کرکس ها در کمین نشسته اند

کرکس ها در کمین نشسته اند
تهران - ایرنا - دنیای جاسوسی برای اغلب خبرنگاران ، دنیایی بیگانه است . این که چه موقع و بعد از چه کاری برچسب جاسوس می خوری؟ چه حرفی بزنی که جاسوسی نباشد؟ پا را از کدام خط فراتر نگذاری که خیانت محسوب نشود؟ تمیز آن با معیارهای خبرنگاری شاید کمی سخت باشد.  امنیتی ها هم که برخلاف ما رسانه ای ها کمتر حرف می زنند. جواب برخی از این سوال ها را شاید می شد در نمایشگاهی پیدا کرد که تجسم جاسوسی است؛ نمایشگاه تخصصی ضد جاسوسی وزارت اطلاعات.
پنج تندیس
از درگاهی نمایشگاه که عبور می کنید وارد دالانی می شوید ؛ سمت چپ آن تابلوهایی شیشه ای است . روی هرکدام از آنها تکنیک های ارتباطی سرویس های اطلاعاتی نوشته شده است،۱۳ تکنیک که از جمله آنها می توان به اتفاق ساختگی، زیرپاکشی ، چاپلوسی ، شبیه سازی، همدردی و مدیون سازی اشاره کرد.
پیش از پیچیدن در دالانی دیگر پنج مجسمه ایستاده اند تا نشان دهند جاسوسان در چه لباسی هستند.دو تندیس چشم ها را بیشتر روی خود نگه میدارند، یکی زنی پرستار است و دیگر روحانی. آنهای دیگر هم سرباز و مهندس هستند. نفر میانی که آخر از همه توجه را جلب می کند، خودتان هستید. در میانه تندیس ها ، آینه ای قدی جاسازی شده بود به شکل قامت انسان .
بخش بعدی مربوط به ویزا بود، روش های مختلفی که برای تشخیص افراد صاحب تخصص و دارای اطلاعات یک کشورهنگام دریافت ویزا بکار می رود.
کارشناس نمایشگاه، روشهای مختلف جذب افراد از طریق فرایند ویزا را به طور خلاصه توضیح داد. نقل کرد که در بخش های ضد جاسوسی می گویند " هر وقت به رایگان چیزی به شما دادند، خوشحال نشوید. بدانید که خودتان هزینه آن محصول هستید."
توضیح داد که چطور اگر در یک بخش مساعدتی به متقاضی ویزا بشود، تقاضاها هم متعاقب آن می آیند. توصیه می کرد که اگر با چنین وضعیتی روبرو شدید حتما به نهاد مرجع مراجعه کنید.
شش کلید
" افسران اطلاعات در پوشش دیپلمات" و نیز " اقدامات نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران" دو بخش دیگر بود. کارشناس نمایشگاه در حین توضیح، کتاب هایی هم معرفی می کرد که خواندنشان کمی به بازشدن ذهن ما اهالی رسانه برای درک فضای جاسوسی و ضد جاسوسی کمک می کرد.
او نقل قولی از ادوارد شرلی جاسوس سابق سیا در ایران کرد که از شش کلید برای جذب ایرانیان گفته؛ در راس آنها خدا و دعا و شعر بود.
در دالان دیگر که پیچیدیم چند تندیس بود. همه افرادی بودند که به جرم جاسوسی بازداشت و یا متهم شده بودند؛ یک روحانی و یک متخصص پزشکی نظامی ، یک دیپلمات  و یک فرزند شهید. شرح زندگی و نحوه جذبشان به سیستم های جاسوسی خارج را می شد از تابلویی که در دستانشان بود، خواند.
هضم سنگینی اتهامات برخی از آنها دشوار است؛ اگر این نوشته ها درست باشند ، چه خون های پاکی که بابت آن ریخته نشده و چه سرمایه های انسانی که از دست نرفته اند.
در پیچ همین دالان، شش دستگاه تلفن هم به دیوار نصب شده بود که در کنار هرکدام یک شناسنامه بود. هر گوشی را که بر میداشتید، ارتباط تلفنی و مکالمه ای ضبط شده را می شنیدید که به قصد دریافت اطلاعات یا به گفته کارشناسان امنیتی " تخلیه تلفنی" انجام شده است؛ از طرف "گروهک تروریستی منافقین".
از این شش مورد فقط یک مورد ، فردی که در این سوی تلفن بوده اطلاعاتی نداده و او هم به گفته کارشناس نمایشگاه، فرزند یکی از ماموران اطلاعات بوده که احتمالا می دانسته نباید پای تلفن حتی به صدای آشنا هم اعتماد کند.
چه باید کرد؟
سه فیلم مستند هم در حاشیه بازدید از نمایشگاه پخش شد، گفت و گو هایی با اغلب متهمان و محکومان جاسوسی. کلیدواژه اغلب آنها برای جذب به سیستم جاسوسی ، احساس تبعیض و نارضایتی شغلی، احساس ناامنی شغلی و بی عدالتی بود.
یکی از آنها که می گفت خوب حرف می زند و انصافا سخنانش در مصاحبه هم همین را ثابت می کرد، می پرسید من در کارم حرفه ای بودم ولی به محض اینکه درخواست بازنشستگی دادم ، با آن موافقت شد. من حرف زدن بلد بودم و می توانستم برای یک نفر مطلبی را جا بیندازم. حالا اگر بازنشسته شدم، به مغازه بروم وهن کشور نیست؟
متخصصی دیگر می گفت در دستگاهی که کار می کرده برای او "عدم نیاز " زدند. می گفت این نامه را برای افراد بی فایده و مضر می زنند. من بی فایده و مضر نبودم. مفید بودم.
همسر یکی دیگر می گفت که شوهرش همیشه از اینکه در محل کار ، تبعیض می بیند و امکان رشد ندارد، گلایه داشته است.
یکی از فیلم ها هم مربوط به پرستوها بود. گفته شد تنها سیستم امنیتی در جهان که از این پدیده استفاده نمی کند ایران است ، آن هم به دلایل شرعی .
مشخص بود که به تعداد آدم ها می توان انگیزه برای جاسوسی پیدا کرد. اغلب آنهایی که صحبت می کردند،‌مشخص بود میدانند چه می کنند. نه تنها دیوانه نبودند، که در تخصص خود افرادی قابل بودند، فقط هر کدام یک نقطه ضعف داشتند که به کار سیستم جاسوسی مقابل می آمد.
کارشناس نمایشگاه می گفت هرکس را از آن نقطه که آسیب پذیر است جلب می کنند. شیوه های جذب هم متفاوت ، پیچیده و در عین حال ساده تر شده است.
اگر قبلا مدتی طول می کشید که به یک نفر نزدیک شوند و از او جاسوس بسازند، امروز این فرایند کوتاه شده، مستقیم شده و ادبیات آن هم تغییر کرده است؛ مشخصا از رفتار "وقیحانه سرویس اطلاعاتی اسرائیل" نام برده شد. می گفتند اگر قبلا وجه غالب آن دروغ و فریب بود، امروز از قدرت نرم و ابزارهای فرهنگی استفاده می کنند تا به ضمیر افراد نفوذ کنند. دنیای کنونی جاسوسی، شاهد ظهورپدیده های نوین با بازیگرانی جدید است.
توصیه شان اما شناخت آسیب های درونی جامعه و کمک به رفع آن بود. اگر جایی حتی احساس تبعیض و بی عدالتی بود، بدانند که کرکس ها در کمین نشسته اند. نه اینکه هرکس احساس تبعیض کرد ، جاسوس می شود، بلکه شاید کرکس ها او را به شکل طعمه ای خوش طعم ببینند.