خشاب این خشونت قبلا پر شده است؟۹-اردیبهشت-۱۴۰۲
محمدعلی وکیلی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با تیتر خشاب این خشونت قبلا پر شده است؟ نوشت: ترور آیت الله سلیمانی در بابلسر چهره دیگری از خشونت و جهالت به نمایش گذاشت. آیت الله سلیمانی جزو روحانیون معتدل و باگرایش به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و دارای خصلت مردمی بود. مطابق روایت رسمی قاتل هیچ گونه شناختی نسبت به ایشان نداشته و جهت تخلیه عصبانیتش نسبت به وضعیت موجود وتحت تاثیرتبلیغات دست به چنین جنایتی زده است. گویا تاوانِ گناه آهنگرِ بلخی را مسگرِ شوشتری پرداخت کرده است! اگر فرض را بر صحت چنین روایتی بگذاریم باید آژیرهای خطر را به صدا درآورد. سطح خشونت به جاهای باریک کشیده شده است.متاسفانه مدت هاست که جامعه بر مدار خشونت است. وقتی پروژه عمامه پرانی و توهین به روحانیان شروع شد، دلسوزانه هشدار دادیم که باید این چرخه خشونت متوقف شود. این زمین بازی هوشمندانه طراحی شده و انتهای آن نیزبه ضرر مردم ایران است. حاکمیت میتوانست بیش از همه در خنثی سازی این پروژه نقش ایفا کند. متاسفانه مثل همیشه هیچ گوش شنوایی نیست. بارها توسط این قلم و سایر کارشناسان هشدار داده شد که نباید گذاشت چرخه خشونت بچرخد. نباید دمینوی خشونت را پی گرفت. گفتیم که مراقب پیوستهای رفتاری طرحهای کارشناسی نشده خود باشید. سیاستهایی که مردم را دوقطبی میکند بسیار خطرناک است. اگر امروز از در و دیوار جامعه خشونت میبارَد گمان نکنید یک دسیسه موقتی و گذراست.حاصل سالها سیاستهای تبعیض آسا و خشونت ساز بوده است. خشاب این خشونت قبلاً پر شده است. وقتی بنام حجاب، خشونت ورزی میشود، وقتی مردم را مجبور میکنید که علیه یکدیگر دشمنی کنند معلوم است که آمپر خشونت بالا میرود. قبل از ماجرای مهسا، گفتیم روی اعصاب این جامعه تحت فشار بیش از این راه نروید. گفتیم که تاب این مردم طاق شده است. انگشت در چشم مردم نکنید. اما چنین کردند و دیدیم که چهها شد. هرگاه میخواهید یک ملت را به آستانه انفجار برسانید تحقیرش کنید. آن تحقیرها ادامه یافت و آن خسارات به بار آمد. امروز دوباره غضنفرها و خاله خرسها سربرآوردند وطرحی نو درانداختند؛ به خیال اینکه اینچنین دیگر بلوای سال گذشته تکرار نمیشود. متوجه نیستند که وقتی در این وانفسای اقتصادی و معیشتی واحدهای تجاری را به بهانه خدمات دادن به بانوان کم حجاب و بی حجاب تعطیل میکنند هم معیشت مردم و عزت آنان را نشانه میروند. هیچ فکر کرده اید برخی منبرها و تریبونهای رسمی چه بر سر اذهان جامعه میآورد؟ و چه خشونتی را ترویج میکند؟ اینکه آیا حکومت وظیفه دارد به هر زور و زحمتی که هست یک ارزش را بر جامعه غالب کند خود محل مناقشه است؛ اما بر فرض پذیرش این وظیفه، آیا حکومت فکر نمیکند که وقتی در انجام خیلی از تکالیف مربوط به حقوق ملت درمانده است نباید این چنین تصرفی در جامعه و زندگی مردم کند؟ در این سالیان کارنامه همگان در ایجاد رفاه چگونه بوده؟ در ایجاد اشتغال چه نمرهای گرفته است؟ در توسعه کشور این کارنامه چه وضعی دارد؟ در ایجاد ثبات اقتصادی و آرامش روانی چه ادعایی میتواند داشته باشد؟این همه تکالیفِ بر زمین نهاده شده رویی برای انجام چنین طرحهایی میگذارد؟ این همه حقوق معوق و محقق نشده مردم را میبینید و باز محدودیت جدید تعریف میکنید؟ من نمیدانم چه سودی در بازی با اعصاب ملت میبینید که به آن ابرام میورزید. فریب تحلیلهای یکسویه و یک بعدی را نخورید. این رفتارها و پروژهها تاثیرات پیچیده و احصا نشدهای دارند. این کارها چرخه خشونت را تکمیل میکند. در روز روشن بخاطرناراحتی ازوضع موجود یک روحانی بینوا را قربانی میکنندوهمزمان درگوشه دیگریکی دیگررانیزباماشین زیرمیگیرند. این امر بسیار معنادار و حاوی پیام است. شک نکنید دشمنان این ملت با اطلاع از این ساده لوحی و انتقام جویی که در جامعه وجود دارد، طرحهایی برای انداختن حکومت در دام چرخه خشونت اجرا میکند؛ که گویا جاهایی توفیق هم داشته است. مراقب باشید جامعه را تحت سیاستهایی به دوقطبیهای خشونت ساز نکشانید. هیچ ارزشی به چنین کاری نمیارزد. هیچ منکری بالاتر از ترویج خشونت و هیچ معروفی ارزشمندتر از ایجاد صلح و سازش و مهر در جامعه نیست. جامعه عصبانی و خشن هیچ معروفی را برنمی تابد. اساساً چنین جامعهای جامعه نمیماند و دیر یا زود فرو میپاشد.