يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "سوچي؛ دلقكي در سيرك صلح"

 اوین نامه ی کیهان 4 شنبه   29 شهریور ماه سال 1396 
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "سوچي؛ دلقكي در سيرك صلح"
39 سال است که جوک وچرند و هجو ووارونه گویی ودروغ و مردم سرکارگذاشتن از سوی آخوندهای حوزوی به قدرت رسیده و مجیز گوی قدرت همراه باپاسداران آدمکش  و شرکای  غارتگرشان سپری شده است . همچنین با ابزاری کردن دین تا توانسته اند وعده های دروغین و ادعاهای پوچ وبی اساس مثل رهبر ام ا لقرای جهان اسلام کرده اند  .همزمان نقض مستمر حقوق بشر شده  و سرها بالای دار برده  و سینه ها ومغزها شکافته شده است .اما اکنون همکار یادداشت نویس  اوین نامه سربازجو شریعت نداری بدون توجه به عملکرد خونین وننگین 39 ساله رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه تیتر زده است  "شوخی، دلقکی درسیرک صلح روز " تا  موضع  رهبر سیاسی میانمار  را به ریشخند گرفته شود د.

«يک روز زيباي سپتامبر ...195، حدود ساعت 11 صبح قفس بزرگ شيشه اي سازمان ملل متحد در آفتاب پاييزي مي درخشيد و ماموريت صلح جويانه اش را که همان «بزرگ ترين مرکز جلب سياح آمريکا» شدن بود، ادا مي کرد.» اين اولين جمله از رمان «مردي با کبوتر» است که سال 1958 (13 سال پس از تاسيس اين سازمان با هدف برقراري صلح در جهان!) از سوي نويسنده اي با اسم مستعار «فوسکو سينيبالدي» منتشر شد. بعدها مشخص شد نويسنده اين کتاب «رومن گاري» نويسنده و ديپلمات فرانسوي (روسي الاصل) است. خواندن اين کتاب هنرمندانه و مختصر -120 صفحه اي- در اين روزها که سازمان ملل متحد سرگرم برگزاري هفتاد و دومين نشست مجمع عمومي خود است، خالي از لطف نيست
    
گاري که خود سال ها عضو هيئت نمايندگان سازمان ملل بوده در اين کتاب به زباني نمادين و فوق العاده طناز، عمق بلاهت و فاجعه را در اين سازمان پرطمطراق به تصوير مي کشد. اوج اين داستان زيبا را مي توان در صفحاتي خواند که کبوتر قصه در ساختمان سازمان ملل به پرواز در مي آيد؛ «پرنده به کميسيون خلع سلاح سر زد و ورودش به آنجا باعث نوعي حس نزديک به وحشت شد. کبوتر با خيال راحت روي ميزها راه مي رفت و اينجا و آنجا فضله مي انداخت... به سالن نمايندگان وارد شد... نمايندگان با اتحادي که به ندرت در سازمان ملل ديده شده بود متفقاً به کبوتر هجوم بردند
    اين داستان 59 سال پيش نوشته شده است. در روزگاري که سازمان ملل ظاهرا جايگاهي در دنيا و افکار عمومي داشت و خيلي ها اميدوار بودند در سايه تصميمات و اقدامات آن، فرداهاي بهتري در راه است و جهان مکاني امن تر براي زندگي خواهد شد و اگر زورگويي در گوشه اي از دنيا به جماعتي ستم روا داشت، اين سازمان مامني براي پناه بردن و ستاندن حق مظلومان خواهد بود. سازمان ملل طي 72 سال گذشته به عرض و طول خود افزوده و به همين ميزان نيز از هدف و ماموريت اصلي و اعلامي خود دور و دورتر شده است. گرچه براي تحقق ارزش ها و آرمان هاي انساني، اميد داشتن به سازماني به ظاهر بين المللي که پس از جنگ جهاني دوم و از سوي کشورهاي فاتح بنا شد، خيال بافي بيمارگونه توام با طنزي تلخ است
    
آنچه امروز مقابل چشم جهانيان و بي عملي سازمان ملل متحد و ساير نهادهاي بين المللي و حقوق بشري در ميانمار مي گذرد، نمونه اي بي بديل از اوضاع واقعي دنيا و ميزان تعهد اين سازمان ها به صلح و حقوق بشر است. آنچه اين تراژدي سياه تاريخي را غم انگيزتر مي کند، نقش آفريني آنگ سان سوچي است. زني که 5 سال پيش در سخنراني خود هنگام دريافت جايزه نوبل صلح گفت؛ «يک جنبۀ مثبت از زندگي در انزوا آن است که فرصت زيادي داشتم تا دربارۀ معناي کلمات و تصوراتي که داشته ام و تمام عمرم پذيرفته ام، بينديشم. به عنوان يک بودايي، از زمان خردسالي ام دربارۀ Dukha شنيده ام که اغلب به رنج ترجمه مي شود
    
او از ضرورت التيام رنج، ضرورت تبعيت از حکومت قانون و از عشقش به حقوق بشر جهان شمول و اميد به آشتي بين المللي گفت و افزود: «در نهايت، هدفمان بايد خلق يک دنياي عاري از آوارگان، بي خانمانان و بيچارگان باشد، دنيايي که تک تک گوشه هايش يک حرم واقعي باشد که ساکنينش آزادي و امکان زندگي صلح آميز داشته باشند
    
براي او دست زدند و بر سر دستش بردند و بر سرير قدرتش نشاندند. مسلمانان روهينگيا که از آنان به عنوان ستم ديده ترين قوم روي زمين ياد مي شود، اگر چه پيش از روي کار آمدن سوچي نيز زندگي روبه راهي نداشتند اما طي دو سال اخير، اين اوضاع نه تنها بهبود نيافته بلکه از مرز فاجعه نيز گذشته و به گفته کارشناسان مصداق بارز و روشني از پاکسازي قومي است. سوچي بعد از مدت ها سکوت در قبال اين نسل کشي و ظلم بي حد، در اولين واکنش خود مدعي شد واقعيت آن چيزي نيست که مي گويند و روايت ها از جهنم راخين –استان بندري و غربي ميانمار و محل سکونت مسلمانان روهينگيا- مشتي دروغ است که تروريست ها منتشر مي کنند!
    ديروز هم سوچي بار ديگر لب به سخن گشود و گفت؛ «همان طور که سال گذشته در نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد گفتم، ميانمار به عنوان يک عضو مسئول جامعه جهاني، هراسي از تحقيقات بين المللي در اين باره ندارد و به يافتن راه حلي با دوام براي دستيابي به ثبات و توسعه براي همه اقوام در ايالت راخين متعهد است. دولت هرچه در توان داشته است براي برقراري آرامش و ثبات در منطقه و ايجاد تعادل ميان مسلمانان و ساير اهالي راخين انجام داده است.» پس از آواره شدن چند صد هزار نفر و کشته شدن چند هزار نفر و آن همه فاجعه اي که کماکان نيز ادامه دارد، سخن گفتن از توسعه و ثبات و آرامش در راخين، گستاخي و رذالت خاصي مي طلبد که به نظر مي رسد اين برنده جايزه صلح نوبل، يکي از معدود دارندگان آن در جهان باشد
    
البته شنيدن چنين مواضع رياکارانه و بي شرمانه اي از سوي ماهاتما گاندي و نلسون ماندلاي قرن 21 – صفاتي که رسانه هاي غربي به اين زن دادند و او را به عنوان نماد صلح به جهان چپاندند- عجيب و غريب هم نيست. دو سال و نيم است که يمن تحت محاصره اي کامل بوده و هر 10 دقيقه يک کودک يمني بر اثر عوارض مستقيم تجاوز رياض، جان خود را از دست مي دهد. در قرني که عربستان سعودي با دستي تا مرفق در خون، براي عضويت شوراي حقوق بشر سازمان ملل انتخاب مي شود، چرا نبايد خانم سوچي قهرمان و نماد صلح باشد و جايزه اش را بگيرد؟!
    
برخورد کشورهاي غربي با ميانمار و سوچي نيز جالب است. تعفن ماجرا بيش از آن است که بتوان آن را پوشاند، پس بايد حيله اي ديگر به کار بست. مهم ترين نکته آن است که از اقدام عملي براي توقف اين جنايت هيچ خبري نيست و شواهد نشان مي دهد خبري نيز نخواهد شد. در موضع گيري ها نيز علي رغم انتقادها به سوچي، به طرزي موذيانه او را تبرئه مي کنند و مدعي هستند، گرچه او رهبري ميانمار را به دست دارد اما قدرت واقعي در دست ارتش اين کشور است و از اين منظر نبايد او را مسئول اين وضعيت دانست
    
هرچه زمان بيشتر به پيش مي رود، دنيا ماهيت جنگلي خود را بيشتر آشکار مي کند. جنگلي که قهرمانان صلح آن شيمون پرز، اسحاق رابين، مناخيم بگين، باراک اوباما و آنگ سان سوچي هستند. در چنين جنگلي است که ترامپ به عنوان يکي از ابله ترين سياستمداران فعلي دنيا، پشت تريبون سازمان ملل مي رود و از صلح و ثبات و آرامش دم مي زند و ايران را متهم به خشونت و تروريسم مي کند
    
رومن گاري داستان خود را با اين جمله به پايان مي رساند؛ «کبوتر دفن شد.» حيف که بيشتر زنده نماند تا ببيند سيرک صلح جهاني و دلقک هايش از ترامپ گرفته تا سوچي و نتانياهو، چه نمايش پر از آتش و خوني به راه انداخته اند.