يادداشت روز اوین نامه کیهان "تحليل هايي كه با آمدن ترامپ به خبر تبديل مي شوند"

اوین نامه کیهان 2 شنبه 5 آذرماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه کیهان "تحليل هايي كه با آمدن ترامپ به خبر تبديل مي شوند"
چنانچه در دفاع از سیاست صدورترویسم وارتجاع  و بحران به برون مرز ومداخله جویی درامور داخلی  کشورها ودشمنی شدید باعربستان  نقل شده  که  مطالعه تاريخ  گويد، قوانين به اصطلاح بين المللي را غالبا فاتحان جنگ مي نويسند. ولی تجربه 40 ساله رژیم ولایت فقیه ثابت می کند که حاکمان برقدرت خزیده  از طریق دروغ ونیرنگ وعوامفریی و دین فروشی و جنگ افروزی و جنایت و خیانت و سرکوب شدید و زندان واعدام نه کشورایران را اشغال کرده وچوب حراج برمنابع وذخایر کشور زده وبا وطن فروشی باج های کلان به غیر ایرانی داده  اندکه ملت ایران را هم به گروگان گرفته و رفتار به غایت وحشیانه و تبعیض آمیز غیرانسانی  با مردم ایران  داشته اند .
مطالعه تاريخ به ما مي گويد، قوانين به اصطلاح بين المللي را غالبا فاتحان جنگ مي نويسند. در دنياي «سياست منهاي اخلاق» نيز طبيعي است، قوانين طوري نوشته شوند كه، منافع همين فاتحان جنگ تامين شود. نحوه فاتح شدن هم اصلا مهم نيست. مي توان با بمباران اتمي يك كشور و كشتن صدها هزار زن و كودك بي گناه در كسري از ثانيه، زهر چشم گرفت و پيروز شد و قانون را نوشت، و در همين حين، ادعاي دفاع از حقوق بشر را يدك كشيد و كشورهاي ديگر را به اتهام نقض آن تحريم و توبيخ كرد. مي توان با داشتن صدها كلاهك هسته اي كه به گفته دانشمندان، مي توانند 8 بار كره زمين را نابود كنند، از لزوم خلع سلاح هسته اي و خطرات آن سخنراني كرد و قانون نوشت! سازمان ملل و سازو كار آن، پس از جنگ جهاني دوم، به شكلي كه اشاره كرديم با طي مراحلي از سوي فاتحان جنگ نوشته، تشكيل و تكميل شد.
تكليف ساير كشورها نيز مشخص است.كشورهايي كه در جنگ ها شكست مي خورند، به ظاهر در اين سازوكارها بازي داده مي شوند اما با توجه به امتيازهاي ويژه اي كه تشكيل دهندگان چنين سازوكارهايي براي خود قائل مي شوند(مثل حق وتو) مي توان نتيجه گرفت، اين كشورها را صرفا براي حفظ ظاهر بازي مي دهند
هر چه زمان مي گذرد، تاييد اين نكته كه، بسياري از سازو كارهاي بين المللي كه از سوي آن چند كشور تهيه شده اند، براي تامين امنيت خود آنها بوده نه دنيا، راحت تر مي شود. هر چه جلو مي رويم مشخص تر مي شود كه غالب چنين سازو كارهايي صرفا تشكيل شده اند تا منافع مشروع و نامشروع آنها تامين گردند و اگر گاهي حقي هم به يك كشور معمولي داده مي شود، يا مهم نبوده يا براي القاي اين دروغ بوده كه، سازوكارها عادلانه است!
تا پيش از روي كار آمدن دونالد ترامپ، اثبات اين «حقايق» نياز به تحليل و كمي زحمت داشت. تحليل را مي شود بالا و پايين كرد و روي درستي يا غلطي آن حرف زد اما روي كار آمدن ترامپ كمك كرد، بفهميم اينكه برخي مي گفتند بسياري از اين سازو كارها و به قول برخي، قواعد و چارچوب هاي بين المللي بيش از هر چيز با هدف تامين منافع همان ها ساخته شده اند نه تامين صلح يا گرفتن حق يا جلوگيري از نقض حقوق بشر و...، تحليل نيست، خبر است.
 يك خبرنگار منتقد كه چند بار در حمايت از آل سعود مطلب نوشته و موضع گرفته، با نيت نجات آل سعود(نه از بين بردن آن) انتقاداتي را عليه سعودي مطرح كرده است. بن سلمان نيز شخصا دستور قتل فجيع وي در داخل كنسولگري خود در اسلامبول را صادر كرده است. 18 نفر از جلادان سعودي در پوشش ديپلمات وارد كنسولگري شده و با اره برقي به جان اين خبرنگار افتاده و... ترامپ خيلي صريح و بي پرده از بن سلمان و قاتلان وحشي خاشقجي حمايت كرد. نه تحليل كرد، نه حاشيه رفت. صراحتا گفت، بن سلمان، چه خاشقجي را كشته باشد چه نكشته باشد دست از حمايت او بر نمي دارد. تاكيد كرد از او 450 ميليارد دلار گرفته و براي مقابله با ايران به نفتش نياز دارد. همين چند روز پيش هم خبر رسيد كه طي يك كنفرانس خبري تلفني گفته، حيات اسرائيل به حمايت هاي عربستان وابسته است. نه آمريكا، هيچ يك از كشورهاي داراي حق وتو و مدعي دفاع از حقوق بشر، حاضر نشدند عربستان را به دليل اين جنايت به شوراي امنيت بكشانند و آن طور كه سزاوارش است، تحريمش كنند. چند كشور گمنام اروپايي كه اصلا معلوم نيست صادرات سلاحي به عربستان دارند و اگر دارند، ارزش آن چقدر است گفتند، ديگر به اين كشور سلاح نمي دهيم. سازمان هاي حقوق بشري هم فقط محكوم كردند و بد و بيراه گفتند.
 معتقدم هيچ چيز مثل پرونده خاشقجي و جنگ يمن نمي توانست مدعيان دفاع از حقوق بشر و تشكيل دهندگان برخي سازوكارهاي بين المللي را رسوا و بي اعتبار كند. خيلي حرف است، وزير دفاع سابق انگليس در پارلمان اين كشور به نمايندگاني كه خواستار برخورد با سعودي شده اند (به خاطر جنايات اين كشور در يمن) بگويد، به پول سعودي نيازمنديم، از اين پس از اين كشور انتقاد نكنيد.(اين ماجرا پيش از قتل خاشقجي رخ داد). دبيركل سابق سازمان ملل بگويد، به خاطر پول عربستان نام اين كشور را از ليست قاتلان كودكان يمني پاك مي كند، يا رئيس جمهور فرانسه تصريح كند، قتل خاشقجي بد است اما من حاضر نيستم فروش تسليحات نظامي به اين كشور را متوقف كنم! اين كشورها بزرگ ترين مدعيان دفاع از حقوق بشر هستند و همين چند روز پيش عليه ايران در سازمان ملل جلسه تشكيل داده و ما را به نقض حقوق بشر متهم كردند! حال تصورش را بكنيد، همين سازمان ملل رياست يكي از كرسي هاي مهم حقوق بشري را به عربستان مي دهد!
شايد به جرئت بتوان گفت، رسوايي اي كه پرونده خاشقجي براي اين كشورها و سازو كارهايشان به بار آورد و آنها را بي اعتبار كرد، از جنايات هولناك يمن هم بيشتر و شديدتر است. چرا؟ بخوانيد:
 بسياري، جنگ يمن را (ولو جانبدارانه و رسوا) تحليل مي كنند، انصارالله را مقصر و ائتلاف سعودي را تبرئه مي كنند. به هر تقدير وقتي كار به «تحليل» يك مسئله مي كشد (اينجا جنايات يمن) راه در رويي براي جنايت كساني كه در تحليل هايشان از آنها حمايت مي كنند(اينجا عربستان، آمريكا و امارات) پيدا مي كنند. اما وقتي آژانس اطلاعات مركزي آمريكا(سيا)، شخص ترامپ و تقريبا تمام كشورهاي دنيا(به غير از چند كشور مرتجع عربي حاشيه خليج فارس كه حيات و مماتشان به آمريكا وابسته است) تاكيد و تصريح مي كنند، دستور قتل خاشقجي از داخل دربار سعودي صادر شده و اسناد اين جنايات نيز منتشر و سعودي نيز نه نفس وقوع جنايت و شكل كشتن اين روزنامه نگار نگون بخت را تاييد مي كند، اينجا ديگر با تحليل سرو كار نداريم. اينجا دستور بن سلمان براي تكه تكه كردن خاشقجي و فرستادن سر آن به رياض مي شود يك «خبر». در چنين شرايطي نمي توان از زير بار مسئوليت آن در رفت و از لزوم حركت در چارچوب هاي بين المللي، رعايت كنوانسيون هاي آنچناني و... حرف زد. مگر مثل ترامپ و ماكرون. ترامپ يكجا مي گويد، به احتمال زياد خاشقجي با دستور بن سلمان كشته شده است و در جاي ديگر مي گويد، خاشقجي را چه بن سلمان كشته باشد چه نكشته باشد ما از عربستان حمايت مي كنيم و اين اواخر هم گفته، بن سلمان از جنايت و لاپوشاني حتي بيش از خود من متنفر است!
امروز راحت تر مي توان از بي اعتباري حقوق بشر غربي و برخي سازوكارهاي بين المللي حرف زد و از مسئولين خواست، نه در چارچوب و قالب هاي تعريف شده آنها، كه در چارچوب قالب هاي كشور خود حركت كنند. تصورش را بكنيد، در ايامي كه چنين سازوكارهايي بي اعتبار شده و انگيزه اصلي تشكيل دهندگان آن عيان شده، عده اي در داخل كشور خودمان، تازه به ياد اين افتاده اند كه بايد، با ساز و كارهاي بين المللي پيش رفت. اين را مي توان از سخنراني هاي برخي مسئولين محترم، مطالب برخي رسانه ها فهميد. توافق آب و هوايي پاريس، سند 2030، FATF و ملحقات آن و... از جمله همين سازو كارها هستند.
ماجراي خاشقجي و جنايات يمن فقط بي اعتبار بودن چنين سازو كارهايي را رو نكرد. نشان داد دنياي امروز دنياي فريب و نظمش، نظم كثيفي است، پس بايد با آن مقابله كرد نه همراهي. وقتي آمريكا، فرانسه، انگليس و دبيركل سابق سازمان ملل به دلارهاي سعودي اشاره كرده و تصريح مي كنند، به خاطر پول و تجارت با آل سعود، نمي توانند قوانيني را كه خود نوشته اند رعايت كنند يعني، هر كس به شكل دهندگان چنين نظمي پول داد، هر غلطي كه خواست مي تواند بكند ولو 22 ميليون انسان را به طور سيستماتيك و عمدا گرسنگي دهد تا بميرند (رئيس سازمان ديده بان حقوق بشر، پنجشنبه گذشته) در ايامي كه اعتبار چنين سازوكارهايي «هوا» شد، صحبت از حركت در قالب سازوكارهاي بين المللي شبيه به «جوك» است. به سازوكارهاي داخلي خودمان رجوع كنيد. نويسنده: جعفر بلوري