مشكل كشور نه جنگ است نه مذاكره مسئوليت هاي بر زمين مانده دولت است

اوین نامه کیهان 5 خرداد - 98
مشكل كشور نه جنگ است نه مذاكره مسئوليت هاي بر زمين مانده دولت است
گزارش خبري تحليلي  اوین نامه كيهان

اوین نامه کیهان سربازجوشریعت نداری قادر نیست با مقصرجلوه دادن دولت روحانی درهمه زمینه ها بتواند  پرونده خامنه ای رمال و پاسداران ودولت های قبلی مورد تأییدشان را سفید کند .چون روحانی میراث دار عملکرد 8 ساله احمدی نژاد مورد تأیید خامنه ای و پاسداران  بوده است.
اين روزها و پس از تجربه خسارت بار برجام و اثبات غير قابل اعتماد بودن آمريكا در مذاكره متاسفانه باز هم عده اي به دوگانه انگاري و دوگانه سازي جنگ - مذاكره روي آورده اند. طراحان اين دوگانه درصددند بار ديگر به جامعه القا كنند كه اگر گزينه مذاكره مجدد با آمريكا را نپذيريم، گزينه بعدي جنگ است؛ يا بايد مذاكره را با همين شرايط بپذيريم و هرچه دشمن گفت قبول كنيم، يا براي جنگ آماده شويم!
سرويس سياسي: چندي پيش يكي از مجلات اصلاح طلب در اتفاقي نادر تصويري از خليج فارس منتشر كرد كه در دور دست آن يك ناو هواپيمابر و چندين ناوچه نظامي بر روي آب، در حالي كه آسمان بالاي سرشان هم با انواع هواپيماهاي جنگنده پر شده، به سمت ايران در حال حركتند. اين هفته نامه اصلاح طلب به تحليل اقدام ايران پرداخته و اين سوال را مطرح كرده بود كه «ميانه روها شكست خوردند يا بار ديگر ايران را از جنگ نجات مي دهند؟»
روزنامه اصلاح طلب شرق هم كه پيش از اين مدير مسئولان آن اعتراف كرده بود كه براي اينكه قضيه برجام را به كرسي بنشانيم ناچار بوديم آن را بزك كنيم، در يادداشتي با بزرگنمايي حضور آمريكا در خليج فارس، سعي داشت اينگونه القاء كند كه سايه جنگ بالاي سر كشور است و چاره اي جز پذيرش دستورات آمريكا را نداريم!
اين روزنامه نوشته بود : «ورود چند ناو آمريكايي به حوزه خليج فارس، پرواز هواپيماهاي استراتژيكي ب 52 در منطقه به همراه هواپيماهاي جنگي اف 35 كه جديدترين هواپيماي جنگي آمريكايي است و نصب سامانه ضدموشكي پيشرفته در منطقه و سفرهاي مكرر مايك پمپئو به منطقه و ترافيك ديدار وزراي امور خارجه كشورهاي اتحاديه اروپا و بحث درباره برجام و مهم تر از همه استفاده ايران از برخي بندهاي برجام براي توقف برخي همكاري ها، همه و همه منطقه حوزه خليج فارس را در كانون خبر قرار داده است. مثلث برايان هوك، مايك پمپئو و جان بولتون به شدت فعال شده اند و خواهان جنگي پرهزينه در منطقه هستند در ايران بايد هوشيارانه متوجه حركات طراحي شده و دامي بود كه قصد گستردن آن را دارند. بايد تهديدات ترامپ و تيم جنگجوي ساكن كاخ سفيد را با خارج كردن بهانه ها از دست آنان خنثي كرد».
سايه جنگ بالاي سر كشور است، بايد بهانه را از ترامپ بگيريم!
يا در نمونه اي ديگر «عبدالله ناصري» مشاور رئيس دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آفتاب يزد در تلاش براي القاي اين مسئله كه ايران جز پذيرش مذاكره مجدد با آمريكا چاره ديگري ندارد گفته بود: كاملا مشخص بود كه برجام دستاوردهايي براي ايران و نيز طرف مقابل دارد اما بدين مفهوم نبود كه با برجام همه مشكلات كشور حل شود. علاوه بر اين تلاش براي حل مناقشات به مفهوم حفظ روح برجام بود. اتحاديه اروپا هم بعد از خروج آمريكا از برجام حمايت كرد تا توافق هسته اي حفظ بماند. زيرا طرف هاي مقابل به ويژه اروپا به برجام به عنوان يك دستاورد بين المللي كه به ثبات و صلح جامعه جهاني كمك مي كند اعتقاد داشتند. به همين دليل بايد اذعان داشت كه برجام ديگر هيچ خاصيتي ندارد. برجام ديگر خاصيتي ندارد مگر اينكه باب مذاكره اي براي حل مناقشات جدي باز كند...ايران بايد همچنان از فرصت برجام جهت حل مناقشاتش بهره ببرد».
همچنين ذوق زدگي و به خط شدن مدعيان اصلاحات در ماجراي اعلام شماره تلفن ترامپ نيز قابل تامل و البته تاسف آور بود. همان جماعتي كه ترامپ را يك ديوانه معرفي مي كرد و پس از خروج آمريكا از برجام، با شادماني در روزنامه هايشان تيتر زدند كه «مزاحم رفت» پس از سيرك مضحك ترامپ در اعلام شماره تلفن براي تماس مقامات ايراني، مدعي شدند كه نبايد در خواست ترامپ ديوانه مزاحم! براي مذاكره را رد كنيم.
اين قبيل اقدامات مواضع مغاير با منافع ملي در حالي است كه كارشناسان امور نظامي و روابط بين الملل امكان وقوع جنگ نظامي ايران و آمريكا را نزديك به صفر برآورد كرده اند. مقامات آمريكايي نيز كه پيش از اين تقلا مي كردند تا تلويحا سايه تهديد نظامي را براي مذاكره بر سر مردم نگه دارند، مجبور شدند صراحتا و مكرر اعلام كنند كه قصد جنگ با ايران را ندارند.
ارعاب كنندگان داخلي همسو با رسانه هاي بيگانه در اظهارات و تحليل هاي خود، با دوگانه سازي دروغين جنگ - مذاكره ، سايه جنگ را همچون پتكي بر سر افكار عمومي مي كوبند و در پوشش خيرخواهي و دلسوزي نسبت به ايجاد تنش با آمريكا هشدار مي دهند.
اما نكته اصلي اينجاست كه اكنون جنگ اصلي در حوزه اقتصادي است. اما گويا يك جريان سياسي خاص ماموريت دارد تا حواس افكار عمومي را از ميدان اصلي نبرد منحرف كرده و در جايگاه بلندگوي ترامپ در ايران، شرايط را براي امتيازگيري يكطرفه آمريكا از كشورمان مهيا كند!
مذاكره و سازش تنها راه حلي كه مي شناسند!
واقعيت اين است كه عده اي در كشور تنها راه حلي كه مي شناسند مذاكره و سازش با دشمن است. اين جماعت كليد حل همه مشكلات را در مذاكره و امتياز دادن به حريف مي دانند. چند سال پيش با وعده رفع تحريم ها و حل مشكلات، اين راه حل را به مردم فروختند و حال كه نتيجه اي نگرفته اند و مذاكره گره اي از مشكلات كشور نگشوده، به جاي عبرت گرفتن، مي خواهند راه حل خود را از طريقي ديگر به مردم تحميل كنند. اينجاست كه پاي ارعاب به ميان مي آيد. در منطق آنان اگر ديروز براي به دست آوردن سودي پاي ميز مذاكره رفتيم، امروز براي دفع خطر و سايه جنگ بايد برويم و امتياز بدهيم.
اين سكه روي ديگر هم دارد و آن موضوع فرار از پاسخگويي در زنگ حساب آن هم با چاشني ارعاب افكار عمومي است. جرياني كه روي كار آمدن دولت با حمايت آنان و كسب مصادر اجرايي از اين طريق و فرستادن افراد خود به مجلس و شوراهاي شهر با شعار «تكرار مي كنم»، آنان را بر صندلي پاسخگويي نشانده و بايد پاسخگوي مطالبات مردم باشند، در چنين شرايطي التهاب آفريني و ارعاب مردم از سايه خيالي يك جنگ موهوم و ادعايي، مي تواند راهي براي فرار از پاسخگويي باشد. وقتي مردم نگران امنيت خود باشند، جاي چنداني براي پرسش از قيمت فضايي پرايد و پياز نخواهد بود و افكار عمومي حداقل براي مدتي سرگرم سايه خيالي جنگ و پيگيري اخبار ناو آمريكايي و طول و عرض زياد آن خواهند بود!
بنا بر اين برخلاف فضاسازي و هياهوي طيف مدعي اصلاحات و رسانه هاي زنجيره اي درخصوص سايه خيالي جنگ با دوگانه سازي دروغين جنگ - مذاكره ، عرصه اصلي جنگ دشمن با ايران، حوزه اقتصادي و دسيسه چيني براي در تنگنا قراردادن معيشت مردم است.
در چنين شرايطي وظيفه دولت در جنگ اقتصادي كنوني به جاي دامن زدن به دوگانه هاي جعلي و سناريو هاي نخ نما شده ترساندن مردم از سايه موهوم جنگ يا تكرار اشتباه و خسارت محض گره زدن مسائل كشور به مذاكره ، مديريت جهادي و كار شبانه روزي ضمن رصد نقاط ضعف اقتصادي است ، تا با بهره مندي از توانمندي هاي بومي و داخلي كشور به اصلاح نقاط ضعف پرداخت.
در حال حاضر مردم با مشكلات متعدد معيشتي از جمله گراني اقلام ضروري، اجاره بهاي سنگين، ركود در توليد، حقوق معوقه، افزايش سرسام آور قيمت مسكن، خودرو، لوازم خانگي و... مواجه هستند، جريان موسوم به اصلاح طلب و دولت بر آمده از آن مثل هميشه و در راستاي ترجيح منافع حزبي خود بر منافع نظام و مردم و بر خلاف اراده عمومي و انتظارات نظام اسلامي، مزورانه به دنبال القاي دوگانه دروغين جنگ - مذاكره است.
وظايف و وعده هاي بر زمين مانده دولت چه شد؟
اين در حالي است كه وضعيت موجود حاصل ناكارآمدي، سوء مديريت و عدم نظارت همين افراد است كه امروز به جاي اينكه پاسخگوي نقش خود در پديد آمدن وضعيت خطير كنوني بار ديگر ساز مذاكره و سازش را براي ملت كوك مي كنند.       
نگاهي به مواضع و عملكرد طراحان و بازيگران اين سناريوي تبليغاتي نشان مي دهد كه اين مدعيان طي 6 سال گذشته با حداكثر اختيارات و امكاناتي كه در اختيار داشته اند، ، كمترين اقدامي در راستاي بهبود شرايط اقتصادي و معيشتي مردم انجام نداده اند.
شش سال تمام، آمريكا و اروپا را بزك كردند و قول امروز و فردا را براي رونق اقتصادي دادند. اما حالا كه چك هايشان بي محل از آب در آمده، هر روز با بازي تازه اي مردم را سرگرم مي كنند.
يك روز مي گويند جنگ قريب الوقوع است و بنابراين بايد با ترامپ مذاكره كرد. ديگري مي نويسد، شماره تلفن به ترامپ بدهيد و سومي مي گويد ترامپ را به تهران دعوت كنيد. يك روز مردم را با جنگ هراسي مشغول مي كنند، روز دوم با هيجان دوباره مذاكره، روز سوم با ادعاي فقدان اختيارات و...
براي آن عده كه توان پاسخگويي درباره عملكرد خود و انتظارات به حق مردم را ندارند همين بهتر است كه همه چيز را به سمت ديگر بكشانند. برايشان بهتر است كه مدام مردم را در خوف و رجا نگه دارند و بگويند: «صبر كنيم ببينيم چه مي شود»
از سوي ديگر ظاهرا براي دولتمردان هم خيلي راحت تر است كه ركود، تورم، مشكلات ارزي و بي برنامگي خودشان در اداره كشور را سرپوش گذاشته و همه مسائل كشور را به سياست خارجي و سازش و مذاكره با غربي ها گره بزنند. انگار نه انگار كه قبل از مذاكره با غربي ها ما كشوري داشتيم كه با همه تحريم هاي ظالمانه و تاريخي داشت ادامه مي داد و تازه ديوار تحريم ها به گواه اوباما ترك برداشته بود. روزگاري كه كم اهميت ترين اخبار كشور بحث نشست هاي شوراي عالي امنيت ملي و اروپا و رئيس آژانس هسته اي يا اظهارات مقامات آمريكايي و غربي بود. آنها در خوش بينانه ترين حالت نمي خواهند بپذيرند كه موضوع سياست خارجي مي تواند بخشي از مسائل كشور باشد، نه همه مسائل كشور. آنها نمي خواهند باور كنند كه با گره زدن همه مسائل كشور به بيرون مرزها، ايجاد ضرب الاجل و بحث درباره مذاكرات و جلسات آتي تنها مردم را به سمت ركود و نشستن و ديدن اينكه چه مي شود سوق مي د هند و داخل كشور را هم در خوف و رجا نگه مي دارند