يادداشت روز اوین نامه کیهان "ضارب، ميليشياي كيست؟"

اوین نامه کیهان  2 شنبه 9 اردیبهشت ماه سال 1398
يادداشت روز  اوین نامه کیهان "ضارب، ميليشياي كيست؟"
ناله وشکوه  قلم زن همکار سربازجوشریعت نداری محور کشته شدن یک آخوند درهمدان به دلیل وحشتی اس که گریبانگیر امثال وی شده است. چون به خوبی می داند چنانچه دیوار اختناق ترک بردارد سرنوشت  موازی آخوندها درانتظار پاسداران و امثال اینگونه قلم بردستان مدافع پاسداران و خامنه ای می باشد.

1-مي پرسد اين كتاب را خوانده اي؟ تصوير روي جلد «عارفانه» را مي بينم و مي گويم؛ درباره شهيد نيري چيزهايي خوانده ام... چند روز مي گذرد. اين بار نمي پرسد. كتاب را هديه مي كند و چند جمله درباره آيت الله حق شناس (ره) كه مدتي از محضرش بهره برده، مي گويد؛ و نيز، درباره شهيد نيري كه پاي درس استاد، تربيت شده. بعدش هم مي گويد «خداوند دست ما را بگيرد و از شر فتنه هاي آخرالزمان حفظ كند. مي دانيد كه مجاهد خلقي بودم هنگام تاسيس آن، با مسعود رجوي و حنيف نژاد و ديگران». مي گويد با همان سوداي عدالت خواهي و مبارزه براي خلق، پياده از دربند تا توچال و گاه تا شهرستانك در جاده چالوس مي رفتيم؛ با يك تكه نان».
2- اينها را مي گويد. اما نمي گويد كه همان قبل از انقلاب، به خاطراعلام برائت از التقاط و انحراف سازمان و ابراز ارادت صريح به حضرت امام، چگونه بارها مورد آزار و اذيت و ضرب و شتم و بايكوت و تخريب منافقين قرار گرفت. سازماني كه در گذر حوادث، دو شعبه شد و منحرفان، قصد جان باورمندان به اسلام را كردند. مقارن اين جنايت در درون سازمان، ساواك هم برخي عناصر را جذب كرد. بريدن از امام و روحانيت و اسلام ناب، آغاز انحرافي بود كه به خدمتگزاري صدام در بحبوحه جنگ تحميلي و پادويي آمريكا و فرانسه و اسرائيل و تشكيل حرمسرا در اردوگاه اشرف و سپس، پيوند سازماني بيوه رجوي با تركي الفيصل (رئيس سابق استخبارات سعودي) ختم شد.
3- شهيد رجايي دو هفته قبل از ترور شدن (24 مرداد 60) راز مهمي را بازگو كرد: «سازمان مجاهدين در زندان حرفشان اين بود كه درست است ما شعار مبارزه با امپرياليسم و ساواك مي دهيم، ولي قبل از هر چيز بايد با مسلماناني كه امام را به عنوان رهبر انقلاب قبول دارند، جنگيد و از روي جنازه آنها رد شد. از زندان كه بيرون آمدند اولين كاري كه سازمان كرد، يك پوستر چاپ كرد كه يك طرفش آرم سازمان بود و يك طرفش عكس امام... اينها به فكر بودند هر چه زودتر نبرد را با نيروهاي مومن شروع كنند... يك مجاهد نيست بپرسد كه سازمان مجاهدين خلق! دشمن خلق را تو چه كسي تشخيص دادي؟ آيا در اين دو سال شد يك آمريكايي را بكشي و بگوييد ما ضدآمريكايي هستيم؟ شد يك سرمايه دار صهيونيست را بكشي و بگويي انقلابي هستي؟ اما بهشتي را كشتي... امروز فرانسه و آمريكا مشتاقند انقلاب شكست بخورد. كاري هم با رجايي و بهشتي و خامنه اي ندارند. آنها با انقلاب كار دارند... شما مي توانيد بگوييد كشتن خامنه اي براي شما لازم تر از كشتن يك آمريكايي يا يك ساواكي يا يك اسرائيلي است؟».
4-«يخرج الحي من الميت ويخرج الميت من الحي ويحيي الارض بعد موتها وكذلك تخرجون. زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون آورد. و زمين را پس از مرگ، زنده گرداند. و شما همين گونه (پس از مرگ از خاك) بيرن مي آييد». انقلاب اسلامي، مصداق همين احياگري مورد اشاره در آيه 19 سوره روم است؛ احياي ملتي منكوب شده كه سعي مي شد به قهقرا برود و در مقابل طاغوت و استكبار و نابودي ظرفيت هايش دم برنياورد. انقلاب، ملت ما را احيا كرد و طبيعي بود كه با اين جاذبه هاي نيرومند، دشمنان قسم خورده پيدا كند.
5- اما انقلاب چند برابر ريزش ها رويش داشته، نسل به نسل بيشتر و مبارك تر. يكي اش همين احمد علي نيري شاگرد پاي درس آيت الله حق شناس در مسجد امين الدوله، وسط بازار تهران. مردم هنوز هم بر سر مرقد اين عارف رزمنده و شهيد 19 ساله مي روند و حاجت مي گيرند. آيت الله حق شناس، بعد از شهادت احمدعلي با حسرت تمام فرموده بود: «اين شهيد را ديشب در عالم رويا ديدم. پرسيدم چه خبر؟ فرمود؛ تمام مطالبي كه مي گويند حق است؛ از شب اول قبر و سوال و... اما من را بي حساب و كتاب بردند. رفقا! اين جوان چه كرده بود كه به اينجا رسيد». ايشان سپس به سمت منزل شهيد كه در ضلع شمالي مسجد رهسپار مي شود و مشاهدات خود از كرامات شهيد را بازگو مي كند كه در كتاب «عارفانه» ذكر شده است.
6- يكي از همرزمان شهيد مي گويد: شايد لذت بردن از نماز براي يك انسان عارف و عالم طبيعي باشد اما براي يك پسر بچه 12 ساله عجيب بود. ما رازدار هم بوديم. يك بار از احمد پرسيدم كه احمد من و تو از بچگي هميشه با هم بوديم اما سوالي از تو دارم نمي دانم چرا در اين چند سال اخيرشما اين قدر رشد معنوي كرديد اما من... لبخندي زد و مي خواست بحث را عوض كند اما دوباره پرسيم. بعد از كلي اصرار گفت؛ يك روز با رفقاي محل و بچه هاي مسجد رفته بوديم دماوند. يكي از بزرگ ترها گفت احمد آقا برو كتري رو آب كن و بيار تا چاي درست كنيم. از لابه لاي درخت ها به رودخانه نزديك شدم. تا چشمم افتاد، سرم را پايين انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزيدن كرد. مي توانستم به راحتي يك گناه بزرگ انجام دهم. پشت بوته ها، چند دختر جوان مشغول شنا بودند.
7- شهيد نيري ادامه مي دهد «خدا را صدا كردم و گفتم خدايا كمكم كن الآن شيطان من را وسوسه مي كند كه نگاه كنم، هيچ كس هم متوجه نمي شود اما به خاطر تو از اين گناه مي گذرم. بعد كتري خالي را برداشتم و از جاي ديگر آب آوردم. بچه ها مشغول بازي بودند. مشغول آتش درست كردن شدم، خيلي دود توي چشمانم رفت. اشك همين طور از چشمانم جاري بود. يادم افتاد حاج آقا گفته بود «هركس براي خدا گريه كند، خداوند او را خيلي دوست خواهد داشت». همينطور كه اشك مي ريختم، گفتم از اين به بعد براي خدا گريه مي كنم. حالم خيلي منقلب بود. همين طور كه داشتم اشك مي ريختم ومناجات مي كردم، با توجه گفتم «ياالله يا الله...». به محض اينكه اين عبارت را تكرار كردم، صدايي شنيدم... از سنگ ريزه ها و تمام كوه ها و درخت ها صدا مي آمد. سبوح قدوس ربنا و رب الملائكه والروح «... احمد علي، سكوت كرد و بلند شد و به دوست هم رزمش گفت «تا زنده ام، اين ماجرا را براي كسي تعريف نكن». اين تقوا، تاسي به پاكدامني يوسف پيامبر (ع) است. خداوند در آيه 24 سوره يوسف، مي فرمايد «و لقد همت به و هم بها لو لا ان راي‏ برهان ربه... آن زن، قصد يوسف را كرد و او نيز قصد زليخا مي كرد، اگر برهان پروردگار را نمي ديد. چنين كرديم تا بدي و فحشا را از او دور سازيم؛ همانا او از بندگان مخلص ما بود».
8-... هنوز چند روز از خواندن «عارفانه» نگذشته، كه مديريت محترم حوزه علميه آيت الله حق شناس براي گفت و گو با برادران طلبه اين حوزه دعوت مي كند. كجا؟ مسجد امين الدوله! همان جا كه به تصريح آيت الله حق شناس، محل معراج شهيد نيري بوده است. جلسه با ياد استاد و شاگرد شهيدش عجين مي شود؛ و ياد روحانيون جواني كه همين هفته ها در ميان گل ولاي سيلاب، مشغول خدمت رساني هستند. لابد ويدئوي آن هموطن سيل زده را ديده ايد؛ «توهين و مسخره مي كردم. آخونده اومد خونه ما رو تميز كرد، حتي دست كرد تو كاسه توالت تميزش كرد. تازه وقتي رفت، گفت حلالم كنيد... چي بگم؟» و... بغض گلويش را مي فشارد. خدمت كردن و عذر خواستن؟ مگر سيره علوي جز اين است؟... جلسه گفت و گو با برادران طلبه كه تمام مي شود، مدير محترم حوزه مي گويد جمعي از طلبه هاي جوان همين حوزه به خوزستان رفته اند، براي امدادرساني به سيل زدگان. نيري ها، حججي ها و بلباسي ها كه هر كدام يك مناره براي هدايت تشنگان معنويت و مجاهدت هستند، در همين خدمت خالصانه پرورده مي شوند...
9- پريروز يك طلبه مقابل حوزه علميه همدان، به دست يكي از اوباش به شهادت رسيد. صفحه اينستاگرامي منتسب به عامل جنايت، از ادبيات نفرت پراكن و فاشيستي طيف «سلطنت طلبان، سازمان منافقين و بهائيت» عليه روحانيت پيروي مي كند. ويدئوي اظهارات دوست اين جنايتكار نيز، به دنباله روي از باند ربع پهلوي اشارت دارد. همزمان، برخي اكانت هاي فيك وابسته به سلطنت طلبان و سازمان منافقين به دروغ ادعا كردند روحاني مضروب يا يك روحاني ديگر، فتواي «جهاد نكاح» در خدمت حشد الشعبي براي زنان ايراني داده اند! در گذشته نيز، جلادان منافقين و فرقان و داعش، از راه تحريف و تهمت و نفرت پراكني، سربازگيري مي كردند و به جنايت وامي داشتند. همچنان همان سنت شيطاني با كاربست فضاي مجازي ادامه دارد. اما چرا بايد روحانيت را آماج ترور شخصيت و ترور فيزيكي قرار داد؟ چرا در فتنه دي 96، كانال هاي وابسته به ضد انقلاب، فرمان حمله به مساجد و حسينيه ها را دادند؟ چرا شبكه دولتي انگليس، 24 فروردين در برنامه پرگار صراحتا گفت «اسلام هراسي، اگر وظيفه نباشد، يك حق است»؟
10- طرف ما، فلان اوباش و شعبان بي مخ مدرن يا گروهك و سازمان تروريستي نيست. سيا و ام آي سيكس و موساد و پنتاگون است كه 7 هزار ميليارد دلار هزينه در منطقه را به خاطر اسلام ناب، نابود شده مي بينند. رد ميليشياها به ستيزه جويي سكولاريسم ميليتانت ختم مي شود.عبدالكريم سروش كه يك دهه قبل براي ترويج تحريفات او و هم مسلكانش، 6 ميليون دلار اختصاص داده شد، 4 اسفند 88 در دانشگاه دلفت هلند و 11 مرداد 61 در جمع عناصر ضدانقلاب در پاريس اذعان كرد «براساس تز سكولارها جهان به سمت جدايي حكومت از دين پيش مي رود، در حالي كه اين تز واژگونه شده. وجود دين را در عمق زندگي ايرانيان و بازگشت دين را در مغرب زمين مي توانيم ببينيم. آنچه گمان مي رفت رو به احتضار مي رود يا مرده، خوب يا بد، تجديد حيات كرده و ديگران را به نگراني افكنده است. سكولاريسم كه قرار بود نسبت به اديان بي طرف باشد اكنون ستيزه گر شده، رسما با پاره اي از اديان مي ستيزد و وجود اجتماعي آنان را تحمل نمي كند.» و «رفته رفته سكولاريسم وارد دوره ستيزگر و ميليتانت [نظامي گرانه] مي شود و مدارا و هاضمه قوي پيشين را از دست داده است. پيش بيني ضعيف شدن تدريجي اديان باطل از  آب درآمده. در اين 20، 30 سال از جامعه شناسان بزرگ مي شنويد كه اديان در حال قوت گرفتن هستند. سكولاريسم و ليبراليسم هاضمه اش براي بلعيدن اديان ضعيف، قوي بود اما دين قوي و فربه از گلويش پايين نمي رود و لذا ستيزه گر مي شود... آمريكا حمله كرد به افغانستان و عراق، هر دو كشور در قانون اساسي تازه خود نوشتند ما بايد قوانين مان را از شرع بگيريم، چيزي كه در مخيله آمريكايي ها نمي گنجيد. حكومت هاي اروپايي در مواجهه با اقليت هاي ديني نيرومند، مداراي خود را از دست مي دهند
11- مجيد محمدي از اعضاي فراري حلقه نفاق كيان و نانخور سلطنت طلبان، مهر 88 در وبسايت راديو فردا نوشت «اعضاي جنبش سبز مي خواهند با شورت كوتاه و تاپ بيرون بيايند. سينه بزنند و اگر هوس كردند، شرابي بنوشند. در ملا عام روزه خواري مي كنند و نصرمن الله وفتح قريب سر مي دهند. با كفش و به صورت مختلط پشت سر هاشمي نماز مي خوانند و جاي صلوات، سوت و كف مي زنند». اما هم او، 5 آبان 88 اذعان كرد «جنبش سبز با مشكلات جدي و بنيادين مواجه است اما هيچ يك از مشكلات، مخاطره انگيزتر از اسلامگرايي نيست. ريشه هاي فرهنگي و اجتماعي اسلامگرايي كه به تاسيس و تداوم جمهوري اسلامي منجر شدند، هنوز در جامعه ايران زنده اند. آنچه خطر جدي است، نام جمهوري اسلامي نيست بلكه اسلامگرايي قدرتمند در ايران است. در ضرورت اهميت و جدي گرفتن اسلامگرايي همين بس كه بيش از سه دهه حكومت را سر پا نگاه داشته است. اين ايدئولوژي از نفس نيفتاده و زمين زدن آن كاري است بس دشوار». وي 12 دي ماه 1389 درپي اعدام يك جاسوس رژيم صهيونيستي نوشت «جاسوسي در دنياي امروز يك شغل است و نه يك عمل غيراخلاقي(!) در بازار اطلاعات، همه درپي عرضه و كسب اطلاعاتند». نويسنده: دكتر محمد ايماني