انتقاد تاجرنیا از "الیگارشی" و "کیف کشی" در احزاب اصولگرا و اصلاح طلب

معلوم نیست چرا با درآمدن تق رسوایی و بی اعتباری جریانات رقیب  اما همچنان  تأکید می شود دو باند رقیب  که سخت در گیر جنگ قدرت و ثروت اند  نام اصول گرا و اصلاح طلب دررژیم بی قانون و اصلاح  طلب را یدک  بکشند؟
انتقاد تاجرنیا از "الیگارشی" و "کیف کشی" در احزاب اصولگرا و اصلاح طلب
علی تاجرنیا می گوید: مجلس ششم در بین مجالس دهگانه تنها مجلسی بود که احزاب سیاسی بیشترین تأثیر را بر آن داشتند. برای اولین بار «فراکسیونیسم» در معنای واقعی در مجلس ششم شکل گرفت.
تهران- ایرنا- علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاح طلب در میزگرد «تحزب و انتخابات ۹۸ » ایرنا گفت: احزاب کشور از یک ساختار دموکراتیک فاصله گرفته اند و ما با یک الیگارشی حزبی روبه رو هستیم. یعنی هم درمیان اصولگرایان و هم در میان اصلاح طلب‌ها یک سری اشخاص دور هم جمع می شوند و تصمیم می گیرند. اینکه مردم چقدر در تصمیم گیری ها نقش دارند و یا در نظر گرفته می شوند، اهمیت زیادی ندارد.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش‌های خبری ایرنا، شکل‌گیری مجلسی قوی که در رأس امور قرار بگیرد نیازمند تحزب و فعالیت‌های حزبی درگستره ملی است. از این طریق می‌توان امیدوار بود که از یک طرف، فیلترهای حزبی، ورود آدم های شایسته تری را به مجلس در پی داشته باشد و از طرف دیگر با پررنگ شدن نقش احزاب در مجلس،  بیشتر شاهد پاسخگویی جریان‌های سیاسی به مردم باشیم.
نظر به اهمیت موضوع، گروه پژوهش های خبری ایرنا اقدام به برگزاری میزگردی با عنوان «تحزب و انتخابات ۱۳۹۸» و با حضور «حسین بیادی» و «علی تاجرنیا» کرده است. کلیات این میزگرد در روزهای گذشته منتشر شده است. در ادامه مشروح دیدگاه‌ها و گفته‌های علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاح طلب می‌آید:
«کیف کشی» و پیمودن ره صدساله در یک شب
تاجرنیا در ابتدا به آسیب ­شناسی ساختار تحزب در ایران پرداخت و گفت: واقعیت این است که در کشورهایی که عمدتاً دارای یک نظام دموکراتیک هستند، چه نظام پارلمانتاریستی و چه نظام ریاست جمهوری انتخابات و قدرت در معنای اعم آن با تحزب گره خورده است. یعنی هم قدرت بر اساس احزاب سیاسی شکل می‌گیرد و هم انتخابات کاملاً تحزب محور است. در ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی، با توجه به اینکه بخشی از مولفه‌های مؤثر در قدرت و نهادهای قدرت، خارج از بحث انتخابات قرار دارد طبیعی است که احزاب و گروه های سیاسی، الزاماً از طریق انتخابات تمامی قدرت را به دست نیاورند. بنابراین، طبیعی است که خود حزب آنگونه که باید محوریت نداشته و تحزب تعریف جدی و مشخصی پیدا نمی‌کند. برای مثال در انتخابات، اگر از تهران و چندتا شهر بزرگ فاصله بگیریم مناسبت های انتخاباتی در شهرهای کوچک اصلاً حزبی نیست. مهم این است که چه شخصی در انتخابات حضور داشته باشد و تأیید شود. جناح‌های سیاسی بسته به شرایط بین ۵ تا ۱۰ درصد فردی را در جایی مطرح می‌کنند و یا نمی‌کنند. به همین خاطر است که در انتخابات شهر تهران یک لیست، به طور کامل رأی می‌آورد اما در شهرهای کوچک گرایش نمایندگان کاملاً با آنچه در تهران وجود دارد متفاوت است.
وی اظهارداشت: حال اتفاقی که می‌افتد این است که در نبود تحزب و حزب محوری، شاهد پیدایش نوعی گریز از تحزب و نزدیک شدن به اشخاص و افراد مؤثر هستیم. یعنی جایگاه اشخاص، چه در جریان اصولگرایی(در این جریان بیشتر است) و چه در جریان اصلاح طلبی نقش اشخاص خیلی محوری تر از نقش احزاب می شود- این موضوع در جریان اصولگرایی بیشتر است. یعنی بعضی ها به جای ورود به یک حزب و فعالیت حزبی و طی رده‌های تشکیلاتی برای قرار گرفتن در مرکزیت حزب به یک شخصیت سیاسی نزدیک می شوند. این را من به اصطلاح «کیف کشی» نام گذاری کرده ام. مثلاً به یک چهره برجسته اصولگرا و یا اصلاح طلب نزدیک می شوند وآرام، آرام، بعد از دو یا سه سال نقشی محوری در یک جریان سیاسی پیدا می‌کنند. این درحالی است که افرادی  با بیست سال فعالیت سیاسی چنین نقشی را ندارند. این امر هم در اصولگراها قابل مشاهده است و هم در اصلاح طلب ها. آدم هایی هستند که یک شبه رشد کرده اند و حتی اسم آنها برای ریاست جمهوری هم مطرح است.
الیگارشی حزبی و ساختار غیر دموکراتیک احزاب
او گفت: اشکال دیگری که در این کار وجود دارد این است که خود احزاب هم از یک ساختار دموکراتیک فاصله گرفته اند و ما با یک الیگارشی حزبی روبه رو هستیم. یعنی هم درمیان اصولگرایان و هم در میان اصلاح طلب‌ها یک سری اشخاص دور هم جمع می شوند و تصمیم می گیرند. اینکه مردم چقدر در تصمیم گیری ها نقش دارند و یا در نظر گرفته می شوند، اهمیت زیادی ندارد. برای مثال در شورای شهر، چه زمانی که دست اصولگراها بوده و چه زمانی که در دست اصلاح طلبان قرار داشته است، حتی اعضای اصلی احزاب مرتبط با اعضای شورا نیز از انتخاب هایی(مثلاً انتخاب شهردار) که صورت می‌گیرد و رأی هایی که داده می‌شود خبردار نمی شوند. وقتی هم که مشکلی پیش می آید کسی پاسخگو نیست.
وی افزود: هرچقدر این افراد در چانه زنی‌های سیاسی قدرتمندتر باشند تأثیرگذاری آنها بیشتر است. اما در کشوری مانند آمریکا اگر بخواهند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی معرفی بکنند، درصورتی که احزاب نتوانند در مورد یک کاندیدا به اجماع برسند این موضوع را در معرض آرای طرفدارانشان می‌گذارند. برای مثال انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برای ریاست جمهوری را مشاهده کنید که حدود شش ماه کاندیداهای مختلف به رقابت می پردازند تا اینکه از میان آنها کاندیدای اصلی حزب برای انتخابات اصلی ریاست جمهوری بیرون بیاید.
این فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: اما در کشور ما چنین نیست و به همین خاطر ساختارها دائماً در حال تغییر هستند. یکبار می شود ۷ بعلاوه ۸ ، یکبار هم ائتلاف پیروان خط امام و رهبری و مواردی از این دست در آستانه انتخابات رخ می دهد، یا در میان اصلاح طلبان هم جمع هایی مانند شورای عالی اصلاح طلبان و غیره شکل می‌گیرد. متأسفانه این امر برای هر دو جناح یک آسیب به شمار می رود و تا زمانی که تحزب محوری و حذف اشخاص وجود نداشته باشد، چنین مسئله و مشکلی حل نخواهد شد. البته نمی توان گفت که این مشکل به یکباره قابل حل است. اما روند کلی هم نشان از حل تدریجی این مشکل ندارد. اینکه با وجود این همه حزب در کشور هنوز جایگاه اشخاص مهم تر است، نشان می دهد تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم
اصلاح طلبی و برادری به نام «اعتدال»
تاجرنیا به موضوع قرار گرفتن کاندیداهای غیر اصلاح طلب در لیست انتخاباتی این جریان سیاسی نیز اشاره کرد و گفت: در مورد اصلاح طلب‌ها هم باید بگویم بسته به شرایط موجود کشور، اگر امکان حضور پیدا نکنند، معمولاً از بخش‌های دیگر جریان‌های سیاسی یارگیری می‌کنند. یعنی اینکه وقتی اصلاح طلب‌ها احساس می‌کنند کاندیداهای شان در انتخابات تأیید نمی‌شود، یا ممکن است شخصیت‌های درجه دو این جریان هم در انتخابات رأی نیاورد، فرد دیگری را در یک جریان سیاسی دیگر که تفکرات نزدیک تری به آنها دارد، برای مثال آقای روحانی را به عنوان کاندیدای خود معرفی می‌کنند. اتفاقی که می‌افتد این است که وقتی این افراد وارد مجموعه می‌شوند، با تفکرات اصلی جریان اصلاح طلبی زاویه فکری پیدا می کنند.
وی در ادامه بیان داشت: اتفاقی که در بخش اصلاح طلب‌ها افتاده این است که برادر دیگری به اسم جریان  «اعتدال» پیدا کرده است. اگر بخواهد از این جریان جدا شود، به نوعی نمی‌تواند چون بخشی از مسئولیت‌ها به عهده اصلاح طلب‌ها است. کاندیدای جریان اعتدال را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرده اند. اگر بخواهد در کنار این جریان بماند به خاطر همپوشانی‌های جریان اعتدال با جریان سیاسی دیگر ممکن است از خط قرمزهای صلاح طلبی عبور کند. بنابراین، ما می بینیم که احزاب و گروه های سیاسی به طور دائم در یک نوساناتی به سر می برند و طیف آنها دائم در حال تغییر است.
تکلیف‌گرایی اصولگرایان و نتیجه گرا بودن اصلاح طلب‌ها
تاجرنیا گفت:  الآن، اصلاح طلب‌ها درچنین شرایطی قرار دارند و رابطه و مناسباتشان با جریان اعتدالگرایی و جریان حامی رئیس جمهور خیلی شفاف نیست. تجربه یک دوره همکاری آنها در مجلس دهم تجربه موفقی نبوده است. حضور یک لیست امیدی که در آن افراد مختلفی قرار گرفتند ولی نتوانستند در مجلس در یک ساختار جبهه ای منظمی کار بکنند، یک تجربه ناموفق بود. بنابراین فکر می‌کنم که این مسئله در انتخابات آینده به شدت تأثیر خواهد گذاشت. اما به نظر من مجموعه اصلاح طلب‌ها به نسبت به دلیل حضور شخصیتی مثل آقای خاتمی و همچنین وجود برخی احزاب قدرتمند که از نظر ساختار حزبی مقداری قوی تر عمل می‌کنند، منسجم تر از جریان اصولگرایی هستند. تفاوتی بین دو جریان اصلی وجود دارد که می تواند وضع اصلاح طلب ها را بهتر بکند. آن هم این است که جریان اصولگرا به نگاه تکلیف‌گرایی نزدیک تر است و همین امر هم باعث می شود که در برخی جاها این انشقاق‌ها و این اختلاف نظرها بیشتر نمود پیدا کند. اما جریان اصلاح طلب مقداری نتیجه گرا تر است و راحت تر می تواند خودش را با فضای روز تطبیق بدهد.
مجلس؛ ضد توسعه
وی اظهار داشت: معتقدم تا زمانی که تحزب محوری در کشور شکل نگیرد و احزاب قوی نشوند پارلمان در کشور ما نمی‌تواند نقشی تأثیرگذار و مؤثر داشته باشد. همچنین،با وجود نمایندگانی که بر اساس قابلیت های قومی و غیره وارد مجلس می‌شوند و بیش از نیمی از نمایندگان مجلس را شکل می‌دهند نمی توان انتظار یک مجلس قوی را داشت. از نظر من حتی اینگونه مجلس‌ها به جای کمک به توسعه ضد توسعه هستند. ما الآن هرچه بیمارستان نیمه کاره داریم، هرچه فرودگاه بدون مصرف داریم، هرچی دانشکده و دانشگاه بی کیفیت داریم محصول فعالیت نمایندگانی است که فکر می‌کردند باید برای منطقه خود کاری انجام می دادند. البته برخی نیز نگاهی منفعت طلبانه به این قضایا داشتند، از این جهت که برای دوره بعد مردم به او رأی بدهند. آنهایی هم که نگاه منفعت طلبانه نداشته و خالصانه به موضوع نگاه می کردند نگاه ملی نداشته و توسعه و آبادانی منطقه خود را در نظر داشته‌اند. بنابر این فکر می کنم تا اطلاع ثانوی مجلس در کشور ما ضد توسعه است.
او ادامه در ادامه گفت:  تنها مزیت مجلس این است که یک تریبونی است که دست کم بخشی از نمایندگان مردم بتوانند حرف های مردم و حرف های خودشان را از طریق آن بزنند. شاید امروز بیشترین نقشی که مجلس دارد نقش یک تریبون آزاد است. جالب است که ۹۰ درصد لوایحی که توسط دولت به مجلس می رود تأیید می شود اما بیش از ۷۰ درصدطرح هایی که در مجلس ارائه می شود توسط خود نمایندگان تصویب نمی شود. یعنی این نشان می دهد بخش عمده این طرح ها غیر کارشناسی است. یعنی بدنه دولت به دلیل ثبات نسبی که دارد می تواند نقش کارشناسی بهتری داشته باشد.
وی افزود: وقتی مجلس قوی شکل خواهد گرفت که دست احزاب و گروه های سیاسی برای معرفی کاندیدا کاملاً باز باشد. هرچقدر از شهرهای بزرگ به سمت شهرای کوچک برویم مداخله احزاب، حتی اگر خوب هم عمل بکنند، با توجه به شرایط کشور بسیار اندک است. در این شهرها یک سری اشخاص وجود دارند که  دارای پایگاه اجتماعی خاص خود هستند. احزاب بسته به اینکه چقدر به این افراد نزدیک باشند آنها را گزینش می‌کنند، نه اینکه الزاماً انتخابشان آنها است. مثلاً اصولگرایان نگاه می‌کنند ببینند چه کسانی از همه بیشتر رأی دارند و از میان آنها چه کسی به آنها نزدیکتر است، او را گزینش می‌کنند.
تاجرنیا گفت: حالا اگر این فرد هم رد صلاحیت شود اینگونه نیست که همه آدم هایی که می خواستند به اورأی بدهند بروند به نفر بعدی که آلترناتیو حزب است رأی بدهند. اینجا مثل کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا نیست. نفر بعدی باید مؤلفه های خاص خود را داشته باشد. الآن ملاک در انتخاب این است که کاندیدا از شهر خودشان باشد و روی او تمرکز می‌کنند. یعنی ممکن است مردم اصولگرا باشند اما به چهره اصلاح طلبی رأی بدهند که از شهر خودشان است. یعنی مناسبات منطقه ای بر مناسبات جناحی اولویت دارد. به خاطر همین است که می گویم مجلسی که به این شکل تشکیل می شود نمی تواند نگاه ملی داشته باشد. چون انتظارات و  نگاه ها شخصی و منطقه ای است.
او بیان داشت:برای مثال بین «گلپایگان» و «خوانسار» اگر نماینده از گلپایگان باشد مردم انتظار دارند که برای گلپایگان کار بیشتری انجام دهد. این در حالی است که اصلاً وظیفه نماینده مجلس رسیدگی به امور منطقه ای نیست. هر روز نمایندگان همراه عده ای افراد بین وزارت خانه های مختلف در رفت و آمد هستند تا مشکلات آنها را حل کنند. نماینده در چنین ساختاری چاره ای جز پرداختن به مسائل منطقه ای ندارد. اگر اینگونه نباشد برای دور بعد کسی به او رأی نخواهد داد. این است که ساختار مجلس یک ساختار ضد توسعه است.
مزیت استقلال و فرار از وابستگی حزبی
تاجرنیا گفت: ما در کشوری زندگی می‌کنیم که وقتی می‌گویی عضو فلان حزب هستم می‌گویند چرا رفتی عضو حزب شدی، مستقل باش. یعنی از نظر افکار عمومی با رفتن در یک حزب استقلال آدم ها از بین می رود و این دو در مقابل یکدیگر قرار دارند. یعنی اگر شما وارد یک حزب شدید دیگر آدم وابسته ای به حساب می آیید. الآن مستقل بودن و عدم وابستگی حزبی حتی برای برخی از مسئولین یک افتخار محسوب می شود. دارای یک سری گعده های سیاسی هستیم. حتی سراغ دارم یک حزبی تعدادی کارگر استخدام کرده تا برای افرادی مجمع عمومی خود حد نصاب ۴۰۰ نفر را تأمین کند.
او در ادامه افزود: نکته دیگر اینکه اصلاً به حزب اجازه داده نمی شود به طور جدی پا بگیرد. حزبی مانند حزب «جبهه مشارکت» که حدود ۱۴ سال کار تشکیلاتی انجام داد. بعد از چهارده سال یک سند یا مانیفست سیاسی برای اداره کشور ارائه کرد و همین سند به مجوز ابطال آن حزب تبدیل شد. بنابر این، اگر قدرت می خواهد تحزب را تقویت بکند لازمه آن این است که حتی احزاب منتقد اشکال‌ها و نقطه نظراهای خود را مطرح بکنند. البته در جای خود هم برخورد صورت بگیرد اما اگر احزاب سیاسی فکر بکنند اگر متفاوت بیاندیشند با آنها برخورد می شود. در نتیجه دیگر حزبی واقعی شکل نخواهد گرفت. الآن احزابی هستند به محض اینکه عضو آنها شوید رد صلاحیت می شوید و هیچ دلیل دیری هم برای رد صلاحیت وجود ندارد. این موارد مسائل و مشکلاتی هستند که باید به آنها توجه شود تا بتوان احزاب و تحزب را در کشور تقویت کرد. بنابر این یک بخش به اشکالات درونی احزاب مانند ساختار غیر دموکراتیک و ساختار الیگارشیک و غیره مربوط است و بخشی هم به همین مشکلات بیرونی، یعنی عدم مهیا بودن شرایط. بنابر این با چنین وضعیتی مطمئن باشید که در انتخابات چهره های قوی شکل نخواهد گرفت.
ردصلاحیت‌ها کشور را از حضور افراد شاخص خالی می‌کند
تاجرنیا به موضوع نظارت استصوابی اشاره کرد و گفت: نکته دیگر اینکه در همین تهران و در انتخابات مجلس چهره‌های بسیاری شرکت کردند ولی رد صلاحیت شدند. وقتی شما کشور را از حضور برخی افراد شاخص با تجربه خالی می کنید به ناگزیر نوبت به افرادی می رسد که آن قابلیت ها را ندارند. من یکی از نقد های جدی را به نظارت استصوابی وارد می دانم. اگرچه ممکن است با نیت خیری ایجاد شده باشد اما در عمل نه تنها منجر به کنار رفتن انسان های مسئله دار نشده است، بلکه انسان های بدون مسئله را در معرض تیغ خودش قرار داده و باعث چنین کیفیی شده است.
وی افزود: مجلس پنجم بدون شک مجلسی قوی بود اما به شدت از جریانات بعد از دوم خرداد متأثر بود؛ فراکسیون اقلیت آن نیز فراکسیونی قوی بود. اما مجلس ششم در بین مجالس دهگانه تنها مجلسی بود که احزاب سیاسی بیشترین تأثیر را بر آن داشتند. برای اولین بار «فراکسیونیسم» در معنای واقعی در مجلس ششم شکل گرفت. به همین خاطر از نظر من یکی از زنده ترین مجالس بعد از انقلاب بوده است.و این امر نشان می‌دهد که هرکجا احزاب و گروه های سیاسی قوی شکل بگیرد حتماً می توانند مجلسی قوی را شکل بدهند.
افول سرمایه اجتماعی و ریزش آرای اصلاح طلب‌ها
این فعال سیاسی گفت: فکر می کنم که بعد از اتفاقات سال ۱۳۸۸ و مجموعه کنش‌های سیاسی که شکل گرفت جناح اصلاح طلب در بخش بزرگتری از بدنه جامعه یک سرمایه اجتماعی به دست آورد. آثار این سرمایه اجتماعی را در انتخابات سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ مشاهده کردیم. واقعیت این است که انتظار مردم از این انتخاب ها برآورده نشده است . برای مردم خیلی مهم نیست که «امید» چه لیستی را ارائه کرده است. مهم این است که آنها می‌گویند ما به لیستی که شما تعیین کرده‌اید رأی داده ایم. ممکن است که این لیست از نظر سیاسیون کیفیت لازم را نداشته باشد اما یک واقعیتی وجود دارد که به هر حال انتخاب آقای روحانی و انتخاب لیست «امید» به پای جریان اصلاح طلب نوشته شده است.
تاجرنیا افزود: بخش عمده‌ای از این سرمایه اجتماعی هزینه شده و تولید مناسبی هم برای آن صورت نگرفته است. به همین خاطر از نظر من در انتخابات پیش رو در مورد اصلاح طلب‌ها با یک ریزش مواجه خواهیم بود. البته این ریزش، الزاماً به معنای ریزش به سبد اصولگرایان نیست. چون از جانب اصولگرایان نیز اتفاق خاصی رخ نداده است که مردم به آنها گرایش داشته باشند. بنابراین، بخشی از مردم، یعنی رأی‌های خاکستری منفعل خواهند بود، مگر اینکه در طول چند ماه آینده اتفاق خاص و جدیدی بیافتد که معیشت مردم را تحت تأثیر قرار بدهد. در حال حاضر من احساس می کنم در مورد نقش آرای خاکستری تهدید جدی وجود دارد و ممکن است کم رنگ‌تر شود. البته این به ضرر جریان اصلاح طلب خواهد بود چون اصولگرایان دارای طرفداران مشخص تری نسبت به اصلاح طلب ها هستند. به نظر من، اصلاح طلب ها باید یک لیست واحدی ارائه بکنند و بتوانند با توجه به اهرم هایی که در دولت و مجلس دارند بتواند اقدام مفیدی در راستای تغییر موازنه‌ی قدرت اقدام کنند.
وی به موضوع رهبری در جریان اصلاح طلب اشاره کرد و گفت: اصلاح طلب ها اصلاً معتقد به این نیستند که فردی در رأس این جریان سیاسی باشد و هرچه که او گفت دیگران تقلید بکنند. اتفاقاً این مورد وجه افتراق اصلاح طلب ها با اصولگراها است. یعنی در اصولگرایی زعمای قوم نقش جدی تری دارند تا اصلاح طلب ها. اصلاح طلب ها در پی تفکر جمعی گروه ها و احزاب و شخصیت های سیاسی است که در نهایت خروجی به دنبال خواهد داشت. این به معنای ضعیف بودن جایگاه آقای خاتمی در این مجموعه نیست. من معتقدم که آقای خاتمی نه تنها در بین اصلاح طلب ها که در بین سایر جناح ها نیز یک شخصیت محترم و محوری است.
جریان سومی شکل نخواهد گرفت
تاجرنیا در پایان گفت: نکته قابل توجه این است که مناسبات تغییر کرده و اینگونه نیست که مردم مثل چند انتخابات گذشته هرچی که آقای خاتمی بگوید بپذیرند. با این حال معتقدم که در نهایت در انتخابات ۱۳۹۸ مجلس  دو لیست در مقابل هم قرار خواهند گرفت. اینکه الآن بخش‌هایی از طیف اصلاح طلب‌ها و بخش‌هایی از اعتدالگرایان به دنبال ایجاد جریان سوم هستند، این جریان سوم شکل نخواهد گرفت. ممکن است در کوتاه مدت اثراتی داشته باشند، اما دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا به عنوان جریان های ریشه دار در مجموعه نظام، در تفکر مردم مورد اقبال واقع خواهند شد. با این حال، نیازمند تغییر و دگردیسی هستند. ولی این را هم باید گفت که اگر برای افکار عمومی فکری نشود این مسئله که ممکن است مردم روزی از این جریان ها عبور کنند دور از انتظار نخواهد بود.