جوهره الهی
آزادی
8 بهمن-97
رژیم
عوامفریب ولایت فقیه باابزاری کردن دین که
مکمل بقای ننگین بقایش شده است به
جای آزادی گه دشمنش است سیاست رعب ووحشت و خفقان وضرب وشتم وبازداشت و زندان
وشکنجه و اعدام را درپیش گرفته
و جایگزین آزادی کرده است .
تهران- ایرنا- جمهوری اسلامی با نقد و
انتقاد و حتی تخطئه ضعیف نخواهد شد. آنچه جمهوری اسلامی را به ضعف میکشاند انحصار
است. آزادی، اخلاق، عدالت و دموکراسی دستاوردهای بشریت است که دین برای آنها ارزش
فراوانی قائل است و در نهی آنها حدیث و روایتی به ثبت نرسیده است.
روزنامه ابتکار در سرمقاله ای به قلم
جهانبخش محبی نیا، آورده است: بیانات رسمی در جامعه ایران در حوزه علوم شناختی،
فرهنگی و ارتباطی بیشتر به نفی روابط و سلب هر نوع امکان ارتباطی، استفهامی و
حیاتی با جهان خارج سوق داده میشود و انسان در امر جایگزینی به کلیات و چارچوبهایی
ارجاع داده میشود که دسترسی به آنها نهتنها سهل نیست بلکه در بسیاری از موارد
با دستان خود خلاءای را به وجود میآوریم که کشتزار انواع بدفهمیها، آفتها و
آسیبهای لاینحل میشود.
تثبیت موقعیت جامعه در قله سقوط سلب، مقابله و مخاصمه با آموزههای دینی سازگار نیست. از قضا قرائتهای متخاصم، مشکوک و ملکوک از آثار الهی و تاکید بر انکار، فرار و عدم تعادل جامعه را تکساختی به بار میآورد، انسان تکسویهای میسازد. انسانهای تکسو نهتنها مقاوم نخواهند بود بلکه در شرایطی خاص تن به هر نوع رفتار غیرمتعارف میدهند. وقتی در زیستگاه سیاسی ـ فرهنگی انسان، جایی برای حل مسئله باقی نمیگذارند، شکنندگیهای شخصیتی، هویتی، روانی و سیاسی بروز مییابد و فاجعهآمیز نشان میدهد. انسان شکسته، حرمت هیچچیز و هیچکس را نخواهد داشت و آنقدر بر پارگی شخصیتاش چنگ خواهد زد که خود را هم قربانی میکند. گسست هویت داعشآفرین میشود.
انسان عصر حاضر را باید با واقعیت جهانی آشنا کرد و باید در واقعیت زندگی کرد و با واقعیت آشتی کرد تا فریب فرصتطلبان را نخوریم.
تفسیر تحلیلی و برداشت بسیاری از ماها به عنوان الگوهای جامعه بدون شک در چارچوب آیین الهی نمیگنجد. در مواردی العیاذبالله خدا را از اداره جهان عاجز نشان دادن کفر است و خویشتن را جایگزین حضرت حق نشاندن، شرک است.
جهان با مشیت الهی میچرخد و ما از بیان آن عاجزیم. هارون قافله شدنی نیست. اگر به دشواری راه توجه نکنیم مردم را به گوسالهپرستی خواهیم کشاند. جهان سوم بیش از حد مستعد فرقهگرایی و تفسیرهای مالیخولیایی از سیاست، مذهب، دین و آیین است. دوروبرمان را نگاه کنیم. فرقهگرایی منشاء توحش، تجاوز و ناامنی شده و جالب است که مفسدان و دیکتاتورها همیشه در حوزه فرقه، قربانیان را مقصر دانستهاند.
خلاف آنچه در اندیشه سیاسی غرب و شرق مطرح میشود، غرب گهواره آزادی نیست. لیبرالیسم آزادی را نزائیده است. کما اینکه عدالت فرزند سوسیالیسم نبوده است. لیبرالیسم و سوسیالیسم آزادی و عدالت را فرزندخوانده نامیدند و به راحتی این دو سرمایه را از دست محرومان مصادره کردند. محرومان هم، اینک بار گران خرافه را هم باید به دوش بکشند. آزادی موهبتی الهی است و عدالت تحفه ربانی است. اگر این دو با هم جفت شود بدون شک کیمیای دردهای کهنه، مزمن و آزاررسان انسان است.
در بیان رسمی جامعه ایران عیب بزرگی است که کالای آزادی به ویترین گذارده نمیشود. در سبد کالاهای فرهنگی و سیاسی خانوار ایرانی به برکت انقلاب و اسلام و خون شهیدان باید آزادی و عدالت گنجانده شود نه اینکه فضا را به نحوی مدیریت کنیم که هر کس مطلبی، ایدهای و فکری طرح کرد بایسته است به دادسرا احضار شود. چه بسا ادعای بعضی یا بسیاری از نخبگان و شهروندان درست هم نباشد.
اطمینان داشته باشید جمهوری اسلامی با نقد و انتقاد و حتی تخطئه ضعیف نخواهد شد. آنچه جمهوری اسلامی را به ضعف میکشاند انحصار است. آزادی، اخلاق، عدالت و دموکراسی دستاوردهای بشریت است که دین برای آنها ارزش فراوانی قائل است و در نهی آنها حدیث و روایتی به ثبت نرسیده است.
*منبع: روزنامه ابتکار،1397،11،7
**گروه اطلاع رسانی**1893**9131
تثبیت موقعیت جامعه در قله سقوط سلب، مقابله و مخاصمه با آموزههای دینی سازگار نیست. از قضا قرائتهای متخاصم، مشکوک و ملکوک از آثار الهی و تاکید بر انکار، فرار و عدم تعادل جامعه را تکساختی به بار میآورد، انسان تکسویهای میسازد. انسانهای تکسو نهتنها مقاوم نخواهند بود بلکه در شرایطی خاص تن به هر نوع رفتار غیرمتعارف میدهند. وقتی در زیستگاه سیاسی ـ فرهنگی انسان، جایی برای حل مسئله باقی نمیگذارند، شکنندگیهای شخصیتی، هویتی، روانی و سیاسی بروز مییابد و فاجعهآمیز نشان میدهد. انسان شکسته، حرمت هیچچیز و هیچکس را نخواهد داشت و آنقدر بر پارگی شخصیتاش چنگ خواهد زد که خود را هم قربانی میکند. گسست هویت داعشآفرین میشود.
انسان عصر حاضر را باید با واقعیت جهانی آشنا کرد و باید در واقعیت زندگی کرد و با واقعیت آشتی کرد تا فریب فرصتطلبان را نخوریم.
تفسیر تحلیلی و برداشت بسیاری از ماها به عنوان الگوهای جامعه بدون شک در چارچوب آیین الهی نمیگنجد. در مواردی العیاذبالله خدا را از اداره جهان عاجز نشان دادن کفر است و خویشتن را جایگزین حضرت حق نشاندن، شرک است.
جهان با مشیت الهی میچرخد و ما از بیان آن عاجزیم. هارون قافله شدنی نیست. اگر به دشواری راه توجه نکنیم مردم را به گوسالهپرستی خواهیم کشاند. جهان سوم بیش از حد مستعد فرقهگرایی و تفسیرهای مالیخولیایی از سیاست، مذهب، دین و آیین است. دوروبرمان را نگاه کنیم. فرقهگرایی منشاء توحش، تجاوز و ناامنی شده و جالب است که مفسدان و دیکتاتورها همیشه در حوزه فرقه، قربانیان را مقصر دانستهاند.
خلاف آنچه در اندیشه سیاسی غرب و شرق مطرح میشود، غرب گهواره آزادی نیست. لیبرالیسم آزادی را نزائیده است. کما اینکه عدالت فرزند سوسیالیسم نبوده است. لیبرالیسم و سوسیالیسم آزادی و عدالت را فرزندخوانده نامیدند و به راحتی این دو سرمایه را از دست محرومان مصادره کردند. محرومان هم، اینک بار گران خرافه را هم باید به دوش بکشند. آزادی موهبتی الهی است و عدالت تحفه ربانی است. اگر این دو با هم جفت شود بدون شک کیمیای دردهای کهنه، مزمن و آزاررسان انسان است.
در بیان رسمی جامعه ایران عیب بزرگی است که کالای آزادی به ویترین گذارده نمیشود. در سبد کالاهای فرهنگی و سیاسی خانوار ایرانی به برکت انقلاب و اسلام و خون شهیدان باید آزادی و عدالت گنجانده شود نه اینکه فضا را به نحوی مدیریت کنیم که هر کس مطلبی، ایدهای و فکری طرح کرد بایسته است به دادسرا احضار شود. چه بسا ادعای بعضی یا بسیاری از نخبگان و شهروندان درست هم نباشد.
اطمینان داشته باشید جمهوری اسلامی با نقد و انتقاد و حتی تخطئه ضعیف نخواهد شد. آنچه جمهوری اسلامی را به ضعف میکشاند انحصار است. آزادی، اخلاق، عدالت و دموکراسی دستاوردهای بشریت است که دین برای آنها ارزش فراوانی قائل است و در نهی آنها حدیث و روایتی به ثبت نرسیده است.
*منبع: روزنامه ابتکار،1397،11،7
**گروه اطلاع رسانی**1893**9131