یادداشت روز اوین نامه کیهان " طناب پوسیده مذاکره با آمریکا"


اوین نامه کیهان  4 شنبه 11  تیرماه سال 1399
یادداشت روز اوین نامه  کیهان " طناب پوسیده مذاکره با آمریکا"
ترفند لو رفته سیاست یک بام ودو هوا که تاریخچه 41 ساله و معادل عمر ننگین رژیم ولایت فقیه دارد تکرار می شود درحالی که این سیاست نه اینکه کاربرد ندارد و تأثیر گذارنیست که موجب فاش  شدن دستان خالی بازیگرانش می شود . نمونه  مانور تبلیغاتی 41 ساله ضد آمریکایی است که با اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58 درتهران شروع شد و برخلاف تأکید خمینی شیاد که کارکنان گروگان گرفته شده  سفارت آمریکا جاسوس اند وباید محاکمه ومجازات شوند ولی با سلام وصلوات آزاد شدند . سپس در اوج جنگ و فریادهای صبحگاهی مرگ برآمریکا درتابستان 65 سر وکله مک فارلین مشاور امنیتی ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا باکتاب وکیک و کلت  در تهران پیدا شد وبا رفسنجانی دیدار کرد .مهمتراینکه از طریق احمد چلبی جاسوس 3 جانبه تهران- لندن-واشنگتن  شرایط همکاری برای اشغال نظامی عراق و ساقط کردن صدام حسین فراهم  گردید تا با حمله  به پایگاه های نظامی مجاهدین در عراق وخلع سلاح کردن شان  ودر ادامه توی لیست تروریست گذاشته شوند وعراق دو دستی تقدیم پاسداران شود. همچنین باوجود تبادل زندانیان تروریست رژیم در آمریکا و گروگان های زندانی آمریکایی  در ایران که با آمریکاانجام شده است .ولی دررابطه باجنگ قدرت وثروت جناحی و باندی و مخالفت جناح غالب بابرجام وتوجیه آثارتحریم های ناشی از مخالفت برجام که منجربه بحران اقتصادی ورشد تورم ودلاربیش از20 هزارتومانی شده است. اما همچنان از دستآویزطناب پوسیده مذاکره با آمریکا استفاده می شود. مسخره اینکه بدون توجه که امکان ندارد حتی یکبار پیشنهاد همه پرسی آزاد داده شود تا مردم ایران نظرشان پیرامون برجام و آمریکا ورِیم و لایت فقیه و رهبرانتصابی اش بدهند اما ازموضع وکیل تسخیری نماینده مردم وسخنگوی شان می شود  تدبه نام شان اهداف پلید باندی ضدخواست مردم دنبال گردد.
 
یک جریان سیاسی نه‌چندان خوشنام که طی هفت سال گذشته حمایت تام و تمامی از دولت موسوم به تدبیر و امید داشته است این روزها که بابت وضع نامناسب اقتصادی کشور علی‌رغم وعده‌های فراوان دولت متبوعشان به شدت زیر سؤال افکار عمومی است می‌کوشد با فرار رو به جلو و آدرس غلط دادن به مردم احتمالا دو هدف را با یک تیر بزند. این جریان به زعم خود تلاش می‌کند با احیای گزاره نخ‌نمای «پذیرش مذاکره با کدخدا یا افزایش مشکلات اقتصادی» هم خود را از زیر بار فشار افکار عمومی بابت حمایت‌های بی‌چون و چرایش از دولت خلاص کند و هم مقصر وضع نابسامان اقتصادی را شخص دیگری غیر از دولت فعلی جا بزند.
در این باره بیان نکاتی که شاید بارها تکرار شده ولی از باب «الدرس حرف و التکرار الف» برای جماعت تسلیم‌طلب ضروری است:
1-
در طول هفت سال گذشته قاطبه نظام از صدر تا ذیل، همراهی زایدالوصفی با سیاست‌های دولت آقای روحانی داشتند تا حدی که وقتی بحث مذاکره با آمریکا در چارچوب 5+1 مطرح شد رهبری نظام با طرح سیاست نرمش قهرمانانه با این درخواست دولت موافقت فرمودند و مجلس نهم نیز طی 20 دقیقه‌ برجام را با وجود ایرادات عدیده‌اش تصویب کرد تا هیچ بهانه‌ای برای حامیان مذاکره با غرب باقی نماند. حتی با وجود خروج آمریکا از برجام و زیرپا گذاشتن تمامی تعهداتش باز هم نظام با سیاست دولت مبنی بر ماندن در برجام و ادامه مذاکره با اروپایی‌ها که شریک گرمابه و گلستان آمریکا بودند همراهی کرده است. بنابراین حامیان مذاکره نمی‌توانند به جای ارائه کارنامه درباره نتایج مذاکره با غرب، مدعی عدم همراهی نظام با سیاست‌های دولت شوند.
2-
شاید حامیان مذاکره مدعی شوند که نتایج اقتصادی حاصل از برجام تا قبل از خروج آمریکا از آن، بسیار پربار بود که در پاسخ باید تصریح کرد به گواه آمارهای رسمی بانک مرکزی همین دولت، رشد اقتصادی با نفت کشور فقط در یک‌سال پس از برجام (سال95) مثبت 12/5 درصد شد و بلافاصله در سال بعد با نزدیک به9 درصد کاهش به 3/7 درصد رسید و حتی این سیر نزولی به قدری شدت یافت که در سال‌های 97 و 98 به منفی 5/4 و منفی 6/5 درصد رسید. به عبارت دیگر تاریخ مصرف برجام از منظر اقتصادی که ماحصل مذاکره با غرب و تن دادن به خواسته‌های فراوانش از جمله تعطیلی 90 درصدی صنعت هسته‌ای بود فقط همان سال 95 بود و در سال‌های بعد خبری از گشایش‌های اقتصادی نبود. نکته مهم اینکه عدم تکرار رشد بالا در سال 96 در شرایطی بود که هنوز ترامپ از برجام خارج نشده بود بنابراین حامیان مذاکره نمی‌توانند مدعی شوند خروج آمریکا سبب کاهش رشد شد هرچند در باب این ادعا هم نکاتی وجود دارد که در ادامه به آن ‌اشاره خواهد شد.
3-
مهم‌ترین ‌اشکالی که مذاکره با غرب برای اقتصاد ما داشت همان شرطی‌سازی اقتصاد بود. به بیان دیگر‌، وقتی دولت تدبیر مدعی شد «ما زبان مذاکره با دنیا را بلدیم» و یا «آب خوردن مردم هم به نتایج مذاکرات بستگی دارد» خواسته یا ناخواسته واحدهای تولیدی را به رکود عمیقی فرو برد تا جایی که به گفته وزیر وقت صمت در دولت یازدهم بیش از 10هزار واحد تولیدی تعطیل یا نیمه تعطیل شدند و بنگاه‌های مشهور اقتصادی نظیر «ارج»، «آزمایش»، «داروگر»، «روغن جهان» و... که روزگاری جزو برترین واحدهای تولیدی بودند به خاک سیاه نشستند و قفل تعطیل بر درب آنها زده شد. رکود آن‌قدر شدت گرفت که دولت مجبور شد برای رونق اندک واحدهای تولیدی، بسته‌های خروج از رکود طراحی کند و کارت‌های اعتباری و تسهیلات تشویقی برای خرید لوازم خانگی و خودرو به مردم بدهد. این وضع رکودی البته فقط به محدوده قبل از برجام منتهی نشد و در پسابرجام هم ادامه یافت تا جایی که تعدادی از اعضای اتاق بازرگانی با گلایه از دولت اعلام کردند که رفت و آمد هیئت‌های خارجی به ایران در پسابرجام فقط در حد همین گشت و گذار خلاصه شده و آورده‌ای برای نظام اقتصادی کشور نداشته است. حتی رئیس‌کل وقت بانک مرکزی (ولی‌الله سیف) با گذشت ماه‌ها از برجام اذعان کرد که دستاورد برجام برای ایران تقریبا هیچ بوده است. اتفاقا مرور آمارهای رشد اقتصادی تلویحا همین موضوع را تایید می‌کند مثلا اگر در سال 95 رشد اقتصادی معادل 12/5 درصد بوده باید توجه کرد که بیش از 7 درصد این رشد ناشی از فروش نفت بوده و سایر بخش‌های اقتصادی کشور اعم از صنعت‌، کشاورزی‌، خدمات و... فقط با رشد اندکی همراه بودند که همین رشد کم هم در سال 96 پایین‌تر آمد و رقم کل رشد اقتصادی به زور نفت به مثبت 3/7 درصد رسید و وقتی با خروج آمریکا از برجام فروش نفت به شدت کاهش یافت رشد اقتصادی هم به سرعت به منفی 5/4 کاهش یافت. بنابراین مذاکره نتیجه‌ای برای اقتصاد ما به جز تعمیق رکود و فراموشی ظرفیت‌های داخلی نداشته است.
عیب دیگر شرطی‌سازی اقتصاد این بود که با خروج آمریکا از برجام، اقتصاد ما هم علاوه‌ بر مصیبت رکود با تورم مضاعفی نیز روبه‌رو شد؛ شاخص تورم برای اولین بار پس از دولت موسوم به سازندگی دوباره به رقم بیش از 40 درصد رسید و حتی در برخی ماه‌ها به بیش از 50 درصد هم نائل شد دلار به بیش از 18هزار تومان در همان سال 97 رسید و بازار خودرو با خروج شرکت‌های فرانسوی پژو و رنو آشفته شد و وزارت نفت با فرار توتال سر کار رفت! علت این وضع هم چه بسا از ابتدا برای بسیاری از دلسوزان مشخص بود که وقتی دولت تمام آرزوهایش را در قالب مذاکره و توافق با غرب دنبال می‌کند طبیعی است با خروج آنها از توافق تمامی کاشته‌های دولت هم بر باد می‌رود.
4
- حالا با توجه به مطالب فوق‌، حامیان مذاکره باید به افکار عمومی پاسخ بدهند با چه منطقی و با چه رویی علی‌رغم خسارات فراوان برجام و مذاکره با غرب باز هم نسخه مذاکره با آمریکا و شرکایش را تجویز می‌کنند؟ هیچ ضمانتی وجود ندارد که این بار هم امتیاز نقد دیگری به غربی‌ها بدهیم و در مقابل، وعده‌های نسیه و پوچی دریافت کنیم که با آمدن ترامپی دیگر بلافاصله همین وعده‌ها هم دود می‌شود. البته آش مذاکره آن‌قدر شور شده که آقای رئیس‌جمهور مذاکره با آمریکا را دیوانگی نامید و مقامات دولت هم بعضا راضی به حمایت از آن نبودند. به طور مثال جناب نوبخت از مسئولان ارشد دولت روحانی بهمن پارسال گفت: «در یک برهه از زمان نظام تصمیم به مذاکره با آمریکا گرفت و نتیجه‌اش را دیدیم. امروز دیگر هیچ ایرانی وطن‌پرست و فهیمی از ما نمی‌خواهد که با آمریکایی‌ها دوباره مذاکره کنیم. دیگر کسی نمی‌تواند از ما انتقاد کند یا بگوید که آمریکایی‌ها دنبال مذاکره بودند و شما قبول نکردید. امروز ما برای افکار عمومی پاسخ درست و روشنی داریم
5-
نکته پایانی اینکه یکی از دلایل مهم گرانی‌های اخیر همانا پیوند زدن اقتصاد به مذاکره است و راه برون‌رفت از این وضع هم اولا رهایی از تفکر پوسیده سازش با غرب است ثانیا تکیه به توان داخلی و مدیریت منسجم و جهادی است. باید توجه داشت مهم‌ترین مانع بر سر راه پیشرفت اقتصادی کشور نفوذی‌ها و فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای آنها با هدایت سازمان‌های اطلاعاتی- جاسوسی است که رهبر معظم انقلاب چندی پیش هوشیارانه و حکیمانه با استناد به آیات قرآن، به این نفوذی‌ها و اعمال آنها ‌اشاره کردند: «هم دشمنان جنّی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم می‌کنند؛ سیستم‌های اطّلاعاتیِ خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری می‌کنند». ایشان با این تبیین تاکید کردند «کشور ظرفیّت‌های فوق‌العاده‌ای برای مواجهه با همه مشکلات و چالش‌ها دارد، مهم این است که این ظرفیّت‌ها به‌وسیله مسئولین شناسایی بشود و در همه بخش‌ها افراد مؤمن، و جوان‌های باانگیزه و متشرّع به‌کار گرفته شوند
کمال احمدی