رمزگشایی از ادبیات برجامی روحانی 8 اردیبهشت - 97
رمزگشایی از ادبیات یا
گفتمان درمانی روحانی چنینن است که تناقض گویی های روحانی فاش کننده اش شده است
.برای اینکه هرچه روحانی تلاش کرده بود درنمایشات تبلیغاتی ریاست جمهوری 24
خرداد-92 و 29 اردیبهشت 96 برای کسب آراطوری
گفتمان و موضع گیری هایی داشته باشد که گویا با جناح رقیب به خصوص آتش به اختیاران
وابسته به خامنه ای و پاسداران مرز دارد تاجایی که در دفاع از برجام و کارشکنی های
پاسداران که موجب تشدید بحران اقتصادی و فقر وبیکاری و تنش باعربستان شده بود
انتقاد به دولت موازی با تفنگ و رسانه پاسداران کند چون گفت این دولت موازی اجازه
نمی دهدتا بخش خصوصی وارد فعالیت اقتصادی شوند و سرمایه گذاری خارجی درداخل کشور
تضمین داشته باشد .
سپس با تهدیدی که
از سوی خامنه ای به سرنوشت مشابه بنی صدر
شد . همچچنین موازی تهدید خامنه ای اطلاعات سپاه پاسداران هم ازطریق مهره هایش درمجلس ارتجاع روحانی را تهدید به حذف از طریق عدم کفایت سیاسی کردند . بنابراین روحانی مجبور شد تن به دیدار بافرماندهان سپاه
وبسیج بدهد وتسلیم خواست هایی شان شود .
طوری که نه بودجه نظامی وموشکی شان راافزایش داد که تبدیل
به بلندگوی تبلیغاتی شان شد.
ازسوی دیگر چون
کابینه وی یک دست نبوده است تاجایی که حتی
وزرای نزدیک ومشاوران وی ازحزب توسعه و اعتدال
روحانی را به غش کردن توی دامان خامنه ای و پاسداران سوق داده اند.
نتیجه اتخاذ سیاست
های ناهمگون ومتضاد روحانی همراه با سخنرانی
های غیرمنسجم وعدم پای بندی اش به
وعده وانتقاداتش وی را تبدیل به بلندگوی آشکار پاسداران ومخالفان برجام کرده
است .برای همین در سخنرانی هایی که درسفرش به تبریز ایراد کرد تنداز مواضع
پاسداران و اوین نامه کیهان و رسانه های پاسداران وصدا وسیمای خامنه ای و امام
جمعه ها با گفتمان پاسداران وخامنه ای و لهججه سربازجو شریعت نداری ترامپ را خطاب قرار داد تا به حساب خودش
پاسخ تهدید خارج شدن ترامپ ازبرجام را داده و ازبرجام
دفاع کرده باشد.

شاید به نظر برسد ادبیات روز
چهارشنبه رئیس جمهوری در حوزه دیپلماسی شباهت چندانی به ادبیات وی در زمان مذاکرات
برجام، رسیدن به این توافق و نهایتاً ماههای اولیه پس از اجرای آن نداشته باشد.
به گزارش
ایسناَ، مرتضی صفاری نطنزی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در ادامه یادداشت خود در
«ایران» نوشت: آقای روحانی در هفتهها و ماههای اخیر به شکل مشهودی تندتر از قبل
سخن میگوید و کلامش بسیار بیش از قبل علیه طرف مقابل است. از جمله میتوان به
مجموعه سخنان ایشان در سفر اخیرشان به تبریز اشاره کرد که حتی ترامپ را با صفاتی
چون کاسب، تاجر، ساختمانساز و برجساز یاد کرد. بسیاری از منتقدان داخلی آقای
روحانی معتقدند که او و دولتش اکنون به نتایجی که آنها مدتهاست درباره «ذات»
امریکا و غرب رسیدهاند، رسیده و به همین دلیل هم در کنار ادامه اتخاذ این مواضع
باید به اشتباه خود در گذشته اعتراف کند. در مقابل برخی از موافقان دولت نیز هستند
که میگویند این لحن مقداری تند است و آقای روحانی باید برای دفاع از برجام قدری
آن را تعدیل کند. این گروه بیشتر همان لحن و ادبیات دوره مذاکرات برجام را میپسندند.
به نظر میرسد
واقعیت اما چیز دیگری است؛ لحن تهاجمی آقای روحانی و دیپلماتهای دولت درست در
امتداد و ادامه همان لحن آرام و مسالمتجوی دوران مذاکرات برجام است. دورانی بود
که در سیاست خارجی خود و در تنظیم روابط با دیگر بازیگران مهم بینالمللی برای کم
کردن از هزینههای تقابل و همین طور احقاق حقوق خود در عرصههای اقتصادی از موضعی
نرمتر با کشورهایی چون امریکا و قدرتهای اروپایی گفتوگو و چانهزنی میکردیم.
آن گفتوگوها، نتایج آن و در کل «نرمش» حاصل شرایطی بود که الان تغییر کرده است.
در آن شرایط طرف مقابل و خصوصاً امریکا خود را مشتاق رسیدن به یک راهحل مشترک و
البته وفادار به توافقها و تعهدها نشان میداد. هر چند در داخل اعتماد چندانی به
این وفاداری وجود نداشت اما جمهوری اسلامی ایران میبایست در آن مقطع تاریخی خود
را عنصری طرفدار گفتوگو و صلح نشان دهد و این یکی از مهمترین دلایلی بود که ما
را علی رغم بسیاری از تردیدها پای میز مذاکره برد.
اکنون اما
برجام در چه فضایی قرار دارد و دولت امریکا به همراه برخی متحدان منطقهای و فرامنطقهای
خود قصد دارد ما را به کدام سو ببرد؟ پاسخ این سؤال آنقدر روشن است که شاید نیاز
به بازگویی مجدد آن نباشد. امریکا ضمن نقض برخی تعهدات خود و تلاش برای رسیدن
کمترین سود ممکن از برجام به کشورمان، در تلاشی پیگیرانه برای بردن جمهوری اسلامی
به کنج رینگ در عرصه بینالمللی و منطقهای است. حمله به برجام، متهم کردن ایران
به حمایت از تروریسم و دخالت در کشورهای دیگر و تلاش برای ایجاد یک ائتلاف جدید
علیه کشورمان مهمترین اضلاع سیاست خارجی دولت ترامپ در برابر ایران هستند. حال
این سؤال پیش میآید که آیا در این شرایط باز هم نیازی به «نرمش» وجود دارد و آیا
اساساً نرمش در چنین موقعیت پاسخگوی نیازهای ما هست یا خیر؟ به نظر پاسخ این سؤال
یک «نه» قطعی و بدون تردید است.
نرمش
سیاست خارجی ما در دوران مذاکرات یک تبصره مهم داشت که کمتر به چشم میآمد و آن
اینکه این نرمش به معنای «چرخش» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیست. به عبارتی
نشستن ما پای میز مذاکره هستهای با غرب و امریکا به معنای تغییر سیاستهای اصولی
کشورمان نبود. درست از همین منظر است که دونالد ترامپ برجام را بی فایده میداند.
چون او به وضوح معتقد است که باید توافقی با ایران امضا شود که سیاستهای اصولی
کشورمان را هدف بگیرد نه موضوعی محدودتر مانند هستهای. اکنون با این موضع جدید
وقت آن است که ایران پاسخ جدی به درخواست چرخش در سیاست خارجی خود بدهد و این همان
کاری است که دولتمردان ما مشغول آن هستند. تأکید روحانی بر اینکه برجام نه یک کلمه
کم و نه یک کلمه زیاد در همین چارچوب است. قاعدتاً شرایط فعلی هم مجال تسویه حساب
های سیاسی نیست و میطلبد که همه در کنار دولت از مواضع اصولی نظام دفاع و حمایت
کنیم.