برای هر داد و ستدی به پول نیاز است اما استفاده از پول عادی در چنین فضایی برای خلافکارانی که همواره در پی نقض قوانین هستند، کاری دردسرساز است؛ برای همین استفاده از «بیتکوین» در این فضا رایج است.آمار و ارقام نشان می‌دهد که فقط در آمریکا سالانه صد میلیون دلار صرف خرید و فروش مواد مخدر می‌شود و همه این تبادلات مادی از طریق بیتکوین، پول دنیای مجازی، انجام می‌شود. بیت کوین را به دلیل آمیختگی در شبکه‌های مختلف و شرایط خاص، کمتر می‌توان پیگیری کرد و برای همین فعالان در حوزه‌های مخفی نت از آن استقبال کرده‌اند.دولت‌ها در برابر سایه‌ها
پلیس بین‌الملل بارها از شبکه‌های بزرگ اینترنتی مانند گوگل، فیسبوک و دیگر شبکه‌ها درخواست کرده برای دستگیری مجرمان بین‌المللی به آنها کمک کنند؛ درخواستی که هر بار از سوی این غول‌های اینترنتی پذیرفته نشده است. حتی اگر شبکه‌های بزرگ مجازی درخواست دولتمردان برای افشای اطلاعات کاربران را می‌پذیرفتند، کمک چندانی به آنها نمی‌شد، چراکه لانه اصلی تبهکاران، تروریست‌ها و خرابکاران، همان دالان‌های تاریک و مخوف اینترنتی است.
«
طالبان» در دورانی که «بن‌لادن» هنوز زنده بود، برای جابه‌جایی و تهیه برخی تسلیحات نظامی و برای انجام هماهنگی‌ها میان افراد خود از شبکه‌های تاریک اینترنت استفاده می‌کردند. در عصر حاضر نیز داعش، به عنوان گروه تروریستی که با ابزار مدرن ناآشنا نیست، برای یورش به مزرهای آرامش، صلح و ثبات از امکانات دنیای مخفی و مخوف استفاده می‌کند. بارگذاری ویدئوهای تبلیغاتی توأم با خشونت که قرار است در فضای عمومی منتشر شود، از طریق اینترنت مخفیانه و تاریک دست به دست می‌شود.پلیس و مأموران امنیتی، به‌ویژه آنها که به دنبال ایجاد آرامش مجازی هستند برای رودررویی با مجرمانی که در سایه زندگی می‌کنند، کاری دشوار پیش رو دارند؛ چراکه ناشناس‌ماندن در این دنیا اصل اول و اساسی به حساب می‌آید. دنبال‌کردن محتوا و در نتیجه به دام انداختن تولیدکنندگان از آن‌رو دشوار و تقریبا غیرممکن است که انواع محتواها در این شبکه ناشناس‌بودن و مخفی‌ماندن را اولویت در نظر می‌گیرد.محتوای متنی، شبکه‌های شخصی، نرم‌افزاها و آرشیوها از جمله محتواهای موجود در این دنیای ناشناخته هستند. از سوی دیگر با محتوای غیرپیوندی (Unlinked Content) روبه‌رو هستیم.درباره این دنیای مبهم و تاریک همه‌چیز را می‌توان باور کرد، غیر از اینکه بیشتر محتواهای موجود در این شبکه، نتیجه و تولید آدمیزاد باشد. هرزه‌نگاری و سوءاستفاده از دیگر انسان‌ها و کودکان، تصاویر زننده و ناخوشایند آزار حیوانات و معامله کالاهای ممنوعه موجب می‌شود که اگر متعلق به این دنیا نباشی، دقایق کوتاه حضورت در این فضا به کابوس شب‌های متعدد تبدیل شود