اخلاق علمی و منزلت دانشگاهی

اخلاق علمی و منزلت دانشگاهی    11 آبان – 96
مگر دانشگاه ها که  پادگان- حوزه وگورستان شده  اند هنوز دارای اخلاق علمی ومنزلت می باشند؟
تهران- ایرنا- آنچه در باب انقلاب اخلاقی و ضرورت تحول در مناسبات و دیدگاه‌ها و رفتارهای موجود، قبلاً بیان شد، با بازخورد فراوان همراه بود.
روزنامه اطلاعات دریادداشتی به قلم سید مسعود رضوی، آورده است: در این عصر عسرت که اصحاب فرهنگ و خریداران متن‌های مکتوب ـ اعم از کتاب و مجله و روزنامه و... اندک‌شمار شده‌اند و اقیانوس گفتگوها و مراودات دیجیتالی ـ چت و تلگرام و توییت و... دل از همگان ربوده است، این مایه از توجه‌، برای نگارنده بسیار دلگرم کننده و امیدبخش بود؛ اما آنچه در ادامه خواهم گفت، هیچ نسبتی با امید و دلگرمی ندارد، چرا که مسائل و معضلات چشمگیری را در چندین عرصه کوچک و بزرگ اما مهم و سرنوشت‌ساز مطرح می‌کنم.

نخست‌درباره اخلاق علمی و منزلت دانشگاهی که عنوان این یادداشت هم از آن برگرفته شده است، باید چند نکته اجمالی را بیان کنم. این اجمال،‌ البته با اجماع نظرات بزرگان و اهل علم و پژوهش تأیید شده و بارها به عنوان نقد و گلایه بر زبان استادان و دانشوران رفته است. نخست سیطرة کمیت و شتاب در گسترش نهادهای فرهنگی و دانشگاهی و برگزاری جلسات و انتشار بی‌وقفه نشریات و آثاری که ماندگاری آن در حد همان حروفچینی و کتاب‌پردازی و انتشار است و سپس با تعطیل و توقف، به بایگانی سپرده می‌شود.

تکثر و تعدد مراکز دانشگاهی ایران، با میزان تولید علم و کیفیت پژوهش تناسبی ندارد، اما این موضوع چندان بحران‌ساز نیست؛ زیرا آنچه امروز و فردا به بحرانی بزرگ بدل شده و خواهد شد، عدم تناسب میان نیازهای جامعه، با تعداد فارغ‌ التحصیلان در این مراکز علمی و مجامع آکادمیک است. علاوه بر این، فقدان نیروهای متناسب برای آموزش و تکمیل کادرهای علمی در دانشکده‌ها و پژوهشگاه‌های ایران، به جای راه گشایی و زمینه‌سازی مثبت فرهنگی، نوعی استخوان‌‌ لای زخم نهادن است و شغل کاذب ایجاد کردن در معبری که هر لحظه با فکر و سرشت و سرنوشت روح و روان بسیاری از جوانان و آینده‌سازان ایران رویاروست.

در حال حاضر این مسائل را همگان می‌دانند و به تکرار و تأکید بیان می‌کنند، اما در ورای این مسائل، یک اتفاق دیگر هم هست که کمتر مورد توجه قرار گرفته و آن شأن علم و مقام فکر است که چنان سقوط کرده، که دیگر هیچ رغبت و انگیزه‌ای در افراد و بسیاری از جوانان این مرز و بوم بر نمی‌انگیزد. این امر، در کشوری که همین چند دهه پیش، رفتن به دانشگاه و کسب تحصیلات عالیه و آکادمیک، از جمله فضایل و ارزش‌های آنان بود، یک پسرفت و انحطاط محسوب می‌شود و بس! در حقیقت راهی نادرست آغاز شده و به تدریج به نقطه‌ای رسیده که هیچ کس حاضر نیست وارد آن شود یا مسئولیت آن را بپذیرد.

آغاز این طریق نامبارک و منحط از همان زمانی بود که به جای تکیه بر محتوای علم و فرهنگ، مسابقه‌ای سراسری و بی محتوا برای کنکور و ورود به دانشگاه‌ها برگزار شد و موسسه‌های شبه‌علمی و بی‌مسئولیت، شروع به تحریر جزوه‌های رنگ و وارنگ به نام تست و گزینه‌یابی و سرعت محاسبه انجام امور و امثال ذلک کردند، بی‌آن که از جوان این کشور بخواهند یک سطر گلستان یا یک بیت شاهنامه یا یک عبارت از نهج‌البلاغه یا تحلیل محتوای یک متن یا درک یک نظریه و... را مطمح نظر و وجهه همت قرار دهند. این عطش سیری ناپذیر، از ذهن آماده و بی‌آلایش جوانانی باهوش و سخت‌کوش، افرادی بی‌محتوا می‌ساخت و آنان را وارد وادی تهی و بی‌ارزشی به نام مدرک‌گرایی می‌کرد. سپس موضوع ثانوی برای دانشگاه‌ها، جذب سرمایه شد و در کنار مسابقه کنکور، طراحی در آمدزایی و تبدیل دانشگاه به بازاری برای پول‌سازی، به نام خودکفایی، یک فاجعه و مصیبت تازه را رقم زد. این جاذبه‌ها که هیچ نسبتی با علم و فضیلت، فرهنگ و تخصص نداشت، اینک در حال دادن بار نامطلوبی به نام فارغ‌التحصیلان و مدرک داران بیکار در جامعه ماست.

خدای ناکرده نمی‌خواهم به جوانان ارجمند و دانشجویان جوان میهن اهانت کنم، اما با این اوضاع و احوال، سرنوشت و آینده دانشگاه را مساعد نمی‌دانم. تنها به همت برخی از استادان سلف و بازماندگان برجسته‌ای که غالباً خودساخته و دانش آموختگان جدی در مراکز دانشگاهی بوده‌اند، هنوز چراغ برخی دانشکده‌ها می‌سوزد و روشنی می‌بخشد، اما این وسعت فراگیر و این کمیت بی‌معنا که در هر گوشه و کنار و پرت آبادی از این مرزو بوم، ساختمانی به نام دانشگاه و دانشکده و پژوهشکده ساخته شده و مجوز و دم و دستگاهی بدان اختصاص داده‌اند، چه نسبت و مناسبتی با سنت‌های ژرف و جهانشمول دانشگاهی دارد و چه مایه می‌تواند روشنی بخش ضیافت علم و فرهنگ و تخصص و دانش و پژوهش در کشور ابن سینا و فارابی و رازی و خواجه نصیر و میرداماد و... باشد خدا می‌داند!

این کمیت و وسعت بی‌معنا و بی‌مبنا را باید چاره کرد، زیرا اولاً هزینه‌ای گزاف برای حفظ و حراست و راه بردن این دم و دستگاه به کشور تحمیل می‌شود و ثانیاً این مجموعه، یک سخت افزار عظیم است که محتوای نرم افزاری در حد یک صدم آن هم تعبیه و تمهید نشده است. از اینها گذشته، تعریف وتاسیس هر رشته دانشگاهی، باید در پی توضیح و اراده یک نیاز اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی باشد. کدام یک از این‌ها در ذهن مؤسسان، یا محصول پژوهش پیشنهاددهندگان و طراحان این مراکز شبیه به دانشگاه بوده است.

با این مقدمه، چند نکته عام و معمول، یا شاذ و مغفول را درباره وضع دانشگاه‌های کشور در یادداشت‌های آتی بیان خواهم کرد، اما نباید از یاد برد که ضعف و معضل در دانشگاه، زیرمجموعه مشکلات و آسیب‌های بزرگتری است که در جامعه بوده و هست و به درستی دریافته نشده است.

*
منبع:روزنامه اطلاعات،1396،8،10
**گروه اطلاع رسانی**1893**9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه