گزیده ها قسمت سوم 11 شهریور -96
احمدینژاد برای دعای عرفه به کجا رفت؟
خبر را پايگاه اطلاعرساني دولت بهار كه در تمام چهار سال گذشته اخبار مربوط با احمدينژاد و يارانش را منتشر ميكرده، نوشته و آورده است: «محمود احمدينژاد به همراه حميد بقايي و همراهان، براي قرائت دعاي عرفه در امامزاده زيد(ع) واقع در بازار تهران حضور يافت. خروج دكتر احمدينژاد از بازار تهران به دليل ابراز محبت قشرهاي مختلف مردم بيش از دو ساعت به طول انجاميد.»
از نیمه شعبان گرفته تا دعای عرفه همیشه این مناسبتها از سوی مردان اردوگاه احمدینژاد در چهار سالی که دیگر سمتی در این کشور ندارند بهانهای بوده است تا یا به میان مردم بروند یا آنکه سخنرانی ترتیب دهند.
به گزارش اعتماد، اينبار اما بعد از جنجالي كه احمدينژاديها در مورد بازداشت حميد بقايي به پا كرده بودند يك سكوت در اردوگاهشان برقرار شده بود كه اينبار با مراسم دعاي عرفه در پنجشنبه تهران آن هم در شلوغترين جاي پايتخت رقم خورد تا شلوغيهاي بازار هم به استقبال گسترده از رييس دولتهاي نهم و دهم ارتباط داده شود.
خبر را پايگاه اطلاعرساني دولت بهار كه در تمام چهار سال گذشته اخبار مربوط با احمدينژاد و يارانش را منتشر ميكرده، نوشته و آورده است: «محمود احمدينژاد به همراه حميد بقايي و همراهان، براي قرائت دعاي عرفه در امامزاده زيد(ع) واقع در بازار تهران حضور يافت. خروج دكتر احمدينژاد از بازار تهران به دليل ابراز محبت قشرهاي مختلف مردم بيش از دو ساعت به طول انجاميد.»
البته در تيتر اين چند خط كوتاه يك موضوع جالب ديگر هم مورد اشاره قرار گرفته است و آن هم اين است كه مردم در بازار تهران از احمدينژاد خواستهاند در انتخابات ١٤٠٠ كانديداي رياستجمهوري شود. آن هم در شرايطي كه تنها چهار ماه از آخرين انتخابات رياستجمهوري كه از قضا احمدينژاد جزو كانديداهاي رد صلاحيت شده آن است، ميگذرد.
غيبت مشايي، حضور پررنگ بقايي
اسفنديار رحيم مشايي سه سال در انظار نبود اما در يك سال گذشته حضور پررنگي در مراسمهايي داشت كه با حضور احمدينژاد برگزار ميشد. با اين همه پس از ماجراي رد صلاحيت محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري و نامهاي كه مشايي به رييس دولت اصلاحات نوشت ميتوان گفت كه براي يك دوره ديگر از انظار دور شده است.
كمتر از مشايي خبري هست و بازهم حميد بقايي است كه تبديل به نفر شماره اول براي او شده است. همين هم هست كه براي حضور در مراسم دعاي عرفه در شلوغترين و پرترددترين جاي شهر، او را انتخاب كرده است تا از شرقيترين نقطه شهر، مركزيترين نقطه را براي يك مراسم مذهبي انتخاب كند تا هم ديده شوند، هم از استقبال مردمي بگويند و هم از تقاضاي كانديدا شدن در انتخاباتي كه تا برگزارياش از همين حالا چهار سال ديگر زمان باقي مانده است.
نوشین 31 ساله خانه دار و عاشق آشپزی و سفره آرایی است. دوره آموزشی خاصی ندیده، به آشپزی به چشم تفریح نگاه میکند. دوست دارد حاصل کارش را با دیگران به اشتراک بگذارد؛ از راه عکسهایی که در صفحه اینستاگراماش میگذارد.
عکسهای رنگی و اشتهابرانگیز. غذا میپزد، آن را در ظرفی زیبا میکشد و تزئین میکند و از حاصل کار، عکس میگیرد. با همین عکسها توانسته 46K فالوئر به دست بیاورد. عدد قابل توجهی است؛ آنقدر که بتواند برای نوشین کسب درآمد کند.
به گزارش ایران، سارا عکاس است. 10 سال است به صورت حرفهای عکاسی میکند؛ عکاسی مستند. چند جایزه هم دارد. تعداد فالوئرها در اینستاگرام 674 نفر: "در اینستاگرام خیلی کم هستند کسانی که دوست دارند عکس خوب ببینند. بیشتر دنبال فان هستند. خیلی عکاسانِ خوب هستند که در اینستاگرام صفحه دارند. تا به حال هم پیشنهادی برای تبلیغات در صفحهام نداشتهام. راستش برایم اهمیت ندارد اگر تعداد فالوئرهایم بالا نرود. تا به حال به این هم فکر نکردهام که از این راه تبلیغات کنم."
اگر فکر میکنید آنها که روزی چند فریم عکس خوش رنگ و لعاب در اینستاگرام آپلود میکنند و شمار لایکهایشان به چند هزار میرسد، آدمهای الکی خوش و بیکاری هستند، سخت در اشتباهید. همین آدمهای به ظاهر بیکار و الکی خوش، در همان لحظه که شما فکر میکنید دارند خوش میگذرانند و برای طرفدارانشان عکس آپلود میکنند، مشغول کارشان هستند؛ کاری که البته بگیر و نگیر هم دارد. بعضیها گاهی به سودهای زیادی میرسند و برخی دیگر اقبالی به دست نمیآورند.
نوشین 31 ساله خانه دار و عاشق آشپزی و سفره آرایی است. دوره آموزشی خاصی ندیده، به آشپزی به چشم تفریح نگاه میکند. دوست دارد حاصل کارش را با دیگران به اشتراک بگذارد؛ از راه عکسهایی که در صفحه اینستاگرامش میگذارد. عکسهای رنگی و اشتهابرانگیز. غذا میپزد، آن را در ظرفی زیبا میکشد و تزئین میکند و از حاصل کار، عکس میگیرد. با همین عکسها توانسته 46K فالوئر به دست بیاورد. عدد قابل توجهی است؛ آنقدر که بتواند برای نوشین کسب درآمد کند. نخستین پیشنهاد از طرف یک فروشگاه لوازم خانگی بود: «ما به شما یک دست ظروف فلان مارک میدهیم و شما غذاهایتان را در آن میریزید و عکس میگیرید و زیر عکس، صفحه ما را منشن میکنید و اسم فروشگاه ما را میبرید و بعد ما همان سرویس را به شما هدیه میدهیم.»
به گزارش ایران، سارا عکاس است. 10 سال است به صورت حرفهای عکاسی میکند؛ عکاسی مستند. چند جایزه هم دارد. تعداد فالوئرها در اینستاگرام 674 نفر: "در اینستاگرام خیلی کم هستند کسانی که دوست دارند عکس خوب ببینند. بیشتر دنبال فان هستند. خیلی عکاسانِ خوب هستند که در اینستاگرام صفحه دارند. تا به حال هم پیشنهادی برای تبلیغات در صفحهام نداشتهام. راستش برایم اهمیت ندارد اگر تعداد فالوئرهایم بالا نرود. تا به حال به این هم فکر نکردهام که از این راه تبلیغات کنم."
اگر فکر میکنید آنها که روزی چند فریم عکس خوش رنگ و لعاب در اینستاگرام آپلود میکنند و شمار لایکهایشان به چند هزار میرسد، آدمهای الکی خوش و بیکاری هستند، سخت در اشتباهید. همین آدمهای به ظاهر بیکار و الکی خوش، در همان لحظه که شما فکر میکنید دارند خوش میگذرانند و برای طرفدارانشان عکس آپلود میکنند، مشغول کارشان هستند؛ کاری که البته بگیر و نگیر هم دارد. بعضیها گاهی به سودهای زیادی میرسند و برخی دیگر اقبالی به دست نمیآورند.
نوشین 31 ساله خانه دار و عاشق آشپزی و سفره آرایی است. دوره آموزشی خاصی ندیده، به آشپزی به چشم تفریح نگاه میکند. دوست دارد حاصل کارش را با دیگران به اشتراک بگذارد؛ از راه عکسهایی که در صفحه اینستاگرامش میگذارد. عکسهای رنگی و اشتهابرانگیز. غذا میپزد، آن را در ظرفی زیبا میکشد و تزئین میکند و از حاصل کار، عکس میگیرد. با همین عکسها توانسته 46K فالوئر به دست بیاورد. عدد قابل توجهی است؛ آنقدر که بتواند برای نوشین کسب درآمد کند. نخستین پیشنهاد از طرف یک فروشگاه لوازم خانگی بود: «ما به شما یک دست ظروف فلان مارک میدهیم و شما غذاهایتان را در آن میریزید و عکس میگیرید و زیر عکس، صفحه ما را منشن میکنید و اسم فروشگاه ما را میبرید و بعد ما همان سرویس را به شما هدیه میدهیم.»
نوشین به همین راحتی صاحب یک سرویس چند پارچه شد که حدود یک میلیون تومان قیمت داشت. او فقط 4 عکس از ظروف مورد نظر در صفحهاش گذاشت که اتفاقاً مورد توجه فالوئرهایش هم قرار گرفت. معامله بدی نبود؛ پایاپای. اینکه از طریق عکسهای او چند مشتری برای فروشگاه جذب شده را دیگر نمیداند، راستش این قسمتش به او ارتباطی هم ندارد و چندان هم برایش مهم نیست. حالا هم هر از گاهی با چنین پیشنهادهایی مواجه میشود و خب، اگر مورد پسندش باشد، قبول میکند. تا به حال به صورت مستقیم و نقدی، پولی بابت این کار دریافت نکرده. تمام دریافتهایش، غیرنقدی و در واقع همان کالای مورد نظر بوده است.
میگوید: «اگر به آشپزی و خانهداری مربوط شود، بدم نمیآید قبول کنم اما اگر خیلی بیربط باشد، نه. چند وقت پیش از طرف یک فروشگاه زیور آلات هم پیشنهاد داشتم. من در صفحهام هیچ عکسی از خودم نمیگذارم. آنها میخواستند حتماً انگشتر و دستبند را دست خودم کنم و عکس بگیرم و در صفحهام بگذارم که قبول نکردم.»
امیر 24 ساله، دانشجو، خوشتیپ، عاشق رستوران گردی و سفر است. صفحهاش در اینستاگرام پرفالوئر است. به او هم پیشنهاد تبلیغات میشود. هر از گاهی پیشنهادی از طرف یک رستوران، فست فود یا کافی شاپ دارد. از او دعوت میکنند برای صرف غذا برود و در صفحهاش عکس و اسم و آدرس رستوران را بگذارد. پیشنهادهای کافیشاپ هم هست: «وقتی عکس خوبی در صفحهام میگذارم، فالوئرها کنجکاو میشوند بدانند کجاست.
امیر 24 ساله، دانشجو، خوشتیپ، عاشق رستوران گردی و سفر است. صفحهاش در اینستاگرام پرفالوئر است. به او هم پیشنهاد تبلیغات میشود. هر از گاهی پیشنهادی از طرف یک رستوران، فست فود یا کافی شاپ دارد. از او دعوت میکنند برای صرف غذا برود و در صفحهاش عکس و اسم و آدرس رستوران را بگذارد. پیشنهادهای کافیشاپ هم هست: «وقتی عکس خوبی در صفحهام میگذارم، فالوئرها کنجکاو میشوند بدانند کجاست.
قبلاً هم همین کار را میکردم. میرفتم فلان رستوران یا کافی شاپ و عکس میگذاشتم و بعد همه میآمدند و سؤال میکردند که کجاست. خیلی وقتها اصلاً اسم رستوران یا کافی شاپ را هم میآوردم و حتی آدرس هم میدادم. آن موقع اصلاً فکرش را نمیکردم که بشود از این راه کسب درآمد کرد. کم کم فالوئرهایم بالا رفت و آن موقع بود که فهمیدم میشود با آپلود کردن عکس در اینستاگرام هم پول درآورد. البته برای من حالت تفننی دارد و خب مسلماً بدم هم نمیآید اگر به ازای تبلیغ، با تخفیف بتوانم از امکانات استفاده کنم. پیشنهاد تبلیغات از طرف باشگاههای ورزشی هم داشتهام. اما ترجیح میدهم در یک فیلد فعالیت کنم. صفحه آدم باید شخصیت داشته باشد.»
همه البته مثل امیر فکر نمیکنند. خیلی هم برایشان مهم نیست اگر در صفحه شخصیشان در اینستاگرام، هرجور عکسی اعم از عکسهای شخصی و خانوادگی به همراه حجم بالایی از عکسهای تبلیغاتی در فیلدهای مختلف آپلود شده باشد. نمونهشان شاهین است؛ 28 ساله. دیگر گفتن ندارد که تعداد فالوئرهای او هم بالاست. در صفحه شاهین، هر جور عکسی که بخواهید پیدا میشود. از عکسهای شخصی و غیرشخصی هنرپیشهها تا تبلیغات دسته گل عروس و باشگاه بدنسازی و فال تاروت.
همه البته مثل امیر فکر نمیکنند. خیلی هم برایشان مهم نیست اگر در صفحه شخصیشان در اینستاگرام، هرجور عکسی اعم از عکسهای شخصی و خانوادگی به همراه حجم بالایی از عکسهای تبلیغاتی در فیلدهای مختلف آپلود شده باشد. نمونهشان شاهین است؛ 28 ساله. دیگر گفتن ندارد که تعداد فالوئرهای او هم بالاست. در صفحه شاهین، هر جور عکسی که بخواهید پیدا میشود. از عکسهای شخصی و غیرشخصی هنرپیشهها تا تبلیغات دسته گل عروس و باشگاه بدنسازی و فال تاروت.
عکسهای سلفی خودش هم هست: «باید بدانید مردم از چه چیزهایی خوششان میآید تا بتوانید فالوئر جمع کنید. من عکاس نیستم و خیلی به ندرت پیش میآید عکسی که خودم با گوشی تلفن گرفتهام در اینستاگرام بگذارم. بیشتر از عکسهای این ور و آن ور استفاده میکنم. عکسهایی که مردم دوست دارند. سلیقه مردم را میشناسم.
مردم از عکس هنرپیشهها و فوتبالیستها خوششان میآید، خصوصاً اگر با اطلاعاتی در مورد آنها همراه باشد. عکسهای مد و فشن هم پرطرفدارند. از این جور عکسها هم میگذارم و به خاطر همین هم از طرف فروشگاهها و مزونها پیشنهادهای زیادی دارم. وقتی فالوئر آدم بالا برود، دیگر آنها هستند که پیشنهاد میدهند.
هر روز در دایرکت اینستاگرامم پیشنهادهایی برای تبلیغات دارم. نمیتوانم بگویم برایم اهمیت ندارد. گرچه اولش برایم تفننی بود ولی الان میبینم که سود خوبی از این کار به دست آوردهام. پس چرا این کار را نکنم؟ برای من چه زحمتی دارد؟ البته زحمتش را قبلاً کشیدهام. با جذب فالوئر. البته بگویم که فالوئرها باید واقعی باشند. اینهایی که برای خودشان فالوئر فیک درست میکنند، نمیتوانند در تبلیغات موفق باشند. طرف میبیند در صفحه تبلیغ شده اما فیدبک مثبت ندارد. آنجاست که معلوم میشود فالوئرها فیک هستند.»
سارا عکاس است. 10 سال است به صورت حرفهای عکاسی میکند؛ عکاسی مستند. چند جایزه هم دارد. تعداد فالوئرها در اینستاگرام 674نفر: «در اینستاگرام خیلی کم هستند کسانی که دوست دارند عکس خوب ببینند. بیشتر دنبال فان هستند. خیلی عکاسانِ خوب هستند که در اینستاگرام صفحه دارند و عکسهای بسیار خوبی هم در صفحهشان گذاشتهاند اما تعداد فالوئرهایشان زیاد نیست.
سارا عکاس است. 10 سال است به صورت حرفهای عکاسی میکند؛ عکاسی مستند. چند جایزه هم دارد. تعداد فالوئرها در اینستاگرام 674نفر: «در اینستاگرام خیلی کم هستند کسانی که دوست دارند عکس خوب ببینند. بیشتر دنبال فان هستند. خیلی عکاسانِ خوب هستند که در اینستاگرام صفحه دارند و عکسهای بسیار خوبی هم در صفحهشان گذاشتهاند اما تعداد فالوئرهایشان زیاد نیست.
آنها دنبال تبلیغ کار خودشان نیستند. البته خیلی از عکاسان آتلیهها هستند که تبلیغات کار خودشان را میکنند اما برای عکاسانی مثل من، جنبه دیگر کار مهم است. اینکه عکسهایم را با دیگران به اشتراک بگذارم و از نظراتشان مطلع شوم. تا به حال هم پیشنهادی برای تبلیغات در صفحهام نداشتهام. راستش برایم اهمیت ندارد اگر تعداد فالوئرهایم بالا نرود. تا به حال به این هم فکر نکردهام که از این راه تبلیغات کنم. کسی هم که صفحهاش پرفالوئر است، لزوماً عکاس یا آدم ویژهای نیست. قواعد اینستاگرام با دنیای واقعی فرق دارد. ممکن است کسی در دنیای مجازی معروف شود که در دنیای واقعی، نه تنها آدم مشهوری نباشد، بلکه هیچ کار قابل توجهی هم در عمرش انجام نداده باشد.»
مبلغان اینستاگرامی گاهی به سودهای بالا میرسند و گاهی در نیمه راه متوقف میشوند. بستگی به خودشان دارد. بعضیهایشان آنقدر حرفهای به این کار نگاه میکنند که کار و زندگیشان را تعطیل کردهاند تا در خدمت تبلیغات در فضای مجازی باشند. برای این کار گاهی لازم است به شهرهای مختلف هم سفر کنند و عکس خودشان را در فلان هتل یا رستوران برای فالوئرهایشان آپلود کنند. معمولاً هم با کپشنی اینچنینی: من، همین الان در فلان جا... جای همه تون خالی...
مبلغان اینستاگرامی گاهی به سودهای بالا میرسند و گاهی در نیمه راه متوقف میشوند. بستگی به خودشان دارد. بعضیهایشان آنقدر حرفهای به این کار نگاه میکنند که کار و زندگیشان را تعطیل کردهاند تا در خدمت تبلیغات در فضای مجازی باشند. برای این کار گاهی لازم است به شهرهای مختلف هم سفر کنند و عکس خودشان را در فلان هتل یا رستوران برای فالوئرهایشان آپلود کنند. معمولاً هم با کپشنی اینچنینی: من، همین الان در فلان جا... جای همه تون خالی...
نه یکبار و دوبار و سهبار، حداقل هر دو، سه سال یکبار خبر واژگونی اتوبوس حامل دانشآموزان، یا غرقشدنشان در استخر و دریا به گوشمان میرسد؛ اردوهای دانشآموزیای که انگار بدون کمترین برنامه مدونی دانشآموزان بیگناه را به قربانگاه میبرند.
به گزارش شرق، رفتن به اردوی دانشآموزی به چه قیمتی؟ به قیمت جان ٩ دختر بیگناه که وقت سنگینشدن چشمهایشان که از ذوق سفر شاید دو روز روی هم نرفته بود، از پنجره اتوبوس در نیمههای شب به بیرون پرت میشوند و تمام...، به قیمت نشستن تا ابد روی ویلچر و چشمهای غمگین مسئولان و تسلیتهای بیاثری که روی صفحات اینستاگرام و توییترشان جا خوش میکند و عکسهای یادگاری و خبری از رفتنشان به بیمارستان و مراسم ختم و... درسخواندن به چه قیمتی؟ به قیمت یادگارماندن پوستهای سوخته و دستهای ازبینرفته دختران شینآبادی، به قیمت مقنعههای رویآبمانده دخترانی که در حادثه استخر پارک شهر جان دادند... یا به قیمت جنازههای کنار هم صفکشیده دانشآموزان بروجنی که قربانی خوابآلودگی راننده شدند؟
دیروز، حوالی چهار صبح دخترکان دارابی که نام فرزانه و تیزهوش و کنجکاو را یدک میکشیدند، در راه سفر به هرمزگان، اتوبوسشان منحرف شده و از پنجره به بیرون پرتاب میشوند. تا لحظه نگارش این خبر، مرگ ٩ نفر و قطعنخاع دو نفر و قطع عضو سه نفر قطعی شده است. دخترکانی که میتوانستند سرمایه باشند، میتوانستند روزی مثل مریم میرزاخانی بدرخشند، خیلی زودتر از آنچه آرزویش را داشتند، بدون رفتن به دانشگاه، اصلا بدون زندگیکردن، تباه شدند. سهمشان بهجای دانشگاههای درجهیک کشور، سینه قبرستان شد و ویلچر و زمینگیری. آیا کسی جوابگو خواهد بود تا این اتفاقها باز هم نیفتد؟ دیه آنها پرداخت میشود و یک هفته بعد همهچیز فراموش میشود، اما این زخم تا ابد برای آنهایی که از بینشان زنده ماندهاند و خانوادههایشان باقی خواهد ماند؛ خانوادهها و بازماندههایی که هیچوقت مثل روز اول نخواهند شد.
هر چندسال یکبار، شنیدن خبر واژگونی اتوبوس دانشآموزان راهیان نور برایمان عادی شده، هربار که اتوبوسی به دره میافتد، داغ نخبگان المپیادی ایران دوباره به جانمان میدود. در این گزارش، این حوادث را با هم مرور میکنیم؛ حوادثی که از شمارش خارج شدهاند و قطعا از نوشتن در تمامی صفحات روزنامه نیز بیشترند، اما مرور چند مورد از این حوادث حداقل به ما یادآوری میکند که در ٢٠ سال گذشته هرگز از اشتباهاتمان درس نگرفتهایم.
سقوط اتوبوس نخبگان ریاضی دانشگاه شریف به دره
زمستان ٧٦ هنوز هم جزء خاطرههای تلخ است. در حادثهای که برای اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکتکننده در بیستودومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از اهواز راهی تهران بود، اتفاق افتاد، این اتوبوس به دره سقوط کرد و در آن شش نفر از دانشجویان نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی شریف شامل آرمان بهرامیان، رضا صادقی (برنده دو مدال طلای المپیاد جهانی)، علیرضا سایهبان، علی حیدری، فرید کابلی، مجتبی مهرآبادی و مرتضی رضایی؛ دانشجوی دانشگاه تهران که اغلب از برگزیدگان المپیادهای ملی و بینالمللی ریاضی بودند در اوج بالندگی و شکوفایی علمی، جان باختند. اتوبوسی که مریم میرزاخانی نیز در آن بود و از آن حادثه جان سالم بهدر برد. البته این تنها حادثه اسفند ٧٦ نبود. درست روز ٢٧ اسفند سال ٧٦، یعنی فردای اتفاقی که برای دانشجویان شریف افتاد، اتوبوس شامل دختران مدرسه شاهد که از مناطق جنگی بازمیگشتند، واژگون شد و ١٠ دختر در این سانحه درگذشتند.
راهیان نوری که به خانه برنگشتند
به گفته مسئولان اردوهای راهیان نور، حداقل سالانه پنج میلیون نفر به مناطق جنگی و اردوی راهیان نور سفر میکنند. آماری از سهم دانشآموزی وجود ندارد، اما میشود تخمین زد که حداقل ٧٠ درصد این سفرها در اردوهای دانشآموزی جا میگیرد. در تمام این سالها سفرهایی از راهیان نور بیبازگشت بوده. شاید یکی از تلخترین این سفرها مربوط به سال ٩١ باشد. شامگاه جمعه، ۲۸ مهر ۱۳۹۱، اتوبوس حامل دختران بروجنی، بر اثر بارندگی و انحراف از مسیر، به کوه خورد و به دره سقوط کرد. این اتوبوس در حال بازگشت از خوزستان به استان چهارمحالوبختیاری بود. مجموعا ۲۹ نفر در این سانحه کشته شدند که راننده اتوبوس و دو معلم نیز در میان آنها بودند. شهریورماه همان سال نیز در حادثهای دیگر واژگونی یک دستگاه اتوبوس حامل زائران کربلا در نزدیکی شهر شیراز که در مسیر بازگشت به هرمزگان بود، موجب مرگ ۲۱ نفر از سرنشینان این اتوبوس شد.
بررسی آماری سفرهای راهیان نور از سال ٨٦ تا ٩١ نشان میدهد در این پنج سال حداقل صد دانشآموز در این سفرها از دست رفتهاند؛ مسئلهای که هربار به دلایلی مسکوت باقی میماند و البته مسئولان مربوطه حتی حاضر نیستند برنامهای مدون برای این سفرها تنظیم کنند تا شاهد آسیبدیدن دانشآموزان نباشیم. با یک جستوجوی اینترنتی میشود آمار تقریبا مشخصی از حوادث راهیان نور به دست آورد که با هم آنها را مرور میکنیم: ۲۵ اسفند ۱۳۸۶ - در اثر تصادف یک دستگاه اتوبوس کاروان راهیان نور در استان خوزستان ٢٢ نفر کشته شدند. این اتوبوس حامل دانشجویان پسر دانشگاه علمی - کاربردی غیرانتفاعی خیام مشهد بود. شش فروردین ۱۳۸۷ - واژگونی یک دستگاه اتوبوس در استان خوزستان موجب مرگ ٢٧ نفر شد. ١٥ بهمن ۱۳۹۰ - عصر روز شنبه، تصادف اتوبوس دانشآموزان دختر استان خراسانرضوی در حوالی بروجرد، منجر به کشتهشدن سه دانشآموز و جراحت شدید ۱۳ نفر از دانشآموزان و مربیان و مسئولان این اتوبوس شد. ١٦ بهمن ۱۳۹۰- صبح یکشنبه اتوبوس دانشآموزان دختر اردبیل در نزدیکی پلدختر استان لرستان واژگون شد و چهار نفر به شدت مجروح شدند. ٢٨ مهر ۱۳۹۱ - واژگونی یک اتوبوس در مسیر اهواز - بروجن، ۲۱ کشته برجا گذاشت. آذر ۱۳۹۱ - اتوبوس راهیان نور دانشآموزان سیستانوبلوچستانی در محور شیراز به گچساران واژگون شد. این اتوبوس حامل دانشآموزان دختر مقطع دوم دبیرستان شهر نیکشهر استان سیستانوبلوچستان به سمت مناطق عملیاتی جنوب بود. بر اثر این حادثه ۱۴ نفر زخمی شدند و یک نفر کشته شد. ١٢ آذر سال ٩٥- واژگونی اتوبوس دانشآموزان دختر گیلانی که از اردوی راهیان نور باز میگشتند، در ورودی شهر همدان سبب مجروحشدن سرنشینان شد که ۱۳ نفر از آنها در بیمارستان بستری شدند.
اردوهایی که عزا شدند
اردوهای عزاشده دانشآموزی کم نیستند. ماجرای غرقشدن دختران دانشآموز در استخر مصنوعی پارک شهر هنوز در خاطر مانده است. چهاردهم اردیبهشت ٨١، دختران مدرسه طه واقع در شهرک کاروان برای تفریح به پارک شهر رفتند. شش نفر از دختران به همراه قایقران در استخر مصنوعی پارک شهر به علت واژگونی قایق غرق شدند. دخترانی که از منطقه محروم تهران آمده بودند و مادر یکی از آنها گفته بود دخترش برای اولینبار به پارک و اردو رفت، هرگز به خانه برنگشت. سه روز بعد حادثه، شهروندان تهران و دانشآموزان مدرسه طه بالای استخر پارک شهر حاضر شدند و به احترام دختران استخر را گلباران کردند و بعد همهچیز تمام شد. دلیل این حادثه هم سوارشدن ١٧ دانشآموز بر قایقی بود که گنجایش چهار نفر را داشت، احتمالا مسئولان مدرسه برای صرفهجویی در هزینه، روی جان دخترکان مدرسه قمار کرده بودند. یک سال بعد از این حادثه مدرسه دخترانه ارشاد تهران در منطقه ١١، دختران ممتاز خود را به اردو فرستاد و آنها نیز بر اثر واژگونی اتوبوس از دست رفتند. ٢٤ ساعت بعد جنازه ١٤ دختر ممتاز به خانه بازگشت.
اردیبهشت سال گذشته بود که اتوبوس حامل دانشآموزان هنرستان تربیتبدنی دخترانه کوثر شهرکرد که از اردوی زیارتی مشهد مقدس در حال بازگشت بود، دچار سانحه شد و دو کشته و ٤٤ مصدوم خروجی آن بود.
اردیبهشت سال جاری نیز اتوبوس دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی یکی از مدارس شهرستان رباط در بزرگراه یادگار امام(ره)، خیابان ایثارگران شمالی واژگون شد و به داخل آب افتاد و بر اثر آن تعدادی از دانشآموزان راهی بیمارستان شدند و باید شاکر خداوند بود که این حادثه تلفات جانی در پی نداشت. دلیل حادثه نیز قدیمیبودن اتوبوسی عنوان شد که برای اردوی یک مدرسه انتخاب شده بود! اینها فقط بخشی از حوادثی است که در سالهای گذشته داشتهایم. از مرور خاطره دانشآموزان شینآبادی هم صرفنظر کردیم، هنوز زخمهای عمیق پوستهای سوختهشان، نشانههای شینآباد است. با مرور همه این اتفاقات، کمارزشدانستن جان دانشآموزان و نبودن برنامهریزی درست و دقیق برای اردوهای دانشآموزی را میتوان دلیل این اتفاقات دانست. در این میان حوادث سرویسهای مدرسه را نیز نباید از خاطر برد. مهرماه سال گذشته واژگونی وانت پیکانی که نقش سرویس مدرسه را ایفا میکرد، هفت دانشآموز مرودشتی را راهی بیمارستان کرد. ١٩ اسفند سال گذشته نیز چهار دانشآموز دختر بر اثر سانحه رانندگی در مسیر روستای آپدوم از توابع بخش لاشار نیکشهر جان خود را از دست دادند و یک محصل نیز مجروح شد، سرویس مدرسه آنها نیز وانت پیکان پدر یکی از دانشآموزان بود.
احتمالا ماجرای اتوبوس دختران هرمزگانی آخرین اتفاق نیست، هنوز تا دانستن ارزش جان بچههای مردم راه زیادی در پیش داریم.
درهمینحال وزیر آموزشوپرورش اعلام کرد برای پیگیری بیشتر عازم محل حادثه است. سیدمحمد بطحایی در پیامی توییتری با اعلام همدردی با خانوادههای حادثهدیدگان واژگونی اتوبوس دانشآموزان در مسیر داراب - بندرعباس اعلام کرد: «پدرانه با خانوادههای داغدار همدردم. همان ساعات اولیه دستورات لازم برای بررسی و پیگیری سریع وضعیت دانشآموزان هرمزگان را دادم و به داراب میروم». علاوه بر او، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزشوپرورش نیز ضمن اشاره به سفر خود و وزیر آموزشوپرورش به محل حادثه اضافه کرد: با وزیر عازم منطقه هستیم تا از نزدیک در جریان جزئیات قرار بگیریم و متوجه شویم نسبت به کدام بند آییننامه بیدقتی صورت گرفته یا اینکه آییننامه اجرا شده و کوتاهی از راننده بوده است. در کلیات آییننامه آمده است که حرکت در شب با رعایت ملاحظاتی بهویژه در مناطق جنوبی مشکلی ندارد.
باید در اتوبوس حداقل دو راننده اصلی حضور داشته باشد و مسائل فنی ماشین حتما بررسی شود. وی ضمن ابراز همدردی با بازماندگان حادثه دلخراش داراب، به مهر گفت: اردو بهعنوان یک فرصت و موقعیت تربیتی بهحساب میآید. در تمام نظامهای آموزشی پیشرفته سعی میکنند از ظرفیت اردو استفاده کنند و هر موضوعی را در موقعیت مناسب خود آموزش دهند. فیض اضافه کرد: این اردو را سازمان دانشآموزی برگزار کرده است که ما با حضور در محل حادثه باید متوجه شویم که آنها طبق آییننامه عمل کرده یا از آن تخطی کردهاند.
زیباکلام گفت: روحانی بیش از آنچه که یک اصلاح طلب باشد یک اصولگرا است. حتی می خواهم یک مرحله جلو بروم و بگویم آقای روحانی بیش از آنکه به اصلاح طلبان نزدیک باشد در حقیقت به اصولگرایان نزدیک است.
رویکرد اصلاح طلبان تا سال 1400 نسبت به روحانی موضوعی است که هم اکنون محل بحث و تحلیل است، برخی می گویند اصلاح طلبان چاره ای جز ماندن به پای روحانی ندارند اما در مقابل هستند کسانی که اعتقاد دارند اصلاح طلبان در یک مقطع زمانی مشخص از روحانی عبور می کنند و منتقد وضع موجود می شوند.
صادق زیباکلام می گوید: بد و خوب روحانی به پای اصلاحطلبان نوشته میشود و اصلاحطلبان نمیتوانند بگویند روحانی به ما ارتباطی ندارد.
اهم اظهارات زیباکلام به نقل از نامه نیوز به شرح زیر است:
رویکرد اصلاح طلبان تا سال 1400 نسبت به روحانی موضوعی است که هم اکنون محل بحث و تحلیل است، برخی می گویند اصلاح طلبان چاره ای جز ماندن به پای روحانی ندارند اما در مقابل هستند کسانی که اعتقاد دارند اصلاح طلبان در یک مقطع زمانی مشخص از روحانی عبور می کنند و منتقد وضع موجود می شوند.
صادق زیباکلام می گوید: بد و خوب روحانی به پای اصلاحطلبان نوشته میشود و اصلاحطلبان نمیتوانند بگویند روحانی به ما ارتباطی ندارد.
اهم اظهارات زیباکلام به نقل از نامه نیوز به شرح زیر است:
ما اصلاح طلبان از آقای روحانی هیچ تصویر و تصور جاه طلبانه و رویایی نداشتیم. آقای روحانی مثل دکتر علی لاریجانی یک اصولگرا است، منتها اصولگرای معتدل، منطقی، میانه رو و واقع بین. آنچه اصلاح طلبان می دانند این است که آقای روحانی بیش از آنچه که یک اصلاح طلب باشد یک اصولگرا است. حتی می خواهم یک مرحله جلو بروم و بگویم آقای روحانی بیش از آنکه به اصلاح طلبان نزدیک باشد در حقیقت به اصولگرایان نزدیک است. ما همه اینها را می دانیم و هیچ دچار خیال پردازی و رویاپردازی درباره آقای روحانی نمی شویم.
چاره ای نیست الا اینکه با آقای روحانی حرکت کنیم و در عین حال همه امیدمان به آقای روحانی نیست بلکه بیشتر امیدمان به توانمندی های خودمان است که بتوانیم کمر راست کنیم و بلند شویم.
اصولگرایان بغض و کینه ای که از کارگزاران دارند خیلی خیلی بیشتر از اصلاح طلبان است چون تشکل، سازماندهی و قدرت برنامه ریزی کارگزاران خیلی بیشتر از اصلاح طلبان است. به همین دلیل لبه تیز حمله و تعارض شان بیش از آنچه که علیه اصلاح طلبان باشد علیه کارگزاران است. آنچه الان باعث نگرانی اصولگرایان است نزدیکی دولت روحانی با کارگزاران است.
غلامحسین کرباسچی و حسین مرعشی در مقایسه با محمدرضا عارف و موسوی لاری بیشتر خواب راحت را از چشمان اصولگرایان می ربایند.
آقای عباس عبدی و آقای حجاریان سال 93-94 شروع کردند و گفتند مسئولیت دولت آقای روحانی خیلی با اصلاح طلبان نیست. یعنی اگر نتیجه دولت آقای روحانی خیلی ناامیدکننده درآمد و خیلی با انتظاراتی که از او بود همخوانی نداشت، این مسئله به اصلاح طلبان مربوط نیست. برخی اصلاح طلبان یک چنین نگاهی دارند به قول تهرانی های قدیم «خر را یک ور سوارند» تا هر جا ببینند به مشکل برمی خورند بلافاصله پایین بپرند.
اصلاح طلبان باید محکم و استوار و تمام قد پای آقای روحانی بیاستند، از او حمایت کنند و مسئولیت پاسخ به کسانی که به دعوت شان پای صندوق های رأی رفتند و به آقای روحانی رأی دادند برعهده بگیرند. من با صدای بلند از آقای روحانی انتقاد کردم در عین حال حمایت هم کردم، در عین حال خواستم بگویم ناتوانی هایش کجاها است.
این طور نیست که مسئولیت عملکرد آقای روحانی به اصلاح طلبان ارتباطی ندارد. مردم اسباب بازی اصلاح طلبان نیستند که یک روز از آنها بخواهند پای صندوق بیایند و بعد هم وقتی مقداری ناملایمات می شود بگوییم به ما مربوط نیست. بد و خوب آقای روحانی بخواهیم و نخواهیم به پای اصلاح طلبان نوشته می شود. چه آقای روحانی ایران را گلستان کند و چه جهنم. ما اصلاح طلبان در آن گلستان شریک هستیم و در آن جهنم هم شریک هستیم. بنابراین به جای آنکه زرنگی کنیم، باید مسئولیت قبول کنیم و با انتقاد از آقای روحانی ولی همچنان استوار پشتش باشیم.