گویی ما
ایرانیها به دنیا آمدهایم که غافلگیر شویم. کجای جهان مردمانی پیدا میکنید بعد
از هر اتفاقی غافلگیر شوند.
معمولاً ما ایرانیها در حوادث قابل پیشبینی و غیر قابل پیشبینی دچار غافلگیری میشویم. اصلاً اگر غافلگیر نشویم باید شک کنیم.
زلزله خبر نمیکند. هیچ کس نمیداند قرار است کی زلزله بیاید. یک لحظه میآید و هزار خرابی به جا میگذارد و میرود. در جایی مثل ژاپن که سرزمین پر زمینلرزه است با خود گفتهاند که حالا زلزله با ما زندگی میکند پس ساختمانهایی بسازیم که با زمینلرزه خم به ابرو نیاورند. پس با این تصمیم بعد از زلزله غافلگیر نمیشویم.
در ایران ما، اما داستان فرق میکند. ستاد بحران ما که مدیریت تمام بحرانها در کشور را به عهده دارد بعد از زلزله غافلگیر شده بود. به قول آن ضرب المثل معروف که: «هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک».
زلزله غیرقابل پیشبینی است، برف را که میشود پیشبینی کرد. تمام موبایلهایی که سیستم آب و هوا دارند، اعلام کردند که بسیاری از شهرهای ایران درگیر برف خواهند بود. برفی بیسابقه.
تقریبا همه این را میدانستیم اما بازهم غافلگیر شدیم. مردمی که میدانستند برف میآید آنقدر دیر به دل جاده زده بودند که گرفتار برف شدند و شب را در اتوبانها و جادهها صبح کردند. یخ زدند تا صبح شود.
مسئولان هم غافلگیر شدند. تمام جادهها و معابر شهری قفل شده است. کلیدی هم نیست آن را باز کند. مگر میشود هواشناسی اعلام کند آقا برف میآید آنهم شدید. بعد مردم به دلیل بسته شدن راهها به مقصد نرسیدند.
کلا عادت نداریم قبلا از یک حادثه قابل پیشبینی کاری کنیم ما همیشه مردم بعد از حادثه هستیم. پلاسکو نمونه بارز آن.
همه میدانستند پاساژهایی مانند پلاسکو خطرناک هستند و عمری از آنها گذشته است. هرلحظه خطر این ساختمانها را تهدید میکند. کاری نکردیم که تا آتش به ساختمان قدیمی و معروف پلاسکو در تهران زد. ساختمان ریخت. آتشنشانها مردند تا بالاخره عدهای به فکر افتادند که این ساختمانها خطرناک هستند.
میبینید ما کلا ملت غافلگیری هستیم. باید غافلگیر شویم تا زنده بمانیم. مدال غافلگیری طلایی با فاصله به ملت و مسئولان ما تعلق میگیرد بدون شک.
داستان برف هم امروز یا فردا تمام میشود. باید منتظر بود تا ببینیم سری بعد قرار است با چه اتفاقی غافلگیر شویم.
مصطفی داننده
معمولاً ما ایرانیها در حوادث قابل پیشبینی و غیر قابل پیشبینی دچار غافلگیری میشویم. اصلاً اگر غافلگیر نشویم باید شک کنیم.
زلزله خبر نمیکند. هیچ کس نمیداند قرار است کی زلزله بیاید. یک لحظه میآید و هزار خرابی به جا میگذارد و میرود. در جایی مثل ژاپن که سرزمین پر زمینلرزه است با خود گفتهاند که حالا زلزله با ما زندگی میکند پس ساختمانهایی بسازیم که با زمینلرزه خم به ابرو نیاورند. پس با این تصمیم بعد از زلزله غافلگیر نمیشویم.
در ایران ما، اما داستان فرق میکند. ستاد بحران ما که مدیریت تمام بحرانها در کشور را به عهده دارد بعد از زلزله غافلگیر شده بود. به قول آن ضرب المثل معروف که: «هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک».
زلزله غیرقابل پیشبینی است، برف را که میشود پیشبینی کرد. تمام موبایلهایی که سیستم آب و هوا دارند، اعلام کردند که بسیاری از شهرهای ایران درگیر برف خواهند بود. برفی بیسابقه.
تقریبا همه این را میدانستیم اما بازهم غافلگیر شدیم. مردمی که میدانستند برف میآید آنقدر دیر به دل جاده زده بودند که گرفتار برف شدند و شب را در اتوبانها و جادهها صبح کردند. یخ زدند تا صبح شود.
مسئولان هم غافلگیر شدند. تمام جادهها و معابر شهری قفل شده است. کلیدی هم نیست آن را باز کند. مگر میشود هواشناسی اعلام کند آقا برف میآید آنهم شدید. بعد مردم به دلیل بسته شدن راهها به مقصد نرسیدند.
کلا عادت نداریم قبلا از یک حادثه قابل پیشبینی کاری کنیم ما همیشه مردم بعد از حادثه هستیم. پلاسکو نمونه بارز آن.
همه میدانستند پاساژهایی مانند پلاسکو خطرناک هستند و عمری از آنها گذشته است. هرلحظه خطر این ساختمانها را تهدید میکند. کاری نکردیم که تا آتش به ساختمان قدیمی و معروف پلاسکو در تهران زد. ساختمان ریخت. آتشنشانها مردند تا بالاخره عدهای به فکر افتادند که این ساختمانها خطرناک هستند.
میبینید ما کلا ملت غافلگیری هستیم. باید غافلگیر شویم تا زنده بمانیم. مدال غافلگیری طلایی با فاصله به ملت و مسئولان ما تعلق میگیرد بدون شک.
داستان برف هم امروز یا فردا تمام میشود. باید منتظر بود تا ببینیم سری بعد قرار است با چه اتفاقی غافلگیر شویم.
مصطفی داننده