نرمش از ما گستاخي از طالبان!

 نرمش از ما گستاخي از طالبان!۸-خرداد-۱۴۰۲

آزمون تجربه شده بیش از ۴۴ ساله رژیم تروریستی وفاسد وعوامفریب ولایت فقیه به وضوح نشان ازآن دارد که پیوسته برخلاف شعارهای تبلیغاتی قدرت نمایی پوشالی که داده وعربده کشی وجفتک پرانی  ها ولگدزنی هایی که کرده است ولی هنگامی که مقابل زور قرارگرفته عقب نشینی کرده و تسلیم شده  است .نمونه اش گرگان گیری کارکنان سفارت آمریکادر ۱۳آبان ۵۸ درتهران که قراربود بااتهام جاسوس محاکمه ومجازات وزندانی شوند ولی آزادشدند .یا جنگ ۸ساله باعراق که خمینی شیادگفت اگر جنگ۲۰ سال بکشد ماهستیم ولی باسرکشی جام زهرشکستت جنگ تن به آتش بس داد. یا ربودن ۱۵ ملوان وقایقرانان انگلیسی دردوران احمدی نژاد با اتهام جاسوسی وتأکید محاکمه کردن شان اما پس دوهفته باهدیه آزاد وتافرودگاه بدرقه شدند..... تامعاوضه  گروگان زندانی بلژیکی بادیپلمات تروریستی اسدالله اسدالهی وضعف مفرط که مقابل طالبان نشان داده شده است.

جعفر گلابی در بخشی از یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان نرمش از ما گستاخي از طالبان! نوشت: چند عامل مهم در گستاخي طالبان وجود دارد كه نبايد آنها را دستكم گرفت؛ اگر اسراييل توانسته باشد با انواع طرفندها و ارتباط‌هاي مستقيم و غيرمستقيم اين گروه را تحت تاثير خود قرار بدهد بهترين گزينه براي اشتغال ايران هستند و اگر كار ايران با اين گروه بالا بگيرد در تل‌آويو جشن برپا مي‌شود. حضور بيش از 5 ميليون افغانستاني در ايران عامل تهديد‌كننده ديگري است كه نبايد آن را از نظر دور داشت. هر چند به نظر مي‌رسد اكثر آنان مخالف يا بي‌اعتنا به طالبان هستند ولي نفوذ اين گروه در كسر كوچكي از آنها مي‌تواند امنيت عمومي كشور را حتي به صورت مقطعي هم كه شده به چالش بكشد. عامل ديگر مشي و مرام چريكي اين گروه و غيرمسوول بودن‌شان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به كشتن و كشته شدن عادت كرده‌اند و عمق استراتژيكي براي درهم كوبيدن ندارند. در خيال‌انگيزترين تصورات فرض كنيم كه ايران برود و كابل را بگيرد؛ نهايت اينكه آنها دوباره به كوه‌ها پناه مي‌برند و آنقدر در شهر‌ها بمب منفجر مي‌كنند و مردم را مي‌كشند تا دوباره همه را متقاعد كنند كه حضورشان در كابل براي مردم و منطقه امنيت بيشتري به ارمغان مي‌آورد.  واقعيت آن است كه ايران در حساس‌ترين شرايط و كليدي‌ترين موقعيت فكر مبادا را نكرد و براي خود امتيازي نگه نداشت. ما به چه دليلي از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملي افغانستان حتي به صورت سياسي حمايت نكرديم و گذاشتيم طالبان به آساني دره پنجشير را به تصرف خود درآورد و در مقابل اين عدم حمايت چه امتيازي از طالبان گرفتيم؟ چرا سفارت افغانستان را به يك گروه كه نماينده همه ملت افغانستان نيست، داديم و در اين كار كدام منفعت را تحصيل كرديم؟ خطر بزرگ اين است كه با ندانم‌كاري و ضعف تحليل و محاسبه تصميم‌گيران، طالبان به يك تهديد جدي و طولاني مدت در شرق كشور مبدل شود.  اما سخن اصلي اينكه طالبان هم با همه حقارتي كه دارد متوجه مشكلات داخلي ايران شده است و براي مطرح شدن در دنيا و توجه احتمالي غرب و امريكا بخت خود در اين زمينه را مي‌آزمايد. اگر توانست حقابه ايران را ندهد در افكار عمومي افغانستاني‌ها سر و گردني بالا مي‌برد و احتمالا بازي ديگر و شايد خطرناك‌تري را آغاز مي‌كند و اگر نتوانست و مجبور به اجراي قرارداد في‌مابين شد چيزي را ازدست نداده و آبي را كه در بيابان‌ها رها كرده را به ايران مي‌دهد و بانگ بر مي‌آورد كه ما به قراردادها و مناسبات بين‌المللي پايبنديم. چنانچه سياست‌هاي ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمايل و اراده ملي بود و اقتصادمان رنجور و بيمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسيج مي‌كرد كه صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ايران بريزند تا تهران به كابل اخمي نكند ولي افسوس كه سياستمداران ما ادعاي‌شان گوش فلك را كر مي‌كند ولي در عمل يك گروه منفور مي‌آيد بيخ گوش‌مان و بدون ترس شليك مي‌كند و جواني از عزيزان‌مان را به شهادت مي‌رساند.