ذوق زدگان امروز ديدار «اين» و «اون» تشويق كنندگان ديروز روش قذافي بودند!

ذوق زدگان امروز ديدار «اين» و «اون» تشويق كنندگان ديروز روش قذافي بودند!
كره شمالي سرنوشت قذافي را فراموش نمي كند    10 اردیبهشت -97
 سربازجو شریعت نداری با تیتری که انتخاب کرده است تلاش کرده به موافقان برجام تفهیم کند همانگونه که قذافی دست از برنامه هسته ای خود برداشت  سپس علیه اش کودتاشد . بنابراین رهبر کره شمالی هم اگر از برنامه هسته ای اش عقب نشینی کند سرنوشت مشابه سرهنگ قذافی خواهد داشت و موافقان برجام بی خودی ذوق زده شده اند چون پاسداران تجربه قذافی را تکرار نمی کنند . درحالی که ادعای سربازجو شریعت نداری آواز خوانی در شب تاریک  وناشی از ترس است. زیرا نخست وزیر اسراییل در سخنرانی اخیر خود که شروع شده با ارائه اسناد مهم و مکان بایگانی آن  رژیم ولایت فقیه را متهم به نقض برجام وتلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای  کرده است.



    
روزنامه هاي زنجيره اي با تيترهايي ستايش آميز و محتوايي حسرت آميز به استقبال ديدار سران دو کره رفتند. آنان چند سال پيش نيز مشابه چنين تيترها و محتوايي را براي مصالحه سرهنگ قذافي با آمريکا ارائه کردند که ميزان عمق تحليلشان با سرنوشت شوم سرهنگ و وضعيت جهنمي امروز ليبي، قابل ارزيابي است.
    
    
سرويس سياسيصبح روز 27 دي ماه 1394 در روز اجراي برجام که بر اساس ادعاي حاميانش قرار بود تحريم هاي هسته اي پايان يابد، تيترهاي فوق درشت روزنامه هاي زنجيره اي با ژستي پيروزمندانه بر کيوسک روزنامه فروشي ها نشستند و نويد ورق خوردن تاريخ و صبح بدون تحريم دادند. رويکرد رسانه هاي زنجيره اي در اين خصوص قابل تامل است و حاوي نکات ارزنده که در ادامه اين نوشتار اهم آنها را ذکر خواهيم کرد، اما ابتدا برخي از تيترهاي آن روز زنجيره اي ها را مرور کنيم، که اين مرور با توجه به اينکه مدت قابل توجهي از آن روزگار گذشته؛ در شناخت چگونگي عملکرد رسانه هاي زنجيره اي در اين گونه موارد موثر است؛
    
قانون: «سلام بر ايران بي تحريم / خلاص شديم»
    
شرق: «اينک بدون تحريم»
    
آرمان: «تحريم ها به تاريخ پيوست»
    
اعتماد: «صبح بدون تحريم»
    
وقايع اتفاقيه: «يک روز خوب براي دنيا»
    
ابتکار: «تحريم ها هم رفت»
    
هفت صبح: «توافق بزرگ»
    
ايران: «بعد از 13سال، بحران هسته اي به پيروزي ديپلماسي منجر شد / فروپاشي تحريم»
    
    
جوگير شدن زنجيره اي ها
    
حالا که بيش از 2سال از آن تاريخ گذشته است به صورت کاملا محسوس تمام مخاطبان مي توانند در مورد «هيجان زدگي» و «جوگير» شدن روزنامه هاي زنجيره اي قضاوت کنند
    
مهم ترين سوال اين است که دليل اين هيجان زدگي چيست؟ و چرا اينها از موارد متعدد درس نمي گيرند؟ پاسخ اين سوال را بايد در خوش باوري و تسامح و سهل انديشي اين جماعت در برابر غرب پنداشت. اين مفروض خوش بينانه ترين حالت است و در ميان بخشي از مخاطبان نشريات اين عقيده وجود دارد که بخشي از اين جماعت جاده صاف کن هاي آن چيزهايي هستند که غرب سلطه جو مي خواهد. اين دسته از مخاطبان مصاديقي نيز براي گفته هاي خود دارند مثلا ماجراي هم نوايي اين روزنامه ها را با غرب براي خلع سلاح کردن ايران عنوان مي کنند
    
البته اين بخش از مخاطبان دلايل ديگري نيز دارند از جمله همان موضوع درس نگرفتن از موارد متعدد را دليل بر اهتمام زنجيره اي ها براي عمل به منويات استعمارگران عنوان مي کنند. مصداق بارز اين مورد اخير را در اخبار اين روزها مي توان يافت و تطابق آن با يادآوري برخي نکات از گذشته.
    
    
بازي زنجيره اي ها از «قذافي» تا «اين» و «اون»
    
روز شنبه صفحه نخست اغلب روزنامه هاي زنجيره اي به صورت يکنواخت و با تيتر درشت به موضوع توافق ميان دو کره اختصاص يافته بود. البته در اين ميان نوع مواجهه اين جماعت با اين موضوع است و نه صرف بيان آن. اين جماعت با همان ذوق زدگي ذاتي در مقابل هر آن چيزي که غربي ها را خشنود مي کند به سراغ اين موضوع رفتند
    
همان طور که در ابتداي اين گزارش هم ذکر شده بود اين ذوق زدگي از همان جنسي است که در 27 دي 1394 نمود يافت و مصالحه با غرب را «خلاص شدن» خواند. بايد نزديک به دو سال از آن زمان مي گذشت تا صالحي، رئيس سازمان انرژي اتمي بگويد که شرايط پس از برجام براي کشور بدتر شده است
    
براي توجه به فريبکاري اين نشريات کافي است به اين نکته توجه کنيد که رشد بي رويه قيمت دلار، افزايش ميزان بيکاري، روند رو به رشد تعطيلي واحدهاي توليدي پس از برجام، افزايش واردات اقلام غيرضروري و گاه مضحک! و.... هيچ کدام باعث نشد تا صداي اعتراض زنجيره اي ها به جانب برجام و بدعهدان غربي بلند شود. اينها همان جماعتي بودند که به راحتي تيتر زده بودند: خلاص شديم!
    
    
ستايش حماقت در برابر فريبکاري آمريکا
    
ماجراي تيترهاي اخير روزنامه هاي زنجيره اي پيرامون دو کره و در ستايش سرخم کردن در برابر زياده خواهي هاي آمريکا را با يک مورد در گذشته مقايسه کنيم تا بيشتر به اين بيماري «ذوق زدگي» فراگير در ميان جماعت زنجيره اي پي ببريم.
    
آمريکا و چند کشور اروپايي در مذاکره با «معمر قذافي» رئيس جمهور مادام العمر ليبي که در آن زمان بر مسند قدرت بود او را ترغيب کردند که با تسليم شدن و اجازه به ماموران غربي براي ورود به تاسيسات هسته اي پاداش هاي ويژه اي دريافت کند
    
اما آن پاداش ها پرداخت نشد و وعده ها عملي نگرديد. آنها سپس به همين اکتفا نکردند و در گام بعدي به قذافي گفتند اگر موشک هاي خود را تسليم آمريکا کند ديگر حتما از شيريني توافق با آمريکا (بخوانيد شيطان بزرگ) بهرمند خواهد شد. قذافي چنين کرد و از خير موشک هايش نيز گذشت. روزنامه شرق ششم ارديبهشت سال 1383 گزارشي بلندبالا نوشت با تيتر «پاداش تواب شدن» و روتيتر «بخش عمده تحريم هاي آمريکا عليه ليبي لغو شد».
    
حتما پاداش آمريکا را به ليبي به خاطر داريد. اين کشور با همراهي چند کشور اروپايي از دريا و زمين و هوا به سمت ليبي تاختند تا پاداش «باور کردن وعده هاي آمريکا و اروپا» و جايزه «قبول صلح» را به ملت ليبي تقديم کنند! غرب فريبکار و دروغ پرداز روز و شب ليبي را زير آتش گرفت و از اين کشور ويرانه اي برجاي گذاشت که هنوز که هنوز است در حال سوختن است و زبانه هاي آتش لابه لاي اخبار رسانه پيداست.
    
    
روايت البرادعي 
    
روايت «محمد البرادعي» در مورد ليبي و وعده هاي فريبنده غرب به اين کشور هم قابل تامل است و هم دردناک. بايد به اين نکته تاکيد کرد که «کساني که از گذشته عبرت نمي گيرند خود به زودي مايه عبرت ديگران خواهند شد
    
البرادعي بين سال هاي ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹ مديرکل آژانس بين المللي انرژي اتمي بود. او در کتاب «عصر فريب» نوشته است: «23 فوريه براي به روز رساني به طرابلس [پايتخت ليبي] بازگشتم هتلي که در آنجا اقامت داشتم مملو از انواع شرکت هاي غربي بود. اين جمله دهان به دهان مي گشت: به زودي تحريم ها برداشته خواهد شد و درهاي ليبي رو به تجارت باز مي شود! به ويژه متوجه حضور پررنگ نمايندگان شرکت هاي نفتي شديم که به اميد دسترسي به منابع طبيعي قابل توجه ليبي در آنجا حاضر بودند با گوش دادن به سخنان مقامات ليبي که سعي داشتند با تغييرات سريع در بسياري از جبهه ها دست و پنجه نرم کنند نمي توانستيم از اين احساس رها شوم که آنها در خطر سوءاستفاده قرار دارند.» 
    
    
پاداش تواب شدن يا تاوان تسليم شدن؟!
    
در حالي که مدعيان اصلاحات از هر بهانه و خبري در جهان براي توجيه و زمينه سازي براي سازش ايران با غرب و دادن امتياز استفاده مي کنند، مزورانه چشم خود را بر روي نتيجه سازش هاي پيشين مي بندند. شايد مدعيان اصلاحات و رسانه هاي زنجيره اي آن قدر شيفته و خودباخته غرب باشند که از تاريخ عبرت نگيرند اما بعيد است سياستمداران کره شمالي آن قدر احمق باشند که سرنوشت امثال قذافي و نتيجه خوش خيالي اش را فراموش کنند.
    
مهرماه سال گذشته که دونالد ترامپ مشابه بازي اين روزها درباره تاييد يا عدم تاييد برجام را به راه انداخته بود، يک پايگاه آمريکايي، تحليل جالب توجهي را در اين مورد منتشر کرد که مرور آن در شرايط فعلي، پاسخگوي بسياري از سوالات و شبهات اين روزهاي نسخه پيچان سازش است.
    «
رابرت مري» در يادداشتي که در پايگاه «امريکن کانسرواتيو» منتشر شد مي نويسد؛ «گفته مي شود دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا در هفته پيش رو، توافق هسته اي ايران يا همان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را «رد تاييد» خواهد کرد. انتخاب واژه «رد تاييد» نيز از روي نکته سنجي است و معناي واقعي اقدام برنامه ريزي شده توسط ترامپ را پنهان مي کند.شايد واژه درست، «پيمان شکني» باشد.«پيمان شکني» در جامعه پايبند به آداب، بار معنايي سنگيني دارد و بيانگر شخص، سازمان يا کشوري است که اين قدر براي شخصيت خود اهميت قائل نيست که به وعده ها و تعهداتش عمل کند.اگر بگوييم شخصي عهدشکني مي کند، صداقت، عزت و شرافت او را زير سوال برده ايم.
    
اگر کشوري به توافق جدي، آن هم نه فقط با يک کشور بلکه با شش کشور ديگر و يک اتحاديه پشت کند، آن هم در حاليکه دنيا نظاره گر است، چه خواهد شد؟ زمانيکه کشوري با بي تفاوتي، تعهداتش را در آنچه قرار بود مذاکرات از روي حسن نيت باشد، رها مي کند، ساير کشورها چگونه با آن برخورد مي کنند؟ در اينجا موردي وجود دارد که يادآوري آن در ارتباط با آنچه ترامپ قصد دارد انجام دهد، ارزشمند است و آن هم ليبي است.
    
ماجراي ليبي و پيمان شکني آمريکا درخصوص توافق خود با معمر قذافي رئيس جمهوري ليبي که زماني جزء خشن ترين حاکمان ضد غربي محسوب مي شد، مايه شرمساري آمريکا شد.داستان از اواخر دهه 1990 ميلادي شروع شد، زمانيکه قذافي، خشمگين از انزواي بين المللي ليبي و تحريم هاي اقتصادي اعمال شده عليه کشورش، براي عادي سازي روابط با غرب وارد گفت وگو شد.
    
در طول دوره مذاکرات که سالها به طول انجاميد، اين مطلب به قذافي تفهيم شد که براي دستيابي به نتيجه بايد دو امتياز بزرگ واگذار کند.نخست اينکه بايد به نقش ليبي در سقوط پرواز 103 پان امريکن بر فراز لاکربي اسکاتلند در سال 1988 ميلادي اقرار کند.بدين منظور، افرادي که در حادثه نقش داشتند، بايد به مقامات غربي تحويل داده شوند و به خانواده قربانيان نيز غرامت داده شود.اين کار صورت گرفت و تحريم هاي سازمان ملل عليه ليبي برداشته شد.
    
دوم اينکه به ليبي گفته شد اگر مي خواهد از تحريم هاي شديدتر آمريکا رها شود و روابط عادي با اين کشور و غرب داشته باشد، که اين به معناي پذيرفته شدن در جامعه بين المللي است، بايد تلاش هايش براي توليد تسليحات هسته اي را کنار بگذارد.
    
قذافي، برنامه تسليحاتي خود را رها کرد، به فعاليت هاي خود عليه آمريکا و غرب پايان داد و اصولاً خود را از درگيري تمدن ها که پس از حملات يازده سپتامبر در آمريکا رخ داد، کنار کشيد.در عوض، آمريکا نيز تحريم ها را متوقف کرد و متعهد شد اين کشور را به حال خود رها کند.
    
اما زمانيکه قذافي در دوره باصطلاح «بهار عربي» در چند کشور خاورميانه، در کشور خودش هدف حمله قرار گرفت، آمريکا بي درنگ به تلاش ها براي براندازي او پيوست و همان طور که هر کسي با عقل سليم پيش بيني کرده بود، اين تلاش ها به کشتار قذافي منجر شد.
    
يکي از جنبه هاي فوق العاده ماجرا، اين بود که توافق آمريکا با حاکم کشور خارجي و سپس پيمان شکني واشنگتن، چه اندازه براي شهروندان آمريکايي ها بي اهميت بود.تا جايي که حتي «ديويد سنگر» خبرنگار نيويورک تايمز در ماه مارس 2011 ميلادي مقاله اي نوشت و توافق آمريکا با ليبي را از اين نظر که مسير نابودي رژيم قذافي توسط آمريکا را هموار کرده است، تحسين کرد.
    
به بيان ديگر، توافق با ليبي تحسين آميز است، زيرا به آمريکا اجازه داد که بر خلاف شروط توافق، قذافي را سرنگون کند.اين، يکي از مشخصه هاي فلسفه ديپلماسي آمريکا است

ادعاي همكاري با 250 بانك اروپايي و جابه جايي دلار با گوني؟!
تناقض عجيب دولت در بزك برجام


در حالي که رئيس جمهور با انتقاد از سياست ارزي دولت در چهار سال گذشته گفته بود دلار را با گوني به صرافي ها مي داديم، روزنامه ايران با اظهار شعف نسبت به «همکاري 250 بانک اروپايي با ايران»، از دوران پسابرجام با عنوان «دوره تاريخي» ياد کرده است!
    
    
گروه اقتصاديروز شنبه همايش تجاري و بانکي ايران و اروپا آغاز شد تا باز هم موضوع برجام و روابط بانکي بانک هاي خارجي با همکاران ايراني خود داغ شود. طبق معمول جريان هاي مختلف تلاش کردند از زاويه مورد نظر خود به اين موضوع نگاه و نظرات خود را به عنوان تحليل به جامعه القا کنند.
    
روزنامه ايران، به عنوان پايگاه رسانه اي دولت روحاني، با تيتر «همکاري 250 بانک اروپايي با ايران» به استقبال اين همايش رفت تا به اين ترتيب عملکرد 27 ماهه برجام را موفقيت آميز جلوه دهد.
    
روزنامه دولت با شعف از دوران پسابرجام با عنوان «دوره تاريخي»(!) ياد کرده و نوشته است: «دراين دوره تاريخي حدود ۸۳۵ رابطه کارگزاري با ۲۷۸ بانک خارجي برقرار شده در حالي که قبل از برجام تعداد روابط کارگزاري بسيار محدود بود و تنها ۵ تا ۶ بانک حاضر به همکاري با ايران بودند. طي دو و نيم سال گذشته ۳۸ هزار و ۴۰۹ ال سي توسط نظام بانکي ايران باز شده و بيش از ۱۵۰ هزار تراکنش بانکي با ارقام قابل توجه انجام شده است
    
    «
اتصال» به سوئيفت
    
ماجراي خوشحالي روزنامه دولت به اظهارات «آنه ماري فندرهيدن» مسئول بخش ايران در پروژه چشم انداز ايران در اتحاديه اروپا باز مي گردد که در همايش مذکور گفته است «در حال حاضر 250 بانک اروپايي با ايران در تماس هستند و تعداد بيشتري از بانک هاي ايراني نيز توانسته اند به سوئيفت وصل شوند
    
همانطور که صراحتا در جملات اين عضو کارگروه ايران در سرويس اقدام خارجي اتحاديه اروپا آمده است، اين بانک ها که اندازه و نام و نشان آنها ذکر نشده (!) به سوئيفت «وصل» شده اند و همان طور که بارها کارشناسان مالي به ادعاهاي دولت درباره رفع تحريم هاي مالي پاسخ داده اند، بين اتصال به سوئيفت تا برقراري نقل و انتقالات مالي قابل توجه، فاصله از زمين تا آسمان است. يعني ممکن است هزاران خط ارتباطي برقرار شود اما در مجموع تبادل چشمگيري رخ ندهد.
    
البته اين ادعاها جديد نيست به طوري که خود روحاني هم در روز اجراي برجام در ديماه سال 94 در کمال شعف براي ذکر مثالي از آثار خلق الساعه برجام، اعلام کرد که در همان روز اجراي برجام، هزار ال سي گشوده شده است، اما به سرعت کاشف به عمل آمد که روز مورد نظر رئيس جمهور در کشورهاي غربي تعطيل رسمي بوده است!
    
    
فتح الفتوح برجام و توزيع دلار با گوني!
    
براي راستي آزمايي قرائت روزنامه دولت از همايش بانکي فوق، نيازي نيست راه دوري برويد. اظهارات دو هفته پيش رئيس جمهور که نکات تازه اي درباره نحوه نقل و انتقال ارز به کشور بيان کرد، به خوبي از موفقيت هاي برجام در برقراري روابط بانکي پرده برمي دارد.
    
روحاني در همايش مديران دولت اعلام کرد: «نمي خواهم به صراحت نکاتي را بگويم، ممکن است براي بعضي ها خوشايند نباشد. من از سيستم ارز در چهار سال گذشته ناراضي بودم از سيستم فعلي هم خيلي خشنود نيستم. ما بايد به سيستم سوم برسيم. چهار سال گذشته مي رفتيم با گرفتاري فراوان اسکناس تهيه مي کرديم در هواپيما مي گذاشتيم، بيمه مي کرديم در فرودگاه با ماشين مسلح ارز را در بانک مرکزي مي آورديم
    
وي در ادامه درباره فتح الفتوح برجام در توزيع دلار با گوني، ادامه داد: «صبح چندگوني دلار را به صرافي ها مي داديم، صرافي ها هم خداوند عاقبت همه ما را به خير کند. چطور تقسيم مي کردند و به کي مي دادند جنس هايي هست در ميوه فروشي وقتي پرتقال مي آيد ميوه هاي خوب را زير مي گذارد و مي گويد قبلا فروختم، پرتقال خوب زير مي ماند براي از ما بهتران».
    
    «
جدل» بانکي
    
جداي از صحبت هاي رئيس جمهور، تيتر يک روزنامه حامي دولت ديگر از همايش بانکي ايران و اروپا واقعيت را بهتر نشان مي دهد.
    «
دنياي اقتصاد» با انتخاب تيتر «جدل بانکي ايران و اروپا»، از محتواي اين همايش گزارش داده است: «ششمين همايش تجاري و بانکي ايران و اروپا، محلي براي ايراد دو نظر مختلف براي يک موضوع مشترک بود. موضوع مشترک اين بود که سطح روابط بانکي ايران و اروپا، از نقطه مطلوب فاصله دارد و نسبت به حجم تجاري دو طرف، تناسب لازم را ندارد
    
البته اذعان به کم اثر بودن روابط بانکي ايران و اروپا -به عنوان دستاورد چشمگير برجام- منحصر به گزارش يکي دو روزنامه نيست و حتي در همين همايش به دفعات در اظهارات مسئولان دولتي و اروپايي تکرار شده است.
    
    
کدام رابطه بانکي؟
    
راه ديگري که براي بررسي ميزان موفقيت برجام در رفع تحريم هاي مالي و برقراري روابط بانکي موثر در دسترس مي باشد، مراجعه به اظهارات مسئولان دولتي و فعالان اقتصادي است.
    
مجيد رضا حريري عضو اتاق بازرگاني تهران با تاكيد بر اينكه از فهرست صد بانك برتر دنيا هيچ كدامشان با ما كار نميكنند به روزنامه قدس مي گويد: سوال اين است كه بانک هايي كه كار مي كنند در چه ميزان و سطحي با ما ارتباط دارند. يك صندوق اعتباري در يك گوشه و يك بانك خصوصي در يك گوشه ديگر و چند بانك اروپايي با سرمايه بسيار اندك با ما كار مي كنند. آيا از ما «ال سي» مي پذيرند، آيا فاينانس به ما مي دهند، چون بخش عمده اي از اين تعداد بانك ها قرار شده به صورت فاينانس در پروژه هايي كه تعريف ميكنند، بيايند، در صورتي كه ما احتياج به مبادلات بانكي در حوزه تجارت فرامرزي داريم كه در اين مهم بسيار بسيار محدود هستيم. چند ماه قبل از اين اظهارات هم نشريه «نيويورکر» در گزارشي از نشست وزيران خارجه گروه 1+5 و ايران در مهر ماه 96 خبر داد که ظريف، وزير امور خارجه ايران در نشست فوق گفته است که «ما هنوز نمي توانيم در انگلستان يک حساب بانکي باز کنيم.»ظريف چند ماه بعد، اثرات برجام را در سفر خود به اروپا در اسفندماه سال قبل از نزديک مشاهده کرد. در حالي که وزير خارجه براي شرکت در کنفرانس امنيتي مونيخ راهي آلمان شده بود، شرکت هاي سوخت رساني هواپيما در فرودگاه مونيخ به بهانه رعايت تحريم هاي آمريکا از تامين سوخت براي هواپيماي حامل وزير خارجه ايران خودداري کردند.
    
علاوه بر اين، همان روزهاي سرد اسفند، عراقچي، معاون وزير خارجه و رئيس ستاد پيگيري اجراي برجام در انديشکده سلطنتي چتم هاوس در انگليس اعلام کرد که «ايران برجام را داستاني موفق نمي داند چرا که از آن بهره مند نشده و تحريم ها برداشته نشده است
    
    
برجام هم پريد؟
    
حال در اين وضعيت، روزنامه دولت با افتخار از «اتصال» روابط بانک هاي ايراني و اروپايي سخن مي گويد و بر اين نکته تاکيد نمي شود که اجرايي شدن قراردادها و انجام تراکنش هاي مالي بزرگ انجام مي شود يا خير.
    
برجام عملا شکست خورده است و هزينه ادامه يافتن آن هر روز بيشتر از روز قبل است. نه تنها آثار آفتاب تابان برجام ديده نمي شود، که ناز کردن هاي هر روزه ترامپ در ماندن يا رفتن از برجام، بازارهاي ارز و طلا و سهام کشور را در بي تدبيري دولتمردان به هم مي ريزد. شرکت هاي اروپايي دارند براي کار کردن با ايران از آمريکا اجازه مي گيرند. همين چند روز قبل بوئينگ آمريکا هم از تحويل هواپيما به ايران دبه کرد و خبر آن را روزنامه حامي دولت و اصلاح طلب دولت با تيتر «بوئينگ هم پريد؟» منعکس کرد؛ روزنامه اي که اذعان کرده روزگاري برجام را بزک مي کردند تا هرطور شده به نتيجه برسد.
    
حقيقت برجام و عاقبت آن را هم مسئولان دولت و هم رسانه هاي حامي آنها احتمالا به خوبي مي دانند. آنها سه- چهار سال قبل طي يک دوره تبليغات و موج سواري روي دستاوردهاي احتمالي برجام، راي مردم را تغيير دادند و امروز هم مردم را در بي خبري نگه مي دارند.
    
رسانه هاي حامي دولت با اين کارها زمان مي خرند تا مردم را در بي خبري از حقيقت نگه دارند در حالي که اين رويه تخدير افکار عمومي آسيب زيادي خواهد داشت و باعث مي شود افکار عمومي دير با واقعيت مواجه شوند.